نسبت فقه و پزشکی در گفتگو با دکتر هادی صادقی

منوچهر دین پرست

آکادمی مطالعات ایرانی لندن(LAIS)

درآمد: پیشرفت های اخیر پزشکی در سال های جدید امکان های تازه ای را پیش روی بشریت قرار داده است، مسئله رحم جایگزین تنها یکی از این مباحث است که پرسش های تازه ای را در اخلاق و فقه فرا رو می نهد. اما این مسئله در طرازی عالمانه و نزد فقها چه پاسخی می یابد؟ با حجت الاسلام دکتر هادی صادقی، معاون فرهنگی قوه قضائیه و استاد دانشگاه و حوزه، پیرامون این موضوع گفت و گویی ترتیب دادیم که از نظر می گذرد:

کلید واژگان: اخلاق، فقه، پزشکی، اسلام، دین، صادقی.

 

 

***

سوال: با گسترش علوم پزشکی و تجربی و علوم جدید، علوم انسانی با تبعات فراوانی مواجه می شوند. یکی از این مباحث بحث اهدای عضو بود که تا مجلس شورای اسلامی نیز این قضیه کشانده شد، در سال های اخیر نیز با به وجود آمدن موسسات پزشکی در بحث ناباروری زنان و مسائل مختلفی چون لقاح مصنوعی یا شیوه های باروری خارجی و شیوه های درمانی شیمیایی و دارویی ناباروری یا اهدای اسپرم و تخمک و …، با توجه به این که جامعه ما دینی و سنتی و به تعبیری ارزشی است، این امر مستلزم آن است که فقهای ما نسبت به این مسئله توجه خاصی داشته باشند. شما نقش فقه و فقها را چنین مباحثی چگونه ارزیابی می کنید؟

جواب: در اینگونه مسائل که در اصطلاح فقها، مسائل مستحدثه شناخته می شوند، نقش فقه این است که وجه مشروع عملیات جدید را از وجه نامشروع آن جدا کنند و شرایط درست را از شرایط نادرست بیان کنند. این کاری است که به طور کلی فقه و فقها می توانند انجام دهند. به طور مشخص تر در این گونه مسائل پزشکی باید اصولی از فقه را که به اصل حیات انسان، سلامت و گسترش حیات او مرتبط می شود، و مباحث مربوط به بهداشت و نحوه استمرار حیات انسان استخراج شوند. این گونه مسائل وجود دارند و کاری که فقها می کنند این است که مسائل مستحدثه را بر اساس این اصول حل می کنند. حالا این مسائل می توانند اهدای عضو باشد یا مسائلی مثل اهدای گامت و …

 

سوال: با توجه به این مسائلی که شما طرح کردید، گویا احساس می شود که فقه ما باید نگاهی بینارشته ای به مسائل داشته باشد، یعنی صرف نظر از آگاهی به علوم شرعیه، به علوم دیگر نیز تا حدودی اشراف داشته باشد تا بتواند نظر متقنی ارائه دهد.

جواب: دقیقا همین طور است، کار فقه همین است. فقه دو قسمت است، نخست فقه عمومی که در آن موضوعات فقهی مبتلابه عموم مردم بحث می شود و نیازی به تخصصی شناسایی موضوعات نیست و البته عموم فقها نیز می توانند نظر دهند و پدیده بینارشته ای هم پدید نمی آید، اما در فقه خصوصی، یعنی آن جا که فقه تخصصی است و موضوعات تخصصی پدید می آید، گام نخست در ارائه حکم شرعی شناخت تخصصی موضوع است و این جاست که پای تخصص و مطالعات بینارشته ای به میان می آید و بعد از این است که فقیه می تواند حکم شرعی ارائه کند. یعنی پس از شناسایی دقیق موضوع و حدود و ثغور آن.

