آیت الله دکتر سید مصطفی محقق داماد: نباید جزم اندیشی جای عقلانیت را در اسلام بگیرد

آکادمی مطالعات ایرانی لندن(LAIS)

اشاره: جهان اسلام روزهای سختی را می گذراند و تنشها و درگیری ها در آن هر روز با گونه و رفتارهای مختلف ظهور می یابد. اما در این میان اندیشمندانی از ادیان مختلف هستند که این رفتارها را نه تنها غیر دینی می دانند بلکه معتقدند که این رفتارها غیر انسانی نیز هست. دکتر سید مصطفی محقق داماد، رییس گروه مطالعات اسلامی فرهنگستان علوم، به تازگی در سفری که به واتیکان داشتند به پاره از مشکلات اخیر که دامن ادیان مختلف را گرفته با شخصیتهای دینی بحث و گفت و گو داشتند. در این مصاحبه با ایشان سعی شده پاره ای از صحبتهایی که طرح شد بررسی شود و درباره برخی از مشکلاتی که در جهان امروز به سبب افراطگرایی دینی به وجود آمده نقدهای ایشان را مد نظر قرار دهیم. آیت الله دکتر سید مصطفی محقق داماد هم اکنون استاد دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی و رئیس گروه مطالعات اسلامی فرهنگستان علوم ایران است. او در سال ۱۳۴۸ش درجه «اجتهاد» را کسب کرد. عمده دوره علوم عقلی و حکمت اسلامی را نزدعلامه طباطبائی، استاد مرتضی مطهری و فقه و اصول تحلیلی را نزد آیات عظام، آملی لاریجانی و آیت الله گلپایگانی و دایی اش مرتضی حائری یزدی اعلی الله مقامهم آموخت. وی مطالعه و تحصیل در رشته حقوق را پی گرفت سپس برای اخذ درجه دکترا در سال ۱۹۸۸، در بخش حقوق بین الملل به دانشگاه فرانسوی زبان لوون جدید بلژیک وارد شد و در سال ۱۹۹۵ موفق به اخذ درجه علمی Ph.d درحقوق بین الملل شد.

کلید واژگان: اسلام، معرفت، حقیقت، فلسفه، مسیحیت، عقلانیت، تندروی، جنگ، خشونت.

 

***

 

شما به تازگی دیداری با پاپ فرانسیس، رهبر کاتولیکهای مسیحی جهان، در واتیکان داشتید. این دیدار در قالب گفت و گوی اسلام و مسیحیت صورت گرفته است. این دیدار در جریان برگزاری سومین دور از نشست رهبران و علمای اسلام و مسیحیت با موضوع «نقش تربیتی مومنین در اجتماع» که به دعوت کاردینال توران نماینده پاپ و رییس شورای پاپی دیالوگ بین ادیان در واتیکان برگزار شده بود، صورت گرفت. اگرچه جنابعالی قبلا هم دیدارهایی با شخصیتهای ممتاز علمی مسیحی و مقامات رسمی کلیسا انجام دادید. اگر اشتباه نکنم با پاپ بندیکت شانزدهم شما ملاقاتی هم قبلا داشتید. به عنوان نخستین پرسش از شما می خواستم بپرسم که ضرورت این دیدار اخیر شما به عنوان یک عالم مسلمان و شیعی در چه می دانید و چه صحبتهایی در این دیدار صورت گرفت؟

 

