گفت و گو با دکتر محسن حیدرنیا درباره ایران شناسی در روسیه

منوچهر دین پرست

آکادمی مطالعات ایرانی لندن(LAIS)

اشاره: جایگاه و اهمیت ایران در نزد روسها بر کسی پوشیده نیست. تاسیس و فعالیت مراکز شرقشناسی و ایرانشناسی از دو قرن گذشته تا کنون در روسیه ناشی از همین اهمیت است .از این رو شناخت این سنت دویست ساله امری ضروری به شمار می رود. در این میان بنیاد بین المللی ایران شناسی مسکو که در سال ۲۰۰۸ میلادی به ثبت رسید ه و اکنون دو سال است که فعالیت خود را آغاز نموده است ،تمام کوشش خود را در راستای تعامل با این سنت و همکاری در جهت فعالیتهای ایران شناسی در روسیه مصروف می دارد. این مرکز سعی دارد گام جدید و نوینی در راستای ایران شناسی بردارد. بدین لحاظ طی سفری که به مسکو داشتم با دکتر محسن حیدرنیا، رئیس این بنیاد درباره وضعیت بنیاد و فعالیتها و اهداف آن به گفت و گو نشستیم. آنچه که در پی می آید متن این گفت و گوی من با دکتر حیدرنیا است که دارای دکترای فرهنگ و تمدن ایران و اسلام است.

به عنوان پرسش نخست درباره بنیاد ایران شناسی در مسکو توضیح دهید؟

    بنیاد بین المللی ایرانشناسی مسکو یک بنیاد غیر تجاری است که در ۱۸ ژانویه سال ۲۰۰۸ میلادی به ثبت وزارت دادگستری فدراسیون روسیه رسید . بنیانگذاران اولیه بنیاد عبارتند از استادان یژوف ، روبینچیک ، واسکانیان، پریگارینا ، کامنسکی و مهدی ایمانی پور . هدف اصلی تاسیس بنیاد ایرانشناسی بررسی و حمایت از جریان ایرانشناسی روسیه ، ایجاد ارتباط علمی بین دانشگاه ها و مراکز علمی دو کشور روسیه و ایران حول تحقیقات ایرانشناسی و ارائه شناخت درست از فرهنگ و تمدن غنی ایران می باشد که در نهایت به ارتقاء روابط دوستانه دو کشور و دو ملت نیز کمک می نماید. از سال ۲۰۱۱ فعالیت های علمی و فرهنگی بنیاد به صورت جدی آغاز گردید. در این سال بنده و دکتر ابوذر ابراهیمی رایزن محترم فرهنگی ایران نیز به اعضای اصلی بنیاد اضافه شدیم و با توافق رسمی همه اعضا اینجانب برای مدت سه سال به عنوان مدیر این بنیاد برگزیده شدم.

بسترها و حوزه هایی که درباره ایران شناسی کار می کنید در چه مواردی است؟

من بر این باورم که اساسا ایران شناسی در روسیه مانند ایرانشناسی در دیگر نقاط اروپا دارای سنتی دیرپا و ارزنده است. سنتی که به دلایل مختلف از جمله بسته بودن نظام شوروی سابق هنوز به خوبی به ایران و جهان معرفی نشده است.ظرفیت های موجود بر آمده از این سنت دویست ساله مبنای محکمی است که ما بتوانیم تعریفی منطقی از بنیادایرانشناسی داشته باشیم به دیگر سخن اصول فعالیت ها و اهداف این بنیاد بایستی متناظر باشد بر میراث موجود برجای مانده از این سنت.براین اساس اگر بخواهیم افق های اهداف و فعالیت های بنیاد را بشناسیم ناگزیز باید نخست سنت ایرانشناسی در روسیه و میراث های برجای مانده از آن را بشناسیم. به قطعیت می توان گفت که سه میراث برجای مانده از سنت ایرانشناسی روسیه عبارتند از:

–       نسخ خطی فارسی در حدود  ده هزار نسخه و اسناد ارشیوی در باره ایران به تعداد صدها هزار سند که هنوز یک آمار دقیق از آنها و محل های نگهداری آنها ارائه نشده است.

–       تحقیقات چاپ شده برجای مانده از ایرانشناسان روس که توسط ۵۰۰ ایرانشناس بزرگ و کوچک و مشهور و نامشهور تالیف شده اند.که شاید تعدادشان بر بیش از ۱۲ هزار کتاب و مقاله مهم بالغ می شود.

–       دهها محقق ایرانشناس موجود که به عنوان ادامه دهندگان راه و سنت ایرانشناسان سلف روس مشغول به تحقیق در ابعاد مختلف فرهنگ و تمدن ایران از دیرباز تا کنون هستند.

پرواضح است که این میراث های گرانبها که هر کدام به مثابه گنجی عظیم در برابر ما است براحتی بدست نیامده اند و فی الواقع در یک سنت دویست ساله عملی سرشار از فعالیت آکادمیک، فراهم آمده ، بالیده ، فربه شده و به این شکل موجود سربرآورده است. سنتی که من اطمینان دارم ابعاد ناشناخته اش به دفعات از بخش های شناخته شده ی آن بیشتر است.

