گفت و گو با سید محمد کاظم موسوی بجنوردی، رئیس دایره المعارف بزرگ اسلامی – آزادی محوری ترین اندیشه “شرف” بود

 آزادی محوری ترین اندیشه “شرف” بود

منوچهر دین پرست

آکادمی مطالعات ایرانی لندن –LAIS

درآمد: آیا سخت تر از این هم می شود که پیکر بی جان فیلسوفی را در خانه اش بیابی که در نهایت تنهایی جان سپرده باشد. عجب دیاری است. حدود دو سالی است که از مرگ استاد دکتر شرف الدین خراسانی ملقب به شرف از برجسته‌ترین استادان فلسفه می گذرد. او نخستین استاد فلسفه ای بود که مدرک دکترای فلسفه خود را در اوایل دهه شصت میلادی از دانشگاه کمبریج انگلستان اخذ کرد و در آنجا نیز به تدریس ادبیات فارسی و فلسفه پرداخت. او گروه فلسفه دانشگاه ملی (شهید بهشتی) را بنیاد نهاد و خود نیز مدیر گروه شد. شرف در سال‌های بعد از انقلاب فرهنگی از تدریس در دانشگاه منع شد. البته گویا اولیای امور در سال‌های بعد به دلجویی از او پرداخته بودند ولی شرف در آن سال‌ها بازنشسته شده بود و با عنوان عضو شورای عالی علمی، در مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، به کار مشغول شده بود. به سراغ جناب آقای موسوی بجنوردی، رئیس دایره المعارف بزرگ اسلامی رفتیم و از او خواستیم که درباره شرف و فضایل علمی و اخلاقی او ناگفته هایی را بازگوید. شاید که ناگفته ها گفته های روزهای واپسین ما باشد.  

جناب آقای بجنوردی فارغ از مصاحبه های کلیشه ای که درباره شخصی انجام می شود من می خواهم درباره یک موضع فکری و معرفتی مرحوم استاد شرف الدین خراسانی با شما گفتگو کنم. نخستین سئوال من از شما درباره نگاه و تامل استاد شرف اختصاص دارد. فلسفه در نزد ایشان چه جایگاهی داشت؟

آقای دکتر شرف دریایی از معرفت بودند. تخصص ایشان فقط در حکمت و فلسفه منحصر نبود. بلکه در فسلفه غرب و فلسفه اسلامی و سپس در عرفان نظری مطالعات عمیقی داشتند. در ادبیات عرب تبحر داشت و حتی گفتگوهایی هم با ادبای معروف عرب انجام داده بود و مکاتباتی هم انجام داده بود که من آنها را دیده ام. در ادب فارسی نیز دستی داشت و شعرهای خوبی می سرود مخصوصا در اواخر عمرش تقریبا هر شب غزلی را می سرود. به هر حال یک فرد استثنایی بود. در زندگی خصوصی هم خیلی درویش مسلک و قلندر بود. وقتی که در آپارتمان کوچک استیجاری که داشت می رفتیم فقط مقداری قفسه کتاب را می دیدیم و لاغیر. در واقع حکمت به ویژه حکمت عملی را در زندگی اش می توان دید. او واقعا حکیم بود. شرف را من یک رئالیست واقعی می دانم. درست است که فلسفه و فلسفه اسلامی را به خوبی می شناخت و از حکمت توشه های زیادی را اندوخته بود ولی او را من یک رئالیست می دانم گرچه هر چقدر زمان می گذشت گرایش او به سوی خداشناسی و توحید و معنویت دینی بیشتر گرایش پیدا می کرد. این احساس من بود. چرا که رابطه من با او صرفا یک رابطه کاری نبود بلکه یک دوستی شخصی هم داشتیم. به طوری که تقریبا هر روز یکدیگر ملاقات داشتیم. ایشان از سال ۶۵ تا روز فوتش در دایره المعارف به صورت تمام وقت حضور داشتند. مقالات بسیار عمیق و وزینی را برای دایره المعارف نوشتند. دکتر شرف در سال ۶۶ سه مقاله “ابن جبیرول”، “ابداع” و “ابن باجه” را نوشتند. من خاطر دارم که درباره ابداع نظرات دیگری هم وجود داشت و مقاله ای را که ایشان نوشت درواقع در این زمینه یک فصل الخطاب بود. در سال ۶۷ مقاله سنگین “ابن رشد” را نوشتند. به خاطر ویژگی هایی که ابن رشد داشت این مقاله برای ما خیلی مهم بود. “ابن حزم” را در سال ۶۷ نوشت. در سال ۶۸ مقاله مفصل “ابن سینا” تالیف کرد که واقعا کار بزرگی بود. وقتی که من به سیر کاری ایشان با دایره المعارف نگاه می کنم می بینم که “شرف” جایگزین ندارد. ما معمولا مقالات مشکل را به ایشان می دادیم، مانند “ابوسلیمان سجستانی”. در سال ۷۱ مقاله “ابوالعلا معری” البته بخش جهان بینی و و همین طور “اتحاد عاقل و معقول” و در سال ۷۲ “اثولوجیا” را می نویسد. من در همه مباحثی را که “شرف” می نوشت دید رئالیستی ایشان را دقیقا حس می کردم درست است که با فلسفه اسلامی محشور شده بود اما دید رئالیستی خود را هیچ وقت از دست نمی داد. آقای دکتر شرف در ایران یک چهره ناشناخته بود. فقط خواص ایشان را می شناختند و “شرف” گوهری بود که از دست دایره المعارف رفت و ما خسران زیادی را متحمل شدیم.

