رابطه منطق و فرهنگ در گفت و گو با دکتر لطف الله نبوی، استاد دانشگاه تربیت مدرس

آکادمی مطالعات ایرانی لندن(LAIS)

 

 

اشاره: الزامات و موانع نظریه پردازی و رابطه منطق با فرهنگ گفت و گو و مناظره از  جمله نکاتی است که زمینه تقویت تولیدات علمی را در جامعه فراهم و موجب نهادینه شدن نقد و مناظره علمی در جامعه  می شود. دکتر لطف الله نبوی استاد  نمونه فلسفه و منطق دانشگاه تربیت مدرس  و صاحب اثار از جمله کتاب، مقاله و ابداعات علمی در زمینه فلسفه  و منطق است که به برخی از این پرسش ها پاسخ می دهد.

 

کلید واژگان: منطق، فلسفه، نظریه، علم، نبوی، علوم انسانی.

 

***

موانع نظریه پردازی و تولید علم در کشور ما  و همچنین الزامات شکوفایی جنبش نظریه پردازی در حوزه علوم انسانی و معارف دینی چه می تواند باشد؟

 

ما هنوز مفهوم نظریه پردازی را  تعریف و پالایش نکرده ،  به سراغ مصادیق آن رفته ایم. باید ابتدا بدانیم تئوری چیست ؟ چرا تئوری سازی ارزشمند است  و اهداف ما از تئوری سازی چیست؟ تا این مسئله به روش بنیادی حل نشود ما نمی توانیم به سراغ مصادیق برویم ، زیرا نتیجه آن چیزی جز اتلاف وقت ، انرژی و منابع مادی و معنوی نخواهد بود . به عنوان مثال فردی که در حال حرکت است اگر ابزار حرکت و مهارت رانندگی داشته باشد اما مقصد را نشناسد نتیجه آن اتلاف  وقت و سرمایه است . همچنین کسی که هدف را خوب شناخته باشد اما ابزار مناسب برای رسیدن به هدف را در اختیار نداشته باشد نمی تواند به هدف خود دست یابد. توازن و تعادل بین هدف و مقصد و ابزار مناسب برای رسیدن به هدف را باید خوب شناخت .

مناسب بود این شعار و ضرورت« نظریه پردازی» در جامعه ما ابتدا مفهوم سازی شود و مشخص شود که تلقی ما از تئوری سازی چیست؟ همچنین مناسب تر این بود در آغاز حرکت – حمایت از نظریه پردازی و مناظره – گروهی از متخصصان و سیاستگذاران علمی و صاحب نظر در روش شناسی و فلسفه علم با تشکیل کمیسیون های متعدد  آیین نامه ای تدوین و با تعریف دقیق نظریه پردازی مصادیق آن را تبیین نمایند.

این حرکت در جامعه ما تضعیف شده است و به لحاظ مفهومی  تعریف مناسب و قوی ارایه نشده است . وقتی در حوزه نظری مفاهیم قوی و مناسب ارایه نشوند در مقام عمل نیز نتیجه مناسبی گرفته نمی شود.

در زمینه نظریه پردازی باید گفت، این نکته که تئوری را برای چه می خواهیم  و اعتبار نظریه از کجا آمده مورد غفلت واقع شده است . نظریه پردازی مبتدا و منتهایی دارد و متاسفانه بدون مبتدا و منتها به نظریه توجه شده است.

از منظر روش شناسی نیز کسی که یک تئوری دارد قبل از تئوری سازی باید مسئله و مشکل داشته باشد .تئوری به سووال جواب نمی دهد بلکه مسئله و مشکل را حل می کند. زیرا بین سووال و مسئله زمین تا آسمان فاصله است. ما Problem  و Qestion  داریم   . بنابراین در نظریه پردازی ما در پی پاسخ به سووال نیستیم بلکه پاسخ به سووال  در حوزه فعالیت آموزش است. در تئوری سازی اگر قرار بر این است مسئله ای  را  حل کنیم باید ابتدا آن مسئله را تعریف کنیم و قبل از ارایه نظریه باید بگوییم فایده آن چیست؟ اما وقتی ما مسئله و مشکل نداریم چگونه می توان نظریه پردازی کنیم ؟. ما می خواهیم مشکلات جامعه و مسائل علمی را حل کنیم . مسئله ما Problem   است و  مسئله وقتی پیدا می شود که آموزش مناسب پدید آمده باشد و بدون اطلاعات کافی و آموزش مناسب نمی توان مسئله طرح کرد. اطلاعات کافی و آموزش مناسب شرط لازم و  نه کافی مسئله سازی است .  علت اینکه ما مسئله نداریم این است که در جامعه آموزش مناسب نداریم ، بنابراین تئوری نیز نخواهیم داشت.

ما وقتی می توانیم در حوزه پژوهش تئوری سازی کنیم که مسئله داشته باشیم و بدون اطلاعات و آموزش نیز نمی توانیم روش و متد پژوهشی داشته باشیم . اطلاعات و آموزش  به مثابه هیزم های آماده اشتعال برای نظریه پردازی هستند . هر دو لازم هستند ولی کافی نیستند .

