گفت و گو با دکتر بلخاری: نظریه ها محصول تاملات جدی است


آکادمی مطالعات ایرانی لندن (LAIS)

 بررسی الزامات و موانع نظریه پردازی و نقش پرسش و  پژوهش  در تقویت تولیدات علمی و همچنین راهکاری های  نهادینه شدن نقد و مناظره علمی از جمله موضوعاتی است که در گفت و گو با دکتر حسن بلخاری  به گفت و گو  نشسته ایم  .

کلید واژگان: بلخاری، نقد و نظر، نظریه، علم، اسلام. 

***

* به نظر جنابعالی چه عواملی می تواند به عنوان موانع و آسیب های  نظریه پردازی و تولید علم در کشورما محسوب شود؟

 

      عوامل مختلف و متفاوتی در فقدان فضای بالنده برای  نظریه پردازی در کشور ما وجود دارد که به اختصار به برخی از این عوامل  می توان اشاره کرد. اولین عامل قابل ذکر این است که نظام علمی ما ،  مبتنی بر آموزش است نه پژوهش ،  و این در حالی است که  نظریه پردازی از دامن پژوهش بوجود می آید و شکوفا می شود. در نظام آموزشی ما ، ضمن احترام به این نظام ، باید گفت بر اثر ساختار موجود، علوم  صرفا” منتقل می شوند و از سوی دیگر  به دلیل کمیت گرایی در یکی دو دهه گذشته زمینه برای  نقد و بررسی در  حوزه و دانشگاه فراهم نشده است. ساختار نظام آموزشی هم  به گونه ای طراحی شده است که به شدت زمان مند است و عنصر زمان در ساحت آموزش ، نقشی محوری دارد . در این نظام آموزشی دانشجو طی چند جلسه باید یک موضوع را بیاموزد و ادامه مباحث در ترم های تحصیلی بعدی وجود ندارد. به عنوان مثال در رشته فلسفه هنر  مقطع دکتری ،  درسی به نام «حکمت و هنر شرق» ،  مباحث سه حوزه چین ،  هند و ژاپن را داریم ولی  در طول یک ترم هم  نمی توان  موضوع هند را تمام کرد. بنابراین حضور محوری زمان در عرصه آموزش ، آموزش را از پویایی لازم برای تقویت نظریه پردازی محروم می کند و چنانچه پژوهش در حاشیه و آموزش در متن باشد ،  بستر لازم برای نظریه پردازی فراهم نمی شود. از دیگر موانع و آسیب های نظریه پردازی که می شود بدان پرداخت  ، نظام آموزشی ماست که به دنبال ارایه سوال های جدید نمی گردد و ماهیت نظام آموزشی اقناعی و ارضایی است و همین که دانشجو علم را بفهمد کافی است ، در حالی که نظام آموزشی الزاما” باید پرسش آفرین و پرسش پرداز باشد و این شرط ضروری ورود به نظریه پردازی است  .

 

     نظریه ها محصول تاملات جدی ، آشنایی با سوالات و مسائل مستحدثه در عصر حاضر و ایجاد رابطه بین امروز و فردای علم برای پاسخ گویی به نیاز هاست . نظام نظریه پردازی زمان بردار نیست و نظریه پرداز باید از گذشته تغذیه و با امروز آشنایی داشته باشد و با پرسش های جدید و طراحی مسئله،  اندیشه و راه نویی را باز کند . بنابر این نظریه پرداز باید آشنا به مسائل و مبانی گذشته و نیازهای جامعه  باشد. دومین نکته ای که می توان به آن اشاره کرد ، فضای باز علمی است که هر شخص در قلمرو علمی خود به راحتی با انتشار کتاب و یا مقاله در نشریات علمی بتواند با جامعه علمی ارتباط برقرار کند و مورد نقد و نظر مختلف قرار گیرد و در واقع  بستر لازم برای نظریه پرداز ی فراهم شود  و در این زمینه هیات حمایت از کرسی های نظریه پردازی ، نقد و مناظره می تواند بسترسازی نماید و این هیات  تا کنون حرکت خوبی نیز داشته است اما بعضا” نا شناخته است  و عموم اندیشمندان با آن آشنایی زیادی ندارند .

