صراط مستقیم

حجت الإسلام سید صدرالدین صفوی

مستدرک دانشنامه معاصر قرآن کریم

“صراط مستقیم ترکیب دو واژه عربی «صراط» و «مستقیم» است. واژه صراط” در لغت به معنای بزرگراه وسیع و روشن است[۱]. برخى ریشه و اصل واژه‏ى “صراط” را “سراط” مى‏دانند که به معناى بلعیدن است و چون جاده باز و عمومى با فراخى و وضوحى که دارد، گویا سالک را در کام خود مى‏کشد و او را به پیش مى‏برد، به آن “صراط” گفته مى‏شود. [۲]

واژه‌ “مستقیم” از ماده “ق.و.م” است و بر طلب قیام دلالت می‌کند. استقامت، طلب قیام از شی‌ء است و طلب قیام، کنایه از ظهور و حصول آثار و منافع هر چیز است و چون آثار و منافع راه در مستوی بودن، نداشتن اعوجاج و گمراه نکردن سالک است، چنین حالتی را قیام آن می‌دانند؛ پس راه مستقیم راهی است که نداشتن اعوجاج از آن مطلوب باشد. [۳]

صراط مستقیم در قرآن یک اصطلاح و مفهوم کلیدی  با معانی اصطلاحی خاص است مانند: اسلام، انبیا، کتاب خدا، دین حق، نعمت ، انسانیت، صراط آخرت..

واژه صراط مستقیم حدود چهل بار در قرآن  به کار رفته است. این اصطلاح ترکیبی ویژه در «مُصحف» برای نحستین بار در سوره حمد، آیه ۶ ذکر شده است.

بارویکرد تاریخی برای صراط مسستقیم در چهار سطح و دوره وجوه مختلف معنایی بیان شده است. دوره اول دوره نزول است که خدا بوسیله وحی به مرور وجوه مختلف مفهومی و مصداقی صراط مستقیم را بیان فرموده است. دوره  دوم ،مرحله تفسیر صراط مستقیم بوسیله احادیث معصومین علیهم السلام است. دوره سوم دوره تفاسیر اجتهادی اعم از عرفانی مانند حقایق التفسیر سلمی و فلسفی مانند تفسیر صدرالمتالهین است. دوره چهارم مرحله تجلی ادبی صراط مستقیم در شعر شاعران مسلمان بخصوص شعر فارسی است مانند عطار و مولوی.

«صراط مستقیم»؛ راه زندگی و سلوک روشن و راست است.[۴] بر اساس قرآن «صراط مستقیم» بندگی و معرفت خداست: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیکمْ یا بَنی‏ آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیطانَ إِنَّهُ لَکمْ عَدُوٌّ مُبینٌ. وَ أَنِ اعْبُدُونی‏ هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ»(سوره یس: آیه ۶۰-۶۱). هم­چنین اطاعت عارفانه از ولایت خدا، خاتم­الانبیاء محمدمصطفی(ص) و امیرالمؤمنین مولی­الموحدین علی(ع) است: «إِنَّمَا وَلِیکمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ رَاکعُونَ» (سوره مائده، ۵۵): ولیِّ شما تنها خدا و پیامبر اوست و کسانى که ایمان آورده‏­اند همان کسانى که نماز بر پا مى­دارند و در حال رکوع زکات مى‏­دهند. بر اساس نظر مفسرین این آیه در شأن امام علی(ع) نازل شد، پس از آن که در حال رکوع انگشتر خود به فقیر سائـل عطا فرمودند.

