هادی مشهدی
جلسه نقد و بررسی کتاب «جدال با مدعی»، در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد. این کتاب نوشته دکتر حسین غفاری است و آن را انتشارات حمکت منتشر کرده است. درکتاب «جدال با مدعی»، مباحثی پیرامون عقلانیت، فلسفه، عرفان و رابطهی آن با قرآن کریم و بیانات معصومین (ع) بیان شده است. این کتاب حاصل سه گفتوگو است که پیش از این در فصلنامهی سمات، به سردبیری مهدی نصیری چاپ شده است. پیشگفتار جامع این کتاب نقدی بر آرای کسانی است که با فلسفه و عرفان مخالفت میکنند. در این نشست، نویسنده و دکتر عبدالله نصری حضور داشتند.
نشریهای با ماهیت سلبی!
دکتر حسین غفاری دربارهی نحوهی شکلگیری کتاب «جدال با مدعی» گفت: در دو سال اخیر، نشریهای با عنوان سمات، با ماهیتی ضد فلسفه و حکمت منتشر شده است. این نشریه در مطالب و مقالات خود به هیچ وجه جنبهی علمی و تحقیقی را در نظر نگرفته است و گردانندگان آن بهجای بیان آرای خود بیشتر در پی رد مخالفان هستند. رسالت فلسفه همین بحث و جدلهاست. چنانچه فضای بحث در جامعه مهیا نباشد و نشاط علمی از آن گرفته شود، تعقل و حکمت به خودی خود از بین میرود. انتشار این چنین نشریاتی از نظر افتتاح باب گفتوگو باعث خوشحالیست، اما اگر کسانی بخواهند با حاصل دستاوردهای فکری، علمی و فرهنگی صدها سالهی جامعهی خود، بهصورت معیوب و کجاندیشانه برخورد کنند، خیانت کردهاند. بنده با همین دغدغه پیشنهاد گفتوگو و بحث با سردبیر این نشریه را پذیرفتم. حاصل این گفتوگوها بهصورت مقالاتی در نشریهی سمات به چاپ رسیده است، اما پراکندگی و فاصلهدار شدن این چاپ مرا بر آن داشت که مقالات را یکجا و در قالب کتاب «جدال با مدعی» منتشر کنم.
وی همچنین دربارهی دلایل انتخاب عنوان «مدعی» در عنوان کتاب اظهار کرد: در طول تاریخ ما، مخالفتهای بسیاری با فلسفه، حکمت و عرفان وجود داشته است. این مخالفها تنها در حوزهی اندیشهی اسلامی نبوده است، در مسیحیت و یهودیت نیز با چنین مخالفتهایی مواجه هستیم. این مخالفتها در گذشته بهوسیلهی علما، صاحب نظران و اهل فن انجام میشد، که مثال بارز آن میتواند مخالفت فخر رازی با آرای حکما و جوابیهی خواجه نصرالدین طوسی به وی باشد. امروز شاهد ابراز مخالفت از سوی کسانی هستیم که حتا با الفبای این گونه مطالب نیز آشنایی ندارند؛ به یقین هیچ عقل سلیمی طرح اینچنین مخالفتهایی را برنمیتابد.
غفاری افزود: هر انسانی، ولو صاحبنظر و بزرگاندیش، در زندگی، اندیشه و سخنان خود، فراز و نشیبهایی دارد. پرداختن به عیوب اشخاص و تلاش برای یافتن نکات منفی ایشان و طرح آن، برخوردی ناصحیح و غرضورزانه است. از جاییکه برخورد نشریهی سمات با بزرگان فلسفه و عرفان را، برخوردی از سر جهل و نظرات ارائه شده در آن را تنها یک ادعا دریافتم، عنوان کتاب را «جدال با مدعی» برگزیدم. مدعی در ادبیات فارسی به کسی اطلاق میشود که دغدغهی حقیقت نداشته باشد.
