گفتگو با دکتر سید مصطفی محقق داماد، رئیس گروه مطالعات اسلامی فرهنگستان علوم – اخلاق زیستی، تعاملی میان فلسفه و الهیات


منوچهر دین پرست

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

 

 

جناب استاد محقق داماد، موضوع گفتگوی ما اخلاق زیست محیطی در معرفت دینی است. بحران‌های‌ زیست‌ محیطی‌ فکر بشر امروز را به‌ خود مشغول‌ ساخته‌ و به‌ صراحت‌ می‌توان‌ گفت‌ که‌ بالاترین‌ دل‌ مشغولی‌ انسان‌ عصر حاضر مشکلات‌ طبیعت‌ و محیط‌ زیست‌ آدمی‌ است‌. فسادی‌ که‌ بشر به‌ دست‌ خویش‌ در زمین‌ فراهم‌ آورده‌ و زندگی‌ خود را در معرض‌ هلاکت‌ و نابودی‌ قرار داده‌ آرامش‌ جسم‌ و جان‌ را از وی‌ سلب‌ کرده‌ است‌. در این‌ راستا همه‌ روزه‌ در گوشه‌ و کنار جهان‌ اجلاس‌ها، کنفرانس‌های‌ علمی‌ تشکیل‌ می‌گردد و در مورد علل‌ پیدایش‌، عوامل‌ به‌ وجود آورنده‌ پدیده‌های‌ فاجعه‌ آمیز طبیعی‌ و راه‌ حل‌ نجات‌ و رهائی‌ از این‌ تنگنای‌ وحشتناک‌ و مسائل‌ مربوط‌ به‌ آن‌، مطالعه‌ و پژوهش‌ انجام‌ می‌گیرد. سئوال من از شما این است که آیا می توان برای وضعیت زیستی موضعی اخلاق و حتی فلسفی اتخاذ نمود.

 

 

اجازه دهید در ابتدا به موردی اشاره کنم. بی‌گمان‌ مهمترین‌ روش‌ برای‌ تحقیق‌ و پژوهش‌ در این‌ خصوص‌ آن‌ است‌ که‌ باید نخست‌ از مطالعه‌ مقوله‌ هستی‌ طبیعت‌ آغاز کرد و منشأ وجودی‌ اجزاء آن‌ را شناخت‌ و روابط‌ میان‌ آن‌ها را مورد ارزیابی‌ قرار داد و تنها از این‌ راه‌ است‌ که‌ می‌توان‌ پایه‌ اندیشه‌ای‌ منطقی‌ نسبت‌ به‌ جهان‌ و زندگی‌ بنیان‌ نهاد و با پی‌ بردن‌ به‌ قوانین‌ تکوینی‌ حاکم‌ بر کل‌ طبیعت‌، سیاستی‌ مدبرانه‌ برای‌ زندگی‌ در جهان‌ هستی‌ و بهره‌مندی‌ عقلائی‌ از مواهب‌ طبیعت‌ تدوین‌ نمود. جای‌ شک‌ نیست‌ که‌ حقیقت‌ هستی‌، رازی‌ است‌ که‌ خلایق‌ را توان‌ و یارای‌ گشودن‌ آن‌ نیست‌ لیکن‌ می‌توان‌ با بهره‌مندی‌ از استنباطات‌ فلاسفه‌ و دانشمندان‌ و عرفا به‌ ویژه‌ فلاسفه‌ و دانشمندان‌ اسلامی‌ که‌ به‌ نظر می‌رسد به‌ گونه‌ای‌ شایسته‌، با بهره‌مندی‌ از آیات‌ قرآن‌ و معارف‌ اسلامی‌ و اصول‌ عقل‌ نظری‌ بهترین‌ نظریه‌ها را در مورد هستی‌ و طبیعت‌ ابراز داشته‌اند، گامی‌ به‌ سوی‌ شناخت‌ محیط‌ زیست‌ و طبیعت‌ و علل‌ پیدایش‌ بحران‌ و راه‌ رهایی‌ از آن‌ گامی‌ برداشت‌.   بحران‌ زیست  محیطی‌ در جهان‌ امروز، در حقیقت‌ یک‌ بحران‌ اخلاقی‌ است‌ و راه‌ حلّی‌ اخلاقی‌ می‌طلبد و تلاش‌ برای‌ دستیابی‌ به‌ اصولی‌ اخلاقی‌ که‌ تنظیم‌ کننده‌ نحوه‌ دخالت‌ بشر در محیط‌ زیست‌ باشد، امر تازه‌ای‌ نیست‌ و مساعی‌ عدیده‌ای‌ همواره‌، متوجه‌ این‌ امر بوده‌ است‌، به‌ خصوص‌، از زمانی‌ که‌ در دهه‌ ۱۹۶۰ بحران‌ محیط‌ زیست‌ به‌ شکل‌ حادّی‌ بروز نموده‌ است‌. کنفرانس‌ سازمان‌ ملل‌ متّحد، در خصوص‌ محیط‌ زیست‌ آدمی‌ که‌ در ژوئن‌ سال‌ ۱۹۷۲ بر پا گردیده‌، زمینه‌های‌ تحقیق‌ و تنظیم‌ امور در این‌ راستا را بنیاد نهاد. امروزه، افراد حقیقی و حقوقی مختلف، در سطح بین المللی، منطقه‌ای و ملی، برای حفاظت از محیط زیست و منابع طبیعی به فعالیت می‌پردازند که در بر گیرنده مجامع بین المللی، دولت‌ها، تشکل‌های مردمی و مراکز دانشگاهی است. مجامع بین المللی تلاش‌های خود را معطوف به صدور اعلامیه‌ها نظیر “اعلامیه زمین” در سال ۱۹۹۲ در ریودوژانیرو، عقد معاهده‌ها نظیر “معاهده کاهش گازهای گلخانه‌ای کیوتو”، و یا برگزاری گردهمایی‌ها برای تصمیم‌گیری نظیر “نشست سران و رهبران در مقر سازمان ملل متحد در سال ۲۰۰۰”  و یا “معاهده حفظ تنوع زیستی در بهار سال ۱۹۹۳” کرده‌اند.

