بررسی “اسلام ایرانی” هانری کربن در گفت و گو با دکتر انشاء الله رحمتی

منوچهر دین پرست

آکادمی مطالعات ایرانی لندن (LAIS)

جلد دوم از مجموعه چهار جلدی اسلام ایرانی به همت دکتر انشاء الله رحمتی، استاد فلسفه اسلامی دانشگاه آزاد، منتشر شد. مجموعه چهار جلدی اسلام ایرانی، حاصل بیش از بیست سال پژوهش هانری کربن درباره ابعاد معنوی و فلسفی اسلام است آنگونه که بر ذهن و ضمیر ایرانی پدیدار شده است. در جلد دوم این اثر هانری کربن عمدتا در پی تبیین حکمت اشراق سهروردی و طرح وی در زمینه احیای حکمت پارسیان باستان و به علاوه تلاقی شاخه اصیل شجره حکمت نبوی در سهروردی و دیگر حکیمان اشراقی است. در این گفت و گوی سعی نمودیم بار دیگر نگاهی به معنا و مفهوم اسلام ایرانی داشته باشیم تا مقدمه ای باشد برای کسانی که علاقمند به تفسیرهای ناب و معنوی از اسلام هستند. این گفت و گو می تواند راهی باشد تا بتواند مخاطبان را برای مطالعه بیشتر به متن اصلی اثر ارجاع دهد. امیدواریم که دو جلد دیگر این اثر توسط دکتر رحمتی به زیرو طبع آراسته شود. دکتر رحمتی پیش از این برخی از آثار معنویت گرایان مانند “معرفت و معنویت”، “دین و نظم طبیعت” (هر دو از سید حسین نصر) “ابن سینا و تمثیل عرفانی”، “تخیل خلاق در عرفان ابن عربی”، “معبد و مکاشفه” را ترجمه و همراه با مقدمه و توضیحات منتشر ساخته است. 

کلید واژگان:

در ابتدای بحث درباره عنوان کتاب “اسلامی ایرانی” اثر فیلسوف فرانسوی، هانری کربن، صحبت کنیم. هدف هانری کربن از انتخاب چنین عنوانی برای کتاب چهار جلدی خود چیست؟

اگر بخواهم دقیق این عبارت را توضیح دهم باید بگویم که خود هانری کربن هم نگرانی هایی از چنین تعبیری داشته و در جلد اول هم توضیح می دهد که این تعبیر برای دوستان ایرانی ما تعبیر زننده ای خواهد بود هنگامی که به زبان فارسی ترجمه شود. گویی که می خواهد این تصور را القا کند که اسلام مورد بحث اسلامی است که ساخته ایرانیان است و اسلامی است که ایرانیان در شکل گیری آن نقش داشته اند و این تعبیر مخل به قدسیت اسلام است. چرا که در ذهنیت ما این چنین است که هیچ انسانی حتی خود پیامبر هم در شکل گیری اسلام تاثیر و دخل و تصرفی نداشته است. اگر ما بخواهیم این تعبیر را توصیف کنیم و مناسب با مقصود هانری کربن باشد باید بگویم اسلام ایرانی یعنی اسلامی که بر ذهن و ضمیر ایرانیان متجلی شده اسلام، آن گونه که در ذهن و ضمیر ایرانیان جلوه کرده است. معنای این حرف این است که اسلام یک دین آسمانی است که از عمق و ژرفای خاصی برخوردار است حقیقت آن ذوبطون است آنچه که در اسلام هست به خصوص کتاب اسمانی اسلام دارای ظاهر و باطنی است و خود باطن هم دارای بواطنی است و حال اگر این اسلام برای کل بشریت آمده باشد طبعا همه انسانها نمی توانند در یک سطح از زلال حقیقت قرآن بهره مند شوند. طبعا بسیاری از افراد به یک فهم ظاهری از قرآن بسنده می کنند و کسانی هم که فهمی از باطن قرآن دارند خود آن فهم باطنی هم مراتبی دارد. منظور کربن از اسلام ایرانی این است که لایه های زیادی از باطن اسلام برای ایرانیان آشکار شده است مشابه آن را در اقوام دیگر کمتر می توان دید. هانری کربن اصطلاحی را عنوان می کند با نام اتوس (Ethos) ایرانی که به معنای نبوغ ایرانی و سجیه ایرانی است، با توجه به نبوغ ایرانیان حقیقت قرآن که بر آینه ذهن ایرانیان تابیده شده انعکاس بیشتری نسبت به دیگر اقوام داشته است. کربن در این اثر چهار جلدی می خواهد اسلام را آنگونه که بر ذهن و ضمیر ایرانیان متجلی شده است فهم و معرفی کند.