خداوند انسان را به صراط مستقیم دعوت نموده است: «وَ أَنَّ هذا صِراطی‏ مُسْتَقیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکمْ عَنْ سَبیلِهِ ذلِکمْ وَصَّاکمْ بِهِ لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ»(سوره انعام: آیه ۱۵۳): و این است راه راست من ، از آن پیروی کنید و از راههای دیگر که موجب تفرقه شما از راه اوست متابعت نکنید. این است سفارش خدا به شما ، شاید پرهیزکار شوید. «وَ کذلِک أَوْحَینا إِلَیک رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما کنْتَ تَدْری مَا الْکتابُ وَ لاَ الإیمانُ وَ لکنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهدی بِهِ مَن نَشاءُ مِن عِبادِنا وَ إِنَّک لَتَهْدی إِلی‏ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ. صِراطِ اللهِ الَّذی لَهُ ما فِی السَّمَوَاتِ وَ ما فِی الأَرْضِ أَلا إِلَی اللهِ تَصیرُ الأُمُورُ»(سوره شوری: آیات ۵۲-۵۳): همان گونه که به پیامبران پیشین وحی کردیم، به تو نیز به فرمان خود جان را وحی کردیم(که قرآن نام دارد و مایـه حیات دل­هاست). (پیش از وحی) نمی‌دانستی  کتاب چیست و ایمان کدام است؛ لیکن ما قرآن را نور عظیمی نمودیم که در پرتو آن هر کس از بندگان خویش را بخواهیم هدایت می‌بخشیم . تو قطعاً(مردمان را با این قرآن) به راه راست رهنمون می‌سازی .‏ ‏راه خدایی که همه چیزهایی که در آسمان­ها و زمین است، متعلّق به اوست. همانا همه کارها به خدا بازمی‌گردد.

امام صادق علیه‌السلام  در معنای آیه ” اهدنا الصراط المستقیم ” فرمودند:”یعنی ارشدنا الی لزوم الطریق المؤدی الی محبّتک و المبلغ الی جنتک و المانع من ان نتبع اهواءنا فنعطب او أن ناخذ بآرائنا فنهلک”. امام صادق(ع) صراط مستقیم را به راهی تفسیر نموده است که انسان‌ها را به محبت و بهشت خداوند برساند و از پیروی هواها و آرای نفسانی که موجب هلاکت می‌گردد، جلوگیری نماید.[۵]

سُلمی (ت ۴۱۲ هـ) از اولین مفسران عرفانی قرآن، در تفسیر «حقائق التفسیر» معانی مختلفی را از نگاه عرفانی برای صراط مستقیم برشمرده است مانند: راه معرفت حق، راه استقامت در توحید الهی، راه مجاهدت و مقامات معنوی، راه فنای رذایل نفسانی و تحصیل اوصاف الهی، راه رضای الهی، راه محبت الهی و راه آنکه خدا آغاز و انجام زندگی باشد، راه زدودن تاریکی های نفس با توسل به ارزشهای و حقایق متافیزیکی.[۶] طبرسی وجوه مختلفی را  نقل نموده مانند: کتاب خدا، اسلام، دین خدا، نبی اکرم و امامان اثنی عشر، و جمع بندی نموده و گفته است که بهتر است آن را (صراط مستقیم) بر معنای عام حمل کرد به طوری که شامل همه مصادیق یاد شده شود؛ زیرا صراط مستقیم دینی است که خداوند به آن فرمان داده است و آن اعم از توحید، عدل و ولایت کسانی است که از اطاعت آنان واجب است و همین معنا نیز در آیه شش سوره حمد مراد خداوند است.[۷] خواجه عبدالله انصاری و میبدی آن را «ذکر آراستن نفس به نیکی ها»[۸] دانسته اند. و بن بر احوالات و مقامات سالکان  مشکک برشمرده اند: قُلْ إِنَّنِی هَدانِی رَبِّی إِلی‌ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ صراط مستقیم را بدایتی و نهایتی است. بدایت سنت و جماعت است، و نهایت انس یافت و دوام مشاهدت.[۹]

 بقلی صراط مستقیم را منازل معرفت و حسن  ادب در خدمت بیان نموده است. و گفته اند: با مخالفت نفس و هوس در عین اقبال و دوام وفای به تو(خدا) نعمت بخشیدی، و گفته اند: بر آنان به مشاهده مُنعم نه نعمت ، نعمت عطا فرمودی. راه کسانی که از آثار حودشان پاک گردانیدی تا با تو به تو رسند.[۱۰]  جیلانی صراط مستقیم را  راه وصول به قله توحید الهی دانسته است.[۱۱]