غفاری مقدمهی کتاب را به اختصار توضیح داد. وی گفت: در تاریخ فرهنگی ممالک اسلامی، شیعه پرچمدار فلسفه است. این اتفاقی نیست و به متون بهجای مانده از ائمهی معصومین (ع) و در راس آن حضرت علی (ع) باز میگردد. آرا و اندیشهی این بزرگان معصوم باعث شده است، تفکر عقلانی و فلسفی در اندیشهی شیعی جاری باشد. اهمیت این مساله باعث شد، نیمی از مقدمهی کتاب را به طرح همین مهم اختصاص دهم. در این خصوص بیش از ده جمله از امیرالمومنین (ع) آورده شده است، که هر عقل سلیم و آزاداندیشی، عمیقترین سرچشمههای تفکر و حکمت را در آن مییابد.
غفاری در خصوص برخی از مفاهیم مورد بحث در این کتاب گفت: جایگاه سنتی عرفان و حکمت در میان ادیان نیز، به شهادت متن موجود، قرآن کریم است. من معتقدم هیچ کتابی در دنیا، به اندازهی قرآن کریم مبانی عرفانی ندارد. آیات و مفاهیم موجود در قرآن کریم، منشا تفکر عرفانی بوده است. عدهای این جنبهها و مفاهیم قرآن را میفهمند و با درک صحیح آن فرهنگسازی میکنند، برخی هم با قرآن برخورد سطحی دارند؛ دو عامل مهم فرهنگی و شخصیتی، این سطحینگری را باعث میشود. از نظر معرفتشناسی همهی انسانها به لحاظ مراتب و ماخذ ادراکی، دارای حس و عقل هستند. وجدان تمام انسانها، دارای قوای شهودی و معنوی است، اما تفسیر آن محل اختلاف است.
وی افزود: اگر تنها امور حسی و موجودات محسوس در عالم باشد، اختلافی در تفسیر ادراکی چنین عالمی پیش نمیآید. اختلاف از آنجایی بهوجود میآید که در این جهان وجوه غیر حسی چون نظم، علیت و جاذبه نیز وجود دارد. تشخیص و درک چنین وجوهی دیگر کار حس نیست، بلکه در اینجا عقل است که بهکار میآید. اگر عالم از حیث معقول بری باشد در آن صورت اختلاف در تفسیر چنین عالمی نیست. تمام انسانها از قوهی عقل بهرهمند هستند اما دو عامل فرهنگی و شخصیتی در استفادهی بهجا و صحیح از این قوهی ادراکی موثر است. چنانچه این دو عامل در انسان تاثیر مثبت خود را بهجا گذاشته باشند، تفسیر قرآن کریم نیز میتواند جامع، ارزشمند و قابل استناد باشد.
نویسندهی کتاب «جدال با مدعی» برخی افراد را ناآشنا با فرهنگ دریافت معقولات و اندیشهی ایشان را تنها در حد محسوسات دانست و ادامه داد: تفسیر چنین افرادی از قرآن کریم نیز، به یقین برداشتی سطحی خواهد بود. نمونهای از این سطحینگری و کجفهمی را میتوان در افرادی شاهد بود که سعی دارند با ارائهی تفسیری اشتباه از یک قاعدهی مهم فلسفی در اسلام و یا ذکر عباراتی از کتب بزرگانی چون جوادی، حسنزاده و یا ملاصدرا بهعنوان شاهد، اثبات کنند که همهی فلاسفه قائل به جبر هستند. در حالیکه این قاعدهی فلسفی هیچ منافاتی با مسالهی اختیار ندارد. فلاسفه معتقدند که هر شیئی در عالم، ابتدا به مرحلهی وجود و ضرورت رسیده است، سپس «هست» شده است. این نظریه به لحاظ عقلی نیز به اثبات رسیده است. اختیار انسان، یکی از حلقههای سلسلهی علل عالم است. در این قاعده، علم خداوند به حاصل اختیار انسان تعلق گرفته است، بنابراین وجود یک نظام ضروری مانع عقیدهی به اختیار نمیشود.
مخالف فلسفه یا مخالف عقل؟!
