طبیعت، کتابی سرشار از رمز الهی است

 

دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی

استاد فلسفه دانشگاه تهران

 

کسانی که با آثار شیخ شهاب الدین سهروردی آشنایی دارند به خوبی می دانند که این فیلسوف اشراقی معرفت را فصلی از فصول طبیعیات بشمار نیاورده است. کوشش سهروردی بیشتر از جهت چگونگی نجات نفس از دام تن و رهایی انسان از تاریکی های جهان مادی مصروف می باشد. علم النفس در فلسفه سهروردی بر اساس علم حضوری و خود آگاهی استوار بوده و خود آگاهی نیز کانون هر گونه معرفت بشمار می آید.   

آنجا که انسان خود را می یابد و با عنوان من به خویشتن خویش اشاره می کند هر چیز دیگر جز من بیگانه بشمار می آید، هر چیزی که با من بیگانه است ناچار باید او یا آن باشد. به همین جهت است که خود آگاهی محصول علم حصولی نبوده و صور ادراکیه توانایی وصول به این مقام را دارا نمی باشند. حکمای مشاء بر خلاف سهروردی علم النفس را فصلی از فصول طبیعیات دانسته و بیشتر به شرح قوی و فعالیتهای نفس پرداخته اند، این گروه بیشتر روی علم و صور ادراکیه نفس تکیه کرده و از علم حضوری چندان سخن به میان نیاورده اند.

مفهوم طبیعت در اندیشه سهروردی مفهومی پیچیده و قابل تامل است. نه تنها در اندیشه سهروردی بلکه در غرب و از زمان ارسطو که واژه فوزیسم را در برابر طبیعت به کار می برد این واژه پیچیدگی های خاص خود را دارد. سهروردی کلمه طبیعت را هیچ گاه به این عنوان به کار نبرده و از برزخ نام می برد. واژه جسم به جای بزرخ نیز در اندیشه سهروردی قابل بررسی است.

طبیعت در تمدن اسلامی بسیار قابل تامل و چشمگیر بوده و منجر به ابداع دانشهای کیهان شناسی شده است. حتی فیلسوفانی مانند ابن سینا نیز به تقسیم بندی منطق، طبیعیات و الهیات  قائل بودند. اگرچه این نوعی تفکر یونانی است اما باید دید تا چه اندازه این نوع تفکر یونانی و ارسطویی  و اسلامی است.

در طبیعت هماهنگی میان توحید و وحدانیت است. طبیعت و مفهوم توحید به طور مثال در آثار اخوان الصفا و ابن سینا یک هماهنگی داشته اند. آنها طبیعت را نظام جهانی می دانستند و این نظام جهانی نمونه اعلای حکمت الهی و مظهر خداوند است. طبیعت به نوعی حقایق کلی مراتب  وجود را شناسایی می کند. همچنین بحث درباره طبیعت می تواند در جهت به وجود آمدن یک نظام استدلالی که شامل بحثی درباره تمام مراتب هستی باشد سوق پیدا کند. طبیعت مرتبه ای از سلسله مراتب کلی وجود است و سیر از آن را مرحله ای از منازل طریق معرفت است. مرحله ای که سالک به نوبه خود در صورتی که بپیماید و سرانجام به وصال حق نائل آید، از زندان طبیعت رها می شود.

در نظر حکمای قدیم عالم طبیعت نقطه مشترک تلقی می شد . ما نیز در ابتدا باید نگاه خود را به طبیعت مشخص کنیم. در قرآن آمده است طبع علی قلوبهم یعنی خداوند بر دلهای آنها چاپ زد. مقصود از طبع که به معنای چاپ است یعنی اینکه طبیعت چاپ خداست و یا اینکه اگر خداوند را نبینیم طبیعت بر ما انسانها چاپ می زند. این آیه ترجمه ای و تفسیری به مانند طبیعت پیچیده دارد. همچنین اگر قرار است به طبیعت بعد معنوی مانند سنت گرایان داد می بایست این واژه را معنی شناسی کرد. در این نوع نگاه طبیعت اثر خداوند است و هماهنگی میان طبیعت و خداوند بر قرار است.

طبیعت، کتابی سرشار از رمز الهی است. همچنین متنی گشوده است که باید رمز گشایی کرد. حکمت و هنر نیز یکی از ابزار رمز گشایی از این متن طبیعت است.