سیادت و عرفان شیخ صفی الدین اردبیلی در گفت و گو با دکتر سید سلمان صفوی

آکادمی مطالعات ایرانی لندن(LAIS)

 

اشاره: آشنایی با زوایای زندگی شیخ‌صفی‌الدین اردبیلی هنوز نیازمند تحقیقات علمی و تاریخی است؛ به‌ویژه در دو بعد مذهب شیخ و سیادت او بحث‌ها و تحلیل‌های متعدد و گاه متضادی ارائه شده است. این دو موضوع گاه پژوهشگرانی را به دشمنی عجیب با شیخ و صفویان کشانیده، و گاه آنان را به اعتقاد به مراتب بلند انسانی درباره شیخ‌صفی‌الدین واداشته است. این نکته که شیخ پیرو مذهب تسنن بوده است یا تشیع، در مطالعه سلسله پادشاهی صفویه اهمیتی خاص می‌یابد؛ زیرا آنان به مذهب شیعه دوازده‌امامی در ایران رسمیت بخشیدند. این مصاحبه می‌کوشد پاسخی متقن به دست دهد. به مناسبت هفتصدمین سال رحلت شیخ صفی الدین اردبیلی و برگزاری همایش بین المللی شیخ العارفین سید صفی الدین اردبیلی این گفت و گو با دکتر سید سلمان صفوی رئیس مرکز تحقیقات و مطالعات شیخ صفی الدین اردبیلی و آکادمی مطالعات ایرانی لندن صورت گرفته است.

کلید واژگان: فلسفه، عرفان، صفوی، اسلام، سیادت، شیخ صفی الدین اردبیلی، ریاضت، مراقبه، سالک، تصوف.

***

برخی از محققان و عرفان پژوهان معتقدند که شیخ صفی الد ین اردبیلی نظریه پرداز نبوده است. نظر شما درمورد این موضع گیری چیست؟

من چنین موضع گیری ندیدم که او یک نظریه پرداز نبوده است. بلکه او از چهره های متمایز و یگانه عرفان اسلامی است. از جمله نظریه پردازی های مهم شیخ صفی الدین اردبیلی این است که او تاکید اساسی بر جمع شریعت و طریقت و حقیقت داشت. اغلب عرفا نیز به این امر معتقد بودند اما تاکید بلیغ شیخ بر جمع این سه است. در کتاب “تذکره” و “صفوه الصفا” نیز این مورد آمده است که هیچ کس منهای عمل کامل به احکام شریعت نمی تواند به طریقت وارد شود و منهای طریقت نیز نمی تواند وارد حقیقت شود و کسی هم فقط با انجام شریعت نیز نمی تواند وارد حقیقت شود. بنابراین جنبه معنوی دین و جمال شناختی حضرت حق در جمع این سه حاصل می شود. نکته دیگر این است که شیخ صفی الدین جزو عرفایی نیست که شطحیات داشته باشد او تاکید داشت که نوع ارائه مطالب عرفانی باید به گونه ای باشد که تاویلات غیر قابل دفاع از شریعت نباشد. از سوی دیگر شیخ صفی الدین از عرفایی است که در قله بودن او نظر مثبت دارند اما این یگانگی شیخ در این است که او تنها عارفی است که شطحیات نداشته است. عین القضات همدانی، منصور حلاج و بایزید و …. همگی داری شطحیات بودند. این نشانه این است که در عالم معراج و در سفر بازگشت توانست به زبانی مطالب را بیان نماید که قابل فهم و دفاع باشد. او معارف ربانی را به زبان غیر شطحیات گفته است. بنابراین مورد طعن و تکفیر متکلمان قرار نگرفت و هر آنچه گفت از هنرهای قابل دفاع شیخ صفی الدین است. و این رکن دیگری از تفکر شیخ صفی الدین در نظریه پردازی است که او توانست مکتب شیخ صفی الدین اردبیلی را ایجاد کند.

