ادب نقد را در کشور افزایش دهیم


 

دکتر مهدی گلشنی – استاد دانشگاه صنعتی شریف

آکادمی مطالعات ایرانی لندن – LAIS

واقعیت این است که علم در کشور ما در ۳ دهه اخیر پیشرفت خوبی داشته است، ولی به نظر بنده ظرفیت ما خیلی بیشتر از چیزی است که به آن دست یافته­ایم و برای اینکه به ظرفیت کافی برسیم باید جلوی برخی از ناهنجاریها را بگیریم.

موضوع اوّل این مسئله است که معیار پیشرفت علمی ما چیست؟ یکی از معیارهایی که در ۱۰ سال اخیر شدیداً مورد توجه قرار گرفته و همه چیز را تحت­الشعاع قرار داده، تعداد مقالات علمی است. شکی نیست که تعداد مقالات در پیشرفت علمی یک کشور امر مؤثری است، اما به نظر من پیشرفت واقعی علمی به دو صورت نشان داده می­شود. اوّلا باید در مرزهای علم فعالیت داشته باشیم و در این زمینه مرزشکنی کنیم که کمتر به آن توجه می­شود. ثانیا علم باید در جهت رفع نیازهای کشور گام دارد. البته اگر ما در معرض تهاجم و تحریم های بین­المللی نبودیم وارد کردن برخی از نیازها از خارج اشکالی نداشت. وجود تحریم ها باید باعث شود تمام ضروریات اولیه­ را خودمان تهیه کنیم. ما در برخی از زمینه­ های علم، تولیدات علمی خوب و مقالات زیادی داریم، اما در خصوص برخی از مسائل ضروری تولیداتمان کافی نیست. به­علاوه باید توجه کنیم که هرچه پیش می­رویم و درسال های آینده، غرب محدودیت های بیشتری برای انتقال تکنولوژی های جدید برای ما فراهم خواهد کرد. از این­رو ضرورت پیدا می­کند همانند چینی ها به فکر تأمین ضروریات خودمان باشیم و در این موارد به خودکفایی برسیم.

موضوع دوّم مسئله کسب نظر از متخصصان است. این مورد انجام می­شود، اما کافی به نظر نمی­رسد. مشکل این نیست که در مملکت متفکر نداریم. متفکر داریم، اما متفکران باید به­ کار گرفته شوند و از حالت انفعال بیرون آیند. باید به ­نحو شفاف برای اهل علم روشن شود که متفکران به حساب می­آیند. در آن موقع تولیدات علمی آنها و نتایج مشورت با متفکران کاملاً دگرگون خواهد بود. متأسفانه به­ دلیل عدم گسترش تبادل­ نظر در سطح کشور کمتر به اجماع نسبی (و نه اجماع کامل) خبرگان در مسائل اساسی می­رسیم. به نظر می­رسد آنچه باید تشویق شود، به­ کار گرفتن اهل علم هم از طریق مجلس و هم از طریق دولت در طرح های مهم مملکتی است. دانشمندان اگر احساس کنند به حساب می­آیند، نتیجه کاملاً متفاوت خواهد بود.

موضوع سوّم عدم حاکمیت فرهنگ نقد در کشور ماست. ۳ سال پیش در یک کنگره علوم انسانی که برگزار شد یکی از نکات مشترک بین همه اهل­نظر این مسئله بود که ما فرهنگ نقد نداریم. نه می­دانیم که چگونه نقد کنیم، نه نقادی می­­کنیم و نه نقدپذیریم. در مواردی هم که نقد صورت می­گیرد، چون عادت به نقد نداریم، عیب­جویانه تلقی می­شود. به نظر می­رسد باید با روحیه بالا فرهنگ نقادی و نقدپذیری را بالا ببریم و ادب نقد را هم رعایت کنیم. متأسفانه در کشور ما ادب نقد رعایت نمی­شود. باید به یاد آوریم که در فرهنگ اسلامی زندگی می­کنیم و ادب اسلامی اقتضائات خود را دارد.

موضوع چهارم خروج نخبگان برای ادامه تحصیل است، که ابتدا نخبگان برای ادامه تحصیل می­روند، ولی مهاجرت آنها ادامه پیدا می­کند و بسیاری از آنها بازنمی­گردند. عدّه­ای می­گویند طبیعی است که نخبگان برای ادامه تحصیل مهاجرت کنند و سپس بازگردند و معلوماتشان را به ما منتقل کنند. اگر چنین باشد بسیار خوب است، اما من زمانی در جلسه شورایعالی انقلاب فرهنگی آماری ارائه دادم که از ۱۴۰ نفر که از دانشکده فیزیک دانشگاه صنعتی ­شریف برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفته­اند، حتی ۲۰ نفر هم بازنگشته­اند. عدّه دیگری می­گویند وقتی ما نمی­توانیم از آنها استفاده کنیم، طبیعی است که مهاجرت کنند. سؤالی که مطرح می­شود این است که چرا این ­قدر وقت و هزینه صرف آنها کنیم و درست زمانی که وقت بهره­برداری از آنها می­شود، آنها را تحویل غرب دهیم و آنها به ­طور مجانی بهترین محصولات ما را بگیرند؟ باید راجع به این مسئله به ­طور جدی کار شود، زیرا این مسئله به ­طور محسوس در جامعه وجود دارد. من از تعداد توصیه­ نامه­هایی که افراد از من و دانشکده گرفته­اند، می­توانم بگویم که مسئله بسیار حساس و مهم است و حتماً باید به آن توجه شود.