اگر من بخواهم توجیهی از فلسفه وجودی بنیاد بین المللی ایرانشناسی داشته باشم بی تردید بر همین سه اصل تاکید می کنم .یعنی بنیاد باید در هر سه حوزه فوق به رسالت خود عمل کند. تا به تدریج و رفته رفته ماهیت ایرانشناسی روسیه و عرض وطول و عمق آن معرفی شود و بدینسان ضمن قدردانی از این سنت ارزشمند بتوانیم چارچوبهای درست و منطقی برای تعامل با ایرانشناسان روس داشته باشیم و نیز برهمین اساس بتوانیم ارتباطات علمی بین دانشمندان ایران با ایرانشناسان روس داشته باشیم .

ضمن اشاره به اهمیت این میراث ها  عدم معرفی آنها  را در چه می بینید؟

امروز ارزش و اهمیت دستنوشته ها و اسناد مکتوب تاریخی برکسی پوشیده نیست . از دیر باز بسیاری از محققان میراث مکتوب دوست داشتند بدانند در روسیه چه نسخه های خطی فارسی و یا عربی و ترکی وجود دارد. اهمیت این نسخ مخصوصا وقتی آشکار می شود که برای تصحیح متون کهن نیاز به نسخه بدل های متفاوت داریم تا بتوانیم اثری تاریخی را هر چه بهتر و متقن تر و پاکیزه تر به طبع برسانیم و فی الواقع اثری را احیاء وزنده کنیم. خب وقتی بر محققان ایرانی و یا دیگر محققان کاملا روشن نیست که نسخه های روسیه چه تعدادی هستند و در باره چه موضوعاتی می  باشند  و اعتبار تاریخی نسخه ها و نیز کمال و پاکیزگی اشان در چه حدی است این ناآگاهی مثل این است که این گنج بزرگ همچنان ناگشوده باشد. ازنظر اسناد ارشیوی در حدود یک میلیون سند موجود در روسیه در باره ایران ، از ارزش فوق العاده در بازخوانی تاریخ معاصر ما دارد. که بررسی این اسناد می تواند گوشه هایی از تاریخ معاصر ایران را برای ما تبیین و ابعاد تاریکی را روشن و زوایای پنهانی را آشکار  کند. مانند؛مهاجرت و اسکان ایرانی تبارها به مناطق دربند و داغستان در قفقاز شمالی و آستاراخان، وقایع آذربایجان وجریان پیشه وری، ملاقات احمد قوام با استالین ،بهایت، حزب توده، نهضت سردار جنگل،  و … که این اسناد هنوز مورد بررسی دقیق قرار نگرفته است.مگر اینها چیز کمی است؟

 و اما در مورد تحقیقات روس ها در این دویست سال هم باید بگویم که آگاهی ما نسبت به این حجم عظیم کار بسیار محدود است. ما جز آثاری از اقطاب ایرانشناسی روس مثل دیاکونوف ، ژوکوفسکی و بارتولد و برتلس و معدودی دیگر که در ایران ترجمه و معرفی شده اند، از دیگر آثار بیشمار ایرانشناسان روس خبری نداریم و یا دستکم بسیار کم اطلاعیم.بسیاری از آثار و افراد را نیز از روی فهرست های ایرانشناسان می شناسیم که البته ضمن ارزش بسیار بالا ،چون تمرکز بر ایرانشناسی روسیه ندارند فاقد اطلاعات وافی و کافی هستند و در نتیجه  نمی توانند ارضاء کننده باشند.

همچنین آگاهی های ما از میزان توانمندی و اثرگذاری  بسیاری از ایرانشناسان موجود روس نیز بسیار کم و در برخی از موارد هم غیر قابل اعتماد می باشند.در این دو سال اخیر که من با بسیاری از ایرانشناسان روس سروکار داشته ام به خوبی شخصیت والای علمی و میزان بالای ایران دوستی بسیار از محققان ایرانشناس روس بر من روشن شده است و واقعا یکی از رسالت های مهم ما این است که این بزرگان را بشناسیم .امروز می توانم استاد واسکانیان فرهنگ نگار،آکادمیسین کامنسکی زبان شناس، پروفسور پریگارینای حافظ شناس، پروفسورادلمان زبان شناس و بسیاری از دیگران را از بقیه الماضیین ایرانشناسان بزرگ روس بدانم . این در حالی است که بسیاری دیگر از ایرانشناسان در زمینه های مختلف به جد مشغول تحقیق هستند. ما هر سال شاهدیم که معمرین ایرانشناس فوت می کنند که از جمله روبینچیک امسال و  بوگالوبوف و اکیموشکین سال گذشته از میان ما رفتند و از سوی دیگر می بینیم که هر سال ایرانشناسان جوان وارد این حلقه می شوند و بدین سان این سنتی است که با هر فراز و نشیبی ،همچنان به پیش می رود. اینک ما هستیم که باید نحوه ی تعامل منطقی و سامان مند و تاثیر گذار و تاثیر پذیر خود را با این جریان تنظیم کنیم .