 

سوال: پس هر فقیهی نمی تواند در این مسائل اظهار نظر کند و لازم است که آگاه به علوم پزشکی هم باشد؟

جواب: نه ، نباید این نتیجه گیری را سریع کرد. بلکه منظور من آن است که توجه به تخصصی شدن موضوعات همیشه وجود داشته است، آنگاه در پرداختن به احکام گاهی ممکن است که فقیهی قدرت این را داشته باشد که بتواند با کارشناسان یک رشته که موضوع را برای او تشریح کنند، می تواند ارائه حکم کند و دراین مورد می تواند بدون این که به موضوع اشراف کامل داشته باشد، با توضیحات کارشناسان مسئله را تحلیل فقهی کند و موضوع را بشناسد وحکمش را بدهد. اما همه مسائل تخصصی این گونه نخواهد بود، چون هر چه جلوتر می رود موضوعات پیچیده تر خواهد شد. به همین خاطر است که فقه باید از زمانی به بعد باید رشته رشته شود و این الزامی است که وجود دارد و البته این اتفاقی است که در دایره فقه در حال رخ دادن است، یعنی متخصصانی که هر یک در یکی از رشته های علمی گوناگون تخصص دارند و در فقه نیز تخصص دارند و در آن مسئله نظر می دهند و مطالعات بینارشته ای نیز در همین جا طرح می شود.

 

سوال: به نظر می رسد به طور مشخص فقه و پزشکی با یکدیگر ارتباط تنگاتنگی می یابند. شما نسبت میان این دو را در جامعه ما چگونه می بینید؟

جواب: در حال حاضر تا حدودی با این موضوعات به نحو عمومی برخورد می شود و هنوز یک حوزه دقیق فقهی-پزشکی مشخصی پدید نیامده است. اتفاقا در حوزه پزشکی مباحث مربوط به اخلاق پزشکی مورد توجه موسسات و مراکز پزشکی از جمله مرکز تحقیقات اخلاق و تاریخ پزشکی قرار گرفته است و کارهای خوبی نیز صورت گرفته است، از سوی دیگر در حوزه های فقهی نیز فقها از قدیم هم احکامی راجع به بدن انسان، بهداشت، ترمیم و غیره داشته اند. اما این دو حوزه کارشان را از یکدیگر جدا انجام می دهند و لازم است که این دو حوزه به یکدیگر نزدیک شوند و یک حوزه تلفیقی میان این دو ایجاد شود. یعنی آن مرکز به حوزه های فقهی وارد شود و تعدادی از اهل فقه و فقها را دعوت به کار کنند تا تخصصی در این موضوعات پیدا کنند و بتوانند از نگاه کاملا تخصصی به این موضوعات بپردازند.

 

سوال: آیا به نظر نمی آید که این اختلال و نابسامانی، به مسائل ارزشی در جامعه نیز لطمه وارد کند؟ یعنی اگر فقهای ما کمی جدی تر با این مسئله برخورد کنند، باعث می شود که نگاه ارزشی جامعه به این مسائل جامع تر و دقیق تر باشد.

جواب:  این یک جنبه مسئله است که شما در نظر می آورید، جنبه دیگر این مسئله، وظیفه مراجع و مراکز موضوع شناسی است. یعنی ما باید هم از طرف حکم به سمت موضوع برویم و هم عکس آن. الان موضوعاتی که مردم با آنها سر و کار دارند، اختیارش معمولا در دست مراکز دانشگاهی است، این ها باید این مسائل جدید را به پیشگاه فقه ببرند. اما این ارتباط دو سویه است. یعنی فقها نیز باید به سراغ مسائل دانشگاهی بروند و موضوعات را شناسایی کنند. البته کسی که امروز با مسائلی مشکل دارد، باید به نحو درست در پیشگاه فقه طرح سوال کند، طرح درست سوال نیز بدین معناست که فقه را به حوزه تخصصی خود وارد کند. مثلا وزارت بهداشت وظیفه دارد که مراکزی در مراجع فقهی بنا کند تا موضوعات خود را به ایشان عرضه کند و برای این مسائل راه حل بیابد. به طور طبیعی فقه هم ناچار خواهد شد که به این مسائل توجه کند.