خروج نخبگان دلایل مختلفی دارد: اولین دلیل این است که فرهنگ تعهد کمتر به آنها آموزش داده شده و اصولاً با فرهنگ بومی آشنا نیستند که احساس تعهد کنند. دلیل دوم و مهم این است که احساس می ­کنند شایسته ­سالاری حاکم نیست. اگر ملاحظه کنند شایسته ­سالاری حاکم است و تبعیض وجود ندارد، مسلماً عدّه زیادی از آنها جذب خواهند شد.

موضوع پنجم این است که یکی از مشکلات ما تنگ­ نظری تخصّصی و قالبی است. زمان حال مانند زمان ابن­سینا نیست که یک فرد بتواند همه علوم زمان خود را یاد بگیرد و ما چاره­ای جز تخصص نداریم، ولی داشتن تخصص غیر از قالبی فکر کردن و تنگ­ نظری متخصّصانه است. ما شاهدیم که فرد در یکی از رشته­های علوم متخصص می­شود و عالم و دنیایش فقط و فقط همان رشته تخصصی خودش می شود. گویی در یک خلاء انسانی کار می­کند. به نظر من این تخصص ها باید در محیط انسانی پیاده شود. بنابراین لازم است افراد دروسی فوق تخصص خودشان نیز آموزش ببینند تا با جوامع انسانی، شرایط انسانها و نیاز جوامع خود آشنا شوند. این امر می­طلبد که ما به قضیه وسعت بدهیم.

وسعت دید داشتن در علمای قدیم ما یک فرهنگ بوده است. آنها همه چیز را جامع می­دیده­اند. الان حوزه­های بین ­رشته­ای در صدد راه اندازی است، ولی واقعاً باید بیش از اینها گسترش پیدا کند. باید حوزه­های علوم پایه، علوم انسانی، علوم مهندسی و … با هم ارتباط داشته باشند، همان طور که در برخی از دانشگاه های طراز اوّل امریکا و اروپا این تبادلات صورت می­گیرد. باید توجه داشت که علم در هر فرهنگی رشد نمی­کند. اگر به دوران درخشان چند صد ساله تمدن اسلامی نظر کنیم، می­بینیم که علم زمانی رشد یافته که آزادی اندیشه و تبادل افکار وجود داشته و حرمت علما بیشتر بوده است. مانند زمان آل­ بویه و سامانیان. در مقابل به محض آن که اشعری­ ملسلکان با مشرب ضدعقلی خود وارد شدند، رشد علوم در عالم اسلام متوقف شد.

موضوع ششم این است که در کشور ما کمیت­گرایی در مقابل کیفیت­گرایی قرار گرفته و این مسئله خیلی رایج است. هرچه را بخواهیم ذکر کنیم، بدون تحلیل آمار می­دهند. ما در مقام تحصیلات، کیفیت را دست­ کم می­گیریم. در مقام تولیدات صنعتی کیفیت را دست­ کم می­گیریم. مسئله کنترل کیفیت باید بسیار جدی­تر گرفته شود تا مردم به سراغ اجناس خارجی نروند. مسئله توجه به کیفیت بسیار مهم است. این که چه قدر فارغ­التحصیل داریم خیلی مهم نیست؛ این که فارغ ­التحصیلان ما چه قدر توانایی دارند اهمیت دارد.

موضوع هفتم و آخر این است که یکی از مشکلات اساسی جامعه ما مجازطلبی، صورت­گرایی ظاهرطلبی و نظایر آن است و از نشانه­های آن مدرک ­گرایی است. مردم دنبال اخذ مدارک فوق­لیسانس و دکترا هستند تا به هر طریق ممکن آن را به­ دست آورند. عدّه­ای زحمت می­کشند و خون دل می­خورند تا به اخذ درجه دکتری نائل شوند، ولی عدّه­ای به ­راحتی و بدون رفتن به کلاس صاحب این مدارک می­شوند. به این مسائل باید واقعاً رسیدگی شود. یا به­عنوان مثال عدّه­ای بدون آن که تخصص کافی داشته باشند، در جشنواره­ها جایزه می­گیرند و یا عدّه­ای بدون آن که وقت صرف کنند، اسمشان پشت کتاب­ها درج می­شود. چرا به دنبال ظاهرگرایی هستیم؟ اسلام یک مکتب واقع­گرا است که به دنبال حقیقت است. «یعلمون ظاهراً من حیات الدنیا و هم عن الاخره هم غافلون» این مورد را به ما می­گوید.

در پایان توجه شما را به این بیت از خواجه حافظ شیرازی جلب می­کنم که فرمود:

        فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید                شرمنده رهرویی که عمل بر مجاز کرد