آکادمی مطالعات ایرانی لندن(LAIS)
ایرانشناسی مجموعهای از علوم انسانی است که به مطالعه تاریخ، اقتصاد، زبان، آثار مکتوب به جای مانده و فرهنگ مادی و معنوی اقوام ایرانی زبان میپردازد. این رشته، در قرن نوزدهم به عنوان یک رشته علمی معرفی شد. در قرن بیستم، دانشمندان شروع به تفکیک شاخههای مختلف در رشته ایرانشناسی کردند و از آن موضوعات مستقلی همچون آستیاشناسی، کردشناسی، افغانشناسی و تاجیکشناسی جدا شد که این کار از یک طرف شرایط مطالعه ایران به صورت جداگانه را فراهم ساخت و از طرف دیگر، بررسی و مطالعه زبانها، دست نوشتههای به جای مانده (زبانشناسی ایرانی) و تاریخ باستان اقوام ایرانی زبان تسهیل شد.
آثار تاریخی و فرهنگی اقوام ایرانی زبان که در دوران قرون وسطی و باستان توسط نمایندگان اقوام مختلف ساخته شدهاند و همچنین کتبیههای به جای مانده از دوران قدیم، منابع ارزشمندی برای رشته ایرانشناسی به شمار میرفتند. پیدایش این رشته در اروپای غربی قبل از هر چیز موجب توسعه روابط تجاری و دیپلماتیک میان کشورهای اروپایی با ایران، آسیای میانه، هند و همچنین فعالیتهای میسیونری شد. در قرون ۱۴-۱۳ اولین سفرنامهها توسط ج. کارپینی[۱]، و. روبروک[۲]، مارکوپلو، گ.د. کلایوخو[۳] … و کمی پس از آن سفر نامه یک ایتالیایی تبار به نام پترو دلا وال[۴]، یک فرانسوی به نام ژ. تاورن[۵] و همچنین افراد دیگری از آلمان منتشر شدند. در قرن هفده و نیمه اول قرن هجده، اولین ترجمههای تصنیفات کلاسیک ایرانی، دستور زبان، فرهنگ لغات، ترجمه منابع تاریخی و تحقیقات تاریخی انجام گرفتند. تمام این فعالیتها مقدمات را برای تحقیقات عمیقتر در رشته ایرانشناسی فراهم ساختند. تحقیقات «اوستا» (ترجمه از زبان فرانسه در سال ۱۷۷۱ توسط یک دانشمند فرانسوی و جهانگرد به نام آ. آنکتیل – دوپرون[۶] انجام گرفت)، کشف رمز خط میخی باستان (توسط دانشمندان آلمانی و انگلیسی انجام گرفت) و آثاری در خصوص زبان ایران باستان و منظومههای کلاسیک، چاپ متون و ترجمههایی از زبان فارسی (توسط شرقشناسان انگلیسی و فرانسوی) همه و همه به شکلگیری ایرانشناسی به عنوان یک رشته علمی کمک کردند. به کمک آثار دانشمندان بریتانیایی، فرانسوی، اتریشی و مجاری و آلمانی و سایرین، بهترین آثار منظوم کلاسیک در زبان فارسی طی سالهای ۵۰ قرن نوزده وارد ادبیات جهانی شدند. کارهایی که در زمینه زبان ایران باستان انجام گرفتهاند نقش بسیار مهمی در ایجاد زبانشناسی مقایسهای ایفا کردند. بیشتر آثار در زمینه تاریخ به شیوه مقایسهای – تاریخی و تحلیل زبانشناسانه صورت گرفتهاند. غالب کارهای اساسی و مهم در زمینه تاریخ ایران را دانشمندانی از بریتانیا و فرانسه انجام دادهاند. اطلاعات در خصوص شرایط اجتماعی – اقتصادی ایران غالبا در آثار جهانگردان و دیپلماتها به چشم میخورد.
موفقیتهای رشته ایرانشناسی در قرن نوزدهم با توسعه کلی علوم انسانی در اروپا و تقویت توجه اروپاییان به کشورهای شرقی برای انجام سیاستهای استثماری در ارتباط است. گسترش ترازوی تحقیقات در خصوص ایران و شروع انجام مقایساتی در شاخههای مجزای ایرانشناسی از خصوصیات نیمه دوم قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم به شمار میرود.