گویا عدم نظریه پردازی شیخ صفی الدین بیشتر از سوی مستشرقین غربی ارائه شده است؟

بله، این مورد بیشتر از سوی غربیان و مستشرقین ارائه شده است. آنها بیشتر بر شطحیات و کسانی که هیاهویی داشتند بیشتر  توجه کرده اند، مانند ماسینیون که به حلاج نظر داشت و حتی کربن که سید حیدر آملی را مطمع نظر قرار داد. اما شیخ صفی الدین عمدی داشت که شطحیات نگفته است. از نکات مهم توجهات شیخ این بود که نظری به عرفان به واسطه مودت و محبت ارائه کرده است. شیخ صفی از نظریه پردازانی بود که در بحث عملی، مکتب عشق و مکتب ریاضت و مراقبت را مورد نظر قرار می دهد. برخی از عرفا مانند مکتب بغداد معتقد بودند که بر اساس ریاضت شدید می توان به نکات ظریف عرفانی دست یافت. اما مهمتر از آن بر مراقبت قلبی به طور مستمر تاکید داشت.

آیا شیخ صفی الدین به گونه ای در آن زمان در مسئله تصوف غفلتی دیده بود که بر مراقبه بسیار تاکید داشت و یا اینکه این مراقبه از ضروریات مکتب شیخ صفی است؟

شیخ صفی در دوره ای ظهور می کند که مکتب بغداد سلطه داشت و به تازگی عطار نیشابوری خودی نشان داده بود و با شعرهای عطار است که مکتب خراسان ظهور می کند و به نوعی این اشعار وارد زندگی مردم می شود. شیخ صفی نیز که محبت را حاصل معرفت می داند، عشق شدید را نشانه محبت اظهار می دارد. چرا که شیخ صفی مراقبه را، راه میان بر و سریعی می داند که از ریاضتهای سختی که اصحاب مکتب بغداد داشتند به حقایق عرفانی می رساند. شیخ به شدت مخالف جمال پرستی انحرافی بود و نقدهایی که به صوفیه داشت بر همین نکته بود. شیخ بر مراقبه نظر داشت که رفتار غیر شرعی نداشته باشیم و همین گونه در ارتباط با حضرت حق که در محل خلوتی می نشینی و دل را خالی از غیر خدا می کنی و کاری می کنی که غیر او در تو وجود نداشته باشد و در این موقع از عالم ناسوتی سفر می کنی. همچنین در طریقت شیخ صفی بر وحدت توحیدی، ذاتی و افعالی تاکید شده است و سالک می تواند در این مسیر زودتر به حضرت حق برسد.

 

گویی شیخ صفی الدین نوعی ابداع هم داشته مثلا از واژه صاحبدل در نوع مرام معرفتی – عرفانی خود بهره برده است؟

 

انس زیاد شیخ صفی با قرآن و معرفت او با اهل البیت باعث شده که ایشان با ابداعات و نوآوریهای زیبایی دست بزند. انس با این دو و میراث غیر مکتوب معنوی که از پدران شیخ صفی به دست آمده باعث شده که او نگاه نوینی به عرفان و تصوف اسلامی داشته باشد و لذا نگاه او بر جذابیت عرفانی نیز بوده است.  شیخ طالب دست یابی به حقیقت و مسئله او الهیات و حقیقت بوده است. لذا این گونه اصطلاح سازی در چارچوب مکتب شیخ کاملا قرار گرفته است.

 

این گونه اصطلاح سازی تا چه اندازه مورد توجه حامیان شیخ صفی الدین و سالکان و اهل تصوف در آن زمان قرار گرفت؟

شیخ صفی از جمله کسانی است که در زمان خودش مورد مقبول عام جامعه قرار گرفت. بسیاری از عرفا بعد از فوتشان تعالیمشان را شاگردانشان جمع و ارائه کردند و به شهرت رسیدند. شیخ به واسطه نفوذی که داشت در زمان حیاتش به واسطه جذابیت جمالی و جلالی که داشت به او یوسف ثانی می گفتند و نفوذ کلامی که داشت و خصلت جوانمردی که از آن یاد می شد او را در میان اهل تصوف و عامه مردم بسیار محبوب ساخته بود. بدین ترتیب، ترکیبی از خصلتهای ممتاز باعث شد که او همیشه پیروز باشد. لذا مطالبش در زمان خودش مورد توجه قرار می گرفت و تا زمان شاه اسماعیل این مکتب را ترویج کردند و عده ای جان خودشان را در راه این مکتب دادند. نکته دیگر امتیاز شیخ صفی الدین تاکید بر جوانمردی است. سالک اگر در منش اجتماعی فتی نباشد و دستگیر فقیران نباشد و جوانمرد نباشد از سلوک بیرون آمده است و این مورد را کمتر تاکیدی در دیگر عرفا داشته ایم. شیخص فی الدین، امام علی(ع) را به عنوان مهمترین الگو در مکتب خود می داند. چرا که حرکت جوانمردی برای دفاع از مظلومین در مقابل جباران مهمترین رکن سلوک است و شیخ این عرفان را با زندگی اجتماعی مورد توجه قرار می دهد. اگر کسی جوانمرد نباشد سالک نیست. بنابراین شیخ مکتب ساز، تئوری ساز و واژگان عرفانی ابداع نمود.