    طبعا آگاهی از این عرصه های مختلف نه تنها میدان عریضی از تعاملات علمی را بین محققان دو کشور و بلکه محققان منطقه و جهان با سوژه های ایرانشناسی می گشاید،  بلکه می تواند به نوع  تفکر ما در باره روسیه و سنت شرقشناسی برجسته و پر سابقه ی آن سامانی منطقی داده و ما را به قضاوتی بالنسبه درست و مطابق با واقع از این جریان نزدیک کند. از سویی معرفی بایسته ی این زوایا می تواند قدردانی ما را از زحمات آن دسته از ایرانشناسان که عمری را در راه شناخت ایران صرف کردند و سهمی در معرفی فرهنگ و تمدن ما در روسیه و جهان داشتند، نشان دهد.

اینک اجازه دهید در باره بخش دوم این سوال و اینکه چرا تا کنون این آثار معرفی نشده اند و اینکه اساسا موانع این شناخت چه بوده اند؟ ،توضیحاتی  بدهم.

اولا نمی توان گفت که تا کنون هیچ کاری نشده و هیچ معرفی ای از این سنت صورت نگرفته است. بلکه تعبیر بهتر و مقرون به صواب تر این است که بگوییم این ابعاد مختلف این جریان درست و کامل معرفی نشده است.    البته ترجمه ی آثار بزرگان ایرانشناسی روس در پنجاه ساله ی اخیر و کتب عمومی خاورشناسی که در ایران و یا کشورهای دیگر به چاپ رسید و ترجمه شده اند و  گزارش های رایزنی های فرهنگی ایران در روسیه در سالهای اخیر و  نیز اسنادی که گهگاه وزارت خارجه طرفین طبع کرده اند، همه و همه ابعادی از این جریان را بیان کرده اند که اتفاقا از قِبل همین کارها، امروز جامعه علمی ایران ما به خوبی سهم و قدر این جریان را درک کرده و مشتاقانه به دنبال بسط آگاهی خود در این باره می باشد و اتفاقا یک عطشی در اینجا هست که موسسات علمی و ارتباطی مثل بنیاد ما  باید با کارهای جدی و بنیادی پاسخگوی آن باشند.

  از سوی دیگر باید درک کنیم و بپذیریم که با یک جریان بزرگی سروکار داریم که تازه باب آن گشوده شده است.پس باید سالها کار کرد تا بتوان ابعاد آن را براساس مدل و روشی که عرض کردم دنبال کنیم.مدلی که مبتنی است بر معرفی صبورانه،مستمر و بلند مدت، سه میراث مزبور به عنوان سه گنج باقیمانده از این سنت مهم ایرانشناسی.

     به نظر من شاید یکی از اساسی ترین موانع شناخت ایرانی ها و بلکه دیگر جهانیان از سنت ایرانشناسی روسی، بسته و امنیتی بودن و فضای ایدئولوژیک نظام شوروی تا سال ۱۹۹۱ بوده است. که به هر حال به صورت قهری آثار محدود کننده خود را بر این جریان می گذاشت. از طرفی وقوع کشور ما تا عصر انقلاب اسلامی در بلوک غرب نیز می توانست به این محدودیت بیفزاید.برای نمونه اشاره کنم به مینورسکی که به جهت مهاجرت به فرانسه، تا چه حد مغضوب جامعه خود بود که حتی هنوز هم پس از فروپاشی شوروی آثار این غضب و تنفر نسبت به او به چشم می خورد.این بدان معنا است که ایرانشناسان و شرقشناسان می بایست در یک چهار چوب های خاصی کار می کردند و تعامل با دیگر سنت های ایرانشناسی خیلی دشوار بود.طبعا این تضییقات باعث می شد که کارهای علمی شایسته ایشان هم کمتر معرفی بشود.این فضای خشک و محصور ایدئولوژیک یک اثر روانی هم در خارج از شوروی و روسیه داشت که دیگران که از بیرون گود به این سنت ایرانشناسی روسیه نگاه می کردند به خطا فکر می کردند با عده ای مزدور و جاسوس سرو کار دارند ! شائبه ای که در مورد دیگر سنت های ایرانشناسی غرب هم گاه از سوی برخی افراد که به عمق تحقیقات ارزنده ی شرقشناسان برجسته و اصیل و عالم نرسیده اند مطرح می شود و به قضاوت هایی نسنجیده می انجامد. البته هرگز نمی شود منافع ملی کشورهای غرب در ایجاد سنت شرقشناسی را انکار کرد اما این یک امر طبیعی است . آنچه مهم است استحاله و صیروریت و دگردیسی علمی ای است که با خوابیدن موج استعمار گری اروپا در جریان شرقشناسی رخ نمود و تحقیقات هدفدار را که در بادی امر شاید در برخی موارد سمت و سویی خاص داشت را تبدیل به جریانی علمی برای تحقیقات در موضوعات شرقی می کرد که دو مضمون بزرگ و بی کرانه  آن ایران و اسلام بود. اتفاقا خیلی از آگاهی های مفیدی که در این دو باب در اروپا و جهان امروز به چشم می خورد ،از همین رویکرد علمی و کشف حقیقت نشأت می گیرد.

