مترجم: نیما مهدیزاده اشرفی
آکادمی مطالعات ایرانی لندن – LAIS
درآمد: یک جواب عاجل به این سوال که «فلسفه به چه درد می خورد؟» می تواند این باشد که فیلسوفان به ما بهتر، سالم تر و زیباتر زندگی کردن را می آموزند. با حل پرسش های به ظاهر بی پاسخ و آموختن شیوه درست اندیشیدن. ایشان به ما یاد می دهند که چگونه سرسپرده باورهای غلط، خرافات و آموزه های نسنجیده نباشیم و عقلانی و روشن و واضح بیاندیشیم. به تعبیر زیبای لودویگ ویتگنشتاین در «پژوهش های فلسفی»، « هدف فلسفه باشد که به مگس گرفتار، راه گریز از بطری مگس گیر را یاد دهد». در سایت www.askphilosophers.org افراد مختلف از سراسر دنیا پرسشهایی در زمینهی اخلاق، منطق، هنر، خوشبختی، تاریخ، هویت، عدالت، دانش، قانون، زبان، ادبیات، ذهن، فلسفه، دین، حقیقت، جنگ و … مطرح میکنند و اساتید فلاسفه، به فراخور تخصص خود، به آنها پاسخ میدهند. از عزیزانی که علاقمند هستند پاسخ پرسشهای خود را به این شیوه بیابند دعوت میشود از طریق نشانی ایمیلی که نوشته شده است با مترجم این سطور در تماس باشند. پاسخگوی این هفته الیور لیمن، استاد فلسفه در دانشگاه کنتاکی، است و تخصص ایشان فلسفهی دین میباشد.
***
آیا هیچگونه وظیفه اخلاقی برای اصلاح افرادی که عقاید نادرست دارند وجود دارد، حتی اگر عقاید نادرست آنان موجب هیچ آسیبی نشود؟ از سوی دیگر، در صورتیکه این عقیدهی نادرست موجب آسیب نشود و کسی را که به آن اعتقاد دارد، خشنود میسازد، آیا تلاش برای تصحیح این عقیدهی نادرست بجاست؟
مشکل بتوان عقیدهی نادرستی را یافت که زیانبخش نباشد. از طرف دیگر، اگر هم چنین عقایدی وجود داشته باشند، همچنان این مشکل وجود دارد که گرچه یک عقیدهی نادرست ممکن است برخی اوقات آسیبرسان نباشد، اما در درون ما تمایلی در جهت تفاوت قائل نشدن میان درستی و نادرستی به وجود میآورد که این امر روی هم رفته قطعاً منجر به آسیب میشود.
اخیراً این موضوع ذهنم را مشغول کرده که چرا باید دولتها و سایر نهادها بابت اشتباهات ننگینی عذرخواهی کنند که پیشینیانشان مرتکب شدهاند. مثالهای که به ذهنم میرسد از این قرار است: عذر خواهی دولت استرالیا از بومیان این کشور بابت بدرفتاریای که در گذشته علیه آنان به خرج داده بودند، عذرخواهی دولت بریتانیا از بازماندگان نظامیانی که در جنگ جهانی اول به خاطر فرار از خدمت سربازی گلوله باران شدند، و اخیراً عذرخواهی نخست وزیر بریتانیا از افرادی که از سنین کودکی به استرالیا اعزام شدند و این امر باعث آوارگی، مشقت و بدرفتاری با آنان شد. اولین چیزی که به ذهن من خطور میکند این است که عذرخواهی بابت رویدادی که شما شخصاً در آن دخالت نداشتهاید کار سادهای است. از نظر من این عذر خواهی به احتمال زیاد برای بهبود روابط سیاسی است و برخاسته از پشیمانی و ندامت صادقانه نیست. بدون شک تنها اشخاصی که منطقاً میتوانند عذرخواهی کنند، مرتکبان آن عمل هستند، و اگر مدتهاست که مردهاند، مهلت عذرخواهی واقعی سپریشده است.اینکه مخاطبان اینگونه عذرخواهیها (که عموماً بازماندگان قربانیان آن رویدادها هستند) با این کار ظاهراً تسلی مییابند، برای من بسیار آزاردهنده است. احساس میکنم آنها مظلوم واقع شدهاند و از روی ناچاری یک عذرخواهی کاذب را پذیرفتهاند در حالیکه عذرخواهی واقعی دیگر امکان پذیر نیست.من با این موضوع که یک دولت مدرن رفتار ستم کارانهی پیشینیاناش را محکوم کند، مشکلی ندارم؛ اما گمان میکنم این گونه عذرخواهیها دستآویزی تمسخرآمیز و بیارزش برای کسب محبوبیت سیاسی است. موافق نیستید که منطقاً تنها مرتکبان اصلی میتوانند بابت بیعدالتی یا ستمی که انجام دادهاند عذرخواهی کنند؟
