حقیقت در گستره تجربه دینی

 

 

هادی مشهدی

 

کتاب «تنوع تجربه‌ دینی» اثر ویلیام جیمز از مهم‌ترین متون کلاسیک و یکی از منابع اصلی در حوزه‌ی روان‌شناسی و فلسفه‌‌ی دین است. ویلیام جیمز در این کتاب، با روشی تجربی و با رجوع به منابع و مستندات فراوان، نحوه‌ی مواجهه‌ی‌ انسان را با امر دینی بررسی می‌کند و ضمن ارائه‌ی تعریفی خاص از دین به نمودها و جلوه‌های حیات دینی در صاحبان تجربه‌ی دینی و مومنان در ادیان مختلف می‌پردازد. این کتاب به تازگی به قلم دکتر حسین کیانی ترجمه و به همت انتشارات حکمت چاپ شده است. نشست نقد و بررسی این اثر در مرکز فرهنگی شهر کتاب با حضور حسین کیانی، انشاءالله رحمتی و مسعود صادقی برگزار شد.

کلید واژگان: تجربه دینی، ویلیام جیمز، فلسفه، حقیقت، معنا، زندگی.

حقیقت مفروض

 

شرح زندگی و آرا ویلیام جیمز، بخشی از سخنان حسین کیانی، مترجم کتاب تنوع تجربه‌ی دینی، را به خود اختصاص داد: جیمز پس از تدریس فیزیولوژی در هاروارد، به روان‌شناسی و سپس به فلسفه روی آورد. وی متاثر از فلاسفه‌ی پراگماتیسم، فهم و تفسیر این سبک فلسفی را در دستور کار خود قرار داد. جیمز تعریف خاصی از فلسفه ارائه کرد: «فلسفه، یعنی اندیشیدن درباره‌ی چیزها به جامع‌ترین شیوه‌ی ممکن.» او در جای دیگر نیز می‌گوید: «فلسفه دست‌یابی به یک پاسخ نهایی برای مشکل بزرگ کائنات نیست.» مولف کتاب تنوع تجربه‌ی دینی، طی پژوهش‌های فلسفی خود سه بخش را مورد مطالعه قرار داد: بهبودگرایی، عمل‌گرایی و کثرت‌گرایی. تمایل وی به امور قابل وصول و قابل اثبات، او را از مفاهیم انتزاعی و نظام‌های بسته دور کرد، لذا به سوی عینیت، واقعیت، کنش و نیرو، گرایش یافت. جیمز می‌گوید: «بگذارید قبل از هر چیز تصدیق کنیم که جهان پر از شر و بدی‌ست، ولی این همان چیزی است که زندگی ما را با ارزش و قابل تحمل می‌کند، زیرا وجود شر به ما گران‌بهاترین چیز را ارزانی داشته است و آن امید است، امید آن فعالیت اخلاقی‌ست که ما را به مبارزه و در صورت امکان به غلبه بر شر و بدی بر می‌انگیزد. ما آن قدرت را داریم که جهان را بهتر سازیم، چون دارای اختیار هستیم.»

 

کیانی در تایید و تفسیر این سخن گفت: به اعتقاد جیمز، دنیا یک عنصر واحد و تام و تمام نیست، بلکه ترکیبی از عناصر مجزا و متضاد است. این اعتقاد او را به نکته‌ی اساسی دیگری در فلسفه‌اش کشانده است؛ اندیشه‌ی کثرت. در این رابطه می‌گوید: «جهان نظم واحدی نیست، بلکه نظمی متکثر است، مجموعه‌ای از جریانات، که بعضی خوب و بعضی بد هستند. کار ما آن است که بر بدی‌ها غلبه و خوبی‌ها را تثبیت کنیم. ما هرگز به حقیقت ذات خداوند پی نخواهیم برد. امکان باور داشتن به خداوند سرمایه‌ی خوبی است، زیرا زندگی ما منظور و هدف معین و معلومی پیدا می‌کند و ما را با نیروی شگرفی مجهز می‌سازد تا به آرزوی اصلی خود نائل گردیم. زندگی ارزش ماندن دارد، آن زمانی که در پی آن باشیم که به اتکای خداوند زندگی کنیم و در راه او گام برداریم. جهانی که در آن زندگی می‌کنیم هنوز کامل نیست و تا کامل شود کار زیادی در پیش است، همه‌ی ما نیرویی ذخیره داریم که بیشتر ما آن را به کار نمی‌بندیم. از این منبع سرشار استفاده کن تا از قدرتی که در حل مشکلات داری در شگفت مانی.»