سالکان «صراط مستقیم» که در قرآن کریم به آنها اشاره شده عبارتند از: «ابراهیم»، «ادریس»، «اسحاق»، «اسماعیل»، «الیـاس»، «یسع»، «انبیا»، «ایوب»، «داود»، «زکریا»، «سلیمان»، «شهداء»، «صالحین»، «صدیقین»، «عیسی»، «لوط»، «محمد»، «مخلصین»، «مریــم»، «موسی»، «مؤمنان»، «نـوح»، «هارون»، «یحیی»، «یعقوب»، «یوسف» و «یونس»(علیهم­السلام).[۱۲] «وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یعْقُوبَ کلاًّ هَدَینا وَ نُوحاً هَدَینا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّیتِهِ داوُدَ وَ سُلَیمانَ وَ أَیوبَ وَ یوسُفَ وَ مُوسی‏ وَ هارُونَ وَ کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ. وَ زَکرِیا وَ یحیی‏ وَ عیسی‏ وَ إِلیاسَ کلٌّ مِنَ الصَّالِحینَ. وَ إِسمَاعِیلَ وَ الْیسَعَ وَ یونُسَ وَ لُوطاً وَ کلاًّ فَضَّلْنا عَلَی العَالَمِین. وَ مِن آبائِهِمْ وَ ذُرِّیاتِهِم وَ إِخْوانِهِمْ وَ اجْتَبَیناهُمْ وَ هَدَیناهُمْ إِلی‏ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ.»(سوره انعام: آیات ۸۴-۸۷). «فَاسْتَمْسِک بِالَّذی أُوحِی إِلَیک إِنَّک عَلی‏ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ»(سوره زخرف:  آیه ۴۳): پس به آنچه به تو (محمد) وحی شده تمسّک بجو، زیرا تو بر راهی راست قرار داری.

نسبت انسان ها و صراط مستقیم: خداوند در سوره حمد انسان­ها را در نسبتشان با «صِرَاطِ مُستَقِیم» اجمالاً به سه گروه تقسیم می­کند و در سوره­های دیگر با ذکر مصادیقی برای آنها جزئیات خصوصیات روندگان این سه مسیر و عاقبت آنها را بیان می­فرماید.

گروه اول که خداوند به آنها نعمت داده، چهار صنف­انـد: «پیامبران»، «صدیقان»، «شهیدان» و «صالحان». اینها برگزیدگان خداوندند که به آنها نعمت داده شده و «فنـای فی الله» و «بقـای بالله» بزرگ­ترین ویژگی آنهاست. «وَ مَنْ یطِعِ اللهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِک مَعَ الَّذینَ أَنعَمَ اللهُ عَلَیهِمْ مِنَ النَّبِیینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِک رَفیقاً»(سوره نساء: آیه ۶۹): و کسانى که از خدا و پیامبر اطاعت کنند، با کسانى خواهند بود که خداوند آنها را از نعمت ولایت خویش برخوردار ساخته است. آنان پیامبران، راست­پیشگان، گواهان اعمال و شایستگان مقام ولایت الهى­اند و رفیقانى نیک خواهند بود.

مراد از نعمتی که چهار گروه انبیاء، صدیقین، شهدا و صالحین دارند؛ «نعمت ولایت الهی» است. ترتیب چهار گروهی که خداوند به آنها نعمت عطا فرموده بدین قرار است: تیپ اول «انبیـا» که سادات بشرند، تیپ دوم «صدیقان»‏ که شاهدان و بینندگان حقایق و اعمال­انـد، تیپ سوم «شهدا» که شاهدان بر رفتار دیگران­اند و تیپ چهارم «صالحان­» که لیاقت و آمادگی برای کرامت­الله را دارند. دو خط انحرافی در مقابل صراط مستقیم، «خط مغضوبین» و «خط گمراهان» است. «صراط مستقیم» با مفاهیم کلیدی «عبادت»، «ایمان»، «تقوا»، «اخلاص»، «اسلام»، «عدالت» وَ «عهدالله» و تیپ­های ایمانی «عابدین»، «مؤمنین»، «متقین»، «محسنین»، «نبیین»، «صدیقین»، «شهداء» و «صالحین» هم­بستگی معنایی دارد.[۱۳]