 

با این مواردی که شما اشاره کردید می بایست بر این نکته نیز تاکید کرد که اساساً حصول امنیت اجتماعی فقط بر مبنای پیمان‌های سیاسی، خیالی باطل است زیرا، جوهره صلح و وحدت، چکیده یک امر درونی است که با مفاهیم روحانی و معتقدات معنوی، تقویت می‌شود. اصول انسانی و روحانی، محیط مساعدی را می‌آفریند که به موجب آن، راههای عملی برای حل مشکل، مکشوف‌تر و اجرایش آسان‌تر می‌شود.

 

البته اگر قرار باشد هشدارهای زیست‌محیطی فقط در کنفرانس‌ها ایراد شوند، دستیابی به زندگی پایدار هرگز میسر نخواهد شد. موفقیت در گرو توان و خلاقیت طیف وسیعی از مردم در بسیاری از عرصه‌های زندگی است. بیانیه هشدار دانشمندان به بشریت ، با فراخوان گردانندگان علم، صنعت و تجارت جهان، جوامع مذهبی و مردم سراسر گیتی، از همه می‌خواهند تا به وظیفه مبرم متوقف ساختن تباهی زیست‌محیطی زمین بپیوندند. در ادبیات نیمه قرن بیستم به بعد چنین مطرح می‌شود که مشکلات زیست‌محیطی که به دست انسان به وجود آمده است، تماماً نمی‌توانند با بکارگیری فناّوری صرف، حل شوند. تغییرات در رفتار انسان مورد نیاز است و اهمیت این موضوع تا حدی است که گفته می‌شود سمت و سوی علوم زیست‌محیطی از علوم محیطی و فیزیکی به سمت علوم رفتاری در حال تغییر و انتقال است. اینکه ما چگونه به محیط زیست ارزش می‌دهیم، تعیین کننده این است که نقش و عملکرد خود را در زمین چگونه می‌بینیم و برای به اشتراک گذاردن این منابع با دیگران، چگونه انتخاب می‌کنیم. همچنین، چگونگی ارزش‌گذاری ما به محیط زیست تعیین کننده زبانی است که برای تشریح تعامل بین خود با محیط زیست و با دیگران در ارتباط با محیط زیست، بکار می‌بریم. بنابراین، به مجموعه مقررات رفتاری بر پایه اخلاقیات زیست‌محیطی، نیاز است و رابطه بین انسان و طبیعت باید مجدداً مورد بررسی قرار گیرد

 

آقای محقق داماد، به نظر عده‌ای، ریشه رفع بحران‌های زیست‌محیطی در مذهب و فرهنگ قرار دارد نظر شما چیست؟