 

     عامل سوم ، خیلی مهم و محتاج به  تفصیل است ، لکن در این مجال کوتاه باید گفت ظرف یکصد و پنجاه سال گذشته جامعه ما به لحاظ علمی در سیطره فرهنگ غربی قرار داشته  و بخشی از علوم ما وارداتی بوده است ، این مسئله گرچه جامعه ما را با سپهر گسترده علمی آشنا کرد و در عین حال جغرافیای معرفتی ما را افزایش داده است ،  اما جرات نظریه پردازی را از ما گرفته است. به عنوان نمونه ، یک دانشجوی دکتری فلسفه که  بتواند در مقابل اندیشمند و فیلسوف بزرگی چون کانت نظری را ابراز کند و  قوه حکم او را نقد کند ، بعید است در خود جرات چنین کاری را بیابد . ما در عرصه های مختلف علمی شاهد فقدان جسارت لازم برای ورود به عرصه های جدید هستیم و در مواردی سلطه پذیری فرهنگ غرب موجب می شود که اجازه طرح ایده ها داده نشود . نکته دیگر که اشاره به آن لازم است ، هر پژوهشی ، به نظریه پردازی نمی انجامد . پژوهش هایی  به نظریه پردازی منجر می شود که بیشتر رویکردی به رفع نواقص برخی از تئوری ها و پاسخ به مسائل مستحدثه زمان داشته باشند . مسائل مستحدثه مسائل جدیدی را مطرح می کند  که  با تئوری های موجود قابل تعریف و توضیح نیستند . وقتی در حوزه پژوهش دغدغه مسائل مستحدثه وجود نداشته باشد از دل آن تئوری بیرون نخواهد آمد. در نظریه ای که با عنوان  « قدر » ارایه داده ام ، با پرسش هایی رو برو بودم که از سوی استادان دانشگاه هاروارد نیز مطرح شده بود و طی آن برخی از متفکران بزرگ جهان امروز، ماهیت هنر اسلامی را زیر سوال برده  و برخی نیز وجود هنر اسلامی را انکار کرده  و می کنند . چنین پرسش هایی انسان را وادار می کند که به دنبال انگاره ها و مبانی هنر اسلامی بگردد و در جهت اثبات و تبیین ماهیت آن  حرکت کند. اگرپژوهش ها  مسئله محور و پرسش محور نباشد و جنبه توصیفی و تالیفی پیدا کند و در پی حل آن  مسائل نباشد نظریه پردازی محقق نخواهد شد . 

 

از دیگر آسیب های  حوزه نظریه پردازی که قابل ذکر است ، می توان به این مسئله اشاره کرد که در صنوف و رشته های مختلف نقد و مناظره، مشکلاتی به وجود آمده  و برخی موضع گیری ها و داوری ها موجب غلبه نقد شخص محور بر نقد علمی شده است . به لحاظ ساختاری، بهتر است ” هیات حمایت از کرسی های نظریه پردازی ، نقد و مناظره ” نظریه قابل طرح را  چنانچه شاخص های اولیه نظریه را داشته باشد ، ابتدا در سطح  جامعه علمی کشور منتشر و ظرف دو یا سه سال ، به داوری عرف عام و به ویژه عرف خاص بگذارد تا  هر منتقد و مخاطبی آزادانه در این مدت اعلام نظر کند. پس از آن   بازخوردها و نقد و نظر جمع آوری شده و سپس هیات آنها را طی جلساتی به  نقد و  بررسی بگذارد. تجربه نشان داده که چنین شیوه ای مناسب تر است به عنوان مثال ،  در سال جاری به عنوان داور جشنواره فیلم فجر در بخش سینمای ایران  حضور داشتم . در این جشنواره فیلم ها همچون سال های گذشته  پس از ساخت  و قبل از اکران عمومی به جشنواره می آیند ، ولی در اسکار فیلم ابتدا یک فیلم در ژانویه و یا اگوست اکران می شود و ۷ یا ۸ ماه بعد که نقد و نظر های زیادی درباره آن نوشته شد به جشنواره می آید . در نتیجه اظهار نظر های جمعی  به دقیق تر و جامع تر شدن ارزیابی اثر و  همچنین هم افزایی آن منجر خواهد شد در این شرایط کسانی که معمولا” نقد و نظر ارایه می کنند  نظراتشان از سر تفنن نیست بلکه نگاهی دلسوزانه و جدی و خارج از حب و بغض ها دارند.