       مانع دیگر؛ دشواری  زبان روسی و کم بودن روسی دان قوی و ماهر بوده است. به هر حال معرفی بسیاری از این کارهای علمی که روسها در باره ایرانشناسی انجام داده اند، باید با واسطه گری زبان روسی انجام پذیرد. زیرا این سنت در بستر این زبان بالیده و آثارش هم به همین زبان فراهم آمده است. از طرفی در جامعه ما چه قبل و چه بعد از انقلاب اسلامی اقبال چندانی به این زبان نبوده است. اما خرسندم که در سالهای اخیر یک توجه زیادی به این موضوع شده است و دانشکده های زبان روسی در ایران از یکسو و دانشجویان زبان روسی که در روسیه درس می خوانند نیز از سوی دیگر می توانند به زودی بسیاری از تنگناهای موجود زبان روسی را حل کنند و راهی را براین گنجینه های ارزشمند ایرانشناسی باز نمایند.

     مسأله دیگر که مانع اساسی و دائمی به حساب می آمده است عدم هژمونی شدید ایدئولوژیک بین دو جامعه ی ایران و شوروی سابق بوده است .جریان حزب توده در ایران که توسط روس ها حمایت می شد خودبخود می توانست  نوعی بدبینی شدید را نسبت به جریان ایرانشناسی روسیه پدید آورد که طبعا خاطرات تلخ تاریخی نیز بر شدت آن می افزود.از این رو است که همه این عوامل باعث شده اند که هم به این سنت کم توجه شود و هم از این سنت قضاوت درستی صورت نگیرد.

 

شما در بنیاد چه تلاش هایی برای معرفی این سنت ایرانشناسی روسیه به ایران داشته اید؟

    ما فعالیتهایمان را در زمینه نسخ خطی شروع کردیم. به هر حال روسها هم در دوره تزار و هم در دوره کمونیستها در آسیای مرکزی تسلط بسیاری داشتند. در این مدت جمهوری های مختلفی در اختیار روسها بود و انبوهی از نسخ خطی فارسی و عربی وترکی را که در طول تاریخ در  شهرهای ایرانی نشین و مسلمان نشین پدید آمده بودند، جمع آوری کرده و در دسترس محققان شرقشناس ، اسلام شناس و  ایرانشناس قرار دادند.

    من در سفری که در سال ۲۰۱۱ میلادی به سنت پطرزبورگ داشتم با رئیس انستیتوی شرقشناسی سرکار خانم پاپوا  دیدار و نظر ایشان را برای همکاری در این زمینه جلب کردم. شما می دانید که این انستیتو یکی و بلکه بهترین و بزرگترین گنجینه گرانبهای نسخ خطی فارسی به شمار است. ایشان گفت ما در این مجموعه بیش از سه هزار نسخه خطی فارسی داریم که تا کنون حدود یک سوم آنها به صورت توصیفی توسط ایرانشناسان نسخه شناس در یک کاتالوگ نه جلدی جمع شده است.آنان از نسخ خطی فارسی  که در این کتابخانه موجود است تنها توانسته بودند هزار نسخه را در مدت چهل سال به صورت توصیفی معرفی کنند. که انصافا یک معرفی توصیفی و بسیار روشمند در نه جلد از نسخ خطی فارسی را ارائه داده اند. طبعا این کار بزرگی است و در این چهل سال زحمت بسیاری کشیدند تا این مجموعه پدید آمده است.ما این کاتالوگ نه جلدی را با یک تیم از دانشجویان ایرانی دوره دکتری که در روسیه هستند به طور تلخیصی ترجمه کردیم.سپس با مساعدت رایزن فرهنگی ایران دکتر ابوذر ابراهیمی دو تن از کارشناسان ارجمند کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی حسین متقی و علی صدرایی نیا به مسکو آمدند و با جلسه ای که با ایشان داشتم نیز نحوه تکمیل کار را با ایشان هماهنگ کردیم و راهنمایی های بسیار خوبی کردند تا این کار مهم و ضروری  با معاییر شناخته شده ی فهرست نگاری مخطوطات ، با همکاری چهارجانبه بنیاد ایرانشناسی و انستیتوی شرقشناسی سن پترزبورگ و رایزنی فرهنگی و کتابخانه مرعشی نجفی به چاپ برسد. این روزها اینجانب مشغول ویراستاری علمی متن ترجمه هستم و امیدوارم کار به سرعت پیش رود.