ابتدا تشکر می کنم که نسبت به چنین رویدادهایی از سوی نشریه اطلاعات “حکمت و معرفت” توجه خاص و ویژه صورت می گیرد و شما نیز به چنین موضوعاتی به عنوان یک روزنامه نگار نگاه ویژه ای دارید. من در ابتدای صحبتم به نکته ای می خواهم اشاره کنم و در ادامه گفت و گو پاسخ پرسش شما هم طرح شود. من در دیداری که قبلا با پاپ قبلی یعنی بندیکت شانزدهم داشتم برایم بسیار ملموس و نتیجه بخش بود و به همین دلیل به چنین روابطی و گفت و گوهایی اهمیت خاصی قائل هستم و معتقدم این دیدارها تا چه اندازه می توان تاثیر گذار باشد. من می خواهم در این جا نکته ای را نقل کنم. اگر خاطرتان باشد بندیکت شانزدهم در یکی از سخنرانی هایش به اسلام حمله کرد و جمله بسیار تلخی درمورد اسلام گفت که معتقد بود خشونت در درون اسلام است. این مسئله بسیار عکس العمل بدی در مجامع اسلامی داشت. بنده دیدم که عکس العمل به این قضیه در کشورهای اسلامی عکس العملهای تند و خشنی به عنوان دفاع از اسلام بود. من به مناسبتی با بندیکت شانزدهم سابقه آشنایی داشتم. سابقه من این بود که قبل از اینکه ایشان پاپ شود در کنفرانسی که در واتیکان برگزار شده بود و ایشان نیز رییس کنفرانس بودند بنده از ایران دعوت شدم و سخنرانی در آنجا ایراد کردم. آشنایی ایشان از آن وقت با بنده بود. من این سابقه آشنایی را غنیمت شمردم و نامه محترمانه ای به ایشان نوشتم و در آن نامه این نکته را گوشزد کردم که در طول چهارده قرن چه شخصتهای عالم و اندیشمندانی از مسیحیت به اسلام گرویدند و هیچ شائبه ای در گرایش آنها که در اسلام دلربایی و جذابیتی احساس می کردند نبوده و نمونه هایی را با ذکر اسناد مدارک آوردم و از ایشان خواهش کردم که شما مطالعات اسلامی تان را بیشتر کنید و بنده هم در آن نامه نوشتم که اعتراف می کنم که ما هم اطلاع کافی از مسیحیت نداریم و باید از مسیحیت مطالعات صحیحی داشته باشیم.

به خاطر دارم که آن نامه شما در ایران هم منتشر شد و شما ایشان را به مطالعه منابع اصیل اسلامی دعوت کردید.

بله درست است. بنده ایشان را به منابع اصیل اسلامی که در آن نامه عناوین آنها را ذکر کرده بودم دعوت کردم.