دکتر عبدالله نصری، دربارهی کتاب «جدال با مدعی» گفت: این کتاب یک مجلد از سهگانهایست که دکتر غفاری در دست تالیف دارد. این سهگانه به موضوع ماهیت الهی و توحیدی فلسفهی یونانی و چیستی فلسفهی اسلامی میپردازد.
وی در باب معرفی جریانهای مخالف فلسفهی اسلامی گفت: در عصر حاضر چند جریان فکری به مخالفت با فلسفهی اسلامی برخاسته است. جریان «اصحاب تفکیک» که در دورهی جدید خود از میرزا مهدی اصفهانی شروع و تا امروز نیز ادامه داشته است، یکی از این جریانهای فکریست. مخالفت دکتر فردید با فلسفهی اسلامی، به ویژه فلسفهی ملاصدرا نیز بهصورت جریان مخالف دیگری قابل بررسی است. ریشهی مخالفت فردید و پیروان اندیشهی وی به نظریات ضد متافیزیکی هایدیگر در فلسفهی غرب باز میگردد. اندیشهی مهدی نصیری، سردبیر نشریهی سمات، از تلفیق این دو جریان فکری ناشی شده است. گروه دیگری نیز وجود دارد که به رغم اعتقاد به برخی جریانهای فلسفی غرب، پا را از جادهی انصاف بیرون گذاشته و فلسفهی اسلامی را نوعی کلام تلقی میکند. در مقابل نظر این گروه میتوان به کلام مرتضی مطهری رجوع کرد که میگوید: «فلسفه در جهان اسلام حتا یک قدم به کلام نزدیک نشده است، بلکه این کلام است که صورت فلسفی پیدا کرده است.»
وی افزود: در جستوجوی یافتن ریشهی اصلی مخالفت این گروهها و ادعای ایشان در خصوص تلاقی دین و فلسفه، به رویای خلوص در دین میرسیم. این چنین گروههایی معتقدند خلوصی که در دین وجود دارد هیچگاه در فلسفه یافت نمیشود، بنابراین برای حل مسائل میبایست مستقیم به قرآن و روایات رجوع کرد. این پرسش مبنایی در مقابل اعتقاد ایشان قرار میگیرد که چنانچه خلوص دین دستیافتنیست، اختلاف نظرهای میان عالمان دینی در رجوع به متون دینی، از کجا ناشی میشود؟ و آیا میتوان بدون هیچ پیش فرض فلسفی به متون دینی رجوع کرد؟
نصری در همین خصوص ادامه داد: نفهمیدن صحیح بسیاری از مفاهیم فلسفی موجب بروز اشکال نزد این گروهها شده است. به عنوان مثال برداشت غلط معارضان با فلسفهی اسلامی در مسالهی وحدت وجود، ایشان را به بیراهه کشانده است، و گرنه هیچ متفکر و فیلسوفی، مرتبهی وجودی همهی ممکنات را مساوی با مرتبه وجودی واجب نمیداند.
دکتر نصری در باب اهمیت کتاب «جدال با مدعی» گفت: این کتاب در مقابل آن جریان فکری قرار گرفته است که در جامعهی امروز، برابر عقلانیت ایستاده است. به یقین مخالفت با عقلانیت عواقب شومی را در پی دارد. به عنوان نمونه مخالف با عقلانیت است که وقتی در رجوع به آیات و روایات، قادر به درک قاعدهی «تفکیک قوا» نیست، به کل این قاعده را نفی و آن را اسلامی نمیداند. کتاب دکتر غفاری، پاسخ به شبهات مطرح شده در نشریهی سمات است؛ هرچند گردانندگان این نشریه شبهات جدیدی را طرح نکردهاند و در طول سدههای گذشته بارها به آنها پاسخ داده شده است.