 

بیشتر این نسخ در چه موضوعاتی بوده است و این ایران شناسان به چه حوزه هایی علاقمند بودند که چنین نسخی را جمع آوری کردند؟

البته ایرانشناسان روس از ابتدا عرصه های زیادی برای ایرانشناسی تعریف کردند که تقریبا شامل همه ابعاد ایرانشناسی می شود؛ از زبان شناسی و باستان شناسی گرفته، تا تاریخ و هنر و ادب و اقتصاد و سیاست و هرموضوعی که نیاز داشته اند. البته سهم ایشان در زبان شناسی بسیار قوی است و این سنت توجه به زبان شناسی را از ایرانشناسی آلمان اقتباس کردند.خب نسخه های خطی طبعا می توانسته علیرغم ارزش ذاتی خود ایرانشناسان را در تحقیقات تاریخی و ادبی و بلکه در دیگر زمینه هاکمک کند.  اجازه بدهید من اجمالا معرفی ای از این مجموعه ی مورد اشاره که شامل حدود هزار نسخه خطی است بدهم:

      فهرست مخطوطات تاجیکی فارسی انستیتوی شرقشناسی آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی، یک کاتالوگ توصیفی روسی است که توسط چند نسخه شناس و ایرانشناس معروف در یک پروسه طولانی در نیمه دوم قرن بیستم تهیه و به تدریج چاپ شده است .کلا این مجموعه شامل هزار نسخه است که در حدود ۳۵۰ عنوان را در بر می گیرد. اگر چه برخی عناوین تک نسخه اند اما غالبا هر عنوان از چند نسخه بر خوردار است که در برخی موارد گاه تا ۱۵ نسخه هم می رسد.

 جلدهای یک تا سه که توسط استاد میکلوخا ماکلایا بررسی  توصیف شده اند دقیقا شامل ۵۰۹ نسخه خطی است که کلا ۱۹۰ عنوان  را در بر می گیرد ،که از این میان ۳۱ عنوان به مسالک و ممالک ها و ۵۹ عنوان به تذکره ها و تراجم احوال و ۱۰۰ عنوان به تواریخ عمومی و دودمانی و محلی اختصاص یافته است.این سه جلد در سالهای ۱۹۵۵  و ۱۹۶۱ و ۱۹۷۵ میلادی در مسکو به چاپ رسیده اند. استاد میکلوخا ، فی الواقع از بنیانگذران این طرح عظیم بوده و شیوه ی کارش مبنای کار فهرست نویسان جلد های دیگر این مجموعه بوده است.

   جلدهای  چهارم و پنجم توسط استاد بایفسکی تهیه شده که به فرهنگ ها و معاجم و کتب لغت اختصاص یافته و در سالهای ۱۹۶۲ و ۱۹۶۸ در مسکو به چاپ رسیده اند. جلد ششم توسط تومانویچ در سال ۱۹۸۱ چاپ شده و به مجموعه های خطی که در بردارنده حکایات مشهور بوده اند اختصاص یافته است . جلدهای هفتم و هشتم به دواوین و آثار ادبی برجسته اعم از نثر ونظم تعلق دارد که به ترتیب توسط واروژیکینا و نیازوف در سالهای ۱۹۸۰ و ۱۹۷۹ در مسکو چاپ شده اند. جلد دهم نیز در سال ۱۹۹۳ توسط اکیموشکین به چاپ رسید که حاوی حدود ۱۵۰ نسخه مجموعه های شعری و منتخبات ادبی است. تقدیم و تاخر سنوات چاپ با شماره جلدها همخوانی کامل ندارد زیرا برخی از استادان که مشغول جلد های متقدم بوده اند زودتر کار خود را تمام کرده اند و یا حجم کارشان کمتر بوده است. چنانکه جلد نهم هنوز هم چاپ نشده است  در حالیکه جلد دهم چاپ شده است.به هر روی  این مجلدات نه گانه موجود در  یک پروسه زمانی چهل ساله و به تدریج و جداگانه چاپ شده اند و امیدواریم نه تنها جلد نهم به چاپ برسد، بلکه فهرست هایی از دیگر نسخه هایی که تاکنون فهرست نشده اند نیز تهیه و چاپ شوند. چنین می نماید که در روسیه حدودا ده هزار نسخه خطی فارسی وجود داشته باشد، ولی هنوز کار جدی فهرست نویسی، مثل این مجموعه نه جلدی، صورت نگرفته است.همکاری بلند مدت نسخه نویسان روسی وایرانی را نیز می تواند موثر باشد.شاید مشارکت ایرانی ها  بتواند تسریعی به این کار مهم بدهد.حداقل تهیه یک فهرست جامع نامگوی می تواند خیلی راه گشا باشد. زیرا تهیه فهارس تفصیلی و توصیفی طبعا مستلزم وقت بسیار است.