 

وی مفهوم حقیقت را نیز با استناد به آرای جیمز بیان کرد: «آن‌چه ما حقیقت می‌گوییم تنها یک فرض است، فرض کارآمدی که ما را قادر می‌کند تا به یاری خداوند اندکی از آشوب را به اندکی از نظم تبدیل کنیم و این فرضیه‌ها با تغییر اوضاع و احوال تغییر می‌کنند، به عبارت دیگر حقیقت یک امر مطلق نیست، بلکه امری نسبی است، در زمان و مکان و اشخاص فرق می‌کند. لذا آن حقیقت جزئی که شما از نقطه‌نظر خاص خود، امروز مشاهده می‌کنید نمی‌تواند در همه وقت و برای همه‌ی افراد، ضرورتا حقیقت کلی محسوب شود. هیچ نگرنده‌ای نمی‌تواند خود را وقف در همه‌ی حقایق و خیرها بشمارد، ولی هر نگرنده‌ای به تناسب نقطه و زاویه‌ی دید خود ممکن است به حقایق جزئی واقف شود که دیگران از دیدن آن محروم باشند.»

 

کیانی افزود: از این‌جاست که فلسفه‌ی اصالت عمل، یعنی پراگماتیسم، که به زندگی از دریچه‌ی چشم عمل می‌نگرد، ما را قادر می‌‌کند تا بر پایه‌ی نقطه نظرهای مختلفی که از دیدگاه‌های مختلف برای ما حاصل می‌شود، در بهبود جهان بکوشیم. ایمان، عبادت و خدای هر فرد می‌تواند جزئی از حقیقت کلی باشد، به شرط آن که همه‌ی ما هوشیارانه و از روی گذشت با یکدیگر سلوک و همکاری کنیم. به عقیده‌ی او معنا و مفهوم زندگی، در مجادلات و منازعات ویرانگر میان انسان‌ها نیست، بلکه در کوشش مشترک و سازنده‌ی همه بشریت برای غلبه بر نیروهای شر و اهریمنی است. به عبارت دیگر، فلسفه‌ی عملی جیمز، در حقیقت روشی است برای به دست آوردن نتایج عملی از تمام دستگاه‌های فلسفی و خصوصیت عمده‌ی آن بی طرفی در میان عقاید و آراست. فلسفه‌ی جیمز به راهرو یک مهمان‌خانه‌ می‌ماند که از آن صدها در به صدها اتاق باز می‌شود. ممکن است در یک اتاق مردی به زانو افتاده و برای تجدید ایمان خویش به دعا مشغول باشد. در اتاق دیگر در پشت میز کسی نشسته باشد، که مشتاق بر هم زدن تمام عقاید مابعدالطبیعی باشد. در اتاق سوم آزمایشگاهی باشد و در آن محققی مشغول جستجو برای راه یافتن به افق گشوده‌تر در دنیای علم باشد. اما راهرو به همه آن ها تعلق دارد.

 

مترجم کتاب تنوع تجربه‌ی دینی، ضمن تاکید بر مواضع مولف در مواجهه با دین، برخی فصول این کتاب را به اختصار تشریح کرد: جیمز خود را نه عالم الهیات و نه محققی برجسته در رشته‌ی تاریخ ادیان، که یک روان‌شناس دانسته است و دین را نیز از همین منظر، به عنوان پدیده‌ای که در ذهن و احساس آدمی روی می‌دهد، مورد مطالعه قرار داده است. به زعم وی در بررسی هر پدیده‌ای دو نوع حکم وجود دارد: اول، حکمی‌ست که بر اساس رویکردی اگزیستانسیال و وجودی شکل می‌گیرد. در شکل دیگر، ارزش پدیده‌ها، اساس کار قرار می‌گیرد. به عنوان مثال در ارتباط با دین، بررسی تاریخ و تکوین آن به نوع اول مربوط می‌شود، اما اگر ارزش‌ها و ثمرات دین را، بدون در نظر داشتن علت‌ها، مد نظر قرار دهیم به حوزه‌ی دوم وارد شده‌ایم. جیمز در پی بررسی ثمرات و ارزش‌های دین بوده است.