با شما موافق نیستم. به گمان من جوامع اغلب خود را (به درستی) گذشتگان و آیندگان خویش، در پیوند میبینند و احساس میکنند که مفهوم مسئولیت نیز به همین ترتیب [در گذشته و آینده] گسترش پذیر است. هر چه باشد، آن دسته از ما که امروز زنده هستند تا حدی از اعمال پیشینیانمان بهره میبرند، و اگر اعمال مذکور اسفبار باشد، این ما هستیم که بایست بابت آنها عذرخواهی کنیم، و از آن مهمتر، در صدد جبران خسارت باشیم. در مورد انگیزههای بیمقدار سیاسی دولتهایی که عذرخواهی میکنند، مطمئناً حق با شماست. اما این امر بدین معنا نیست که وقتی دولتی در حق کسانی ظلم کرده باشد، اخلاف آنان نتوانند بابت آن با حسن نیت عذرخواهی کنند. این مورد کمی شبیه به این است که دولتی بابت اغتشاش تماشاگران فوتبال خود عذرخواهی کند. مسئولین دولتی با این کار نمیگویند که خودشان اغتشاشگر بودهاند و اکنون از کردهی خود پشیمانند، بلکه آنان از جانب کشور خود بابت خرابکاریهای برخی از شهروندانشان عذر خواهی میکنند. اینکه برخی وقایع مربوط به امروزند و برخی مربوط به دیروز، اهمیتی ندارد زیرا تمامی این رویدادها مربوط به یک کشوراست.
آیا یک عمل خیانت آمیز حتماً باید به دیگری آسیب برساند تا نامش را بتوان خیانت گذاشت؟ به عنوان مثال، مردی به نام «باب» به همسرش «مری» قول میدهد که سیگار کشیدن را ترک کند. مری گمان میکند که باب بیش از یک سال است که سیگار نمیکشد در حالیکه همسرش بدون اینکه او بداند، در تمام این مدت سیگار میکشیده است. حتی اگر سیگار کشیدن باب هیچ آسیبی به همسرش وارد نسازد (زیرا مری از سیگار کشیدن باب آگاه نیست)، آیا این کار همچنان خیانت محسوب میشود یا تنها هنگامی که مری از قضیه با خبر میشود، میتوان نام این کار را خیانت گذاشت؟
این کار مصداق بارز خیانت است، زیرا باب کاری را به دفعات انجام میدهد که به همسرش قول انجام ندادنش را داده است، و فریبکاری بخشی از خیانت است. مری از قضیه با خبر نیست؛ اما اینکه بگوییم چون خبر نداشته، پس آسیب ندیده و در نتیجه این کار خیانت نیست، مانند آن است که من از شخصی دزدی کنم و او هیچگاه متوجه دزدی من نشود و استدلال کنم که در نتیجهی عمل من به او آسیبی نرسیده است. قطعاً به آن شخص آسیب وارد شده و دزدی دانستن یک عمل منوط به با خبر شدن شخص مالباخته نیست. شاید در این مورد خاص، آسیبی که به باب میرسد، بیش از آسیبی باشد که به مری وارد میشود. او ظاهراً یک سال به مری دروغ میگفته، و کاری را انجام میداده که شاید هر روز منکرش میشده است و خدا میداند این عمل چه تأثیراتی روی شخصیتش خواهد گذاشت. آیا این عمل باعث نمیشود او در آینده نیز وسوسه شود تا دیگران را فریب دهد؟ آیا این عمل موجب نمیشود او نسبت به حقیقت و گفتن آن به دیگران، حتی به صمیمیترین افراد، بی اهمیت شود؟ این عوامل این سوال را پیش میآورد که آیا باب با این کار، علاوه بر خیانت به مری، در معرض خیانت به خود نیز هست یا خیر.