مسئله سیادت شیخ صفی الدین از جمله موضوعاتی است که از سوی برخی از محققان مطرح شده است. به نظر شما سیادت به چه مقصودی است؟

سیادت شیخ از جمله مسائل مسلم و مهم شیخ صفی است. سیادت شیخ که در کتب متعددی درمورد آن صحبت شده به این معناست که جد شیخ صفی به حضرت حمزه پسر امام موسی کاظم و حضرت علی و پیامبر اسلام است. سید صفی الدین اردبیلی یک شیخ علوی است و او را به طریقت علوی هم نامیده اند. ایشان از اولاد حضرت رسول (ص) بود.

بحث مناقشات از چه زمانی شکل گرفت؟

مناقشات از زمان احمد کسروی شکل گرفت. کسروی مخالف شدید تشیع بود و لذا بر این باور بود که اگر پایه تشیع در ایران را که شیخ صفی می دانست اگر بزند می تواند تشیع را از میان بردارد. کسروی معتقد بود که تشیع را خاندان صفویه باب کرده اند و ساخته اند و بنابراین کار قومی ایرانی بوده و ربطی به اسلام و پیغمبر نداشته است.

برخی از مستشرقین هم مانند میشل مزاوری که در کتاب تاریخ صفویه هم بر مسئله سیادت شیخ هم نظر داشتند؟

این افراد هم منابعشان از کسروی بوده و منبع موثق دیگری نداشتند. هیچ کس در منابع کهن چنین چیزی ندیده است. بلکه در آن منابع به سیادت شیخ تاکید شده است. حتی روضات الجنات که مولف آن سنی بوده شیخ را علوی می دانسته است. پسر شیخ صفی که در قدس فوت نمود او را به عنوان فرزند علوی تشیع کردند. در دوره معاصر مهمترین مورخ تاریخ طرائق که دکتر زرین کوب است بر سیادت شیخ نظر مثبت داشتند و در کتاب “جست و جو در تصوف” در فصل اول بر سیادت شیخ صفی تاکید کرده و آن را امری یقینی می داند. در کتاب دکتر صمد موحد نیز در این باره نظراتی ارائه شده که در کتاب صفوه الصفا در نسحخه قونیه و دیگری گفته اختلافی بین نسخه قونیه و نسخه ایران در مورد عدم سیادت شیخ صفی چیز نیامده است.  

یکی از نکاتی که درمورد شیخ صفی آمده این است که گویا شیخ صفی خود تعمدا سیادت خود را آشکار نمی کرده گویا آن زمان که ایران سنی مذهب بود و شیخ تمایلی به اراده نداشته و تقیه می کردند.

شیخ صفی خود چندان تمایلی به طرح سیادت نداشته یک تحلیل است و یک نص. نص که در کتاب صفوه الصفا است شیخ می گوید که ما سید هستیم و مطرح نمی کنید از باب تواضع می گوید که فاصله ما با ایشان کم است از جهت تحلیلی که عده ای طرح می کنند دوره تقیه بوده است و شیعه کشی که بر خاندان علی می آمد اصولا خاندان علی نسبت خود را خیلی علنی نمی کردند.

بحث سیادت و رابطه آن با منظومه معرفتی تصوف چگونه طرح و معنا می یابد؟

در طریقت عرفانی گفته می شود که سلسله باید به رسول اکرم برسد و این از جهت معنوی است و اگر کسی نسبت ژنتیک و خونی نیز داشته باشد اهمیت دارد. در روایت هم آمده کسی که از سادات هستند بر امام جماعت مقدم هستند. سیادت نیز یک توجه خاصی در تصوف بوده که در آن مراتبی دیده شده است.

گفتگو از منوچهر دین پرست