گروه دوم یعنی «مَغضُوبِین» کسانی هستند که به خدا شرک و کفر دارند. «وَ یعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ وَ الْمُنَافِقَاتِ وَ الْمُشْرِکینَ وَ الْمُشْرِکاتِ الظَّانِّینَ بِاللهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیهِمْ دَائِرَهُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللهُ عَلَیهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ سَاءَتْ مَصِیرًا»(سوره فتح: آیه ۶): و [تا] مردان و زنان نفاق‏پیشه و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد برده‏­اند عذاب کند؛ بـدِ زمانه بر آنها باد و خدا بر ایشان خشم نموده و لعتشان کرده و جهنم را براى آنها آماده گردانیده و چه بـد سرانجامى است. «مَن کفَرَ بِاللهِ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُکرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِیمَانِ وَ لَکنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکفْرِ صَدْرًا فَعَلَیهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللهِ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ»(سوره نحل: آیه ۱۰۶): هر کس پس از ایمان آوردن خود به خدا کفر ورزد عذابى سخت‏ خواهد داشت مگر آن کس که مجبور شده، اما قلبش به ایمان اطمینان دارد لیکن هر که سینه‏ا­ش به کفر گشاده گردد خشم خدا بر آنهاست و بر ایشان عذابى بزرگ خواهد بود. «مغضوبین» با مفاهیم کلیدی «کفر»، «شرک»، «نفاق» و «گناه کبیره» هم­بستگی دارند.

گروه سوم یعنی «ضَالِّیـن» یا گمراهان کسانی هستند که به مَاسِوَی الله دل بسته­اند و با غفلت از یاد خدا؛ از حقیقت دور شده­اند و یا به حقیقت دین عامل نیستند. ضلالت؛ عدول از راه مستقیم و ضدِّ هدایت است، خواه عمدی باشد یا سهوی، زیاد باشد یا کم.[۱۴] حدود دویست مرتبه واژه  ضلالت با مشتقاتش در قرآن آمده است. ضلالت گاهى در مورد تحیّر به کار مى‏رود: «وَ وَجَدَک ضَالا»(سوره ضحى: آیه ۷) و گاهى به معناى ضایع شدن اعمال است: «أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ»(سوره محمّد: آیه ۱). اما اکثراً به معناى گمراهى و دوری از راه حق است و برخی اوقات در قرآن کریم همراه با تعبیرات گوناگونى نظیر «ضَلالٍ مُبِینٍ»، «ضَلالٍ بَعِیدٍ»، «ضَلالِک الْقَدِیمِ» آمده است.

دو خط هدایت و ضلالت همواره در تاریخ نهضت انبیای الهی وجود داشته است. «خط هدایت» دعوت به صراط مستقیم و اجتناب از نظام اجتماعی طاغوت است و «خط ضلالت» تبعیت از نظام حکومتی طاغوت و عدم اجرای فرامین الهی است: «وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فِی کلِّ أُمَّهٍ رَسُولا أَنِ اعْبُدُوا اللهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیهِ الضَّلالَهُ فَسِیرُوا فِی الأَرْضِ فَانْظُرُوا کیفَ کانَ عَاقِبَهُ الْمُکذِّبِینَ» (سوره نحل: آیه ۳۶): و در حقیقت در میان هر امتى فرستاده‏اى برانگیختیم [تا بگوید] خدا را بپرستید و از طاغوت بپرهیزید. پس از ایشان کسى است که خدا او را هدایت کرده و از ایشان کسى است که گمراهى بر او سزاوار است بنابراین در زمین بگردید و ببینید فرجام تکذیب‏کنندگان چگونه بوده است.