مدتی است که من به کار عکاسی میپردازم و در حال حاضر در رشتهی عکاسی مشغول به تحصیل هستم. موضوع مورد علاقهی من مستند اجتماعی است…زیرا به گمان من ثبت این برهه از تاریخ اهمیت فراوانی دارد. سوال من این است (نهایت تلاشم را میکنم که به بهترین وجه آنرا توضیح بدهم) : آیا ثبت کردن یک رویداد و دخالت نکردن در آن بجاست؟ یعنی عکاس فقط مشاهده کند و کمکی نکند. این سوال از آنجا برای من پیش آمد که عکاسی به نام کوین کارتر (Kevin Carter) در آفریقا عکسی از یک کودک و یک کرکس گرفت که جهانی شد. [موضوع این عکس قحطی در سودان بود که در آن یک کودک قحطی زده و نحیف آفریقایی در حال احتضار روی زمین نشسته و یک کرکس در نزدیکی او در انتظار مرگش بود. البته شایعات فراوانی در مورد این عکس وجود دارد.] گفته میشود عکاس هیچ کمکی به آن کودک نکرد؛ اگر هم این حرف صحت داشته باشد، گمان نمیکنم او اجازهی دخالت در چنین موضوعاتی را داشت. یا اگر بخواهیم جنگ را در نظر بگیریم، آیا این درست است که موضعی بی طرف اختیار کنیم و بدون اینکه هیچ کاری انجام دهیم، تنها لحظهی تیر خوردن یک نفر را مشاهده و ثبت کنیم؟ سوالم را اینگونه میپرسم: اگر فرض کنیم که از لحاظ اخلاقی دخالت کردن در اینگونه موارد بجا باشد، آیا فقط تماشا کردن و دخالت نکردن ایرادی دارد؟ در مورد خودم گمان میکنم هر قدر هم که ثبت رویدادهایی مانند فجایع طبیعی یا جنگ مهم باشد، اگر احساس کنم کسی مشکلی دارد، نمیتوانم دخالت نکنم. از طرف دیگر ثبت چنین رویدادهایی نیز با اهمیت است. آیا کمک نکردن و فقط عکس گرفتن درخورنکوهش است؟
به خوبی مسئله را روشن کردید، اما هنوز برای من روشن نیست که چرا یک عکاس در موقعیتی که کمکی از دستش برمیآید، باید احساس کند که نباید دخالت کند. طبعاً یک شخص با ثبت یک رویداد، احتمالاً بازخورد گستردهتری را نسبت به آن رویداد بر میانگیزاند و این ممکن است باعث شود چنین رویدادی در آینده کمتر اتفاق بیافتد زیرا افرادی که آن را میبینند ممکن است به خود بیایند و از تکرار آن جلوگیری کنند. از سوی دیگر، اگر شخصی میتواند به شخص بیگناه دیگری کمک کند، مطمئناً باید این کار را بکند، و مشکل بتوان در این شرایط، عکس گرفتن و کمک نکردن را پذیرفت، زیرا حتی اگر حرفهی آن شخص عکاسی باشد، او از این رهگذر از اصول اخلاقی انسانی متداول مستثنی نمیشود. اما در صورتیکه کاری از دست او بر نیاید (یا دست کم بدون پذیرش خطری جدی، کاری از دستش بر نیاید)، ثبت آن رویداد بهترین گزینه پیش رو است، البته اگر شخص مهارت لازم در آن زمینه را داشته باشد.