گویا ایشان به منبع تحریف شده ای استناد کرده بود؟

بله منبع ایشان تحریف شده بود. این منابعی که ایشان دیده بودند بعد از استقرار عثمانی و خشونتهایی که عثمانی ها انجام داده بودند نوشته شده بود. من کتابهای دیگری که به زبان انگلیسی بود و می دانستم ایشان انگلیسی را خوب می داند معرفی کردم. پس از مدت کوتاهی دیدم ایشان جوابی به وسیله یکی از مشاورینش برای بنده فرستاد و بسیار مودبانه اظهار احترام و تشکر کرد. بعد از مدتی در واتیکان جلسه ای با عنوان سینود که یعنی مجمع اسقفهای خاورمیانه بود تشکیل شد. از مسلمانان هم دو نفر دعوت کردند یکی عالمی از لبنان بود و دیگری بنده بودم. من در آنجا سخنرانی ارائه کردم که حتی ایشان بعد از سخنرانی بنده از محل استقرارشان پایین آمدند و در میان جمعیت و حضار که در سمینار بودند بسیار به من ابراز ادب و تشکر کردند. بعدا ایشان بنده را دعوت کردند که به اتاق مخصوص خودشان بروم. در آنجا نیز گفت و گویی با هم انجام دادیم و حتی درمورد آن نامه که به ایشان نوشته بودم ایشان از نامه هم صحبت کردند. بعد از این ماجرا دیگر ندیدم ایشان توهینی به اسلام بکنند و یا حرف بی ربطی در این مورد طرح کنند. نکته ای دیگر بگویم که پاپ جدید یعنی فرانسیس نیز کتابی به ایتالیایی نوشتند که از اسلام بسیار تجلیل کرده است. باید بگویم که ما گفت و گوی اسلام و مسیحیت را چند سال قبل آغاز کرده بودیم. این سومین بار بود که به واتیکان رفته بودم و در جلسه اخیر شرکت کردم. در این جلسه شش نفر از جهان اسلام یعنی از کشورهای کویت و لبنان و عراق و پاکستان و یک نفر هم از خود رم دعوت کردند که بنده در راس این هیات بودم. در این دیدار چهار گروه دینی یعنی شیعه، سنی به ریاست حسن بن طلال از اردن، انگلیکن به ریاست (آقای شاین) و یک گروه هم از کاتولیکها به ریاست اقای توران از واتیکان و مسئول دفتر پاپ فرانسیس بود. در این جلسه که در یکی از ساختمانهای کلیسا برگزار شد رسم اینگونه بود که روسای هریک یکی از هیاتها مقاله ای می خواند و دیگر اعضا سخنانشان را درمورد آن مقاله ایراد می کنند. من در آن جلسه مقاله ای با عنوان «پذیرش اصول عقلانی پیش از دینداری» به دو زبان انگلیسی و عربی ارائه کردم و در آنجا در این مورد صحبت کردم که موضوع خشونت دینی و افراط گرایی که امروز در جهان به وجود آمده را چگونه باید حل و فصل کرد. پیشنهاد من این بود که ما قطع نظر از سیاستهای پشت پرده، افرادی که نقش مباشرت دارند و بر اساس کج اندیشی دینی این کارها را می کنند را آگاه باید کنیم. ما باید قبل از هر کاری به اصول عقلانی دینی توجه کنیم. آنها گناهی هم ندارند چرا که تشخیصشان از دین همین گونه بوده است. من پیشنهاد کردم برای ورود و قبل از دینداری یک اصول عقلانی را به عنوان اصول دینداری مورد توجه قرار دهیم که برداشت غیر عقلانی و غیر رحمانی از دین نداشته باشیم. ما خدایی را می پرستیم که از صفات مهم او رحمت و عدالت است. ما چگونه می توانیم وارد دینی شویم که دینمان با خشونت و عداوت همراه شود. پاپ بعد از این سخنرانی اظهار لطف و محبت به این دیدگاه بنده داشتند وبه تعبیر ایشان « از مقام علمی بنده قدردانی کردند» که البته بنده خودم را لایق این موضوع نمی دانم. پاپ فرانسیس با ابراز خشنودی از مشارکت روحانی ایرانی خطاب به بنده گفت که من با سوابق علمی جنابعالی به خوبی آشنایی دارم و امیدوارم تجربیات و حضور موثر شما و دیگر رهبران مذهبی موجب گردد تا در پرتو تلاش جمعی به اهدافمان نزدیکتر شویم. ما برای رسیدن به مقصود راه دشواری در پیش داریم اما باید دعا کنیم تا این مسیر هموار گردد. این سخنان پاپ برای بنده بسیار مورد توجه و تامل بود. لذا من در سخنرانی خودم از ایشان که در کتابش نسبت به اسلام تکریم و احترام داشتند تشکر کردم که البته بعدا شنیدم که گویا ایشان بعد از انتشار کتابشان مورد هجمه و ایراد عده ای قرار گرفتند که چرا از اسلام تجلیل کردی. البته پاپ درمورد تحکیم خانواده بسیار نظر مثبت داشتند و بنده از ایشان خواستم که شما که مسئله خانواده برایتان بسیار مهم است در این مسیر استقامت بیشتری داشته باشید.

شما در میانه صحبت به نکته ای اشاره کردید ضرورت گفت و گوی اسلام و مسیحیت که البته بی سابقه هم نبوده و قبلا هم چنین گفت و گوهایی صورت گرفته اشاره کردید. تا چه اندازه اخلاق مداری و توجه به معنویت را در این گفت و گوها مهم می دانید؟

باید اشاره کنم که در چنین رویکردی ما پرسش جدی رو به رو هستیم که آیا معنویت صرفا اعمال شریعت است و یا معنویت اخلاق است؟ به نظر من مطالعات اسلامی نشان می دهد که معنویت چیزی فراتر از اعمال شریعت و اخلاق است. معنویت نهالی است که آن را می توان عنصر اصلی دینداری انبیاء دانست.اعمال شریعت گوهری دارد که آن گوهر اگر رعایت نشود همان اعمال حجاب می شود و ما باید دنبال آن گوهر باشیم. در تاریخ اسلام و هم در مسیحیت فجایع اسفناکی رخ داده که به نام دین انجام گرفته است. آنها فکر می کردند با انجام این اعمال به بهشت می روند. در مسیحیت هم جنایاتی بنام دین و پیروی از عیسی در قرون وسطی توسط کلیسا انجام گرفت که روح عیسی از آن اعمال دور بود. تمام این فجایع به این دلیل بود که آنها معرفت دینی و آن گوهر اصلی دین را درک نکرده بودند. بنابراین معنویت در الهیات اسلامی نه در عمل به شریعت و نه در اخلاقیات خلاصه می شود، بلکه چیزی فراتر از این دو است و آن گوهر اصلی ادیان است.