 

* بنظر جنابعالی الزامات شکوفایی جنبش نظریه پردازی در حوزه علوم انسانی و معارف دینی  چه می تواند باشد؟

 

    ماهیت و ساختار نظام آموزشی ما باید تغییر کند و بر مبنای آموزش و پژوهش استوار شود    در انجمن حکمت و فلسفه ایران دانشجویان دوره دکتری برای هر درس دو استاد آموزشی و پژوهشی دارند و دانشجو در دو ساحت متفاوت و مرتبط تربیت می شود و نظام آموزشی ما باید دنبال چنین نگاهی برود. الان دانشگاهها اقدام به تاسیس پژوهشکده نموده اند ،  در حالی که باید از دل آموزش و دانشگاه پژوهش بیرون بیاید و مرز کشی و تفکیک آموزش از پژوهش درست نیست و باید بین آموزش و پژوهش تلفیق صورت پذیرد. به عنوان مثال اگر قرار است یک  دانشجو ۱۶ واحد درسی  را در طول یک ترم بگذراند ۸ واحد آن آموزشی و ۸ واحد دیگر آن پژوهشی باشد و استاد متخصص در پژوهش به وی درس بگوید و دانشجو نه در فضای آموزش بلکه در محیطی پژوهشی فعالیت های خود را به استاد ارایه کند. نظام آموزش محور روحیه پژوهش را در دانشگاهها از بین می برد

 

*بنظر می رسد که  ضعف در  آموزش و آمو زش حفظ محور نه پرسش محور  موجب شده تا پژوهش نیز آسیب ببیند ؟

 

درست است . در این جا تشکیلاتی مثل هیات حمایت از کرسی های نظریه پردازی می تواند نقش موثری ایفا کند و فضا را برای ارایه آراء فراهم کند . صرف جوان بودن افراد نباید مبنایی برای رد نظریه و یا نو آوری علمی باشد و این نکته که کسی می تواند نظریه پردازی کند که حتما در سن بالایی  باشد  درست نیست . بنابراین نقش هیات خیلی مهم است و این بستر سازی شاید ۱۰ تا ۱۲ سال زمان نیاز داشته باشد تا نتیجه آن روشن و قابل قبول گردد و همین طور اولویت هیات باید این باشد که در شرایط فعلی شرایط و امکانات طرح ایده ها و نظریه ها را فراهم کند و کمتر دغدغه داوری ها را داشته باشد .

 

     * جنابعالی برای دولت ها در «تولید علم و نظریه پردازی» چه نقشی قائل   هستید ؟  در اقتصاد می گویند که دولت تاجر خوبی نیست بلکه می تواند ناظر خوبی باشد . خوب در حوزه علم  دولت ها باید مجری باشند یا حامی ؟

 

       دولت با رای مردم انتخاب می شود و در جامعه مجموعه وظایفی دارد و انتظار می رود اقداماتی را سامان دهد . وظیفه دولت ها در زمینه تولید علم و نظریه پردازی ، تا آنجا که ممکن است بستر سازی و آماده سازی فضا و فراهم آوردن امکانات مادی و معنوی است . دولت ها نباید به عرصه نظریه پردازی ورود کنند و یا برخی از نظریات را دامن زده و یا اینکه برخی را حمایت و برخی را محدود کنند، زیرا این امر موجب کنار کشیدن و به حاشیه رفتن دانشمندان و صاحب نظران می شود. متاسفانه باید نکته ای را بگویم که  به عنوان یک درد مطرح است و آن هم فضایی ایجاد شده که متفکران از اینکه به ساختار دولتی نزدیک شوند هراس دارند و هنرمندان از انگ دولتی بودن بیم دارند. باید امکانات را برای همه جامعه ببینیم و نقش  حمایتی برای دولت قائل شویم . اتاق فکر که طی چند سال اخیر مطرح شده ، خیلی جدی است و نباید نگاه خطی و گرایش سیاسی را در این حوزه راه داد . خطوطی را پر رنگ ببینیم و خطوطی را کم رنگ که نتیجه چنین نگرشی موجب  انشقاق  در جامعه خواهد شد . باید بدانیم که به هر میزان تولید علم بیشتر شود و فضای نظریه پردازی رونق بگیرد دولت ها قوی تر و اهداف توسعه  زود تر و بیشتر محقق خواهد شد.  چنانچه ارتباط اندیشمندان  با دولت ها قطع و یا کم رنگ شود ، نتیجه منفی برای جامعه خواهد داشت و نقش پدرانه دولت تمهید امکانات است و همین طور هیچ اندیشمندی  به دنبال نفی مشروعیت یک دولت نیست .

