آکادمی مطالعات ایرانی لندن(LAIS)
بزرگداشت دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی استاد بازنشسته فلسفه دانشگاه تهران و چهره ماندگار فلسفه و دکتر غلامرضا اعوانی استاد بازنشسته فلسفه دانشگاه شهید بهشتی و چهره ماندگار فلسفه طی مراسمی با عنوان «سالکان حکمت و فکرت» با حضور جمعی از اهالی حکمت و فلسفه در مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد.
کلید واژگان: فلسفه، حکمت، دینانی، اعوانی، محقق داماد، پازوکی، سالک.
***
دکتر رضا داوری اردکانی در این مراسم گفت: اساسا نباید به سخنان لغو و بیهوده اعتنا و توجه کنیم، اگر کسی سخن مخالفی دارد باید سخن او را شنید اما کسانی که برچسب می زنند بحثشان متفاوت است، چون در فلسفه برچسب زدن نداریم، مگر فحش و ناسزاست که کسی منتسب به یک فیلسوف باشد و به عنوان مثال او را کانتی یا ملاصدرایی بدانیم. فلاسفه ما از ملاصدرا تا امروز اکثریت قریب به اتفاقشان صدرایی هستند البته برخی نیز سینایی محسوب می شوند اما مگر منعی دارد که چنین باشند!، اگر بنا بر بحث کردن است که مطلب دیگری است.
وی افزود: فلسفه یک مشکل دارد که دکتر پازوکی تلویحا به آن اشاره کرد، مشکل فلسفه در زمان ما سیاست است البته منظورم این نیست که از سیاست بپرهیزیم اما سؤال آن است که آیا می توان فلسفه را تابع سیاست کنیم؟ همین که ما اینجا هستیم و می گوییم سیاست تابع فلسفه است جای تأمل دارد، اما امروز کار جهان سیاست شده و سیاست همه کاره است و در همه جا از تولد تا مرگ نفوذ دارد.
وی در ادامه سخنانش اظهار داشت: دکتر دینانی و دکتر اعوانی مثل همه اهالی فلسفه یک هنر دارند یعنی نه اینکه سیاسی نباشند اما سیاست را بر کارشان دخالت نداده اند به عبارت دیگر به بی پروایی سیاست همواره به کار فلسفه پرداخته اند در حالی که من چنین نبودم. پرداختن به کم سودترین چیزی که در جهان است یعنی فلسفه و در عین حال بنیادی ترین که اگر نبود امور بی بنیاد می شد امر شریفی است و من شهادت می دهم که ۴۰ سال است این دو را می شناسم و جز فلسفه به چیز دیگری نپرداخته اند.
رئیس فرهنگستان علوم تصریح کرد: “فردید” هنر بزرگی داشت و هنر وی این بود که روز و شب کتاب می خواند، آیا اگر با فکر و اخلاقش مخالفید با آن زندگی نکنید چرا که فلسفه مقام بحث و ایراد است و نه اینکه مقام دشمنی. مشکل فلسفه در این است که در آن باید وابستگی داشت، جمع میان پلورانس و وابستگی در فلسفه مشکل است اما با این وصف چنانچه دکتر اعوانی افلاطونی است اما برای ارسطو نیز احترام قائل است و یا اینکه زمانه ما فلسفه را دوست ندارد اما همین زمانه به فلسفه احترام گذاشته و دکتر دینانی و اعوانی را مورد تقدیر قرار می دهد.
همچنین سیدعباس صالحی، معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی طی سخنان کوتاهی گفت: سال ۵۸ بود که توفیق یافتم و خدمت دکتر دینانی رسیدم تا آن زمان درسهای فلسفه در مشهد برگزار نمیشد و غلبه جریانهای تفکیکی در خراسان به اندازهای بود که کسی به فکرش نمیرسید رویکرد متفاوتی داشته باشد.
وی ادامه داد: سالهای سال این روند در خراسان ادامه داشت و آنچنان حاکم بود که کسی این تصور را نداشت که در فضای خراسان امکان این امر وجود داشته باشد که کسی درس فلسفه بگوید و اگر فردی موفق میشد به صورت غیرعلنی درس ارائه میکرد.
صالحی در ادامه سخنانش اظهار داشت: اما دینانی شهامت داشت درسهای فلسفه را در خراسان پایهگذاری کند و آن زمان، دورهای بود که من زمان نوجوانی خود را سپری میکردم و دکتر دینانی زمان میان سالی خود سپری می کردند.