تعداد زبانهایی که بررسی میشد، رو به افزایش گذاشت (با کشف یادبودهایی با زبانهای سغدی، پارفیان، ختن- ساکسک که در میان زبانهای ایرانی چندان شناخته شده نبودند و کمی پس از آن زبانهای خوارزمی و باکتریسک) و گویشهای مختلف، جغرافیای تاریخی، تاریخ جدید، قوم شناسی مورد بررسی قرار گرفتند. در این دوران کاتالوگهای دست نوشته منتشر شد (بیشتر کاتالوگها توسط دانشمندان بریتانیایی، فرانسوی و آلمانی صورت گرفتهاند). در این میان دانشمندان آلمانی، انگلیسی، مجاری، ایتالیایی و فرانسوی سهم بسزایی در بررسی زبانهای ایرانی، ادبیات، ایدئولوژی، باستان شناسی و فرهنگ اقوام ایرانی زبان داشتند. نتایج توسعه ایرانشناسی تا اوایل قرن بیستم در قالب مجموعهای به شکل اثر دایره المعارف با نام «اصول زبانشناسی ایرانی» و همچنین در مقالات ایرانشناسی «دایره المعارف اسلام» و در آثار ا.برااون[۷] در زمینه تاریخ ادبیات ایران به شکل سیستماتیک درآمده بود.
ایرانشناسی در اروپا و ایالات متحده امریکا طی قرن بیستم همراه با بالارفتن توجه و علاقه به مسایل اجتماعی- اقتصادی و مسایل دوره معاصر بود. دانشمندان مختلفی از آلمان، ایالات متحده امریکا، بریتانیا، فرانسه، سوئد، نروژ و … آثاری ارزشمند در زمینه تاریخ و فرهنگ ایران و زبان قدیم این قوم از خود به جای گذاشتهاند. تحقیقاتی نیز در خصوص دوران قرون وسطی ایران و انتشار منابع توسط دانشمندان فرانسوی، بلژیکی، انگلیسی و آلمانی و دانمارکی صورت گرفته است. در زمینه مسایل اقتصادی بیش از همه دانشمندان انگلیسی کار کردند. خ. ستوری[۸]، دانشمند انگلیسی فهرستی از منابع تاریخی و آثار ادبی به زبان فارسی تهیه کرده است.
در ایران، منابع ایرانشناسی به صورت کتابهای مرتب شده بر اساس تاریخ و تذکره هستند که تا قرن نوزده را در خود جای دادهاند. از قرن بیستم در تاریخنگاری ایران و زبانشناسی آن روشهای انتقادی معاصر برای تحقیقات وارد شدهاند (شروع از دوره م. قزوینی). متخصصین دوران باستان (ی. پورداوود، خ. پیرنیا، س. کیا، آ. سامی و غیره) و متخصصین تاریخ فرهنگ و ادبیات (آ. تقی زاده، س. نفیسی، ف. بادی از زمان، پرویز ناتل خانلری، آ. زرینکوب، م. مینویی، ر. همان فرخ و غیره)، ضمن نگه داشتن جانب شیوه تاریخی – زبانشناسی در تحقیقات، یادگارهای تاریخی نیز از خود به جای گذاشتهاند که در آنها به بررسی متنشناسی و تاریخ سیاسی پرداختهاند. در ایران فهرستی برای ایرانشناسی تهیه شده است (ای. افشار، ا.یارشاطر، ش. شفا، …)، کاتالوگ (م. دانش پژوه، ت. تفاضلی، …) و فرهنگ لغتهای مختلف (خصوصا دایره المعارف دهخدا و معین). تاریخ جدید را میتوان در آثار آ.کسروی، آ.اقبال و ف.آدمیت مشاهده کرد؛ جدیدتر از آن را میتوان در آثار علی آذری، محمد تقی بهار و خ. مکی مطالعه کرد. در بسیاری از آثار، خط مشی ضد استعماری تحقیقات کاملا مشهود است. منشاء تاریخنگاری مارکسیستی در ایران با نام ارانی، پ. شادا، ای. اسکندری و … گره خورده است. سال ۱۹۶۸، در ایران کنگرهای در خصوص هنر و باستان شناسی ایران تشکیل شد و سال ۱۹۷۰، اولین کنگره بین المللی ایرانشناسی.
