گفتگو با دکتر کریم مجتهدی، استاد فلسفه دانشگاه تهران: قدرت اندیشه را دست کم نگیرید

منوچهر دین پرست

آکادمی مطالعات ایرانی لندن – LAIS

سالهاست که دکتر مجتهدی را می‌شناسم. به واسطه کارهای ارزشمندی که انجام داده، به واسطه برخورد محبت آمیزی که با جوانان دارد و اینکه با صداقت همه جا درد جامعه ما را به زبان می‌آورد و آن را «عدم تفکر» می‌نامد. البته منظور ایشان عدم تفکر جدی است که با مبانی معرفتی صحیحی همراه باشد. قصد داشتم نخستین شماره از روزنامه را به موضوعی اختصاص دهم که دغدغه بسیاری از جوانان جامعه ماست. به خصوص جوانانی که سالها در کلاسهای فلسفه درس خواندند و اکنون در مطبوعات و رسانه ها به کار فکری مشغول هستند. به موضوعات جدید و دغدغه های جاری و ساری جهان پیرامون فکر می کنند. لذا بی مناسبت ندیدم که این موضوع را با یکی از استادان فلسفه در میان بگذارم. استادی که خود سالها فلسفه تدریس کرده و فلسفه را یک درد می داند.

جناب آقای دکتر مجتهدی شما سالهاست که در ایران به کار فلسفی مشغول هستید. کتابهای متعددی را تالیف و ترجمه کرده‌اید و همین طور شاگردان بسیاری را تربیت کرده‌اید که خود آنها هم اکنون از استادان فلسفه در ایران محسوب می‌شوند. شما به دانشجویان همیشه توصیه داشته‌اید که به دنبال تفکر ژرف باشند؛ اما یک بحثی را می‌توان مطرح کرد و آن این است که طی دو دهه اخیر رسانه‌ها و به خصوص مطبوعات به مباحث اندیشه توجه فراوانی نشان داده‌اند. به نظر شما چرا مطبوعات باید تا این اندازه به موضوعی به نام «اندیشه» توجه کنند؟

هم آن طور که در کتاب آشنایی ایرانیان با فلسفه های جدید غرب مطرح کردم همیشه کم و بیش در مقاطع کوتاه و به صورت نامحسوس به فلاسفه و موضوعات اندیشه ای توجه بوده است؛ اما همانطور که شما مطرح کردید بعد از انقلاب و مخصوصاً در دهه اخیر توجه به مباحث اندیشه‌ای در روزنامه‌ها تا حدودی به دو صورت وجود داشته است: یکی به صورت خبر رسانی است یعنی مطلبی درباره کانت و دکارت و پوپر و ملاصدرا و سهروردی نوشته می‌شود و صورت دیگر به صورت مناظره و گفتگو است که نظریاتی ارائه می شود. این مقالات هم تا حدودی خواننده دارد و دانشجویان به آنها بی‌توجه نیستند به خصوص اگر به شیوه مباحثه و موضع‌گیری باشد که بتوان نظریات جدی را در آن طرح نمود،  چرا که کنجکاوی در جوانان ما وجود دارد.

ولی در هر صورت کار روزنامه اطلاعات را گسترده می کند اما مشخص نیست که کیفیت کار به چه شکلی در خواهد آمد. این مورد بستگی دارد به برنامه‌ریزان که در ضمن گستردن مباحث عمیق اندیشه به کیفیت این اطلاعات هم توجه کنند. در عین حال که این حرکت، حرکت بسیار پسندیده‌ای است اما باید هوشیار باشیم تا مبادا مباحث اندیشه‌ای به‌گونه‌ای جلوه کنند که هر نوپایی خیال کند می‌تواند در هر ساحت اندیشه عرض اندام کند و مطالب را به سوی بازاری شدن سوق دهد، این کار از نظر من مذموم است. می بایست در عین توجه به چنین مباحثی، تعادل را رعایت کرد و حد و حدود کار را به درستی شناخت.