معاون وزیر ارشاد تصریح کرد: وقتی به کلاس درس او آمدم به اندازهای جذاب و روان از فلسفه میگفت که خود به خود به سمت سخنانش گرایش مییافتیم و مشخص بود که او نمیخواهد با اغماض فلسفه را لاپوشانی کند.
وی با اشاره به اینکه یادم هست که او عاشق بحث و گفتوگو بود و هرگز عصبانی نمیشد، بیان کرد: استاد دینانی گفتوگو را صبور و کاملا روان ادامه میداد تا اندازهای که بدون تکلف به شاگردان نوجواناش پاسخ میداد و آنقدر به سوالات کودکانه آنان ارج مینهاد که در حقیقت قلب تفکر را با این نگرش در حرکت فلسفی میکاشت.
صالحی در پایان سخنانش گفت: گاهی این جلسات ساعتها طول می کشید و درس او چندین بار جابجا شد مثلا یک بار در مدرسه مرحوم صدوق و یک بار در کوچه چهارباغ اما دینانی همچنان به کار خود ادامه میداد و دغدغه تعداد شاگرد و یا نوآموزبودن شاگرداناش را نداشت و همواره حاضر بود.
حجتالاسلام دکتر عبدالحسین خسروپناه، رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در این مراسم طی سخنانی گفت: بارها شنیدهایم فلسفه و حکمت مادر علوم است و معنای این جمله آن است که همه علوم به فلسفه و حکمت نیازمندند و اگر این نیازمندی را بپذیریم گزارهای دیگر را باید پذیرفت و آن اینکه همه عالمان و دانشمندان به فیلسوفان و حکیمان نیز نیازمندند، چرا که بین حکمت و حکیم و فلسفه و فیلسوف جدایی وجود ندارد بلکه اتحاد است همانگونه که بین علم و عالم اتحاد است و عالمان در علم خود محتاج حکمت هستند.
وی افزود: برگزاری این نکوداشت که برای دو حکیم بزرگ دکتر دینانی و دکتر اعوانی بوده در واقع برای قدردانی از حکمت و فلسفه است تا بتوان از این طریق خدمتی به علم داشت. در همین راستا دانشمندان، مهندسان و حتی پزشکان نیز باید به این نکته توجه داشته باشند که از حکمت و فلسفه حکیمان و فیلسوفان استفاده کنند.
وی با بیان اینکه این دو استاد بیش از نیم قرن است که در خدمت حکمت و فلسفه هستند، اظهارداشت: دکتر دینانی و دکتر اعوانی تاکنون کارهای بزرگی را انجام دادهاند از جمله اینکه در زمینه ترجمه آثار فیلسوفان گذشته به زبان امروزی تلاش زیادی کردهاند تا بتوانند اندیشه و حکمت و فلسفه فیلسوفان و حکمایی همچون خواجه نصیر، ملاصدرا، سهروردی و ابن سینا را به زبان امروزی تبدیل کنند و اقدام مهمتر آنکه بتوانند با اندیشه آنان سوالات فلسفی جدید را پاسخ دهند.
خسروپناه با بیان اینکه این دو استاد بزرگوار شاگردان و طلبههای بسیاری تربیت کردهاند که آنها از درس این حکیم بهرههای فراوانی بردهاند، بیان کرد: حتی آنها توانستهاند بر مردم عامه نیز تأثیراتی گذاشته باشند. یک فیلسوف، زمانی فیلسوفی است که حتی بر کودکان زمان خود نیز بتواند تأثیر بگذارد.
وی با اشاره به اینکه حکمت و فلسفه را باید از اهلاش هر کسی که باشد، گرفت، تأکید کرد: نباید گفت این شخص، دین و آیین دیگری دارد و نمیتوان از او حکمت و فلسفه گرفت و استفاده کرد و بهره برد، هرچند حکمت اصلی از انبیاء است و از آنها به بشر منتقل شده و مردم از سرچشمه حکمت انبیاء استفاده کردهاند.
رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در پایان سخنانش یادآور شد: خدا را شاکریم یکی از ویژگیهای این دو استاد این بود که حکمت و فلسفه را از عقل گرفته و با استدلال به آن رسیدند، حکمت و فلسفهای که پیوند عمیق با دین دارد چرا که امکان ندارد فلسفه ضد دین باشد به خصوص حکمت حتما دینی است و با خداوند پیوند دارد.