هند یکی از مراکز اوستاشناسی، پهلویشناسی، انتشار آثار قرون وسطی به زبان فارسی و تحقیقات در خصوص تاریخ قرون وسطی و تاریخ ادبیات فارسی به شمار میرود (شبلی، نومانی، م. صدیقی، س. حسین، م. اسحاق، و ایوانف و …). در ترکیه سنت انتشار و تفسیر آثار منظوم کلاسیک فارسی پا گرفت، بررسی تاریخ قرون وسطی در ایران (ش. گونالتای، ن. اوزلوک) و روابط ایران و ترکیه (ز. کارال) گسترش یافت. در افغانستان مطالعه آثار تاریخی (آ. کوهزاد، م. ژوبال، …) و زبان (آ. فرهادی و …) توسعهای موفقیت آمیز داشت. آثار تحقیقی متعددی نیز در زمینه ایرانشناسی در مصر، عراق و ژاپن به دست آمدهاند.
در روسیه ایرانشناسی اولین گامهای خود را در نیمه اول قرن نوزده برداشت. فعال شدن سیاست تزار روسیه در ایران طی قرن نوزدهم موجب پدید آمدن توصیفات متعددی از ایران شد که توسط دیپلماتها و کارمندان نظامی روس به رشته تحریر درآمدند. در این میان نمایندگان محافل تجاری – صنعتی نیز کم از سایرین نداشتند. توصیفات علمی سفرنامههای ن.و. هانیکوا، ن. زارودنی و سایرین بسیار ارزشمند هستند. تدوین تاریخ ایران و کشورهای مجاور بر پایه منابع اولیه (ن. برزین[۹]، کاظم بیک و آ. درن[۱۰]) صورت گرفت. در این خصوص کارهای ارزشمندی توسط بارتولد انجام گرفت که به مسایل اجتماعی – اقتصادی ایران میپرداخت. تنی چند از دانشمندان روس نیز به بررسی ایران قرن نوزدهم پرداختند. اکثر ایرانشناسان به مطالعه زبانهای ایرانی و ادبیات آن میپرداختند که از میان آنها میتوان به میلر، زالمان و ژوکوفسکی اشاره کرد.
اساس ایرانشناسی دوره شوروی در تحقیقات دانشمندان مارکسیست به چشم میخورد که در وهله اول تاریخ معاصر را بررسی میکردند. تربیت ایرانشناسان در مسکو، لنینگراد و همچنین سایر جمهوریهای اتحادیه شرقی انجام میگرفت. ایرانشناسان دوره شوری بیشترین موفقیتهایشان را طی سالهای ۷۰-۵۰ کسب کردند. آثار مربوط به تاریخ باستان ایران، قرون وسطی و تاریخ جدید و سیاست قدرت اروپایی در ایران توسط ایرانشناسان مختلف روس به رشته تحریر درآمد. در این میان به تاریخ و مسایل اجتماعی- اقتصادی ایران در قرن بیستم، روابط ایران و شوروی، تاریخ نهضت ملی – آزادیخواهانه، کنکاش در سیاستهای قدرت امپریالیستی در ایران، همه و همه مسایلی بودند که توجه تعداد بیشتری را به خود جلب میکردند. کتابهایی نیز برای دانشگاهها و موسسات آموزش عالی به صورت تاریخ ایران به چاپ رسید.
فیلولوژی ایرانی به صورت شاخهای مجزا درآمده و بسیار گسترش یافت: زبانشناسی و تدوین فرهنگ لغات، ادبیات شناسی و متن شناسی. در اتحادیه شوروی (از سال ۱۹۶۱) یک دوره علمی در خصوص زبانشناسی ایرانی به صورت متناوب برگزار میشد.