 

از میان نسخ به آثار فلسفه اسلامی نیز برخورد داشتید؟

نه همانطور که بیان شد نسخ توصیف شده در این کاتالوگ ربطی به فلسفه نداشت. اما قطعا در میان نسخ خطی دیگر فارسی که هنوز فهرست نشده اند این احتمال زیاد است. از طرفی به هر حال بیشتر متون فلسفی به زبان عربی است و قطعا نسخه های زیادی در این موضوع  باید موجود باشد.

آیا شما به تحقیقات ایرانشناسان روس هم دسترسی دارید ؟

همانطور که  گفتم دومین میراثی که  از سنت ایران شناسی،  به جای مانده،  تحقیقاتی است در این دویست  سال روسها در ایرانشناسی انجام داده اند. تا کنون ۵۰۰ ایران شناس را معرفی شده اند و در حدود دوازده هزار اثر از این ایران شناسان به جای مانده است. تحقیقاتی که بر روی تاریخ ، ادبیات، زبان شناسی و هنر ایرانی و نیز بر روی متون کهن پزشکی ، فلسفی و صورت گرفته است. تحقیقات زبانشناسی ایرانی بسیار مهم اند. از جمله تحقیقات بر زبان های شرقی ایرانی که در اینجا روسها کار میدانی بسیاری هم در این موارد انجام داده اند. شاید بیست درصد این منابع و تحقیقات به ایران معرفی نشده است. انستیتوی زبان شناسی آکادمی علوم روسیه در مسکو  از سال ۱۹۵۰ میلادی تا کنون تحقیقات ارزشمند زبانشناسی را انجام داده اند که در یک مجموعه هفت جلدی چاپ شده است و هنوز هم در ایران ترجمه نشده است .طبعا از این دست آثار ارزشمند طبع نشده بسیار است .

ارتباط شما با ایرانشناسان فعلی چگونه است ؟

 به باور من  سومین میراث ایرانشناسی که واجد اهمیت بالایی است،همین ایرانشناسانی هستند که در دنباله کار ایرانشناسان گذشته برآمده اند .ایران شناسی نسلهای طولانی فعال بوده و الان هم به نسل جدید رسیده است و ما اکنون با حدود ۱۵۰ نفر از آنان در ارتباط هستیم. برخی از ایرانشناسان تحقیقات ایشان اغلب به ایران معاصر معطوف است و وابسته به انستیتوهای شرق شناسی وابسته اند. در برخی از انستیتوها نیز یک گروه جدی درباره زبان شناسی کار می کنند مانند لهجه های رو به نابودی در ایران و اینها با این کار آنالیزهای جدی درمورد وضعیت زبانهای کهنه و موجود انجام می دهند.یکی از حلقه های مهم در این باره بی تردید حلقه زبانشناسی آکادمی علوم روسیه در مسکو است که اکنون مدیر این بخش دکتر مالچانوا می باشد. در سن پترزبورگ استاد کامنسکی مطالعات زیادی در باره زبانهای باستانی ایران انجام داده اند.یاد آور می شوم که حلقه ی ایرانشناسان سن پترزبورگ (که در دوره کنونیستی به لنینگراد نامیده می شد) بیشتر در امور فرهنگی و تاریخی از جمله ادبیات کلاسیک و نسخه شناسی و زبان شناسی و باستان شناسی وتاریخ می پردازند. زیرا از سال   ۱۹۵۰ میلادی روس ها تصمیم گرفتند که توجه ایرانشناسان در سن پترزبورگ به صورت سنتی به ایران قدیم و در مسکو بیشتر معطوف به ایران جدیدگردد.اتفاقا امروز هم حلقه ی ایرانشناسان مسکو که در انستیتوی شرقشناسی کار می کنند عمدتا به ایران معاصر توجه دارند و رئیس بخش ایران این مجموعه خانم دکتر ممتوا از کسانی است که در اقتصاد ایران امروز تبحر دارد ودر همین حلقه است که مرتبا نشست های علمی و تحلیلی در باره آخرین تحولات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی ایران برگزار می گردد.ما امروز می بینیم توجه به ایران معاصر و رصد تحولات روز در مسکو است در حالیکه در سن پترزبورگ و قازان و آستاراخان و اوفا خبری از این مباحث نیست.