آیتالله دکتر مصطفی محقق داماد طی سخنانی در این مراسم گفت: در کتاب تاریخ فلسفه ویل دورانت سخنی از ارسطو نقل شده است بر این مبنا که فضیلت متحد با علم است و برای من همواره این ابهام وجود داشت که این عبارت یعنی چه؟، چرا که از نظر ذهنی با دو مولفه مواجهایم و فضیلت و علم هر کدام مفهوم جداگانهای هستند. اما بعدها فهمیدم که منظور ارسطو آن بود که هر چه در عالم خارج، اتحاد وجودی دارد و شاید غیر فضیلت هم باشد، علم است و این برداشت من از سخن ارسطو بود.
استاد دانشگاه شهید بهشتی افزود: همچنین در آیه «یُؤتِی الْحِکْمَهَ مَن یَشَاء وَمَن یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ» این معنی مستفاد میشود که از نگاه قرآن تمام مال و اموال و هر چه که در دنیاست امری قلیل است اما قرآن در مورد حکمت مصداق خیر کثیر را عنوان میکند که این همان معنایی است که معلم اول فهمید یعنی همان علم و فضیلت.
وی در ادامه سخنانش اظهارداشت: شخصی که در دبیرخانه مؤسسه کار میکرد از من مقالهای در مورد دکتر دینانی خواست که به او پاسخ دادم در حال حاضر چیزی آماده ندارم و قبلا مقالهای دادهام اما بعدها دیدم فرصتی مناسب است و نباید آنرا از دست داد لذا مقالهای تحت عنوان خلاقیتهای نفس آماده کردم و آنرا به آقای اسماعیلی دادم البته به هیچ وجه توجیه نمیکنم چرا این مقاله چاپ نشد اما در حضور دکتر دینانی مقدمه این مقاله را خواندم، با این حال روزی که به اتاق من در مؤسسه آمدند گفتند این حرفهای تو پخش نمیشود.
محقق داماد تصریح کرد: در مقدمه آن مقاله نوشته بودم تقدیم به صدیق گرامی دکتر دینانی به پاس نیمقرن دوستی، به صدیقی که علاوه بر اندیشه مزین به صفاست و من به این بیت حافظ اشاره میکنم؛ قلندران طریقت به نیم جو نخرند/ قوای اطلس آن کس که از صفا خالی است. هر چند که حافظ در اینجا گفته بود هنر اما من در مقاله در مورد دکتر دینانی میگویم صفا.
عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران با بیان اینکه دکتر دینانی از محضر مهمترین اساتید بهرهمند شده است و علاوه بر آن دوستان خوبی هم دارد، و به مزاح گفت: کسی تا به حال از دکتر دینانی عصبانیت ندیده است! و امیدوارم او در منزل اینگونه نباشد چرا که یکی از دوستان میگفت او از عصبانیت میکروفون را پرتاب کرد و من از خدا میخواهم همان صفت جوانیاش را ادامه دهد.
استاد دانشگاه شهید بهشتی تصریح کرد: موضوع دوم در مورد دینانی آن است که او از مرید خوشش نمیآید و میگوید هر کس که مرید است، نادان است و این نادان بودن شامل مریدان خودش هم میشوند. آخرین صفت دینانی نیز آن است که هرگز احساس پیری نمیکند و من چندین بار به او گفتم تو قدت بلند است اقلا عصایی بدست بگیر اما او عصایی به دست نمیگیرد.
محقق داماد در بخش دیگری از سخنانش در مورد دکتر اعوانی گفت: ۳۲ سال قبل در مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برای سخنرانی دعوت شدم و او را دیدم که بعد از سخنرانی آمد و رفت آخر جلسه نشست و در واقع من جای او نشستم، وقتی صحبت میکرد واقعا متعجب شدم چرا که من از قم آمده بودم و خیال میکردم همه سوادها در ماست اما وقتی به تهران آمدم و چندین نفر مانند او را دیدم با خود گفتم حقیقتا کجای کار هستیم.
وی در پایان سخنانش تصریح کرد: دکتر اعوانی کسی است که با قرآن انس دارد و بعید است در سخنان فلسفیاش از قرآن استفاده نکند ضمن آنکه حکمت، علم، تخصص و دانش را با تواضع جمع کرده و من به شخصه کسی را به مانند اعوانی ندیدم که با اصطلاحات اسلامی و به زبان انگلیسی آشنا باشد.