 

*یکی از راههای هم افزایی علمی و زمینه سازی برای ارایه نظریه ،  گفت و گو ، مناظره و تضارب آراء و تعاطی افکار است ،  جنابعالی چه راهکارهایی  برای تقویت «فرهنگ مناظره»  و «گفت و گو علمی» بین نخبگان ارایه می فرمایید؟ 

 

یکی از جدی ترین راهکارها برگزاری مناظره و گفت و گو از طریق رسانه است . اخیرا”  در فرهنگستان هنر ، همایشی  با عنوان چند صدایی در هنر برگزار کردیم – چند صدایی در ادبیات توسط باختین مطرح شده است-   و بر اساس آن در یک متن ادبی و هنری ما چند صدا داریم و پرسوناژها و قهرمان های مختلف وجود دارند که ایده ها و آرا خود را مطرح  و به صورت معارض با هم پیش می روند و هیچ صدای برتری وجود ندارد ، این به معنی کثرت گرایی نیست ، بلکه هم افزایی است . اگر رسانه های ما بخصوص تلویزیون و برخی از مطبوعات مناظره را ترویج کنند کم کم زمینه نهادینه شدن گفت و گو در جامعه فراهم می شود . فرهنگ مناظره در آموزه های دینی ما مورد توجه بوده و امامان معصوم ما از جمله امام رضا (ع) و امام صادق ( ع) مناظره هایی با دانشمندان فرق مختلف داشته اند . مباحثه های طلاب در حوزه نیز نمونه خوبی است . متاسفانه چون اسیر عوارض مدرنیته شده ایم ومدرنیته تک صدایی است جرات و جسارت  گفت و گو و مناظره در جامعه ما کم شده است. در زمینه نقد نیز  باید گفت که نقد نسبت ذاتی با فلسفه  و اندیشه دارد و عامل مهمی برای تنقیح و صیقل دادن اندیشه و نظر است . در چنین فضایی اگر نقد،  اسیر جریانات نا سالم شخص گرایی ، جریان گرایی و باند بازی شود ، آسیب می بیند و در آن ساحت کسی جسارت نقد را پیدا نمی کند. باید هر کس هر نظری که دارد  با اطمینان خاطر در چهارچوب موازین علمی(نه خارج از آن) آن را ارایه و امنیت مادی و معنوی او محفوظ نگهداشته شود .

 

*مبانی تفکر هندسی و تفکر خطی و رابطه آن با تولید علم و نظریه به نظر شما چگونه است ؟

 

در محافل آکادمیک جهان بویژه غرب ، برخی رشته ها به عنوان رشته های میان رشته ای شکل گرفته اند و سعی دارند به  یک موضوع از چند ساحت نظر کنند . وقتی شما جامعه شناسی هنر را تعریف می کنید ، از تئوری های مختلف گرفته تا تاثیرات اجتماعی و نقش هنر در تعاملات اجتماعی و یا گسست نسل ها را در این قلمرو را  بررسی می کنید . علمی که آثار مبارکی هم در هنر و هم در جامعه شناسی دارد.بنابراین میان رشته ای ها برخورد ترکیبی با پدیده ها دارند تا تجزیه ای. برخورد هندسی با پدیده ها ترکیبی است و از چند زاویه به شما اجازه داده می شود به نقطه هدف برسید در حالی که در برخورد خطی از نقطه الف شروع می کنید و به نقطه ب می رسید . طبیعی است که برخورد هندسی منجر به هم افزایی می شود و اصولا چند ساحتی  و مبتنی بر نیمکره راست مغز است نه چپ مغز. جهان مدرنیته با محور قرار دادن دانش ، تولید علم را تک خطی کرد و تخصصی شدن علم محصول مدرنیته است . در این صورت ارتباط تعاملی میان علوم وجود ندارد در حالی که  برخورد با پدیده ها باید بر اساس مدل ترکیبی بوده و از چند زاویه به آنها نگریسته شود . کاستلز یکی از جامعه شناسان قرن بیستم جامعه را به بسته ( روستایی ) ، باز ( شهری ) و شبکه ای تقسیم بندی می کند و معتقد است که در جامعه شبکه ای شبکه ها مستقل از هم عمل می کنند و بنیاد زندگی اجتماعی را در غرب تهدید می کند . این شبکه ها در نظام شرقی که بر ترکیب ابتناء دارد موجب هم افزایی می شود و لذا می تواند بستر مناسبی برای نظریه پرداز ی و نقد و مناظره فراهم کند.