 

حل مشکلات زیست‌محیطی موجود نمی‌تواند در رشد فناّوری‌های بهتر یا روش‌های علمی بهبود یافته، پیدا شود. باید بازگشت به اصول و ریشه‌ها انجام شود. این به معنای تفکر مجدد درباره بدیهیات فرهنگ غرب می‌باشد. رابطه انسان و محیط زیست باید مجدداً مورد بررسی قرار گیرد و رابطه‌ای خیرخواهانه و هماهنگ با محیط زیست، پایه‌ریزی شود . از این‌رو می‌توان بیان کرد که درک و شناخت اخلاقیات برای درک و شناخت بحران‌هایی که جامعه امروز را رنج می‌دهد، ضروری است و اغلب دانشمندان و بسیاری از متخصصان محیط زیست، حفاظت محیط زیست را یک مسئله اخلاقی مهم می‌دانند. اما همینطور که بنسون بیان می‌دارد، در مورد علت اصلی تخریب و تباهی محیط زیست، آنجا که به ریشه‌های آن در رفتار و شیوه نگرش ما به طبیعت باز می‌گردد، نظرات و نوشته‌ها بسیار اندک است.

 

اما باید پذیرفت که ریشه‌های تاریخی بحران محیط زیست، دیدگاههای فلسفی، مذهبی و اخلاقی ما نسبت به آن یعنی ارزش‌ها، باید‌ها و نبایدها و خوبی‌ها و زشتی‌ها، کمتر بررسی عمیق شده است.

 

بله همین طور است. در حالیکه بدون پرداختن صحیح به مباحث ارزشی و اعتقادی، در عام‌ترین شکل فلسفی و اخلاقی آن، هر چه سخن از تباهی محیط زیست و ضرورت حفظ آن شود، راه به جایی نخواهیم برد. فرهنگ نقش مهمی در تعیین اخلاقیات زیست‌ محیطی دارد، زیرا فرهنگ، نتیجه تفسیری است که انسانها از خود و از روابط خویش با یکدیگر و از رابطه با طبیعت دارند. فرهنگ، ارزش‌های مثبت و منفی را که باید دنبال شوند، تعریف می‌نماید و ارزش‌ها به طور ذاتی با فرهنگ هر جامعه پیوند خورده‌اند. هر فرهنگ دارای نظامی از اعتقادات و باورها است که تعامل ما را با طبیعت راهنمایی می‌کند. در سطح روانشناسی، رابطه انسان با طبیعت توسط مفاهیمی مانند اینکه طبیعت چیست و اینکه ما خود را در ارتباط با طبیعت چگونه می‌بینیم، هدایت می‌شود و در بین مهمترین جلوه‌های اخلاقی، باورهای اخلاقی ما درباره درستی و نادرستی کارهایمان نسبت به جهان طبیعی، وجود دارد. اخلاقیات زیست‌محیطی، شاخه‌ای از فلسفه کاربردی است که در دهه‌های ۱۹۶۰ و۱۹۷۰ میلادی همراه با ظهور جنبش‌های زیست محیطی، رشد و توسعه یافته است. اخلاقیات در اصل به رابطه بین افراد و رابطه دوجانبه بین آحاد افراد و جامعه نیز می‌پردازد.

 

اما بنا بر نظر برخی صاحب‌نظران، اخلاقیاتی که رابطه دوجانبه بین انسان و زمین، حیوانات و گیاهان را تنظیم می‌کند، وجود نداشته است.

 