ضیاء موحد، عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران طی سخنانی در این مراسم گفت: “جانسون” یکی از بزرگترین ادبای انگلیسی است که هم شاعر بود و هم فرهنگنویس، مقالهنویس و ویراستار.
وی افزود: جانسون راجع به شکسپیر مقالهای معروف دارد و در این مقاله میگوید ما اگر بخواهیم او را معرفی کنیم باید از طریق نقل قول این و آن پیش برویم و این موضوع مانند کسی است که خانهای دارد و میخواهد آنرا تعریف کرده و بفروشد، سپس آجری در خانه در دست میگیرد و به بقیه نشان میدهد و اینگونه خانه خود را به دیگران معرفی میکند.
این استاد فلسفه و منطق بیان کرد: دکتر دینانی و دکتر اعوانی خانههای فرهنگ هستند و با نمونه آوردن و برشمردن خصایصشان تعریف از آنها کامل نیست و مانند نشان دادن آجری از خانه برای فروش آن است.
موحد در ادامه سخنانش اظهار داشت: گذشتگان زمانی که به سن ۵۰ سالگی میرسیدند شروع به آه و ناله میکردند و همه چیز را تمام شده میدانستند اما امروز خوشبختانه اوضاع تفاوت کرده و باید امیدوار بود علم بیش از این نیز پیشرفت کند.
وی تصریح کرد: هر چند از تمام مزایای علم استفاده میکنیم اما بیانصافانه راجع به علم قضاوت میکنیم غافل از آنکه به طور مثال فیلسوفی که در آلمان نشسته و حرف خود را میزند آزمایشگاهها و دانشگاههای همان کشور نیز کار خود را کرده و حرف خود را میزنند.
این استاد دانشگاه در پایان سخنانش اظهارداشت: در خصوص دکتر دینانی و دکتر اعوانی باید بگویم تنها چیزی که از این دو بزرگوار مانده سخن است و سخن.
دکتر منوچهر صانعی دره بیدی، استاد بازنشسته فلسفه دانشگاه شهید بهشتی در این مراسم طی سخنانی گفت: دکتر دینانی را از بهار سال ۵۷ میشناسم و بارها و بارها خدمت ایشان رسیدهام اما نسبت من با این دو استاد بزرگوار نسبت استادی و شاگردی است و من افتخار شاگردی هر دو استاد را داشتهام و از محضر ایشان استفاده کردهام. اگر بخواهم از فضایل این دو بزرگوار سخن بگویم حکایت زیره به کرمان بردن است.
وی افزود: در مباحث فلسفی بحثی است بنام وحدت صورت تفکر؛ منظور این است که تجربه افراد در کشورهای ایران، عربستان، پاکستان، عراق و غیر متفاوت است اما چون عقل صورت واحد انسانهاست آنجا که پای تفکر به میان میآید به این دلیل که انسان صورت تفکر واحد دارد، در اینجا تفکر شرقی و غربی و شمالی و جنوبی ندارد بلکه صورت تفکر این است که نظامی عقلانی که در طول تاریخ به اصطلاح در اثر رویارویی با تجربیات چاق شده و معرفت بشری فربهتر شده است.
صانعی دره بیدی با بیان اینکه باید دید فلسفه اسلامی چه نسبتی با صورت تفکر دارد، اظهارداشت: تا آنجا که من میدانم نه تنها در مکه و مدینه که خاستگاه اسلام بوده خبرهایی از موضوع یادشده نبوده است بلکه در اندونزی و سایر کشورهای دیگر اسلامی هم نبوده و فلسفه اسلامی تنها در ایران است.
وی تأکید کرد: در کل نظام عربی یک فرد بنام “کندی” داریم که او نیز یهودی بوده اما عربزبان و از خاستگاه اسلام، تفکری برنخاسته و فلسفه اسلامی در واقع فلسفه ایرانی است که امیدوارم در این زمینه متهم نشوم.
صانعی با اشاره به اینکه ساختار فلسفه اسلامی اساسا ساختاری تئولوژیک بوده و بنیاد آن الهیات است، تصریح کرد: تفکر عبارت است از درک نسبت جهان با ذات الهی و فیلسوف کسی است که بفهمد این جهان را خداوند چطور آفریده است؛ این تعریف تفکری بود که در اروپا تا قرن هفدهم استمرار داشت.
