دکتر محمد اخگری
استاد حکمت و عرفان دانشگاه آزاد اسلامی
جایگاه و مفهوم طبیعت در حکمت و عرفان اسلامی جایگاه متعالی است. در تفکر اسلامی و تفکر دینی و به طبع حکمت اسلامی که از آن نشات گرفته شده طبیعت خود آفرننده نیست بلکه نمود و معلولی است که در آفرینش پدید آمده و آفریننده ای آن را به وجود آورده است.
دکتر محمد اخگری در ادامه با ذکر این مطلب که آفریننده ای قادر، یکتا و صانع طبیعت را به وجود آورده است اظهار داشت: بنابراین همه چیز در این نوع نگرش است. به همین خاطر در باور اسلامی طبیعت و همه ابعادش لحظه ای گذرا هستند و در واقع آنچه که مسلمانان و در دین اسلام به آن اهمیت می دهند این است که در پس این طبیعت و در پس این گذار و غیر ثابت، آفریننده ای هستی بخش وجود دارد. انسان نیز باید از این مظاهر طبیعت گذار کند تا به ماورای طبیعت و آن سوی طبیعت پیوند خورد.
دکتر اخگری تصریح کرد: به همین خاطر در هنر اسلامی این تفکر و نمود از طبیعت برداشت روشنی پیدا کرده و علت آن این است که در هنر اسلامی از طبیعت برای تشبیه یا تصویر کردن صرف طبیعت استفاده نمی شود. یعنی برخلاف هنر مسیحی که در آن تفکر تشبیهی به کار رفته و شکلها و انسانها و تصاویر حالت طبیعی خودشان را دارند، در هنر دینی اسلامی که یک هنر تنزیهی است و صفات بشری را در خالق هستی نفی می کند و از سوی دیگر طبیعت را به عنوان هدف نگاه نمی کند و به آن به عنوان پل و وسیله ای که می خواهد به آفریننده برسد می نگرد.
استاد حکمت و عرفان دانشگاه آزاد اسلامی تاکید کرد : به همین سبب این تفکر باعث شده که اشکال طبیعت در هنر اسلامی با آنچه که در جهان بیرون مشاهده می کنیم وجود نداشته باشد. یعنی وقتی که شما در یک قالی به یک پرنده نگاه می کنید نمی توانید تشخیص دهید که این چه نوع پرنده ای است یا وقتی که به انحنای برگهای یک هنر اسلیمی در کاشیکاری و نقاشی و یا دیگر هنرهای اسلامی نگاه می کنید نمی توانید تشخیص دهید که این برگ چه نوع گیاهی است. چرا که این تجسم و برداشتی از طبیعت است.
وی در ادامه این گفتگو با ذکر این مطلب که هنرمند مسلمان قصد دارد انسان را با چنین ساقه ها، پیچ و خمها و انحناهایی که از طبیعت برگرفته به چیز دیگری سوق دهد گفت : به همین خاطر هنر اسلیمی و خطاطی دو نمود و نماد جلوه زیبای این تفکر و برداشت از طبیعت در هنر اسلامی است. چرا که واکنش خلاقانه هنرمند در مواجه با طبیعت را نشان می دهد. همین طور اگر به مفاهیم شعری رجوع کنیم حافظ نیز در اندیشه هایش از این شیوه بهره گرفته است.
دکتر اخگری خاطر نشان ساخت : در حکمت اسلامی و حکمت مشاء و بزرگان دیگری که از اندیشه های ارسطو متاثر بودند اندیشه غایت شناسی را می توان مشاهده کرد. هر چیزی و هر علت و معلولی به یک غایتی منتهی خواهد شد و در واقع طبیعت هم خودش نیز یک غایتی دارد و علت آن علت العلل و پدید آورنده آنهاست. طبیعی است که این تفکر از لحاظ فلسفی و حکمی در نزد اندیشمندان اسلامی وجود داشته است و توانسته با چنین تفکری نمود خودش را در قالب اسلیمی و نقوش هندسی مفهومی مجزا را بیان می کند. بنابراین مبانی این نوع تفکر در حکمت و فلسفه ما وجود داشته و تجلی آن در هنر تبلور یافته است.
استاد حکمت و عرفان دانشگاه آزاد اسلامی در پاسخ به این پرسش که با چنین اعتقادی آیا ما می توانیم بگوییم که طبیعت متنی گشوده و سرشار از رموز و اسرار الهی است گفت : عرفا، جهان و هستی را از این منظر به عنوان رمز و پایه طلب می کنند. در اندیشه ابن عربی و دیگر عرفا هستی به چهار عالم تقسیمی بندی شده است. عالم ظاهر، عالم غیر مطلق، عالم ملکوت، عالم اسماء. در نگاهی که ابن عربی به هستی دارد هستی و هر آنچه که در این جهان وجود دارد مظهر یک اسم است. این اسم نماد و جلوه ای از عالم بالاتر خودش است.
وی افزود : بنابراین آن چیزی که ما در هستی می بینیم مظهر و جلوه ای از اسماء الهی است. طبیعت رمز و نمودی از عالم بالاتر است. لذا به هر آنچه که در طبیعت می نگریم رمز و آیه ای است که می بایست از آن رمزگشایی کرد و پس آن را دید. در واقع نیز در پس آن چیزی نیست جز حقیقت مطلق.
دکتر اخگری در پایان تاکید کرد: با چنین تعابیری طبیعت حامل پیام مقدسی است. به شرط آنکه انسان بتواند آن پیام را رمز گشایی کند. وقتی که انسان بتواند راز هستی را بخواند و در آن تامل کند به حقیقت مطلق نیز پی خواهد برد.
کلید واژگان: طبیعت، خداوند، زیبایی، الهیات، اخگری.