در قرآن کریم تیپ­های ایمانی و اجتماعی ذیل به عنوان گمراه معرفى شده‏اند: ۱٫ اعراض کنندگان از یاد خدا: «وَ مَنْ یعْشُ عَنْ ذِکرِ الرَّحْمَنِ نُقَیضْ لَهُ شَیطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ»(سوره زخرف: آیه ۳۶): و هر کس از یاد [خداى] رحمان دل بگرداند بر او شیطانى مى‏­گماریم تا براى وى دمسازى باشد. «أَفَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تَهْدِی الْعُمْی وَ مَنْ کانَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ»(سوره زخرف: آیه ۴۰): پس آیا تو مى‏­توانى کران را شنوا کنى یا نابینایان و کسى را که همواره در گمراهى آشکارى است راه نمایى؟

«وَقَدْ أَضَلُّوا کثِیرًا وَ لا تَزِدِ الظَّالِمِینَ إِلَّا ضَلالا»(سوره نوح: آیه ۲۴): و بسیارى را گمراه کرده‏­اند [بار خدایا] جز بر گمراهى ستمکاران میفزا. «… فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللهِ کذِبًا لِیضِلَّ النَّاسَ بِغَیرِ عِلْمٍ إِنَّ اللهَ لا یهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ»(سوره انعام: آیه ۱۴۴): پس کیست ‏ستم­کارتر از آن کس که بر خدا دروغ بندد تا از روى نادانى مردم را گمراه کند، البته خدا گروه ستم­کاران را راهنمایى نمى­‏کند. کسانى که ایمان خود را به کفر تبدیل کردند: «مَنْ یَتَبَدَّلِ الْکفْرَ بِالإِیمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ»(سوره بقره: آیه ۱۰۸): کسی که کفر را به جای ایمان بپذیرد حقّا که راه راست را گم کرده است. مشرکان: «مَنْ یُشْرِک بِالهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعِیداً»(نساء، ۱۱۶): هر کس به خدا شرک ورزد حقّا که به گمراهی دور و درازی افتاده است. «کفار»: «مَنْ یَکفُرْ بِاللهِ»، «فَقَدْ ضَلَّ»(سوره نساء: آیه ۱۳۶). «عصیان‏گران»: «وَ مَنْ یَعْصِ اللهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبِیناً»(سوره احزاب: آیه ۳۶): هر کس خدا و رسولش را نافرمانی کند مسلّماً به گمراهی آشکاری افتاده است. مسلمانانى که کفار را سرپرست و دوست خود گرفته­اند: «… لاتَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکمْ أَوْلِیاءَ … وَ مَنْ یَفْعَلْهُ مِنْکمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ»(سوره ممتحنه: آیه ۱): … دشمن من و دشمن خودتان را دوستان خود مگیرید …. هر کس از شما چنین کند پس حقّا که راه راست را گم کرده است.

بسترهاى گمراهی در قرآن کریم عبارتند از: «ناامیدی»: «قَالَ وَ مَنْ یقْنَطُ مِنْ رَحْمَهِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ»(سوره حجر: آیه ۵۶): گفت چه کسى جز گمراهان از رحمت پروردگارش نومید مى ‏شود. «هوس­ها»: «اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ»(سوره جاثیه: آیه ۲۳): کسی که هوای نفس خود را معبود خویش قرار داده است. «بت‏ها»: «جَعَلُوا ِللهِ أَنْداداً لِیُضِلُّوا عَنْ سَبِیلِهِ»(سوره ابراهیم: آیه ۳۰): براى خدا مانندهایى قرار دادند تا مردم را از راه او گمراه کنند. «گناهان»: «وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِینَ»(سوره بقره: آیه ۲۶): و جز فاسقان را بدان گمراه نمی سازد. «پذیرش ولایت باطل»: «أَنَّهُ مَنْ تَوَلاهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ»(سوره حج: آیه ۴): هر کس ولایت  او (شیطان) را بپذیرد، وى را به بیراهه خواهد کشید. «نادانى»: «وَ إِنْ کنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّینَ»(سوره بقره: آیه ۱۹۸): شما قطعاً پیش از این از گم­گشتگان بودید. «ضلالت» با مفاهیم کلیدی «هوای نفس»، «گناه»، «نادانی» و «ولایت باطل» هم­بستگی معنایی دارد.