 

با توجه به نکته ای که اشاره کردید باید به این موضوع هم توجه کنیم که به واسطه درگیری ها و خشونتهایی که امروز در جهان اسلام مشاهده می کنیم اصل ضرورت گفت و گو امروز بسیار احساس می شود. تا چه اندازه گفت و گو در جهان اسلام هم می تواند به استمرار گفت و گو با دیگر ادیان هم توسعه بیابد؟

مسئله این است که گروهی در منطقه ما به نام اسلام خشونت می کنند اینها هم با خود مسلمانان و هم با دیگر ادیان خشن هستند. به قدری این خشونتها رقت انگیز است و به نام دین صورت گرفته و یک انزجار دینی در دنیا پدید آورده که عده ای از هرچه دین است متنفر شده اند. عالمان دینی باید اکنون تجربیات دینی خود را به یکدیگر انتقال دهند و دین رحمانی و رحمت ارائه کنند. چرا که عده ای تمایل دارند دین را با خشونت معرفی کنند و اکنون اینگونه شده است. پیشنهاد بنده این است که برای این کار اولا همه ادیان برای فهم دین دیگری باید گفت و گو کنند. ثانیا منابع اصیل آن دین را به دیگر ادیان معرفی کنند. اگر ما چنین گفت و گوهایی نداشته باشیم آنها به منابعی رجوع می کنند که آن منابع چنین خشونتهایی می کنند که اکنون ما شاهد آن هستیم. ما برای نشان دادن اسلام اصیل و معرفی منابع اصیلی راهی جز گفت و گو نداریم.

شما طی سالهای اخیر به بحث حقوق بشر توجه داشتید و سعی کردید به موضوع حقوق بشر از منظر اسلامی هم بپردازید. تا چه اندازه در بحث گفت و گوی ادیان به خصوص گفت و گوی اسلام و مسیحیت موضوعات مثل حقوق بشر اسلامی هم مورد توجه باید باشد؟

چند سال پیش یکی از دانشمندان مقیم نروژ آقای پروفسور گرک که کتابی با عنوان “ادیان، اخلاق و جنگ” می نویسد و در این کتاب از ادیان مختلف دیگر هم صحبت کرده است. او از من خواست که موضع تشیع را دراین باره تشریح کنم و مطلبی بنویسم. این کتاب امسال توسط انتشارات دانشگاه کمبریج منتشر شد. من باور نمی کردم که تا این اندازه از این کتاب استقبال شود و کتابخانه سازمان ملل در ژنو رونمایی از این کتاب برگزار کرد که بنده نیز در این مراسم حضور داشتم. من در این مراسم درمورد نگاه تشیع به مقوله جنگ صحبت کردم. شیعه چند فصل ممیزه ای دارد که اخلاق در جنگ و بیرون جنگ باید رعایت شود. به خصوص در دوران جنگ ویژگی شیعه این است که حجت آن قرآن و عمل خود رسول الله (ص) است و عمل خلفای دیگر برای شیعه حجیت فقهی ندارد و لذا آنها در دوران جنگ چه کردند حجیت ندارد. برای شیعه قرآن و تفسیر صحیح از آن و روایات نبوی مهم است که آن روایات نبوی نیز فقط از طریق اهل بیت برای شیعه حجت است. به خاطر همین متد در فقه شیعه شما هیچ خشونتی در دوران جنگ نمی بینید. به همین مناسبت به فتوای مقام رهبری که در تحریم تولید سلاح های کشتار جمعی داده بودند که این ناشی از متد فقهی شیعه است که چنین فتوایی صادر می شود که در آن سخنرانی آن منعکس کردم.