به نظر من ، محقق باید در وهله اول  آموزش مناسب دیده باشد ، سپس منابع دست اول مورد مطالعه را در اختیار داشته باشد و آخرین مقالات و پژوهش های مرتبط را مطالعه کرده باشد ، آن وقت هیزم کار آماده است و نیازمند خلاقیت برای اشتعال سازی آن هیزم است. محقق با تعریف مسائل جامعه و استفاده از عنصر خلاقیت نظریه پردازی می کند و باید یاد بگیرد که مسائل را طراحی کند  نه عکاسی و فرق طراحی با عکاسی در این است که طراح فعال و عکاس منفعل است. برای طراحی مسئله و انتخاب سوژه ذهن عمیق و خارق العاده لازم است . طراحی مسئله ،  کار ساده ای نیست. اطلاعات کافی و آموزش مناسب در ذهن پژوهشگر سوژه علمی ایجاد می کند و این ذهنیت علمی در جامعه علمی ایجاد انتظار می کند . مثلا” پدیده ای مثل تورم در جامعه اتفاق افتاده است و پژوهشگر اقتصادی برای حل این مسئله و مشکل در پی تحلیل و علت یابی آن است.

پژوهشگر پدیده را بر اساس تئوری های موجود بررسی می کند و وقتی علت بر اساس تئوری های موجود توضیح داده نشود تئوری جدیدی ارایه می کند . به تعبیری مسئله به لحاظ علمی و روش شناختی وقتی ایجاد می شود که موضوعی در پرتو تئوری های موجود توضیح داده نمی شودو از تعارض و چالش بین سوژه و موضوع تئوری ساخته می شود. بنابراین تئوری سازی مانند قله یک کوه است که ابتدا و انتهایی دارد و بدون توجه به این نکته که تئوری برای چه ارایه شده است و چه مسئله ای را حل می کند نمی توان تئوری سازی کرد. در چنین فرایندی کرسی های نظریه پردازی می تواند شکل بگیرد و از دل آموزش مناسب ،  نظریه ای طرح شود.

نکته بعدی این است  که فرض کنیم ، حالا مسئله درست طراحی شده است اما باید پرسید که  اعتبار نظریه از کجاست ؟ نظریه به سنجش ، اندازه گیری و آزمون نیاز دارد و کرسی های علمی  با حضور محققین و هیات های علمی دقیق ،  باید تئوری ادعایی را مورد سنجش و آزمون قرار دهند. ما باید توجه داشته باشیم که تئوری بتواند مسئله ای را حل کند و به لحاظ علمی دارای برهان باشد. نباید بدون توجه به ابتدا و انتها صرفا” توصیه و تشویق به نظریه پردازی کنیم زیرا دیر یا زود دچار وهم و خیال خواهیم شد و تصور غلطی در محیط های علمی ما شکل می گیرد که بدون برهان و استدلال و شواهد میدانی و پیمایشی طرحی  به عنوان نظریه ارایه شود .

نکته دیگر یپوند پژوهش و آموزش است و این تکفیک نمی تواند درست باشد . پژوهش ثمر بخش جز با آموزش مناسب میسر نخواهد بود. بیشتر ضعف های حوزه پژوهش ما ناشی از آموزش نامناسب است .

 

راهکارهای تقویت «فرهنگ مناظره»  و «گفت و گو علمی» بین نخبگان چه می تواند باشد؟ 

 

شکی نیست که باید اجازه داد عالمان و صاحب نظران با هم مناظره و گفت و گو کنند . مناظره انسان های جاهل ، مشاجره است ولی چنانچه بین انسان های عالم و دارای منطق حقیقت جویی و درک مشترک وجود داشته باشد ،  در مناظره به نقطه روشن می رسند  و چنین فضایی را باید مراکز آموزش عالی و دانشگاهها فراهم کنند تا موجبات تنقیح نظرات و تنویر افکار در جامعه علمی فراهم شود.

نکته ای دیگر اینکه مناظره و گفت و گو نباید بدون اشراف و انصاف باشد ، بعضی اوقات در قالب نقد افراد تخریب می شوند،  در حالی که نقد نفی نیست ،  بلکه تلاشی برای پیدا کردن و جدا کردن سره از ناسره است. بنابراین افرادی که در بحث  نظریه پردازی مطرح می شوند باید مشرف و منصف به بحث باشند و از جاده انصاف علمی خارج نشوند. اگر گفت و گو ها عالمانه ، مشفقانه و منصفانه صورت پذیرد فرهنگ گفت و گو و مناظره در جامعه نهادینه می شود و باید دقت شود که محور گفت وگو و مناظره های علمی،  حل مسئله  باشد.