وی افزود: برخی از پرسشهای مطرح شده از سوی سردبیر نشریهی سمات، نشانگر عدم آگاهی وی نسبت به مسائل اسلامی است. به عنوان مثال پرسشگر ادعا کرده است: «فلاسفهی مسلمان پذیرفتهاند که مثلا در عرصهی فقه، جز در مواردی محدود، جای ورود عقل از حیث مدرکیت نیست و به آیات و روایات باید مراجعه کرد.»
در عبارت یاد شده، منظور از مدرکیت، منبع بودن است. اینکه عقل برای فقه، حکم منبع داشته است یا ابزار، صاحب جایگاه خاصی است که در علم اصول به آن پرداخته میشود. این مساله به هیچ وجه به فیلسوف مرتبط نمیشود. در عین حال علم اصول که مقدمهی فقه است نیز پیشفرضها و مبانی فلسفی دارد .
دکتر نصری ادامه داد: دکتر غفاری همچنین در ضرورت وجود عقلانیت به این مهم اشاره کرده است که برای ورود به دین میبایست ابتدا اصل وجود خداوند و ضرورت وجود پیامبران الهی را با ادلهی برون دینی و استدلال عقلی اثبات کرد. برای اثبات چنین اصول مهمی هرگز نمیتوان به آیات و روایات رجوع کرد. در جایی دیگر از کتاب آمده است که برخی از آیات و روایات ما نیازمند به تبیین فلسفی هستند، این نیاز تا جایی است که مخالفان با فلسفه نیز در تفسیر آن، ناخودآگاه وارد مسایل فلسفی میشوند.
نصری افزود: دفاع از فیلسوفانی چون ابن عربی و ملاصدرا، هرگز به معنای مطلق دانستن ایشان نیست. بنابراین نقد بر این فیلسوفان رواست اما منتقد میبایست با مبانی آشنایی کامل داشته باشد. نویسنده نیز در این کتاب از مطلقتراشی پرهیز داشته است و منتقدان بر فلسفهی اسلامی را دعوت به مطالعهی بیشتر و از تحریف سخنان فلیسوفان باز داشته است. در این کتاب مباحثی دقیقی دربارهی ختم ولایت محمدیه و انواع آن آمده است. همچنین نویسنده به الهی بودن برخی از مکاتب هندوئیسم اشاره کرده است که مهمترین آن اشاره به کتاب «اوپانیشادهاا» است؛ آنچنانکه علامه طباطبایی نیز پس از مطالعهی این کتاب، به الهی بودن آن اشاره داشت.
وی در ادامهی سخنان خود، با اشاره به برخی مطالب ارائه شده در کتاب «جدال با مدعی»، نسبت به برداشت ناصحیح از این مطالب به مخاطب هشدار داد و گفت: نویسنده در جایی از کتاب، سخن از مخالفت عرفا با فلاسفه به میان آورده است؛ توجهی خواننده به این نکته ضروریست که منظور نویسنده مخالفت همهی عرفا با فلاسفه نیست. به ویژه عرفان اصیل دورهی جدید که نزد بزرگانی چون مرحوم قاضی و شاگردان وی سراغ داریم. در صفحهی ۶۱، نویسنده عنوان کرده است: «بشر امروز، دین را در دو ساحت عقلانیت و معنویت جستجو میکند. وقتی این دو در پرتو اقتدار وحکومت قرار بگیرند، به تئوری بلند امامت شیعی تبدیل میشوند.»
اینجا نیز باید توجه داشت که این عقلانیت و معنویت، با آنچه نزد غربیان مطرح است متفاوت است. معنویتی که در غرب وجود دارد، معنویت بدون شریعت است، حال آنکه تئوری امامت، سراسر التزام به شریعت دارد.
نصری افزود: الهی دانستن آرای فلیسوفانی چون افلاطون و ارسطو و مقایسه نظریات ایشان با تعالیم قرآن کریم و ائمهاطهار (ع) از سوی نویسنده نیز تنها به معنای وجود هستهی مشترک میان این دو است. به این معنا که برخی مسائل کلی مانند، اصل وجود خداوند و مسالهی وحدانیت، میان اندیشهی اسلامی و نظریات فیلسوفان یاد شده مشابهت دارد.