 ما در مهرماه سال ۱۳۹۰ موفق شدیم همه ایرانشناسان سراسر روس را در اولین کنفرانس در مسکو جمع کنیم . در این کنفرانس هشت گروه علمی تشکیل شد.تجربیات بسیار ارزشمندی در این کنفرانس بدست آمد. از آن پس ما با این گروه ها مرتبا سروکار داریم و سعی می کنیم که این گروه ها با گروه ها و مراکز دانشگاهی و تحقیقاتی هم سنخ خود پیوند علمی برقرار کنند. رئیس گروه ایران معاصر دکتر ممتوا، رئیس گروه زبان شناسی دکتر ایوانف ،رئیس گروه زبان و ادب فارسی دکتر گلادکوا ،رئیس  گروه تاریخ دکتر باشارین ،رئیس گروه فلسفه و اندیشه های مذهبی و عرفانی دکتر سلامت شایوا ،رئیس گروه نسخ خطی و اسناد آرشیوی فارسی دکتر زایتسف،رئیس گروه هنر دکتر سازونوا  و رئیس گروه ادبیات کلاسیک و معاصر دکتر چالیسوا ، بودند.اتفاقا ما در سایتی که برای بنیاد بین المللی ایرانشناسی طراحی کرده ایم به لحاظ محتوایی همین هشت گروه را مبنا قرار داده ایم تا ایرانشناسان بتوانند به صورت موضوعی با یگدیگر تعاطی علمی داشته باشند و از آخرین یافته های خود با خبر شوند. براین باورم که این سایت تا یکسال دیگر تبدیل به یک مرجع معتبر برای اطلاع از ایرانشناسی روسیه خواهد شد موضوعی که امروز در ایران نیاز بسیار زیادی به آن دارند.متقابلا می توانیم از طریق این سایت ارتباط علمی بین ایرانشناسان روس با دانشمندان ایران و جهان که در موضوعات ایرانشناسی کار می کنند ایجاد کنیم.سایت در حال بار گزاری است اما ساختار آن شکل گرفته است و استادان محترم می توانند از هم اکنون ملاحظه نمایند و پیشنهاد های سازنده ی خود را نیز ارائه دهند و مهمتر از آن مقالات خود را به یکی از زبانهای فارسی روسی یا انگلیسی ارسال نمایند. آدرس سایت بنیاد ایرانشناسی  www.ifismoscow.com  و ایمیل بنیاد iifm@mail.ru   می باشد.

 

سنت ایران شناسی روسها چه ویژگی دارد؟

قدمت ،تنوع موضوعی،انبوهی مستندات خطی و آرشیوی، دقت علمی،روش مند و نظام مند بودن تحقیقات و ایدئولوژیک بودن در دوره شوروی را می توان از ویژه گی های این سنت به حساب آورد. البته این سنت از اوایل قرن نوزدهم و مشخصا بین سالهای ۱۸۰۸ تا ۱۸۱۸میلادی،به ترتیب در شهرهای قازان و سن پترزبورگ و مسکو تشخص عملی به خود می گیرد و به صورت بخشی از مطالعات شرقشناسی یا به تعبیری مطالعات ملل آسیایی حرکت و مسیر خود را آغاز می کند.

 

                                                                      

نمای بیرونی انستیتوی نسخ خطی شرقی سن پترزبورگ

 اگرچه فضل تقدم با قازان (مرکز تاتارستان) است و اگر چه امروز مسکو امروز پیشتاز در تحقیقات نوین است اما باید گفت که اجلّه و اقطاب شناخته شده ایرانشناسی مکتب روسیه از شهر سن پترزبورگ برخاسته اند.از جمله زالمان،فریمان،دیاکونوف،ژوکوفسکی،رونفلد،میکلوخامیکلای،بارتولد،برتلس،الکساندر،ایوانف،دیاکونف،بولدیرف و بوگولوبوف و اکیموشکین از برآمدگان فحل این مکتب می باشند.جالب اینکه هنوز هم عمده ی ایرانشناسان در همین ساختمانهای دویست ساله اقامت دارند.وقتی شما در راهروهای کهنه انستیتوهای شرقشناسی با این قدمت راه می روید، حسی غریب توام با تأمل و سرشار از رمز و راز را در خود می یابید که چه دورانهایی بر آن رفته است و انسانهای بزرگی از این معبرهای تنگ راههایی به جهان شرق گشوده اند.

    تاکید کنم که هر کدام از مکتبهای ایران شناسی یک مشترکات و افتراقاتی دارند. ولی چند ویژگی خاص در میان تحقیقات روسها است و آن این است که اهمیت بسیاری به زبان شناسی می دهند. مثلا در انستیتوی شرقشناسی وابسته به دانشگاه دولتی سن پتربورگ که در سال گذشته بازدیدی داشتم در حدود ۶۰ زبان مختلف مورد تحقیق و تدریس بود.  و شاید دلیل آن این باشد که اولین محققان ایران شناس روس تحت تاثیر شرق شناسی آلمانها بودند. همچنین این هم قابل تاکید است که دسترسی روسها به ممالکی گسترده ای که تحت تسلطشان بود  موجب تا بتوانند منابع بسیاری را گرداوری و در اختیار محققان قرار دهند.فلسفه ی این همه توجه به آرشیوهای اسناد و مخازن نسخ نیز از همین ضرورت نگهداری این انبوه منابع بوده است. لذا شما از حیث منابع یک نوع غنا و اعتبار در تحقیقات ایران شناسان می بینید. ویژگی دیگر منحصر به فرد که در مکاتب دیگر نیست، نگرش خاص ایدئولوژیک است. که قبلا هم اشاره کردم که این ویژگی چه آثاری می توانست بر سنت ایرانشناسی روسیه داشته باشد بویژه سوق دادن تحلیل های تاریخی و اجتماعی با رویکردهای اقتصاد محورانه کمونیستی سوسیالیستی تا حدودی می توانست حریت علمی شرقشناسان را جریحه دار کند. شاید اگر ایرانشناسی در نظر داشت به طور آزاد به تحقیقات بپردازد و از فضای ایدئولوژیک کمونیستها دور باشد مجبور می شد که جلای وطن کند. نمونه آن مینورسکی است که نتوانست در روسیه بماند و مجبور شد به پاریس برود.