وی بیان کرد: به لحاظ ملیت و جغرافیای فلسفه اسلامی، فلسفه ایرانی بوده و به لحاظ محتوا الهیات است اما اصل مطلب یعنی وحدت صورت فرهنگی فیلسوف آن است که شرایط تاریخی زمان خود را جمع کرده و به زبان قابل فهم مسایل را مطرح کند.
صانعی تأکید کرد: ما در حدود قرنهای دوم، سوم و چهارم به دلیل ترجمههایی که در دربار مأمون شد با فلسفه یونان آشنا شده و فلسفه اسلامی را بر پایه آن تأسیس کردیم اما پس از آن این ارتباط قطع شد و دوباره زمان امیرکبیر این ارتباط برقرار شد. اگر بگوییم پایه فلسفه اسلامی، قرآن کریم است وقتی قرآن به دست ایرانی ها رسید افرادی چون ملاصدرا، دکتر اعوانی و دکتر دینانی تربیت شدند.
دکتر کریم مجتهدی، استاد بازنشسته فلسفه دانشگاه تهران طی سخنانی با اشاره به اینکه همواره احترام دو دوست خود، دکتر دینانی و دکتر اعوانی را داشته و دارم، گفت: با وجود اختلافاتی که با این دو دارم اما همواره برایشان احترام قائلم به ویژه به لحاظ افکار و اهدافم با این دو اختلافاتی دارم اما همواره برایشان احترام قائل هستم.
وی افزود: فیلسوف هدف دارد و در راه رسیدن به هدف دست بردار نیست چرا که فلسفه روح فرهنگ است و در این مسأله نباید هیچ شبهه ای داشته باشیم چون تفکر ذات انسان بوده و انسانی که فکر نمی کند، انسان نیست.
چهره ماندگار فلسفه در ادامه سخنانش اظهارداشت: در جامعه امروز ما معمولاً گفته می شود که حرف مهم نیست بلکه عمل اهمیت دارد و حرفی که به عمل در نمی آید ارزش و اعتبار چندانی ندارد اما آیا تا به حال فکر کرده اید که عملی که در آن فکر نباشد چقدر خطرناک است؟!
وی تأکید کرد: تمام عظمت یونانیان که من آنها را دشمن ایرانی ها می دانم در آن است که نظر را فهمیده اند و اساساً تمام نبوغ فلسفه یونان در این است که به نظر اهمیت دادند و تأکید کرده اند به نظر توجه کن و بی تأمل صحبتی نکن. هر حرف از هر نوعی که باشد از ما می خواهد که به ژرفی و عمقش نگاه کنیم اما کافی است لفظ فلسفه را کنار بگذاریم در حالی که فلسفه همان تعمق کردن است.
مجتهدی با بیان اینکه فرهنگ امروزی ما در طول ۳۰ تا ۳۵ سال اخیر امکانات زیادی را در اختیارمان می گذارد، گفت: با این همه ما استفاده خوبی را بر اساس وجدان خودمان از این امکانات نداریم و همین اشتباه است. علم، علم قدیم و ریاضیات و حتی علم جدید بدون وجود فلسفه علم نیست و بدون فلسفه علم معنی اش را از دست می دهد، چرا که اگر پشتوانه فکری در آن نباشد همان مصرف است.
چهره ماندگار فلسفه تصریح کرد: تنها راه انسان تفکر است چرا که تأمل پیش رو است و ابداع دارد و تظاهر نیست بلکه واقعی است و اگر در جامعه ما نمی توانند فکر کنند که روح فلسفه چقدر انسان را حتی با خودش دچار مشکل می کند بحث دیگری است چرا که فلسفه اول فرد را مقید می کند که جستجو کنند.
وی در پایان سخنانش تصریح کرد: فلسفه برای من جنبه وجدانی دارد و تنها در مسائل اخلاقی علمی و هنری خلاصه نمی شود ضمن آنکه موقعیت فیلسوف در نهایت موقعیت جامعه است و جامعه با فیلسوف است که بیدار می شود. در پایان برای این دو فیلسوف دکتر دینانی و دکتر اعوانی آرزوی موفقیت دارم.
دکتر محسن جهانگیری، استاد بازنشسته فلسفه دانشگاه تهران طی سخنانی در این مراسم با بیان اینکه در حکمت عمل شرط است، گفت: در فلسفه فکر آن هم فکر محض کلمه حکمت در فرهنگ اسلامی کلمه ای باشکوه و حتی شکوهمندتر از فلسفه است و در قرآن حدود ۱۱۸ آیه درباره حکمت و حکیم آمده و حکیم ستایش شده و حکمت را ستوده اند.