صراط مستقیم در شعر فارسی حضور گسترده ای از دیرزمان دارد. خاقانی سروده: قرآن شفا شفاشناس که حبلی است متین/ سنت نجات دان که صراطی است مستقیم.(خاقانی، دیوان اشعار، شماره ۲۶۷) عطار: هست خاموشی نشان اهل راز/ باش دایم از خموشی درگداز/ هست خاموشی بهشت با نعیم/ رو چو خاموشان صراط مستقیم/ رو تو خاموشی گزین چون صابران/ تا نیفتی در میان فاجران(عطار، مظهر العجایب) مولوی: جذبه یک راهه صراط المستقیم – به ز دو راه تردد ای کریم(مثنوی، ۶، ۲۰۴) سعدی: ای که در دنیا نرفتی بر صراط مستقیم/ در قیامت بر صراطت جای تشویشست و بیم(غزل۴۴) شبستری: همه اخلاق نیکو در میانه است/ که از افراط و تفریطش کرانه است/ میانه چون صراط مستقیم است/ ز هر دو جانبش قعر جحیم است(گلشن راز، بخش ۴۱ – قاعده در بیان اقسام فضیلت) صایب تبریزی: از صراط المستقیم شرع پوشیدن نظر/ با دو چشم بسته تنها در بیابان ماندن است(صایب، دیوان اشعار، غزل۱۰۷۰) او در غزلیاتش علاوه بر شرع، عقل و عشق را نیز صراط مستقیم برشمرده است.(غزل، ۲۹۲۰، ۵۹۷۷)

بیان اجمالی «صراط مستقیم» و راه مقابل آن در شعر صفی علیشاه تبیین شده است:

«هست مــــا را تا به حـق راهــــــى دقیــق     عـارفـان خواننــــد آن ره را طریــــــــــق‏

راستــــــى، ثــابت در این ره بـودن است‏     راست ره را هــــم­چــو ره پیــمودن است

آن گــروهـــــى کــــز ره انـدر منزل­انـد     انــــــــــــدر انعمت علیهــم داخــــل­انـد

راه پیمـودن به وفــــــق عقــل و شــــرع‏     حفــظ آداب و سن در اصــــل و فـــــرع

تا بـــه آخـــر کان وصـول است و لقــــا     بنــــــــده را ســازد ز هر قیـــدى رهـــــا

هر مقــــامــى نعمتــــى و جنتــــى است     عارفـــــــان را مـــژده‏اى بر رحمتـى است‏‏

رحمت حـــق محسنین را حاصـــل است     محسن انــدر منــــزل از ره واصـــل است

اهــــــــــدنــا گفتن ســـزاوار کــــــرام     ز اولیـــــــن گام است تا آخــــر مقــــــام‏

زیــــــن دعا ره بـــر تو واضح­تر شــــود     در ســـــلوکت عون حق رهبـــر شـــــود

در صــــراط المستقیـــــــم ایـن اهــــدنا     مـــی­بــــــرد بـــى‏انحرافت تــا خـــــــدا

انحــــــرافت از صــــــراط اعتـــــــدال‏     بر یمیــــــــن و بر یســـــار آمــد ضـــلال»[۱۵]

[۱] . راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۲۳۰، مادّه (س ر ط)

[۲] . زمخشری، کشاف، ذیل آیه اهدنا صراط المستقیم.

[۳] . راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، واژه صراط، ج ۱، ص ۴۱۸. جوادی آملی، عبداللَّه، تفسیر تسنیم، ج ۱، ص ۴۵۷ ـ ۴۵۸، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ ۳، ۱۳۸۱.