من اخیراً لپتاپ جدیدی خریدم که میتواند به همهی مودمهای اینترنتی بیسیم (اعم از رمزدار و بدون رمز) وصل شود. اگر حتی من ندانم که صاحب آن کیست، یا اینکه شک داشته باشم صاحب آن کسی باشد که نمیداند من از خدمات اینترنتی او استفاده میکنم، آیا استفاده از اینترنت او به طور رایگان اخلاقی است؟ از یک زاویه، مسئله به این صورت است: «اینکه همسایهی من بدون قفل کردن درب خانهاش بیرون میرود دلیل نمیشود من این حق را داشته باشم بدون اجازهی او وارد خانهاش شوم» و از طرف دیگر، چون همسایهی من امواج بیسیم را، بدون اجازهی من، به درون خانهی «من» فرستاده، پس چرا نباید با خیال راحت از آن استفاده کنم؟ بر این موضوع واقفم که پاسخ به این سوال از طریق قانون، محلی از اعراب ندارد؛ زیرا در برخی مناطق افراد را به همین خاطر دستگیر میکنند و در مناطق دیگر حتی آنها را تحت پیگرد قانونی هم قرار نمیدهند. من علاقمندم که تنها از دیدگاه اخلاقی این مسئله روشن شود.
موضوع مشابهی در کتاب «پانتاگروئل و گارگانتوا» اثر فرانسوا رابله نیز مطرح شد. البته کاملاً آن را به یاد ندارم؛ در یکی از داستانهای این کتاب، شخصی در خیابان از استشمام بوی کباب لذت میبرد و صاحب مغازهی کباب فروشی، از او بابت سرقت بوی کباب، استفاده از آن بدون پرداخت هزینه، شکایت کرد. گمان میکنم قاضی حکم داد که صدای بر هم خوردن سکهها را به عنوان غرامت به مرد کباب فروش بدهند. ما به انحاء مختلف ممکن است از رفتار های همسایهمان منتفع شویم. ممکن است به دلیل آنکه همسایهمان مرتب خانهاش را بازسازی میکند، یا به خاطر چشم نوازی باغچهی خانهاش، بر ارزش خانهی ما نیز افزوده شود. آیا این امر او را محق میسازد که در پول فروش خانهی من سهیم شود؟ یا به عنوان مثال ممکن است همسایهی من هنگام اصلاح کردن آواز بخواند و من از شنیدن صدای او لذت ببرم. به گمان من در این گونه موارد، همسایه نمیتواند هیچگونه مطالبه اخلاقی موجهی از ما داشته باشد زیرا اینها چیزهای رایگانی هستند که دیگران در استفاده از آنها محق میباشند. اگر استفاده از خدمات اینترنتی یاد شده همسایه را در معرض هیچگونه خطر امنیتی قرار نمیدهد، استفاده از آن جایز است. اما مطمئناً اینطور نیست و به همین دلیل، دلایل اخلاقی قانع کنندهای برای استفاده نکردن از آن وجود دارد. در نتیجه، این خدمات در واقع به هیچ وجه رایگان نیست، مگر آنکه همسایه احیاناً موافقت کرده باشد از آن استفاده کنیم که در آن صورت وی عواقب امنیتی آن را مد نظر قرار نداده است. این مورد کمی شبیه به آن است که همسایه من دوچرخهاش را شبها در حیاطش رها کند و من مرتباً بدون اجازهی او آنرا سوار شوم و به رستوران بروم. او هیچ گاه نخواهد فهمید زیرا هنگامی که من از دوچرخهاش استفاده میکنم، او خواب است و از این جهت ظاهراً به او آسیبی نمیرسد. اما اگر او نیمه شب به دوچرخهاش نیاز داشته باشد و آنرا نیابد، آنگاه است که آسیب به او نمایان میشود.