 

 

چه رابطه ای بین علم منطق و فرهنگ «مناظره» و «گفت و گو» قائل هستید؟

 

ارسطو وقتی کتاب ارغنون و منطق را نوشت ومنطق را تعریف کرد ، آن را در هیچکدام از  گروههای   علوم نظری ، عملی ،  طبیعی ویا  اجتماعی قرار نداد. ارسطو علم را به دو گروه نظری و عملی یا معرفت عالی ، متوسط و پایین و یا حکمت الهی و طبیعی تقسیم بندی می کند و از حکمت نظری و عملی سخن می گوید که حکمت عملی او اخلاق ، تدبیر منزل و جامعه مدن است . اما وی منطق را در هیچ یک از این گروهها قرار نمی دهد ، چرا که هرعلمی به ما هو علم و هر حکمتی به ما هو حکمت، نیاز به منطق دارد . تعریف علم در نزد افلاطون یعنی عقایدی که صادق و موجه باشد .  موجه یعنی دارای برهان و دلیل .  با عقل که حجت باطن و به وساطت آن وحی را می شناسیم استدلال کنیم . بر همین اساس در اصول عقاید ما تحقیق جایز است نه تقلید و می گویند نحن ابناء الدلیل یعنی ما فرزندان دلیل هستیم. ارسطو گفت ، اگر قرار است منطق بخوانیم که می خوانیم و اگر نخوانیم باید دلیل بیاوریم . پس چه دلیلی دارد که منطق نخوانیم ، بنابراین باید منطق بخوانیم. هر جا که علم است معرفت و منطق وجود دارد چون محتاج دلیل است. اگر فرهنگ منطقی در جامعه علمی و انسانی ما ساری و جاری شود و روش پژوهش سامان یابد می توان به مناظره و تقویت فرهنگ نقد در جامعه امیدوار بود. روش های آزمون نیز ریشه در منطق دارد . منطق نیز تاریخی طولانی دارد و از ارسطو شروع می شود و به ابن سینا ، فارابی و خواجه نصیر می رسد و در ۱۵۰ سال اخیر نیز رشد زیادی کرده است و کم کم در جامعه بنیان های آن نهادینه می شود. وقتی ما می پذیریم که بدون دلیل نمی توان نظریه پردازی کرد باید بپذیریم که کل عالم بر مدار منطق است .

 

 

بنظر جنابعالی، ملزومات ترویج آزاد اندیشی در جامعه علمی چه می تواند باشد؟

 

جامعه ما دچار افراط و تفریط بوده است . جامعه ای که می خواهد اسلامی و رو به پیشرفت و توسعه متوازن باشد نباید دچار افراط و تفریط شود. باید زمینه و شرایط به نحوی فراهم شود که هر کس ایده ای داشت بتواند آن را طرح کند و البته باید به ظرف جامعه نیز توجه کرد. اگر ظرف متناسب با مظروف نباشد آن مظروف هدر می رود و ممکن است برخورد عوامانه با آن صورت گیرد . همچین این اطمینان برای افراد صاحب نظر و اندیشه باید فراهم شود که بتوانند دیدگاههای خود را در ظرف جامعه طرح کنند . به عنوان نمونه دانشمندان ما در گذشته آثار خود را به دلیل اینکه ظرف مناسبی برای طرح مباحث وجود نداشت به زبان عربی می نوشتند. ابن سینا نیز معتقد بود که نباید علم را عوامانه کرد زیرا موجب هدر روی علم می شود . آب را باید در زمینی ریخت که رفع تشنگی کند نه اینکه موجب اتلاف شود. لازم است  دانشمندان و صاحب نظران  آزادانه در شرایط متوازن و متعادل و فارغ از تنش نقطه نظرات خود را مطرح کنند و چنانچه تند گویی نیز باشد جامعه تحمل آن را داشته باشد و منجر به تنش اجتماعی نشود.

 

 

جنابعالی برای دولت ها چه نقشی در «تولید علم و نظریه پردازی» قائل هستید ؟ دولت ها باید مجری باشند یا حامی و یا ناظر ؟

 

دولت ها نمی توانند در همه امور ورود پیدا کنند بلکه باید به صورت غیر مستقیم نظارت و سیاستگذاری کنند . خط مشی کلی این است که مسیر توسعه علمی کشور با مشورت اهل علم  طراحی شود و در حقیقت در مسیر اهداف علمی سند چشم انداز برنامه ریزی کنند. ما در سند چشم انداز جایگاه اول علمی و فنی را هدف گذاری کرده ایم که بزرگ بینی نبوده و قابل تحقق است و چاره ای جز سیاستگذاری درست نیست . دولت ها وظیفه تولید علم را به عهده ندارند بلکه باید امکانات ، منابع و بستر لازم را فراهم کنند و با مشارکت صاحب نظران و استادان قوانین و آیین نامه های لازم تدوین شود که به سمت این اهداف بلند مدت سوق داده شویم. همچنین سیاستگذاران و برنامه ریزان حوزه علم و آموزش کشور باید علم شناس ، متخصص و دانشگاهی باشند.

نکته آخر اینکه در کشور ما صاحب نظران و استادان زیادی هستند که دیدگاههای خوب و تحقیقات مناسبی برای ارایه دارند و دنبال شهرت طلبی نبوده و با تواضع کار علمی می کنند اما  نیازمند حمایت و تشویق هستند ،  انتظار است ، این قبیل افراد  شناسایی و سازوکار حمایتی برای آنها  تعریف شود .