وی ادامه داد: تاکنون هیچ صاحب عقل و خرد و فرهنگی در حوزه اسلامی پیدا نشده که از حکمت انتقاد و آنرا نکوهش کند، البته در مورد فلسفه مسائلی چنین انتقادهایی شده است که آن هم در واقع در خصوص فلسفه یونانی بوده است.
چهره ماندگار فلسفه با تأکید بر اینکه حکما مظهر اسم حکیم خداوند هستند، اظهار داشت: در فرهنگ اسلامی، حکمت کلمه ای باشکوه است لذا مشاهده می کنیم حکمای بزرگ همچون شیخ اشراق، حاج ملاهادی سبزواری و … فن خود را حکمت نامیدند. همانطور که ذکر شد در حکمت عمل شرط است.
وی در ادمه سخنانش تصریح کرد: حکمت شرط عمل است و انسان حکیم برای پرواز در فضای عقلانی به دو بال نیاز دارد: یکی بال فکر و نظر و دیگری بال عمل؛ اگر عمل نباشد فلسفه چندان ارزشی ندارد و تمامی بزرگان و عرفای ما بر این امر تاکید دارند. میزان شریعت در زمان به دست علماست و ما حق نداریم با عنوان فلسفه و حکمت به شریعت بی اعتنایی یا کم اعتنایی کنیم.
جهانگیری با اشاره به شخصیت دکتر اعوانی و دکتر دینانی گفت: سال ۱۳۴۴ در دانشگاه تهران با دکتر اعوانی همکلاس بودیم. او واقعا حکیم و عارف است که هم علم دارد و هم عمل. سال ۱۳۵۵ بود که نخستین بار نام دکتر دینانی را از مرحوم آشتیانی شنیدم و برای نخستین بار در مشهد با وی دیدار کردم.
دکتر شهرام پازوکی، عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران یکی از سخنرانان این مراسم بود که طی سخنانی گفت: ما و دوستان در مؤسسه در عرف خودمان ۵ استاد را با عناوینی چون اعیان ثابته، کلیات خمس و ثابتات ازلی میشناسیم که سه تن از ایشان در این مجلس حضور دارند و عبارتند از: دکتر اعوانی، دکتر دینانی و دکتر داوری اردکانی. اما دو استادی که امروز مراسم نکوداشتشان است، از جهاتی شباهت و تجانس فکری دارند. هر دو در عقایدشان راسخ هستند و شما نمیتوانید جلوی اینها چیزی بگوئید که خلاف نظرشان باشد.
وی افزود: اگر به دکتر اعوانی چیزی بگوئید که خلاف افلاطون و شیخ اشراق باشد تکلیفتان با رب العالمین است. ایشان هنگام خلاف گفتن مخاطب چیزی نمیگویند و با سعه صدر گوش میدهند اما همینکه سخن را شروع میکنند دیگر به مخاطب مجال سخن نمیدهند. نکته جالب درباره ایشان این است که ایشان همچنان که در عقاید افلاطونی خود راسخ هستند، اما همه گونه کتاب حتی اگر با عقایدشان نخواند میخوانند و این سعه صدر نشانگر تعظیم و تکریم علم است. همین سعه صدر در گزینش هیئت علمی برای مؤسسه هم مشهود بود و ایشان فارغ از اغراض شخصی و صرفا با ملاک علمی، دانشجویان را گزینش میکردند، بدون آنکه به همفکر و همنظر بودن عقاید او با خودشان توجه کنند. با اینکه نمیتوان هیچگاه خلاف نظرشان در پیش ایشان حرف زد، اما وقتی کسی چنین میکند استاد اعوانی با سعه صدر با او برخورد میکنند و اعتراضش به خلاف گفتن مخاطب، به چند بار «جنابعالی!» گفتن تمام میشود.
وی در ادامه سخنانش اظهار داشت: در پیش استاد دینانی هم شما نمیتوانید چیزی بگوئید که خلاف نظرشان باشد. تفاوتشان با دکتر اعوانی این است که ایشان به تأسی از ناصر خسرو و مولانا در مثنوی چندین بار «خر» میگویند البته غضبشان از رحمتشان پیشی میگیرد و استاد اعوانی برعکس، رحمتشان مقدم بر غضبشان است. البته گمان میکنم نام آنها در این طرز رفتار تأثیر داشته باشد!
عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در ادامه سخنان خود به بررسی جایگاه اندیشه این دو استاد در وضعیت فکری ایران معاصر پرداخت و گفت: بحث مقابله فکری با جریان سنتزدایی از تفکر اسلامی امروز بسیار جدی است و امروز جریاناتی در این راستا به طرز خطرناکی در حال گسترش هستند. نخستین جریان سنتزدایی که بسیار مهم است سنتزدایی به معنای ایدئولوژیک کردن اسلام است. منظورم از ایدئولوژی به معنای دقیق فکری و فلسفی آن است و اسلام ایدئولوژیک امروز خطرناکترین جریان سنتزداست که میخواهد تفکر اسلامی را در حد اعتقادنامه اسلامی تقلیل دهد و هرگونه تفکر غیرایدئولوژیک را انحراف از اسلام میداند.
وی تصریح کرد: در این نوع تفسیر سنتزدا نه فقط به نفی مسئله حکمت و فلسفه و عرفان، بلکه به نفی اهالی آن میانجامد. در این طرز فکر است که داوری فردیدی، اعوانی نصری و دینانی منسوب به علامه طباطبایی میشود و در نتیجه همه مردود دانسته میشوند و شیعهشناس بزرگی چون “هانری کربن” جاسوس فرانسویها معرفی میشود. دومین جریان سنتزدا، اسلام فقهمدار است. مراد نفی فقه از اسلام نیست و هیچ عاقلی نمیتواند قائل به حذف این حوزه از فرهنگ اسلامی باشد. بلکه مراد تفکری است که سنت نبوی را فقط در ظواهر فقهی و شرعی منحصر میکند و سنت طریقتی ـ عرفان ـ و حقیقتی ـ حکمت ـ آنرا نفی میکند. همین تفکر است که وقتی استاد دینانی در مفهوم سماع در هستی مطلبی میگوید، ماجراهایی شروع میشود که همه میدانند و اینجا جای پرداختن به آن نیست.
پازوکی در پایان سخنانش بیان کرد: سومین نوع اسلام سنتزدا روشنفکری دینی است. برخی از روشنفکران عرفان و حکمت را مانع پیشرفت تمدن مدرن میدانند. بحث عقبماندگی جای خود دارد، اما اینکه اینان ملاصدرا و مولانا را باعث عقبماندگی بدانند، نتیجه آن است که یا ایشان را نفهمیدهاند یا پیشرفت را. گروهی دیگر از روشنفکران نیز در بحث از اسلام معنویت جدا از دین و عقلانیت گسیخته از حکمت اسلامی را مد نظر قرار میدهند که طبعا در چارچوب آنان از معنویت و عقلانیت شیخ اشراق و عطار جایی ندارند. در نتیجه چنین جریاناتی است که داوری فردیدی، اعوانی نصری، دینانی منسوب به طباطبایی و آن دیگری پوپری میشوند، اما اگر اینها کنار بروند از فرهنگ و فکر ما چه میماند؟ در این صورت ما از چه باید دفاع کنیم و کدام منبع فکری میتواند پاسخگوی سؤالات ما باشد؟
دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی در این مراسم طی سخنان کوتاهی گفت: اندر دل من هزار خورشید بتافت/ آخر به کمال ذرهای راه نیافت. من هم از طرف خودم و هم از طرف دکتر اعوانی اعلام میکنم که من و ایشان مسأله نیستیم، چرا که حکمت مسأله است. این مراسم نکوداشت که دوستان ما برگزار کردند، در حقیقت احترامی بود که به حکمت گذاشتند؛ اشخاص اینجا بهانهای بیش نبودند تا به ساحت حکمت احترام گذاشته شود.
وی افزود: حکیم چند روزی میآید و می رود اما عالم هیچگاه از حکمت خالی نیست؛ حتی نه اینکه عالم از حکمت خالی نیست، بلکه اساسا عالم ظهور حکمت است. حکمت از دل عالم درنیامد، بلکه عالم از حکمت ظاهر شد و از این نظر حکمت بر عالم تقدم دارد.
وی با بیان این که حکمت حادث نیست، اما حکیم و فیلسوف حادث هستند، اظهار داشت: از آنجا که صفات عین ذات خداوند هستند و خدا عین حکمت است. بنابراین حکمت ازلی است و چیزی که ازلی است بر مبنای اصلی فلسفی حتماً ابدی هم است. اگر بگوییم خدا حکمت است غلط نگفتیم، زیرا صفات خدا عین ذات او هستند. به قول حافظ آنچه آغاز ندارد، نپذیرد انجام.