 

کیانی ادامه داد: به اعتقاد جیمز، در ارتباط با افراد دین‌مدار، دو نوع نگاه وجود دارد: در نوع اول، افراد معمولی که متاثر از شرایط فرهنگی و محیط زندگی دین را پذیرفته‌اند، مورد مطالعه قرار می‌گیرند، اما نوع دوم، به شکل اصیل دین‌داری اختصاص دارد. جیمز این دیدگاه را در مطالعات خود لحاظ کرده است. رابطه‌ی فرد با امر قدسی در خلوت، تعریفی‌ست که جیمز از دین ارائه کرده است. به زعم وی تشکیل نهادهای دینی، فلسفه‌ی دین، بحث‌های کلامی و مناسک دینی، در مراحل بعدی روی داده است. درس گفتار سوم به واقعیت عالم غیب اختصاص دارد. مولف در این بحث در پی پاسخ به این سوال است؛ آیا عالم غیب واقعیت دارد؟ جیمز در این رابطه مباحث مفصلی را طرح کرده است ولی به طور کلی می‌گوید که اگر از کسی سوال شود که در تعریف خصیصه‌ی زندگی دینی، به شکلی کامل و گسترده، چه خواهی گفت، در پاسخ خواهد گفت، خصیصه‌ی زندگی دینی، اعتقاد به این است که یک نظام غیبی، نظامی که در ظاهر دیده نمی‌شود، وجود دارد و خیر مطلق ما وابسته به آن است، که می‌تواند خدا، عالم غیب و یا دین باشد.  

 

کیانی در شرح درس‌گفتارهای چهارم و پنجم گفتم: مولف در این فصول، دین‌داران و دین را به دو دسته تقسیم کرده است: اول دین سالم اندیشی؛ دین کسانی‌ست که متوجه جنبه‌های غم، اندوه و شر زندگی نیستند. ایشان همواره برکت و رحمت خدا را مد نظر دارند. در مقابل ایشان، دسته‌ی دوم قرار داد، بیماراندیشان، آن‌ها، جنبه‌های شر و بدی و اندوه را در نظر دارند. بر خلاف تصور ما ویلیام جیمز، این دسته را عمیق‌تر می‌داند، چراکه به اعتقاد او، ایشان به دنبال دریچه‌ای برای رهایی از مشکلات هستند و اگر مسیری را بیابند، به آرامش کامل و واقعی خواهند رسید. مولف در بخش بعدی، در باب ایمان‌آوری بحث کرده است. او از این منظر، همان دسته‌ی دوم از دین‌داران را مستعد تحول می‌داند؛ تحولی منتهی به خوش بینی، آرامش، صفای درون و ایمان. جیمز به دنبال این رویکرد، ایمان‌آوری را تجربه‌ی تجدید حیات روحانی دین تعریف کرده است. او معتقد است که، این همه، مراحل متعددی هستند که به فرایندی تدریجی یا ناگهانی منتهی می‌شوند که به وسیله‌ی آن روحی ناشاد که در کشمکش بوده و حالتی دوگانه داشته است، به وحدت می‌رسد و احساس شادکامی می‌کند. مولف چگونگی رخداد این انقلاب را نمی‌گوید و معتقد است که نمی‌توانیم آن را دریابیم، شاید این بخشی از اسرار دین‌داری باشد.