با توجه به اینکه روزنامه مصرف روزانه و کوتاه مدت دارد ما چگونه می‌توانیم آموزه‌های فکر فلسفی را در روزنامه به کار بگیریم؟

ما می بایست مستمر بودن تفکر را مطرح کنیم. یکی از دردهای اساسی که در فرهنگ ما دیده می شود و دردی جدی به حساب می‌آید این است که گویی ما را عادت داده‌اند که با تفکر نمی‌شود کار کرد و تفکر کاربردی ندارد. اذهان ما توام با منفی‌بافی و در حاشیه ماندن و گریز از مسائل حاد روزانه است. این یک بیماری است. فلسفه و تفکر موقعی موثر است که افراد دست‌کم پذیرفته باشند که تفکر کردن کار موثری است، حتی اگر این فکر توهم باشد خود این باور یک موثر است. شما اگر در ذهن جوان این باور را ایجاد کنید که نه تنها تفکر دکارت و ملاصدرا و کانت تاثیرگذار و ارزشمند است بلکه تفکر خود او هم چنین است می‌توانید تفکر او را غنی کنید و البته این غنی‌سازی حاصل نمی‌شود مگر اینکه از خود او شروع شود. این تاثیر حالت ارادی دارد و آنچه که برای ما یک بیماری است و گاهی موجب ناهنجاری می شود «عدم خود‌باوری» است. خودباوری تا حدودی باور به اهمیت تفکر و حتی باور به قدرت آن است.

شما به موضوع بسیار درستی اشاره کردید که همان خودباوری افراد بود. طبیعتاً خبرنگاری که در صفحه اندیشه روزنامه کار می کند باید ویژگی های خاصی داشته باشد. به نظر چه ویژگی‌هایی برای چنین خبرنگاری الزامی است؟

بزرگترین ویژگی او باید عمق‌نگری باشد. خبرنگار معمولی خبر از رویدادها را می دهد اما خبرنگار و نویسنده صفحه اندیشه، خبر از حوادثی می‌دهد که در فرهنگ و روح و تلقی‌های شخصی ما می‌تواند موثر باشد. قطعاً کار چنین فردی با کار کسی که تنها گزارش روزمره ارائه می کند باید متفاوت باشد. کسی که اخبار اندیشه را منتقل می کند مسلما باید اهل اندیشه باشد و دغدغه اندیشه داشته باشد و خود او فرد فرهیخته ای به‌شمار بیاید.

 

برخی به ساده کردن مفاهیم فلسفی روی می آورند تا بتوانند این موضوعات را به جامعه انتقال دهند آیا در روند این انتقال آسیبی به مفاهیم وارد می شود و یا اینکه عامه می توانند از این مفاهیم ساده شده به نحو مناسبی بهره ببرند؟

به ناچار وقتی بحثهای فلسفی از چارچوب کتابهای دانشگاهی و تخصصی بیرون می آیند و در روزنامه‌ها منتشر می‌شوند، از صلابت‌شان کاسته می‌شود. اینجا مسئله آموزش دادن مطرح می‌شود و شخصی که چنین کاری می‌کند باید استعداد آموزگار بودن داشته باشد. شخصی که این گزارش را می‌دهد تمام مسئولیتش گزارشش هم به گردن خودش می‌افتد. من دانستن صرف را ناکافی می دانم؛ همواره می بایست شرایط یادگیری را فراهم کرد. اگر بتوان راهی را یافت که در آن مطالعه همراه با یادگیری رواج یابد، چنین کاری می‌تواند ایجاد عطش کند. این ایجاد عطش بسیار مهم است. آب‌رسانی تنها موثر نیست. تفکر ذاتاً موثر به نظر می رسد با اینکه هیچ گاه بعینه تحقق نمی پذیرد ولی همین به لزوم مستمر آن بیش از پیش تاکید دارد زیرا تفکر همیشه نشان از آینده‌ای دارد.

به نظر شما آیا یک روزنامه‌نگار می تواند کار فلسفی انجام دهد و یا بالعکس آیا فیلسوف و یا استاد فلسفه می تواند روزنامه‌نگار هم باشد؟

از دیرباز چنین شیوه‌ای در غرب ـ البته بیشتر در سطح تخصصی ـ وجود داشته است. اما اولاً در آنجا مجلات و روزنامه‌هایی که شهرتی و اسمی دارد مطابق مسئله روز خود، به متخصص آن مسئله رجوع و از او اطلاعات به دست می‌آورد، و در اینجاست که خبرنگار مثلاً درباره فلسفه اسلامی در پاریس با متخصصان آن صحبت می‌کند. یا مثلاً نمایشنامه سوفوکلس در پاریس روی صحنه می رود در اینجاست که خبرنگار حوزه اندیشه وارد می‌شود و با آن متخصص یونان‌شناس درباره اثر سوفوکلس گفتگو می‌کند و اطلاعات به دست می‌آورد و از کیفیت اجرای این تئاتر می‌پرسد. یعنی روزنامه خبر را می دهد اما از دیدگاه‌هایی که اعتبار علمی و اندیشه‌ای دارد. آیا مثلاً سقط جنین را می‌توان از منظر فلسفی، الهیاتی، روانشناسی و جامعه‌شناسی مورد بررسی قرار داد؟