 

دکتر شرف کتابی را نوشتند با عنوان “نخستین فیلسوفان یونانی” که از بهترین کتابهایی است که درباره فیلسوفان یونانی به زبان فارسی نوشته شده است. آیا تصور می کنید شرف می خواست بین فلسفه یونانی و فلسفه اسلامی نسبتی را برقرار کند و یا تعلق خاطری را بین این دو جاری سازد؟

حتما همین گونه بود. ایشان بخش زیادی از فلسفه اسلامی را از فلسفه یونان می دانست که با ادبیات دیگری این فلسفه یونانی در فلسفه اسلامی عرضه شده بود. البته فلاسفه اسلامی اضافاتی هم به این فلسفه داشتند منتهی خمیر مایه فلسفه اسلامی را “شرف” فلسفه یونانی می دانست. این مورد در سراسر نوشته های ایشان ملموس است. در همین کتاب که نام بردید اضافه بر این که با زبان یونانی آشنا بود زبان لاتین هم می دانست و خیلی از اصطلاحات فلسفی یونانی که در جهان اسلام معمول بود با دقت بیشتری مورد تامل قرار داده بود. ایشان معتقد بود که مترجمان مسلمان در همان اوایل که حرکت ترجمه در جهان اسلام شروع شد اشتباهاتی هم داشتند و به برخی از رمزهای زبانی آشنا نبودند و بعضا هم از معادلات درست استفاده نکردند. البته در برخی موارد. از این نقطه نظر آثار دکتر شرف از اهمیت قابل توجهی برخوردار است.

استاد “شرف” فلسفه اسلامی را یک فلسفه پویا می دانست و یا اینکه تعریف خاصی برای این فلسفه قائل بود؟

دکتر شرف، فلسفه اسلامی را توجیه گر باورهای اسلامی می دانست و به همین دلیل آن را پویا نمی پنداشت. در واقع معتقد بود این فلسفه نوعی کلام است منتهی کلامی که با بینش فلسفی مانوس شده است. فلسفه توانسته برخی از اعتقادات اسلامی از قبیل توحید و معاد و روح و رستاخیر را توجیه نماید. یکی از دلایل عمده عدم پویایی فلسفه اسلامی این است که رنگ و بوی کلام به خودش پیدا کرده و هیچ وقت به جوامع اسلامی اجازه ندادند که بینشهای دیگری که آشکارا متضاد و مخالف با باورهای دینی اسلامی باشد در جامعه رشد کند. به همین دلیل مکاتب فلسفی در جهان اسلام مانند اروپا متنوع نشد و همه از خمیر مایه های مشترکی برخوردارند.

آیا ایده ای هم در این زمینه ارائه کرده بودند؟

البته من این برداشت را از محاوراتی که با شرف داشتم گفتم.

مقصود من هم گفتگوهایی است که شما با ایشان انجام دادید. ممکن است که آقای شرف در مکتوبات شان در این مورد چیزی ننوشته باشند اما احتمال دارد در گفتگوهایی که با ایشان داشتید مواردی نیز طرح شده باشد.