 

وی در شرح ویژگی‌های افرادی از این دست، با توجه به آرای مولف، گفت: وقتی چنین انقلابی، در فردی رخ دهد، او حضور قدرتی برتر را درک می‌کند، حقایقی را در‌می‌یابد که در گذشته ناشناخته بوده‌اند، احساس می‌کند همه چیز تازه و تطهیر شده است. به اعتقاد جیمز، افرادی از این‌گونه، به نوعی پارسایی دست می‌یابند. این پارسایی نیز ویژگی‌هایی دارد. احساس زیستن در حیاتی وسیع‌تر از منافع کوچک و خودخواهانه‌ی این دنیا، احساس پیوستگی صمیمانه با نیرویی آرمانی که از این پس بر زندگی سیطره می‌یابد و هم‌چنین جابه‌جایی کانون هیجان به سمت عواطف مهرورزانه، از جمله‌ی این ویژگی‌ها هستند.

 

مبناهای مستقل در روان بشر

 

رحمتی، در ابتدا به ویژگی‌ها و کم و کیف درس‌گفتارهای گیفورد اشاره و چگونگی حضور جیمز در این جلسات را شرح داد: حضور جیمز در این محافل، به عنوان یک امریکایی، گویا برای خودش هم غیر منتظره بوده است، چراکه این جلسات، خاص اروپایی‌ها بوده است. او در این رابطه می‌گوید: « اما این عادت را که وقتی ما صحبت می کنیم، اروپاییان به گوش بنشینند، هنوز تجربه نکرده‌ایم.» البته این را باید در نظر داشت که رویکردها و دست‌آوردهای علمی نزد اروپایی‌ها عمیق‌تر بوده است، اما این نیز مهم است که جیمز در بین امریکایی‌ها نادر بوده است، چرا که فیلسوفی‌ست تجربه‌گرا و پراگماتیسم. تفکر امریکایی، در اساس پراگماتیستی‌ست و بر پایه‌ی کارایی عملی پیش می‌رود. از این نوع تفکر، به طبع نمی‌توان انتظار عمق داشت. تفکر جیمز هم چنین ویژگی‌هایی دارد، اما با تاکید بر تجربه‌ی دینی و با نگاهی عمیق؛ لذا آن‌چه کار او را از دیگر نمونه‌های سنت فلسفی غرب مستثنا می‌کند، همین ویژگی‌ست. 

 

رحمتی در رابطه با چگونگی مواجهه‌ی مخاطب با کتاب تنوع تجربه‌ی دینی، گفت: سه واکنش مشخص را می‌توان در قبال این کتاب لحاظ کرد. می‌توان آن را واکنشی در مقابل اندیشه‌ی کانت دانست. کانت در فلسفه‌ی نظری خود و از منظر عقل نظری، متافیزیک و دین را ناممکن می‌داند، او موضعی لاادری اتخاذ کرده است، به این معنا که نمی‌توانیم از موضوعات متافیزیکی شناخت عقلی داشته باشیم و نفی و اثبات را مبنا قرار دهیم. اما او در باب تفکر اخلاقی و عملی، در آثار دیگرش، چون «تاسیس مابعدالطبیعه‌ی اخلاق» یا «نقد عقل عملی» سعی در تعریف مبنایی برای فهم دینی از عالم و اثبات مبدا و معاد و قول به وجود خدا و جاودانگی داشته است. البته او همواره بر این مهم تاکید داشته است که آن‌چه اثبات می‌شود، تنها وجه عملی دارد و نه وجه نظری؛ به این معنا که بر اساس اصول موضوعه‌ی اخلاق، باید وجود خدا و جاودانگی نفس را پذیرفت. 

 

وی ادامه داد: بر اساس این نوع نگاه، دین به اخلاق فروکاهش می‌یابد، به این معنا که اگر فردی در پی زندگی اخلاقی نباشد، نیازی به قبول دین ندارد. در واقع دین مبنای مستقلی در روان بشر ندارد. اما از نظر جیمز این مبحث به گونه‌ی دیگری‌ست. او بر خلاف نگاه کانت، که ساحت‌های روان بشر را تنها عقل و اراده دانسته است، این ساحت‌ها را تفکیک و نوع سومی را نیز به آن‌ها افزوده است. بر این اساس جیمز خاستگاه دین را در ساحت عاطفی، که همان ساحت سوم است گنجانده است. در این صورت، بر خلاف نگاه کانت، دین به واسطه‌ی اخلاق و عقل عملی تاویل نمی‌شود و خود مبنایی مستقل دارد. اما وجود ساحت عاطفی در روان بشر را نمی‌توان تنها به جیمز منتسب دانست. نکته‌ای که رای جیمز را از دیگر آرا در این حوزه متمایز می‌‌کند، استحکامی‌ست که او برای این ساحت، به منظور استوار کردن پایه‌های دین بر آن، قائل است.