خود شما از جمله استادان فلسفه‌ای هستید که با مطبوعات بیگانه نبوده‌اید و طی سالیان با بسیاری از روزنامه‌نگاران و رسانه‌ها همراهی و همدلی داشته‌اید. به نظر شما چرا برخی از استادان حاضر نمی‌شوند با رسانه‌ها ارتباط برقرار کنند؟  

گاهی به خاطر این است که نمی‌توانند به آنها اعتماد کنند و تصور می‌کنند که انحرافی در جامعه ایجاد می شود؛ در بعضی مواقع مطالبی از قول آنها گفته می‌شود که با گفته‌های اصلی آنها تفاوت دارد و خلاف آن چیزی است که مطرح شده است. اما چرا من این سالها با مطبوعات و رسانه‌ها همکاری می‌کنم و حال آنکه سابقاً این کار را انجام نمی‌دادم؟ راستش من بیش از سی سال است که تدریس می‌کنم و شخصاً به مرحله‌ای رسیده‌ام که وظیفه‌ام می‌دانم برای نشان دادن تفکر و فلسفه خود، از هر موقعیت شایسته‌ای که پیش می‌آید استفاده کنم. من به دنبال خبرنگار صادقی هستم که دغدغه‌های من را با وفاداری به اصل آن انتقال دهند.

این نگرش شما سرانجام سالها تجربه شما است و برای آن زحمات بسیاری کشیده‌اید. به نظر شما دغدغه جامعه فعلی ما چیست؟ آیا تجربه شما می تواند دغدغه جامعه ما را بیان کند؟

جامعه ما دچار عدم خودباوری است. باور نکرده‌اند که تفکر می تواند کاری از پیش ببرد. جوانان ما قدری عجول هستند و گمان می کنند که تفکر در کوتاه مدت می تواند و یا باید جوابگو باشد. در حالی که همواره فعالیت فرهنگی نظر به مدت طولانی دارد و راه حل آرمانی و کوتاه مدت ارائه نمی کند. در نهایت می تواند شما را در خطی قرار دهد که به راه‌حل‌های معقولی برساند. همین قدر که فرد یا معلم احساس نیاز به یادگیری داشته باشد خود آن خدمت است. یعنی همین قدری که جوان احساس کند که نیازمند یادگیری است و هیچ چیزی تمام نشده و آغاز کار است. به عقیده من اصل مطلب این است که جوانان دچار عدم خودباوری هستند و تفکر را بدون خودباوری قبول می‌کنند. البه در بعضی از موارد جوانان دچار یاس شده‌اند. عدم خودباوری صورتی است از یاس. یعنی انکار اراده؛ و وقتی که اراده را انکار کردید، جستجو را نیز انکار می‌کنید و این ماجرا هزار انکار دیگر را نیز به همراه می آورد. جوانان ما به نگارش‌های کوتاه در مطبوعات روی آوردند چرا که این کار می تواند علم را به هر صورتی که شده گسترش دهد. بنابراین فکر بدون عمل نه تنها صحیح نیست بلکه خطرناک هم هست. ما باید درباره هر چیزی فکر نویی داشته باشیم و نوآوری را همواره سرلوحه اعمال و افکار خود قرار دهیم. فکر باید روزمره باشد و هر کسی بتواند هر روز نظر خودش را ارائه کند و درعین‌حال موجب ارتقای بحث هم بشود. این کار گرمایی به علم و تفکر می‌دهد. همین که من فکر می کنم نظر من می تواند در زنده نگه داشتن تفکر زنده باشد خود دلیل متعالی است.

ارزیابی شما از عملکرد مطبوعات طی این چند ساله در حوزه مباحث اندیشه چیست؟

خوب است. قدری از گذشته بهتر است البته یکدست نیست. اما قابل پذیرش است.

 

آینده را چگونه می بینید؟

جوانان به فلسفه روی خوش نشان داده‌اند و مطالعات فلسفی بین جوانان بسیار متداول شده است. کتابهای جدیدی ترجمه و تالیف می شود و در مطبوعات به موضوعات جدیدی پرداخته می شود. من شخصاً به هیچ وجه به توهم این که نمی توان کاری کرد باور ندارم. با ناامیدی نمی توان کار صحیحی انجام داد. شرط ماتقدم تفکر «امید» و «باور» است.