من به نوعی در خدمت ایشان تلمذ کرده بودم. ایشان به ما درس خارج فلسفه می داد. یعنی ما کتاب خاصی را پیش ایشان نمی خواندیم بلکه به طور کلی مباحث فلسفی نقل محفل ما بود. البته همین سئوال شما را هم من از ایشان کردم و گفتند به دلیل اینکه فلسفه اسلامی رنگ و بوی کلامی به خودش گرفت و به خاطر شرایط اجتماعی که وجود داشت پویایی پیدا نکرد و ساختارهای جدید فلسفی به وجود نیامد. در حالی که در قرون وسطی بعد از رنسانس و بعد از اینکه کلیسا سلطه اش را از دست داد فلاسفه رها شدند و تنوع در فلسفه به وجود آمد. چنین تنوعی را شما در جهان اسلامی نمی توانید ببینید.

ایده برون رفت ایشان در این مورد چه بود؟

مسئله آزادی است. “شرف” رشد اندیشه های فلسفی را منهای آزادی غیر ممکن می دانست. در اروپا بعد از رنسانس مسئله آزادی و حقوق شهروندی مطرح شد که هر فردی چقدر از حقوق اجتماعی برخوردار است. از لابه لای این مباحث اندیشه لیبرال دموکراسی شکل گرفت و در اروپا منجر به نهضت فکری شد و فلاسفه بزرگی نیز ظهور کردند. در فلسفه اسلامی معتقد بود که درست است که در این فلسفه تنوع کمتری دیده می شود اما ما در برخی از مسائل فلسفی مانند هستی شناسی، تئوری شناخت و اتحاد عاقل و معقول بسیار پیشرفت کردیم. چون در این قسمت فلاسفه کاملا احساس آزادی می کردند و رشد قابل توجهی داشتند و یا در مسائل خداشناسی بسیار پیشرفت کردند. ولی این به معنای ایجاد ساختمان جدیدی در تفکر اسلامی نیست. ساختمان اصلی آن فسلفه یونانی بوده و مبتنی بر همین زیربنا و در واقع این بنا را فربه کردیم.  اجازه دهید به دیگر تالیفات ایشان نیز بپردازم. مقاله “اخوان الصفا” ایشان نشان دهنده تحقیقات عمیق “شرف” است که در سال ۷۴ نوشتند. مقاله “ادراک”، “ارسطو”، “افلاطون” و “افلوطین” نیز از دیگر مقالت ایشان در دایره المعارف است. مقاله ارسطوی ایشان از مهمترین مقالات در سطح جهانی محسوب می شود. ایشان در واقع ارسطو شناس برجسته ای بودند. مقاله “سیر فلسفه در جهان اسلام” را نیز ذیل مقاله اسلام تالیف نمود. از دیگر مقالات هم می توانم به “امکان اشرف” و “ابن عربی” اشاره کنم.

آقای بجنوردی شما در میان مسائلی که طرح کردید به مقوله آزاد اندیشی و آزاد منشی اشاره کردید که “شرف” به این دو نیز تاکید خاصی داشت. آیا انزوایی که باعث شد که “شرف” مدتی از محافل علمی دور باشند تا چه اندازه بر ذهنیت ایشان تاثیر گذاشت؟

مهمترین خصلت “شرف” صراحت او بود. حریت در شخصیتش نهفته بود و هیچ انتظاری از حکومتها و حکام و شخصیتهای قدرتمند سیاسی نداشت بلکه هیچ چیزی را نیز نمی پذیرفت. به طبع اینگونه فرد بالمال منزوی می شوند. این انزوا خاصه او بود و دوست داشت به این گونه زندگی کند. برای او ثروت دنیوی حطام بی ارزشی بود. در عوض در عالم فتوت و جوانمردی و منشهای بزرگواران از غنای زیادی برخوردار بود و اساس رفاقت ما هم بر این مسئله بود.

مرحوم شرف را شما باعث شدید که به دایره المعارف بیاید. ایشان مدتی از محافل علمی طرد شدند آیا فکر می کنید در این مدتی که جفایی که در حق ایشان شد می تواند تجربه ای برای وضعیت علمی در کشور ما باشد؟

فکر نمی کنم. برای جامعه ما بسیار زود است که به این جهش برسد. به خاطر اینکه ….

البته مقصودم این است که چنین مسائلی برای بزرگان ما پیش نیاید.