[۴] . بن: طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۱۰۴.

[۵] . تفسیر صافی، ج ۱، ص ۸۴ ۸۵، ذیل آیه ۶ سوره حمد.

[۶] . وقیل: اهدنا الصراط المستقیم أى: أرشدنا إلى طرق المعرفه؛ حتى نستقیم معک بخدمتک فهذا دعاء المریدین فى هذه الآیه. وقیل: اهدنا أى: أرنا طریق هدایتک کى نستقیم معک على توحیدک فهذا دعاء المؤمنین.
 وقیل: اهدنا أى: أرنا طریق أنسک فنفرح ونطرب بقربک فهذا دعاء العارفین.
وقیل: اهدنا بک إلیک، لنستعین ببدایتک عن وسائط المقامات والمجاهدات.

وقیل: اهدنا بفناء أوصافنا فبنا الطریق إلى أوصافک التى لم تزل ولا تزال.

وقیل: اهدنا بکشف الغفله عنا طریق الوصول إلى رضاک.

وقیل: اهدنا هدى العیان بعد البیان؛ لنستقیم لک على حب إرادتک فینا.

وقیل: اهدنا هدى من أنت المتولى لهدایته طریق حقیقه معرفتک؛ لنستقیم لک بفناء أوصافنا فیک.

وقیل: اهدنا هدى من یکون منک مبداه؛ حتى یکون إلیک منتهاه.

وقیل: اهدنا أى: اکشف عنا ظلمات أحوالنا لننظر فى خفى غیبک نظره الاستقامه.

وقیل: اهدنا الصراط المستقیم بالغیبوبه عن الصراط لیلاً یکون من یوطأ بالصراط.

وقیل: اهدنا بک ولا تشغلنا بموارد الصراط والاستقامه عنک.(سلمی، حقایق التفسیر، ذیل آیه اهدنا الصراط المستقیم)

[۷] . وقیل فی معنى الصراط المستقیم وجوه.
أحدها: أنه کتاب الله وهو المروی عن النبی صلى الله علیه وسلم وعن علی (ع) وابن مسعود وثانیها: أنه الإسلام وهو المروی عن جابر وابن عباس وثالثها: أنه دین الله الذی لا یقبل من العباد غیره عن محمد بن الحنفیه والرابع: أنه النبی صلى الله علیه وسلم والأئمه القائمون مقامه وهو المروی فی أخبارنا والأولى حمل الآیه على العموم حتى یدخل جمیع ذلک فیه لأن الصراط المستقیم هو الدین الذی أمر الله به من التوحید والعدل وولایه من أوجب الله طاعته.(طبرسی، مجمع البیان، ذیل آیه صراط المستقیم)

[۸] . آموزگار، تفسیر ادبی و عرفانی قرآن مجید، ، ۵.

[۹] . میبدی، کشف الاسرار، سوره انعام، نوبت ثالثه.

[۱۰] . بقلی شیرازی، روزبهان، عرایس البیان، ترجمه فارسی علی بابابیی، ج۱،-۳۰-۲۹.

[۱۱] . { ٱهْدِنَا } بلطفک { ٱلصِّرَاطَ ٱلْمُسْتَقِیمَ } [الفاتحه: ۶] الذی یوصلنا إلى ذروه توحیدک. (جیلانی، تفسیر جیلانی، ذیل آیه ۶)

[۱۲]. هاشمی­رفسنجانی، اکبر. فرهنگ قرآن. جلد ۱۸. صص ۳۹۷-۴۰۳.

[۱۳]. هاشمی­رفسنجانی، اکبر. فرهنگ قرآن. جلد ۱۸. صص ۴۰۸-۴۱۳٫

[۱۴]. راغب. مفردات. ص۵۰۹. «ضل».

[۱۵]. صفی­ علیشاه. تفسیر صفی­ علیشاه. ص۹-۱۱.

کلیدواژگان: صراط مستقیم، قرآن، تفسیر قرآن، عرفان اسلامی، شعر فارسی.