گسترش اخلاقیات به این جزء سوم در محیط زیست انسانی، یک فرصت انقلابی و ضرورتی زیست‌محیطی است. وظیفه اخلاقیات زیست‌محیطی ایجاد اصولی است که بر روابط انسان با طبیعت حاکم باشد. یعنی: مسئوولیت‌های انسان برای ممانعت از آسیب، حفاظت در مقابل آسیب یا پیشبرد فعالانه خیر و مصلحت. اخلاقیات زیست‌ محیطی، مجموعه‌ای از اصول فکری و رفتاری انسانی است که بر خوبی کل نظام انسان-طبیعت، تمرکز دارد. بنابراین، کار اصلی اخلاقیات زیست‌محیطی، ایجاد موانع اخلاقی درونی در جامعه و ایجاد محرمات و منع‌های داخلی برای کارها و اعمال نسبت به طبیعت است. این موانع و محرمات هنگامی ظهور می‌یابند که فرد بطور داوطلبانه، خودخواهی خویش را محدود کند و معتقد باشد که سایر موجودات نیز حق زندگی، آزادی، شادی و استفاده از منابع را دارند. تمام تمدن اروپایی از زمان یونانیان با اعتقاد به پیشرفت، فعالیت‌های خود را آغاز کرده است. مدرنیته که با التزام به پیشرفت در معرفت، عقل، فناّوری، هنر و اقتصاد، همراه است، با دنیوی کردن آخرت‌شناسی مسیحیت، آغاز شد. در مدرنیته اصول محوری و قدیمی تمدن غرب فقط به سبکی نو، بازنویسی شدند. حداقل پنج اصل ثابت را می‌توان در اندیشه پیشرفت، یافت که عبارتند از: باور به گذشته، اطمینان به شرافت و حتی برتری تمدن غربی، پذیرش ارزش رشد اقتصادی و فناّوری، باور به عقل و نوعی از معرفت علمی و نظری که تنها از عقل منتج می‌شود و باور به اهمیت ذاتی و ارزش نازدودنی زندگی بر روی کره زمین. این اصول هم اکنون در جوامع غرب، مقبولیت خود را از دست داده‌اند. رابینسون و گارات عقیده دارند که اخلاقیات زیست‌محیطی، نقشی کلیدی در تعریف آینده رابطه انسان با طبیعت، القاء می‌کنند. امروزه، بیش از اینکه تاکیدات بر ارائه شواهد علمی‌تر از تاثیرات نامطلوب فعالیت‌های انسانی بر محیط زیست باشد، بر دست‌یابی به این توافق تاکید می‌شود که انسانها چگونه با محیط زیست طبیعی، باید رفتار کنند. تغییرات ایجاد شده در طبیعت بوسیله فعالیت‌های بشری، به مورد سوال قرار گرفتن و ارزیابی مجدد مواضع اخلاقی نسبت به طبیعت منجر شده است و متعاقب آن، اخلاقیات زیست‌محیطی درگیر تعریف مجدد بایدها و نبایدها در ارتباط با محیط زیست و ارزیابی موقیعت بشر نسبت به آن گردیده است.

 

در توضیحات مفصلی که شما مطرح کردید پرسش‌هایی که در این رابطه نوعاً مطرح می‌شوند عبارتند از اینکه: مسئوولیت‌ها نسبت به محیط زیست چه چیزهایی است؟ و این مسئوولیت‌ها از چه منابعی باید اخذ شوند؟ چه جایگاهی دارند.

 

جستجو برای اخلاقیات جدید زیست‌محیطی، علت طرح این پرسش‌ها است و علت نیاز به آنها به این خاطر است که توانایی‌های انسان در دست کاری کردن طبیعت از مسئوولیت‌های وی نسبت به آن، پیشی می‌گیرد. جان بنسون نیز این پرسش را مطرح می‌کند که آیا در جهان بسیار متفاوت کنونی، نیازمند اخلاقیات کاملاً جدیدی هستیم یا اینکه بسط اخلاقیات موجود می‌تواند جوابگوی نیازهای ما در این مورد باشد؟ آیا هیچ یک از پندارهای اخلاقی موجود در فرهنگ و مذاهب متداول، کفایت این را دارند که در جهان شلوغ و پیچیده کنونی، رابطه انسان را با طبیعت به تعادل باز گردانند؟ یک پاسخ قابل قبول به این پرسش که چرا باید یک اخلاقیات زیست‌محیطی جدید وجود داشته باشد این است که نیازها و اولویت‌هایی که از ارزش‌های جامعه سرچشمه می‌گیرند، در طی زمان تغییر می‌کنند و اینها خود باعث ایجاد احساس جدیدی در انسان نسبت به طبیعت می‌شوند. از این رو، اخلاق، متحرک و پویا است زیرا اخلاقیات در جستجوی این است که خود را با تاریخ و سابقه‌ای که انسان در طول زمان از خود نشان داده است، سازگار کند. از طرف دیگر، در زمینه اخلاقیات زیست‌محیطی، در ارتباط با نمونه‌ای از آن که بتواند حوادث و فجایع زیست‌محیطی را تشریح کند، کمبود وجود دارد. این اخلاقیات جدید باید به ماورای پراگماتیسم رود و درک و احساس جدیدی را از جایگاه مخلوقات در جهان ارائه دهد که در این صورت این امکان به وجود می‌آید که به یک الگوی زیست‌محیطی قابل اعتماد دست یافت. سیمنز نسبتا به‌ نحوی‌ ماهرانه‌، جنبه‌های‌ مختلف‌ مربوط‌ به‌ اصول‌ اخلاقی‌ را در بحث‌ از محیط‌ زیست‌ مورد توجه‌ قرار داده‌ است‌. وی‌ با اشاره‌ به‌ آثار مؤلفینی‌ چون‌ بلک‌، بولدینگ‌، توین‌ بی، وبرون  به‌ این‌ نتیجه‌ می‌رسد که‌ آرمان‌ توسعه‌ مستمر که‌ نسلهاست‌ بدون‌ شک‌ و سئوال‌، راهنمای‌ سرمایه‌داری‌ پروتستان بوده‌ است‌، باید از نو، مورد ارزیابی‌ قرار گیرد. به‌ نظر او، زمان‌ آن‌ فرا رسیده‌ است‌ که‌ اخلاق‌ و علم‌، در هم‌ ادغام‌ گردند تا رهنمودی‌ برای‌ عملکرد فردی‌ و جمعی‌ فراهم‌ آورند؛ رهنمودی‌ که‌ صرفاً نظر بر تولید هر چه‌ بیشتر کالا، در کشورهای‌ توسعه‌ یافته‌ نداشته‌ باشد.