کتاب چهار جلدی “اسلام ایرانی” هانری کربن در چه دوره ای از زندگی علمی هانری کربن تالیف شده است؟

این کتاب مربوط به اواخر عمر هانری کربن است که در دهه هفتاد میلادی در پاریس منتشر شده است. می توان گفت که این کتاب با قوامترین اثر هانری کربن است که بخشهایی از این کتاب را قبلا به صورت مقالات و سخنرانی های دیگر مطرح کرده و به معرض نقد و نظر گذاشته و احیانا سخنان منتقدان را شنیده و این کتاب را به شکل نظامندتری مطرح کرده است. این کتاب را می توان مربوط به دوره کمال هانری کربن دانست.

 وقتی که این کتاب منتشر شد چه بازتابی در میان اسلام پژوهان عصری که هانری کربن می زیست داشت؟

در واقع قبل از هانری کربن و همزمان با او کم نبودند کسانی که در قالب اسلام شناسی و شرق شناسی کار می کردند. تفاوت کار کربن و تاثیر کار او از دو جهت قابل توجه است یکی این که کار کربن برای اولین بار کانون توجه مطالعات اسلام شناسی را از اسلام سنی به اسلام شیعی باز می گرداند. چرا که در واقع تا قبل از هانری کربن کسانی که درمورد اسلام شناسی فعالیت می کردند مقصودشان اسلام سنی بود و شناخت چندانی به اسلام شیعی نداشتند و حتی وقتی که به ابعاد معنوی اسلام روی می آوردند این ابعاد معنوی را در تصوف می یافتند. قبل از کربن تصوف پژوهان زیادی داشته ایم، حتی استاد هانری کربن یعنی لویی ماسینیون به ابعاد عرفانی و معنوی اسلام توجه داشته است ولی می بینیم که کانون توجه او تصوف است و بسیار دلباخته شخصیتی مثل حلاج است و کتاب مصائب حلاج را می نویسد اما کسی مانند هانری کربن به این موضوع توجه کرد که اگر بخواهیم تصوف را درک کنیم و نگاه عمیق تری به تصوف داشته باشیم باید بدانیم که حقیقت تصوف را در تشیع می توان یافت. در واقع کربن جهت مطالعات اسلام شناسی را از تصوف و تسنن به تشیع منتقل می کند. و این نکته ای است که در تحقیق هانری کربن قابل توجه است و بسیار هم خوب است که به نظرم بخش عمده ای از تحقیق هانری کربن را بر مبانی درک عمیقی که از تصوف و تشیع دارد بنگریم. اما از تفاوت های بارزی که هانری کربن با دیگر شرق شناسان و اسلام شناسان دارد این است که نمی توانیم کار کربن را اسلام شناسی و شرق شناسی صرف بدانیم. او خودش را فیلسوف شرق شناس معرفی می کند.

تفاوت فیلسوف شرق شناس با شرق شناس صرف در این است که در شرق شناسی صرف ممکن است در مورد یک موضوعی تحقیق کنیم و در عین حال به آن موضوع اعتقادی نداشته باشیم. درمورد اسلام شناسی هم تا قبل از کربن به همین گونه است که چندان به پاسخهایی که اسلام باید به زمان ما بدهد کاری ندارد. اما نگاه کربن با دیگر اسلام شناسان متفاوت است. نگاه هانری کربن نگاه فیلسوفانه به اسلام است. به طور مثال ما فیلسوفی به نام ژیلسون داریم که تخصص آن قرون وسطی است و وقتی که درمورد قرون وسطی و توماس آکویناس مطالعه می کند فلسفه تومیتسی را به عنوان یک فلسفه زنده و فلسفه ای که برای بشر امروز پاسخهای درخور دارد می بیند. هانری کربن هم نمی خواهد فلسفه اسلامی را به عنوان یک فلسفه آکادمیک صرف ببیند بلکه در نظر او فلسفه اسلامی و معنویت اسلامی می تواند پاسخهایی برای بشر امروز داشته باشد و حتی این پاسخها از دیگر مکاتب راهگشاتر است. حتی به نظرم هانری کربن یک فیلسوف اسلامی اروپایی تبار است هر چند ممکن است نتوانیم بگوییم که او یک فیلسوف مسلمان است زیرا شاید کسی بگوید او اسلام نیاورده بود. شاکله فکری کربن و آنچیزی که کربن از آن دفاع می کند نگاه همدلانه ای با فهم ما از اسلام شیعی و معنوی دارد.