ایرانشناسی مارکسیستی در کشورهای سوسیالیستی به خصوص در چک اسلواکی، مجارستان و چین و لهستان گسترش یافت. برنامههایی نیز در سطح بینالمللی در خصوص ایرانشناسی برگزار شد: از سال ۱۹۳۱ کنگره بینالمللی با موضوع هنر ایرانشناسی و باستانشناسی (سومین کنگره در سال ۱۹۳۵ در لنینگراد)؛ کنگره بینالمللی یونسکو (سال ۱۹۶۷ در دوشنبه)؛ سمپوزیوم هنر عصر تیموریه (سال ۱۹۶۹، سمرقند)؛ سمپوزیوم آثار منظوم فارس زبانها (سال ۱۹۶۷ در دوشنبه)؛ کنگرههای بینالمللی ایرانشناسان: اولین کنگره در سال ۱۹۶۶ در تهران، دومین کنگره سال ۱۹۷۱ در رم. در این کنگرهها ایرانشناسان شوروی نیز حضور داشتند. از میان انتشارات مهم میتوان به «بدنه کتیبههای ایرانی» و شروع تهیه «اطلس زبانهای ایرانی» اشاره کرد.
مسایل ایرانشناسی در انستیتوی شرقشناسی مسکو و بخش وابسته به آن در لنینگراد، در دانشکدههای قومشناسی، فلسفه، اقتصاد جهانی و روابط بینالملل، ادبیات جهانی و زبانشناسی مورد مطالعه قرار میگیرند؛ در دانشکدههای شرقشناسی ازبکستان، آذربایجان، گرجستان، ارمنستان، تاجیکستان، ترکمنستان و در دانشکده کشورهای آسیا و آفریقا وابسته به دانشگاه دولتی مسکو، در دانشکده شرقشناسی لنینگراد، در دانشگاههای باکو، تاشکند، تفلیس، ایروان، دوشنبه، عشق آباد و غازان. مسایل ایرانشناسی معاصر در مجلات «اقوام آسیا و آفریقا»، « آسیا و آفریقای امروز» و برخی دیگر از آثار دورهای به چشم میخورند.
در ایران، شورای علمی عالی، آکادمی زبان و ادبیات (فرهنگستان)، بنیاد فرهنگ ایران، دانشگاهها، موزهها و سایر موسسات علمی در رشته ایرانشناسی فعالیت دارند. در سایر کشورهای شرقی – دانشگاههای کابل، استامبول، آنکارا، دهلی، جامعه تاریخی در افغانستان، جامعه تاریخی ترکیه، جامعه آسیایی در بمبئی و کلکته نیز از جمله مراکز ایرانشناسی به شمار میروند. علاوه بر آن میتوان از کشورهای اروپایی همچون دانشگاه کمبریج، پاریس، برلین، رم، پراگ، ورشای، مدرسه تحقیقات شرقی و افریقایی دانشگاه لندن، دانشکده فرانسه – ایران (پاریس، شیراز)، موسسه مطالعات شرقی (ایتالیا)، موسسه هند و ایرانی (نروژ)، موسسه زبانهای ایرانی و قفقازی، سمینارهای هندشناسی و ایرانشناسی در فرانسه و دانشگاههای میشیگان، کالیفرنیا، هاروارد ایالات متحده امریکا و کوالالامپور نام برد. فهرست کامل مراکز علمی شرقشناسی از جمله ایرانشناسی در کتابی به نام
“An international of institutes and societies interested in the Middle East”
آمده است. انتشارات مهم دورهای (علاوه بر انتشارات عمومی شرقشناسی که به طور دورهای منتشر می شوند) شامل موارد زیر است:
نامهی فرهنگستان، تهران از سال ۱۹۴۳؛
راهنمای کتاب، تهران از سال ۱۹۵۸؛
آریانا، کابل از سال ۱۹۴۲، به زبان فارسی؛
هندو- ایرانیکا، کلکته از سال ۱۹۴۶؛
ایرانیکا آنتیکوا، هلند از سال ۱۹۶۱؛
منبع: رایزنی فرهنگی ایران در مسکو.
کلید واژگان: روسیه، ایران شناسی، فرهنگ، تمدن، مسکو.
[۱] J. Karpini
[۲] V. Rubruk
[۳] G.D. Klavikho
[۴] Petro Della Valle
[۵] J Taverne
[۶] A.Anketil – Duperon
[۷] E. Brayn
[۸] Kh. Stori
[۹] N. Berezin
[۱۰] A. Dorn