 

به نظر می رسد که مسیحیت نیز با چنین موضوعاتی ناآشنا است به نظر شما ما باید چگونه خود را برای آنها معرفی کنیم؟

باید منابع اصیلمان را به زبان روز دنیا ترجمه کنیم و افرادی که خارج از ایران هستند و دست به قلم هستند به منابعی رجوع می کنند که منابع اصیل ما نیست. بعد از جریان استقرار عثمانی و جنگ هایی که آنها انجام دادند و خشونتهایی که رواج داند عده ای از محققان به عنوان خشونت اسلامی از آن یاد می کنند. هر چه قدر کتاب نوشته شد دلیل آنها و اسناد آنها این خشونتها بود. در آتن و یونان و کشور هایی که عثمانی ها فتح کردند چنان خوشونتهایی به خرج دادند که نظیر آن را ما اکنون در رفتار داعش می بینیم. کاری که داعشی ها می کنند نوعی تقلید از آنهاست که با کشتار و رعب به اهدافشان برسند. اگر ما اکنون نتوانیم اسلام واقعی را معرفی کنیم استنادات آنها به چنین منابعی خواهد بود و ما چاره ای نداریم که در عرصه های مختلف علمی حضور داشته باشیم. الان وظیفه شرعی ما حضور در مجامع بین المللی است.

تجربه ای که شما در گفت و گوی ادیان داشتید به خصوص اسلام و مسیحیت و البته بنده می دانم که شما با ادیان دیگر هم مانند یهودیت و بودایی و غیره گفت و گوهایی داشتید تا چه اندازه تجربه گفت و گو با ادیان می تواند برای ما به عنوان الگویی باشد که مشکلات جهان اسلام را هم با گفت و گو حل کنیم؟

بله، این روزها شاهد کشتار و قتل های بی رحمانه و فجیعی در جهان اسلام هستیم. در کشورهای عراق و سوریه و افغانستان و لیبی خونریزی و آدم‌ کشی انجام می ‌شود که بسیار جای تاسف و نگرانی دارد. به شخصه نظر بدبینانه ای به تاریخ ندارم و اغلب سعی کرده ام که خوش بین باشم اما معتقدم که که با همه این کشتارها و خون هایی که به ناحق ریخته شده شاهد آن هستیم که روز به روز انسان به سوی انسانی تر شدن در حال حرکت است چرا که به خوبی درک می کند که این همه کشتار نشان انسانی نیست و نشانه ای از درندگی است. روزگاری افراد خون آشامی چون چنگیز فجایعی به بار آوردند که شنیدن آنها تن آدمی را به لرزه می اندازد، آنها شهرها و روستاها را با خاک یکسان کردند و از سر انسان ها مناره ساختند. با پیشرفت هایی که انسان امروز به دست آورده خصوصا در عرصه تکنولوژی، اگر قرار بود با همان سنگدلی اکنون هم همان رفتار را کند، بی‌ گمان نمی ‌توان حتی در ذهن تخمین زد که او در این‌ صورت چه فجایعی به وجود می ‌آورد. واقعیت این است که امروز دورانی است که سلاح حرف آخر را بزند گذشته است. قدرتهای بزرگ که مهمترین و خطرناکترین سلاح ها را در اختیار دارند نتوانستند به اهدافشان برسند. بعد از یازده سپیتامبر مشکلاتی که در دنیا به وجود آمد آمریکا با چه قدرتی می خواهد با این مشکلات غلبه پیدا کند. با اشغال و حمله مشکلات حل نمی شود. در عراق دیکتاتوری ساقط شد اما در درون این کشور کج اندیشی دینی باعث شده که آسایش از این کشور رخت بسته است. بنابراین ما به این نتیجه می رسیم که خشونتها هر ریشه ای داشته باشد آن خشونتی از همه خطرناکتر است که ریشه های دینی و اعتقادی داشته باشد. من می خواهم بگویم که خشونتهایی که ریشه ایدئولوژیک دارد بسیار خطرناک است و این خشونتها جز با گفت و گو و روشنگری قابل حل نخواهد بود. ما تنها کاری که باید کنیم این است که روشنگری دینی داشته باشیم. جوانی که به داعش ملحق شده با انگیزه اعتقادی وارد می شود و اینها می خواهند با انفجار خود و از بین بردن دیگران وارد بهشت شوند. ما عقل اگر ذره ای کار کند به این نتیجه می رسد که کسی با جهنم کردن دنیای مردم به بهشت نمی رود.