 

سوال: البته خوشبختانه در سالهای اخیر از سمت دانشگاهیان توجه فراوانی به صورتهای مختلف مثل کتاب و سمنیار بهمسائل فقهی شده است، روحانیان نیز خوشبختانه به مسائل جدید توجه ویژه ای داشته اند. در حوزه عمومی نیز این امر رخ داده است، مثلا سریالهای تلویزیونی که در سالهای اخیر به نمایش در آمده است، گویای این موضوع است. نمونه اش سریال ساعت شنی است که در آن بحث رحم جایگزین طرح شده است. این امر سبب پیدا شدن سوالات فراوانی در حوزه های فقهی شده است و به نظر می رسد مراجع فقهی باید به این سوالات پاسخگو باشند.

جواب: درست است. البته جوانب ریز و درشت متعددی وجود دارد که باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد. که این تا حدودی وظیفه رسانه های جمعی است که با ساختن سریال هایی که وجه شرعی آن ها برجسته باشد،  چنین آگاهی را در اختیار مردم قرار دهند.

 

سوال: جایگاه مباحث اخلاقی و نسبت آن با حقوق در این مسئله چیست؟

جواب: برخی متفکران هم در این باب بحث کرده اند که هر چه اخلاق فربه تر باشد، حقوق نحیف تر می شود و بالعکس. من فکر می کنم این سخن به نحو مطلق درست نیست. این طور نیست که هر جا قانون را تقویت کنیم، اخلاق تضعیف می شود. الزاما رابطه ای معکوس میان این دو بر قرار نیست. البته اگر توجه ما صرفا به مسائل اخلاقی زیاد شود، توجهمان به مسائل حقوقی کم می شود. اما اگر هر یک را به اندازه خودش تبیین کنیم، به صورت متعادل پیش می رود. جامعه را با صرف اخلاق نمی توان اداره کرد. مثلا طرح رحم اجاره ای نیز باید به این صورت طرح شود که تا جایی که مسئله اخلاقی است، باید انسانیت نادیده گرفته نشود و در این مورد باید خدمت به انسانی و کمک به هم نوع باید برجسته شود. ما در سنت خودمان در بحث مسئله مادر رضائی و شیر دادن، به مسائل انسانی بسیار توجه می کردیم. برای خود پیامبر اکرم(ص) بسیار گشتند تا خانم حلیمه سعدیه را یافتند که زنی پاک بود. البته مسائل اقتصادی نیز مطرح بوده است، اما این اصل نبوده و اصل آن امور انسانی و تربیتی بوده است. در رحم جایگزین نیز این مسئله بسیار مهم است و به یک معنا از شیردهی مهم تر است، چون وجود انسان با آن کودک شکل می گیرد و این بسیار آثار روحی و روانی مهمی در طفل دارد.

سوال: هنر چه مسئولیتی در بازتاباندن این مسئله دارد؟ در سریال مذکور بیشتر وجوه اقتصادی مسئله مورد نظر بوده است. در حالی که متخصصین پزشکی بیشتر بر مسائل انسانی تاکید می کنند.

جواب: البته هنوز این سریال تمام نشده است. این نکته مشهود است که افراد این سریال بیشتر به دلیل مشکلاتشان به یکدیگر پیوند خورده اند، در حالی که بهتر بود به دلیل مسائل لطیف تر با یکدیگر مرتبط شوند. البته این دو با یکدیگر منافاتی ندارد، اما بهتر است که مسائل انسانی برجسته شود. اتفاقا این مباحث انسانی، کارکردهای دراماتیک خوبی نیز دارند و می توانند بسیار به خوبی به داستان پردازی کند و می توانند کارهای خوبی انجام دهند.