 

رحمتی، در ادامه به تبیین دیدگاه‌های پوزیتیویستی در ارتباط با دین پرداخت: فلاسفه و متفکران این حوزه، دین و تجربه‌ی دینی را منحصر به انسان‌های روان رنجور می‌دانستند. اما جیمز، سعی داشت، این تجربه را به سلیم العقل‌ها نسبت دهد. ویژگی‌های این افراد ممکن است به نحوی غیر متعارف به نظر برسد، اما به زعم جیمز در ساحتی بالاتر از ساحت عادی قرار دارند و در واقع انسان‌هایی هستند که دوباره متولد شده‌اند. این رویکرد به نوعی ملهم از سخن مسیح (ع) است که فرمود: «به ملکوت خداوند عروج نمی‌کنند مگر کسانی که تولدی دوباره یابند.» این تولد دوباره برای کسانی اتفاق می‌افتد که از نوعی نبوغ معنوی و نه عقلی برخوردارند.

 

واکنش جیمز در مقابل پوزیتیوست‌ها ویژگی دیگری از کار اوست که رحمتی به آن اشاره کرد: در همان دوره که جیمز این مباحث را طرح کرد‏، حلقه‌ی وین شکل گرفت. این حلقه متشکل از فلاسفه‌ای متاثر از ذهنیت علمی تجربی و یا عالمانی در پی تاسیس فلسفه‌ی علمی، بود. می‌توان تاکید کرد که مواضع ایشان در قبال دین و الهیات متاثر از این سخن هیوم بود: «اگر کتابی در الهیات و یا مابعدالطبیعه‌ی مدرسی یا فلسفه‌ی مسیحی به دست گرفتیم، شایسته است، بپرسیم که آیا این کتاب، شامل هیچ استدلال عقلی راجع به کمیت و عدد است؟» هیوم در ارتباط با کتاب‌هایی که این ویژگی را ندارند می‌گوید: «پس به شعله‌های آتش‌اش بسپارید، زیرا حاوی چیزی جز سفسطه و توهم نمی‌تواند باشد.» پوزیتیویست‌های منطقی و افراد حلقه‌ی وین، اصلی داشته‌اند با عنوان اصل تحقیق؛ که بر اساس آن، جمله‌ی معنادار، جمله‌ای‌ست که راهی به تحقیق‌پذیری آن وجود داشته باشد. یعنی بتوانیم به نحوی از طریق تجربه در صحت و درستی آن تحقیق کنیم، به دنبال این رویکرد، مباحثی که در الهیات و متافیزیک مطرح‌اند، قابلیت قرار گرفتن در معرض تجربه را ندارند. اما جیمز علیرغم این که روح تفکر پوزتیویستی بر دنیای امروز غالب است، در رد ادعای متفکران  آن حوزه و هم‌چنین حلقه‌ی وین تلاش کرده است. او امکان وجود تجربیاتی در اثبات این معانی را نشان داده است.

 

وی در انتها با اشاره به عنوان کتاب گفت: واژه‌ی تجربه در عنوان کتاب به درستی انتخاب شده است. برخی معتقدند که تجربه باری علمی دارد، آن‌چه ما در قبال دین داریم، نمی‌توان تجربه تلقی کرد. بحث جیمز هم حول تبیین همین معنا صورت یافته است. در مقدمه‌ی کتاب به درستی توضیح داده شده است که هدف مولف تشریح شباهت‌های ماهوی بین احوال دینی و احوال دنیوی است، به عبارتی هر دو از یک سنخ هستند، لذا می‌توان با ذهنیتی پوزیتیویستی و تجربی و معیارهایی از این دست، سخنان دینی را هم معنادار دانست.

