دکتر عبدالله ناصری
عضو هیات علمی دانشگاه الزهراء
موریس لومبارد، محقق برجستهی فرانسوی، از مشاهیر حوزهی جغرافیای تاریخی اسلام به شمار میرود. یکی از آثاری که او نگاشته «جغرافیای تاریخی جهان اسلام در چهار قرن نخستین» است که به همت دکتر عبدالله ناصری طاهری ترجمه شده است.
لومبارد در کتاب حاضر با رویکرد علمی به دانش نوپای جغرافیای تاریخی پرداخته و با انصاف علمی، جغرافیای تاریخی جهان اسلام و روند فتوح و تحولات اقتصادی فرهنگی در جغرافیای اسلام را در چهار قرن اول هجری بررسی کرده است. این کتاب توسط پژوهشکدهی تاریخ اسلام در سال ۱۳۹۰ به چاپ رسیده است.
دکتر عبدالرحمن حمیده این کتاب را به عربی ترجمه کرده و کتاب حاضر، از نسخهی عربی این اثر استفاده کرده است. عبدالرحمن حمیده، رئیس سابق دپارتمان جغرافیای دانشگاه پاریس بود. نویسندهی اصلی کتاب از اساتید جغرافیای اقلیمی و تاریخی فرانسه است که علاوه بر این اثر، جغرافیای معاصر اروپای شرقی را هم نوشته است. پیش از این کتاب، در سال ۱۳۵۶ شمسی مقالهای از این نویسنده با عنوان «کلیاتی درباره تغییرات اقتصادی که با ایجاد حکومت اسلامی در جهان آن روز پدید آمد» با ترجمهی امیرحسین جهانبگلو در مجلهی تحقیقات اقتصادی دانشگاه تهران چاپ شد.
کتاب حاضر در یک بخش مقدماتی با عنوان «تصویر نخستین» و سه بخش که هر بخش شامل چند فصل است، تنظیم شده است. این اثر شامل ۲۸۰ صفحه است.
مؤلف در «تصویر نخستین» که مقدمهای است برای ورود به بخش اصلی کتاب، مینویسد: «از آغاز عصر میانی تا ابتدای قرن یازدهم، در تمامی زمینهها و مظاهر دوران شرقی محض به شمار میآید. این ادعا به ویژه در مقایسه با سه قرن یعنی از نیمهی قرن هشتم تا اواسط قرن یازدهم، صحیح به نظر میرسد. در سدههای یاد شده، اوج شکوفایی را در جهان اسلام شاهد هستیم… ولی درک صحیح اقتصاد جهان اسلام در اوج شکوفاییاش، نیازمند نگاهی به پیشتر است؛ نگاهی به عصر فتوحات که از اواسط قرن هفتم آغاز و تا میانهی قرن هشتم ادامه مییابد و خطوط حیاتی جهان اسلام در آن دوران نقش میبندد».
لومبارد با این توضیح، مقدمه را به سه قسمت تقسیم کرده و دربارهی هر کدام توضیحی در چند صفحه آورده است. اولین قسمت، مربوط به عصر فتوح است که بحث را از آغاز فتوحات اسلامی توسط اعراب عربستان شروع میکند و در ادامه به تشریح نقش فاتحان عرب در قبال ملتهایی که سرزمینشان توسط مسلمانان فتح شد، میپردازد و این موضوع را مورد توجه قرار میدهد که چگونه میتوان سهولت و شتاب فتوحات رخ داده توسط اعراب را با وجود شمار اندک آنها توجیه کرد.
در قسمت دوم نیز سه مسألهی اسلامگرایی، عربگرایی و سامیگرایی را توضیح میدهد. منظور از اسلامگرایی، پذیرفتن دین جدید یعنی اسلام توسط ساکنان بومی سرزمینهای فتح شده است.
در قسمت سوم، حوزههای فتح شده یا همان جهان اسلام، مورد اشارهی مختصری قرار گرفته است.
در ادامه و پس از پایان این قسمت، نویسنده وارد بخشها و فصول اصلی کتاب میشود. ابتدا جهان اسلام را منطقه به منطقه مورد بررسی قرار میدهد و هر منطقهای را در ابعاد گوناگون، از جمله بُعد جغرافیایی یعنی شرایط طبیعی و چارچوب فیزیکی و انسانی و از بُعد اقتصادی و اجتماعی بررسی میکند. لومبارد مناطق مورد نظر را از منظر اجتماعی، به عنوان بازماندگان تمدنهای پیشین در نظر گرفته است، در حالی که ویژگیهای معنوی و روحی تغییر نکرده و گاه عقاید ثابت مانده و تنها تحت تأثیر عوامل جدید، چهرهی دیگری به خود گرفته است.
بخش اول کتاب با عنوان «شهرهای اسلامی، سرزمینها و راههای ارتباطی» در چهار فصل نوشته شده است. فصل اول از بخش اول با عنوان «منطقهی میانی» نامیده شده است. در این فصل، نویسنده اولین منطقهای را که بررسی میکند، جزیرهالعرب است که نقطهی آغاز حرکت صحرایی اسلام بوده و بعد از آن به بررسی نخستین مناطق فتح شده یعنی مصر، سرزمین شام و بینالنهرین پرداخته است.
وی در توضیحاتی که دربارهی جزیرهالعرب آورده اشاره میکند که برای درک صحیح نقش مثبت و منفی که آن سرزمین ایفا کرد، باید عناصر انسانی شبهجزیره را در دوران پیش از اسلام شناسایی کرد و از آغاز، آن را در چارچوب جغرافیایی خاص خودش که متشکل از واحهها و صحراها با مراتعی با میزان اهمیت متفاوت است، جای داد.
لومبارد در ادامه بررسی تاریخی خود را دربارهی جایگاه و میزان اهمیت جزیرهالعرب در دورههای مختلف ادامه میدهد و در آخر دربارهی نقش جزیرهالعرب در عصر اسلامی نتیجه میگیرد که این سرزمین مسیر بزرگ تجارت نبود و هیچگاه در تجارت جهان آن روز – مگر به صورت حاشیهای و جزئی – مشارکت نداشت. اما شبهجزیره به واسطهی راههای حج که به مکه و مدینه ختم میشد، تجارت مخصوص به خود را داشت.
سرزمین بعدی که مورد بررسی قرار گرفته مصر است. نویسنده اشاره دارد که ساختار جغرافیایی این خطه بسیار مهم است و مصر با آن تمدن کهن و با تمام نیازها و توانمندیهایش، بیآنکه به لحاظ نژادی دچار تغییر چشمگیری شود، به دایرهی حکومت اسلامی وارد شد. منطقهی بعدی بینالنهرین و شام است که توسط محقق مورد بررسی قرار گرفته است.
فصل دوم به موضوع جهان ایرانی اختصاص دارد و به گفتهی نویسنده، جهانی دیگر را که اقوامی با زبان و تمدنی متفاوت از اقوام سامی دارد، بررسی میکند. در قسمت اول این فصل، وی به تکامل نقش ایرانی اشاره دارد. این قسمت ایران را از دورهای که در عهد ساسانیان جزئی از سرزمین بینالنهرین محسوب میشدند، مورد اشاره قرار میدهد و تصرف آن توسط اعراب و پس از آن را به صورت مختصر بررسی میکند.
«
کلید واژگان: اسلام، ناصری، حکومت، موریس لومبارد، شهر، عرب گرایی، سام گرایی.