روایت هایی که هانری کربن با تمسک به مبانی شیعی در کتاب “اسلام ایرانی” مورد نقد و بررسی قرار داده تا چه اندازه با روایت های فیلسوفان شیعی ایرانی عصر حاصر مانند علامه طباطبایی، سید حسین نصر و علامه آشتیانی نزدیک است؟

به نظرم روایت هانری کربن بسیار نزدیک به جریان اصلی تفکر شیعی اصیل است. فلسفه  اصیل شیعی در پرتو تعالیم ائمه اطهار(ع) با ابن سینا و سهروردی آغاز و از طریق اشخاصی مانند میرداماد، سید حیدرآملی و قاضی سعید قمی و ملاصدرا و تا زمان عصر حاضر در امثال علامه طباطبایی ادامه می یابد. فهم هانری کربن بر اساس همین جریان اصیل استوار است. نکته دیگری که به نظرم جالب توجه است این است که ممکن است اختلافاتی بین این افراد در نظر ببینیم همانطور که اختلافاتی بین ابن سینا و سهروردی و یا ملاصدرا با سهروردی وجود دارد اما کربن اینها را یک جریان واحد می داند که دارای اشتراکاتی است و بنابراین تفاوت فاحشی میان این افراد نمی بیند. می توان گفت که فهم هانری کربن فهمی است که بیشترین تناسب را با فهم فیلسوفان ما از فلسفه اسلامی و معنویت اسلامی دارد. مذاکرات کربن با علامه طباطبایی و دیگر علماء شیعه بسیار معروف است. در چندین مورد در جلد اول اسلام ایرانی از آن محفل یاد می کند.  در این بخش به تفصیل زیاد نگاه شیعی به امام و جایگاه آن را و تاویلهای مربوط به بحث امام از منظر معنویت شیعی را بحث می کند. کربن اعتقاد دارد که توحید به معنای حقیقی کلمه بدون وجود امام ممکن نیست اگر ما امام را در معنویتمان مفروض نگیریم امکان ندارد ما در توحیدمان دچار شرک نشویم. خاطره ای از علامه طباطبایی نقل می کند که مضمون آن این است که خدا را شکر ما در شیعه به خاطر وجود امام از دامهایی که موحدان را تهدید می کند در امان هستیم.

روایت شده که ماسینیون نسخه ای از کتاب حکمه الاشراق سهروردی را به هانری کربن می دهد و این کتاب تحول شگرفی در زندگی هانری کربن به وجود می آورد و باعث می شود که کربن بعدها رو به تصحیح این اثر مهم می آورد. با ذکر این ماجرا می خواستم از شما بپرسم که شما با چه انگیزه و رغبتی به ترجمه این اثر مهم و حجیم روی آوردید؟

می دانید که من قبل از ترجمه اسلام ایرانی به هانری کربن علاقمند شدم و قبلا هم تعدادی از آثار هانری کربن را ترجمه کرده بودم. در حقیقت علاقه و دغدغه اصلی ام فلسفه و معنویت اسلامی بوده است. فکر می کنم فلسفه اسلامی به ما کمک می کند که ملزم به دینمان باشیم و فهم عمیقی از دینمان داشته باشیم. در واقع در فهم دین دچار فریب و انحراف نشویم. تلقی من این است تنها چیزی که می تواند ما را از فریب و انحراف نجات دهد و در عین حال کمک کند که در مسیر دین سلوک کنیم مطالعات عمیق درباره دین است و زمینه چنین مطالعاتی در فلسفه اسلامی ما فراهم شده است. کسانی مانند ملاصدرا، میرداماد، ابن سینا و … با چنین نگاهی به دین پرداخته اند و آثار هانری کربن برای جهان امروز همان نقشی را ایفا می کند که فلسفه ملاصدرا برای قرن یازدهم و فلسفه ابن سینا برای قرن چهارم ایفا می کرده است. بنابراین من با چنین انگیزه ای آثار هانری کربن را مطالعه کردم و سعی نمودم که دیگران نیز از دستاورد این مطالعات بی نصیب نمانند.