شما خروجی این تحقیقات را در چه چیزی می بینید؟ تحلیل شما چیست؟

به هر حال دویست سال لاینقطع در زمینه ایران شناسی کار شده است.این همه میراث های برجای مانده که اشاره رفت همه فی الواقع خروجی این سنت ایرانشناسی روس ها می باشد اما اگر منظورتان این است که چه هدفی را دنبال می کرده اند باید بگویم که همه انگیزهای جریان بزرگ شرقشناسی در اینجا هم به چشم می خورد به هر حال انگیزهای مختلف را می توان دید. شاید درک این نکته ساده باشد که اساسا جهانگیری محتاج به جهان شناسی است بنابراین در قرن نوزدهم که ولع غرب برای جهان گیری زیاد بود  تب جهان شناسی هم بالا گرفت و چون حرکت غرب متوجه شرق بود نام این جهان شناسی به خاور شناسی تنزل یافت  اما قبلا هم گفتم که این یک جریان ساده نیست که ما بتوانیم همواره در فضایی بدبینانه از آن سخن بگوییم .زیرا اکنون میراث حاصل از ایرانشناسی میراثی ارزشمند تلقی می شود و با امعان نظر به چرخش مسیر شرقشناسی از جریانی سیاسی به جریانی علمی شاهد بوده ایم که در قرن بیستم  چه آثار تحقیاتی علمی نابی از این جریان بیرون آمده است . فی المثل اشاره می کنم به خوانش کتیبته های باستانی توسط آلمانها که به واکاوی و احیای تاریخ باستان ایران انجامید. و یا تحقیقات دامنه دار ایرانشناسان و اسلام شناسان که به معرفی ابعاد این دو فرهنگ بزرگ در جهان انجامید هر چند بدیهی است که به هر روی نمی توان از برخی تحقیقات جهت دار و غرض آلود و یا خام و نسنجیده غافل شد.

وضعیت ایران شناسی در روسیه در کجا قرار دارد؟

البته بخش مهمی از پاسخ این سوال در خلال مطالب بالا بیان شد. مخصوصا در جایی که به تفصیل از ارتباط بنیاد ایرانشناسی با ایرانشناسان امروز سخن گفته شد. البته اینطور که از خود ایرانشناسان روس شنیده ام به هر حال مطالعات شرقشناسی امروزه به شدت و وسعت دوره ی شوروی سابق دنبال نمی شود. اما من می بینم که همه آن مراکز تحقیقاتی و انستیتوی های شرقشناسی و بخش های ایرانشناسی همچنان فعال هستند و البته نیاز به توجه و حمایت هم دارند. حضور ما و همکاری ما با این جریان نه تنها می تواند برای ایرانشناسان جالب باشد بلکه می توانیم با ایجاد پیوند با مراکز معتبر علمی ایران و دانشمندان برجسته ایرانی در حوزه های مختلف ایرانشناسی موجب غنای این تحقیقات شده و از سوی موجب تعمیق و تشدید دوستی دو ملت و دو کشور بشویم. من به ایرانشناسی در روسیه باور دارم .در این جریان دویست ساله بزرگانی پدید آمده و کارهای ماندگاری انجام داده اند که با موضوع فرهنگ و تمدن ایرانی به  وسعت دانش بشری کمک کرده است. این جریان همچنان ادامه خواهد یافت، زیرا ابعاد و اعماق فرهنگ و تمدن ایران در حدی  است که می تواند خوراک تحقیقی ایرانشناسان همه جهان را تا قرنهای متمادی تامین کند.شاید نسل های اولیه ایرانشناس در سطح جهان نمی دانستند با چه پدیده ی ذوالاضلاع و متکثر و جذابی مواجه اند شاید نسل های اولیه این جریان  بزرگ فکر می کردند باید با تتبعات خود،حامل آگاهی هایی باشند که به درد سیاستمدارن اشان بخورد.اما هر چه که پیش تر رفتند نگرشان تغییرکرد و خود را در برابر فرهنگ و تمدنی بزرگ یافتند و عاشقانه در راه شناخت و معرفی اش زحمت کشیدند.

     امروز وقتی من می بینم که ایرانشناسان جوان در کنار استادان پر تجربه می بالند و وقتی می بینم که دانشجویان زبان فارسی با چه شور و اشتیاقی نسبت به فرهنگ ایران و زبان و ادب فارسی کار می کنند بسیار خرسند می شوم و اینها همه دلایلی است که امروز ما در بنیاد بین المللی ایرانشناسی به کار خود ایمان داریم.