اما انسان به این درجه از درک رسیده که با جنگ و خونریزی مسائل و مشکلاتش حل نمی شود. پس چرا به جنگ آن هم با نام دین ادامه می دهد؟

به این پرسش در ادامه پاسخ خواهم داد. باید بگویم که برخی از فلاسفه معتقدند که جنگ و خونریزی در ذات بشر است و همیشه جنگ است و هیچ وقت صلح نمی‌ شود، اما من می خواهم به نکته ای اشاره کنم که این روزها بلای جهان اسلام شده است و آن این نکته است که دین بدون تعقل خطر و بلایی در جان انسانیت است. متاسفانه اکنون شاهد جریانی از خردگریزی و اطاعت غیر عقلانی در میان همه مسلمانان هستیم که با روح اسلام در ناسازگاری است. اسلام دینی است که تبیین آن از خدا و انسان و جهان و مجموعه اخلاق و تکالیف آن همه برپایه عقل نهاده شده است. دین و سنت آبا و اجدادی بدون تعقل و اندیشه همان چیزی است که اسلام با ظهور خود آن را نفی کرده است. نفی دین آبا و اجدادی پاسخی است که اسلام با ظهور خود آن را نفی کرده است. عقیده اسلام این است که تزکیه، اخلاق و تعقل یک روز به هم می ‌رسند و مشکلات را حل می ‌کنند. اما نباید همچنان دست روی دست گذاشت و شاهد کشتارها بود. معتقدم که در چهار نسل گذشته انسان شاهد پیشرفت های بسیار چشمگیری در حوزه اندیشه و نظر درباره صلح و تحقق آرمان های حقوق بشری بوده است و انصافا انکار اقدامات عملی در این خصوص نیز ناسپاسی است. پرسش این است که متناسب با اقدامات نظری از یکسو و از سوی دیگر آرمان ها و اهداف بلند اندیشه ‌ورزان این حوزه، آیا می‌ توان گفت که گام های عملی متناسب با نظر و اندیشه صورت گرفته است؟ و ثانیا با توجه به تجربیات گذشته چشم‌ انداز امیدوار کننده و روشنی برای آینده انسان می توان در نظر گرفت؟ فاجعه دو جنگ جهانی چنان انسان را از خواب غفلت بیدار کرد که با تشکیل سازمان ملل متحد و صدور منشور گویی انسان دوران کودکی و نابخردی خود را پایان یافته تلقی می ‌کرد و دوران جدید را آغاز مقطع بلوغ خویش می ‌دید و کاملا باورش آمده بود که جنگ گرم یعنی بکار گیری سلاح‌ های کشنده و مخرب میان انسان ها دیگر برای همیشه خاتمه یافته است. اما هنوز هم شاهد شنیدن صدای مرگبار گلوله ها و بمب ها هستیم و ابزار سیاسی و بی خردی دینی و افراط چنان دامن جهان اسلام را گرفته است که نمی توان شاهدی برای رفتارهای عقلانی در نظر گرفت. تمام مجموعه اخلاقی اسلام که ما آن را مطابق با فطرت می دانیم مجموعه ای است دارای زیرساخت عقلانی که از یک یک آنها می توان با منطق و خرد دفاع کرد. در طول تاریخ قوانین اسلام و احکام آن بر پایه اندیشیدن و تفکر صادر می شده و معنای اجتهاد نیز همین است. اکنون اگر نابخردی ها جایگزین اسلام شود دیری نپاید که مفاهیمی دیگر جای عقل و تدبیر و امید را در اسلام می گیرد و ما شاهد افراط گرایی و خشونت خواهیم بود و معنا و مفهوم زندگی دیگر چیزی از انسانیت نخواهد داشت.

 

منتشر شده در آکادمی مطالعات ایران لندن (LAIS): فروردین ۷, ۱۳۹۴