 

 تجربه‌ی دینی و قلمرو جهان

 

دکتر صادقی‏‌، بحث خود را با تمرکز بر نثر کتاب تنوع تجربه‌ی دینی‏‌، آغاز کرد:‌ جیمز نثری ادیبانه در تالیف این اثر به کار گرفته است. به اعتقاد من این رویکرد بر دشواری خوانش این کتاب افزوده است. دیگر این‌که به واسطه‌ی نقل قول‌ها و ارجاعات متعدد به زندگی‌نامه‌ها، شرح حال‌ها و تجارب افراد متعدد‏‌،‌ نثر دچار تنوع شده است. تحلیل‌های فلسفی و روان‌شناختی‏‌ و اصطلاحاتی که مولف‏‌ خود خلق کرده است، نیز بر دشواری آن افزوده است. از این رو ترجمه‌ی این کتاب کاری سخت و پیچیده بوده است. اما در باب محتوا،‌ باید به تاثیر این اثر بر مباحث فلسفی و الهیات اشاره کرد. در مباحث کلامی، الهیات به دو به بخش عقلی و طبیعی تقسیم شده است، ‌این تقسیم‌بندی در کلام اسلامی هم به همین شکل است. کتاب تنوع تجربه‌ی دینی،‌ در پدید آمدن گونه‌ای دیگر با عنوان الهیات تجربی، در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، موثر واقع شده است. به عبارتی، تاکید مولف بر ابعاد تجربی دین‏،‌ غیر از ساحات عقیدتی و شعایر و مناسک دینی، این اثر را از آثار مشابه گذشته،‌ متمایز کرده است.

 

صادقی افزود: تئوری جیمز بر تقدم تجربه‌ی دینی یا ساحت تجربی دین، بر دیگر ساحات آن، دلالت دارد. به اعتقاد او ذات و حقیقت دین را همین بعد تجربی، می‌سازد. البته بعد تجربی در همه‌ی ادیان مشترک است، اگرچه آن‌ها در شعایر و مناسک از هم فاصله می‌گیرند. این بعد تجربی به نوعی برای ابعاد دیگر دین،‌ به ویژه بعد عقیدتی آن‏، پشتوانه محسوب می‌شود. به این ترتیب جیمز با تاکید بر این رویکرد، زمینه‌ی بروز الهیات تجربی در قرن بیستم را فراهم آورد. البته جیمز را نمی‌توان متخصص در الهیات دانست، آثار او در این حوزه بیشتر با تاکید بر مباحث روان‌شناسی و فلسفه تالیف شده‌اند. او در مقاطع مختلف خود را پراگماتیست و یا امپریسیست نامیده است. به عبارتی جیمز را می‌توان هم اهل اصالت عمل و هم تجربه‌گرا دانست. اما بدیهی‌ست که تجربه‌گرایی او از نوعی خاص است که او خود آن را تجربه‌گرایی رادیکال یا ریشه‌ای نامیده است.

 

وی در ادامه، پراگماتیسم خاص جیمز را شرح داد: پراگماتیسم او نظریه و دیدگاهی درباره‌ی صدق است. او پراگماتیسم را نظریه‌ای در باب معنا، یعنی ملاک معناداری و نظریه‌ای برای صدق و کذب گزاره‌ها، جملات و ایده‌ها دانسته‌است. البته قبل از جیمز، چارلز پرس نظریه‌ی مشابهی ارائه داده بود. اما نکته در این است که آن‌چه نزد جیمز ضامن صدق است، تجربه‌ای‌ست که نوعی مفید بودن را به شخص عرضه می‌دارد. به تعبیری می‌توان گفت که او در این کتاب تجربه‌ی محض را با واقعیت یکسان انگاشته است و تجربه‌ی دینی را به سود گزاره‌های دینی و مذهبی به کار گرفته است. جیمز در جاهایی تاکید کرده است که تجربه‌ی دینی به قلمرو جهان دیگری غیر از جهان کنونی اشاره ندارد، یعنی نمی‌توان با اتکا به تجربه‌ی دینی، جهانی ورای جهان مادی را استدلال کرد. این رویکرد نشان می‌دهد که جهان طبیعت، گسترده‌تر و وسیع‌تر از آن است که تجربه‌گرایی خام بازنمایی می‌کند.