ابراهیمی دینانی با اشاره به این که این عالم ظهور حکمت الهی است، گفت: اکنون سؤال این است که منِ حادث چگونه باید این حکمت ازلی و ابدی را به دست آورم؟ حکیم باید تلاش کند و زور بزند تا از حکمت ازلی بهرهمند شود؛ حکیمی که تلاش میکند، سهمی از حکمت دارد اما این سهم بیجهت به دست نمیآید. کسی با خواب و رمل و اسطرلاب نمیتواند حکیم شود، بلکه تلاش میخواهد. اگر این تلاش باشد، حکیم نصیبی از حکمت ازلی الهی خواهد داشت.
این استاد فلسفه در پایان سخنانش ضمن تشکر از همسرش گفت: همسر من نه تنها در راه من مانع ایجاد نکرد، بلکه همواره در این مسیر معاون و کمککار من بوده است و صمیمانه از او تشکر میکنم.
دکتر غلامرضا اعوانی در این مراسم طی سخنانی با اشاره به اینکه حدود ۳۰ تا ۴۰ سال است که مشعل فروزانی در مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه روشن شده است، گفت: انسان مانند لوح نانوشتهای به دنیا میآید و امکانات الهی برای او فراهم میشود. این امکانات همان معلمها هستند. برای بنده هم معلمان دلسوزی از همان دوران دبستان تا دانشگاههای داخلی و خارجی زحمت کشیدهاند و هنوز هم هرگاه یادشان میافتم، فاتحهای برایشان میخوانم.
وی افزود: یکی از این استادان دلسوز، استاد “مهدوی دامغانی” بود. در همین جا هم که من نشستهام استادان بزرگی مانند “ایزوتسو” و “هانری کربن” تدریس کردهاند. ما در دانشگاه تهران درس میخواندیم و در واقع انجمن حکمت و فلسفه محل درس خارج ما بود. استادان ما کاری جز علم نداشتند و علاقه ما به علم هم از همان جا ناشی شده است، استادانی که مثل پدر به پرورش دانشجویان همت داشتند.
استاد بازنشسته فلسفه دانشگاه تهران با بیان اینکه فلسفه معیار علوم است، گفت: عظمت هر فرهنگ بسته به عظمت فکر افراد جامعه است. انسان همان است که میاندیشد و دیگر هیچ. ای برادر تو همه اندیشهای/ آدمی دیدست و باقی پوست است. اینها شعر نیست و همه حکمت است.
رئیس انجمن بین المللی فلسفه اسلامی با اشاره به سخنان برخی که وی را به به افلاطونی بودن متهم میکنند، عنوان کرد: من افلاطون را یکی از فلاسفه بزرگ تاریخ میدانم و دیگر فلاسفه را نمود فکر و حکمت قلمداد میکنم. همه متفکران و فلاسفه تاریخ شرق و غرب از ارسطو گرفته تا شیخ اشراق و لائوتسه همه حکیم بودند، چون حکمت جهانی است.
اعوانی در ادامه سخنانش اظهارداشت: فرق فلسفه و حکمت با علوم دیگر را بسیاری از فلاسفه از افلاطون گرفته تا دکارت و هوسرل بیان کردهاند. افلاطون میگوید علوم همه با پدیدارها کار دارند، اما فلسفه علم حقایق اشیاء است. فلسفه در جهان اسلام مساوی با حکمت بوده است. سیر حکمت در یونان از سوفیا به فیلوسوفیا بوده، اما در جهان اسلام دوباره از فیلوسوفیا به سوفیا سیر کرده است.
رئیس انجمن حکمت و فلسفه ایران تصریح کرد: از اینکه در حوزه فلسفه و حکمت خواندهام، پشیمان نیستم. من هر فیلسوفی را میخوانم، حتی اگر مخالف من هم باشد؛ کلامی حکیمانه در سخنش مییابم.
وی در پایان سخنانش گفت: من تاکنون در هیچ محفل رسمی از همسرم تقدیر نکردهام اما در اینجا میخواهم از ایشان تشکر کنم. به دلیل آنکه همه میدانند با درآمد از طریق فلسفه نمی توان زندگی کرد و با این حال ایشان هیچگاه مانع تراشی نکرد و بلکه کمککار و مشوق من بود.