در همین اواخر هم بر بزرگانی در دانشگاه چنین شد و با این بازنشستگی های تحمیلی که صورت گرفت نشان دهنده این است که با این بینشی که شما مطرح کردید فاصله داریم. من فکر می کنم این مسئله در جامعه ما ریشه های فرهنگی دارد. افرادی که در ابراز عقیده جسور هستند و با صراحت صحبت می کنند حمل بر آزاد اندیشی و حریت آنها نمی شود. بلکه نوعی گستاخی تلقی می شود و محکوم به انزوا هستند. من فکر می کنم که در روند تکاملی که داریم به هر حال روزی به آنجا برسیم. اینگونه بزرگان بهتر درک شوند و لااقل در زمان حیاتشان مورد تقدیر قرار گیرند.

شما مهترین ابداع و نوآوری شرف را در چه چیزی می بینید؟

من همیشه یک بحثی با ایشان داشتم و هیچ وقت هم به نتیجه نمی رسید. او مدعی بود که من عاشق عشقم. من با او  جدل می کردم و می گفتم هر عشقی محملی دارد و عشق نمی تواند محمل خودش باشد. ایشان می گفتند عشق می تواند محمل خودش باشد. من فکر می کنم “شرف” در عالم مجرد غوطه خورده بود و عشق را از آنجا کشیده بود. البته ما نمی توانستیم آن بخش از قضیه را درک کنیم چون تجربه ای در این زمینه نداشتیم. چون مسئله غوطه خوردن در عالم مجردات تجربه خود را می خواهد. من با استادانی که آشنا هستم چنین تجربه را ندیدم. شاید این نوآوری و کشف او بوده است.

شما این استدلال را با آن مسئله که طرح کردید که شرف را یک رئالیست می دانید در تعامل می پندارید؟

بله، به خاطر اینکه آنجا که پای استدلال می آمد او یک رئالیست بود. آنجا که پای احساس و عشق می آمد او یک رئالیست نبود. ایده آلیست هم نبود، بلکه یک چیز نویی بود.

شما در گفتگوهایی که با استاد شرف داشتید نگاه ایشان به وضعیت فلسفه و حکمت در ایران خصوصا معاصر چگونه بود؟

در حال انحطاط می دید و شکوفایی در آن نمی دید و بعید می دانست بزرگانی مانند ابن سینا و صدرالمتالهین به وجود بیایند گرچه ما دانشمندان فلسفه خوبی هم در عصر حاضر داریم و فلسفه اسلامی را به خوبی درک کردند و درس می دهند ودر بحر آن غوطه خوردند. اما ما دیگر روش و منشی نداریم که ابن سینا به وجود آید. شاید دلیلش این باشد که ما به آخر راه رسیدیم. شاید دلیل این باشد که این حجابها و موانع زدوده شود و راه نو را فلاسفه بپیمایند و در عالم اندیشه بتوانند به کشفیات جدیدی دست بیابند. ما تا کی می خواهیم راجب ماهیت و صورت و وجود و عدم بحث کنیم. بالاخره فلاسفه می خواهند در وادی جدیدی فکر کنند و نیاز به شرایط جدید است. این شرایط خاص باید فراهم شود. شاید یکی از دلایل رکود اندیشه در کشور ما همین باشد. یعنی ما به آن مرحله رسیدیم که این فضای جدید فراهم شود.

آیا مرحوم شرف به جنابعالی که رئیس دایره المعارف بزرگ اسلامی هستید توصیه ای در همین باب که طرح کردید داشتند؟

البته توصیه ایشان همیشه این بود که هیچ وقت حاضر نشوید که کیفیت را فدای کمیت کنید. برای دعوت بزرگان علم و ادب توصیه می کرد با سعه صدر به این مسئله نگاه کنیم و به منافع زودگذر نیاندیشیم بلکه شاید مشورت با این بزرگان یک دنیا ارزش داشته باشد. ایشان هراس عجیبی از بی سوادها داشت و توصیه می کرد هیچ گاه به بی سوادها و کسانی که مدعی علم و فضل هستند اجازه و مجال عرض اندام ندهید. به قول شرف اینها هم فاسدند و هم مفسد و اینها چند منبری هستند و کار را خراب می کنند و به حرکت اصیل شما کمک نمی کنند. همیشه در تمام زمینه ها مشاور عالی ما بود. از همه مهمتر فرد دلسوزی بود و هیچ وقت به خاطر مصالحی صحبت نمی کرد.