 

از اسامی که نام بردید می توان به وایت‌ هم اشاره کرد که در بررسی‌ ریشه‌های‌ تاریخی‌ بحران‌ محیط‌ زیست‌، در می‌یابد که‌ جهان‌بینی‌ فعلی‌ حاکم‌ بر رابطه‌ آدمی‌ با بوم‌ طبیعی‌ وی‌، مربوط‌ می‌شود به‌ سنّت‌ یهودی‌ مسیحی‌ در غرب‌ که‌ مشوّق‌ بهره‌برداری‌ بشر از طبیعت‌، بدون‌ هیچ‌ محدودیتی‌ بوده‌ است‌.

 

بله همینطور است. وایت ‌ استدلال‌ می‌کند که‌ علم‌ و تکنولوژی‌ معاصر، هر دو، آنچنان‌ با معتقدات‌ و تعالیم‌ فعلی‌ در جهان‌ مسیحی‌، دایر بر سلطه‌ بر طبیعت‌، پیوند دارند که‌ هیچ‌ راه‌ حلّ و گشایشی‌ در این‌ زمینه‌ از آن‌ طریق‌ میسور نیست‌، مگر آن‌ که‌ در پی‌ دین‌ دیگری‌ باشیم‌ یا آن‌ که‌ مسیحیت‌ را از نو بازشناسیم‌. وایت‌، این‌ حکم‌ را که‌ ادّعا می‌شود از مسیحیت‌ گرفته‌ شده‌ است‌ و پیروان‌ آن‌ معتقدند «طبیعت‌، جز این‌ که‌ در خدمت‌ آدمی‌ باشد، منطق‌ دیگری‌ ندارد» به‌ شدت‌ رد می‌کند. آرنولد توین‌ بی موخ مشهور نیز، به‌ همین‌ وجه‌، از بهره‌وری‌ بی‌ رویه‌ آدمی‌ از محیط‌ زیست‌، سخت‌ ابراز آزردگی‌ می‌کند. حتی‌، گام‌ را فراتر نهاده‌، برای‌ دفع‌ این‌ شرّ، به‌ عوض‌ ادیان‌ توحیدی‌، به‌ نوعی‌ فلسفه‌ «همه‌ خدایی‌ یا وحدت‌ وجودی‌ طبیعی‌» روی‌ می‌آورد. وی در گفتگو با “دای ساتسکو ایکه دا”در اوریل ۱۹۷۰چنین گفته است: دین حق دینى است که احترام به منزلت و قداست کل طبیعت را تعلیم مى دهد. دین باطل دینى است که ارضاى حرص و آز بشر را به قیمت ]هزینه کردن از [طبیعت غیربشرى جایز مى داند. نتیجه آن که دینى که ما باید اکنون بپذیریم، همه خداگرایى است –بدان گونه که در آیین شینتو نشان داده شده است –ودینی که باید اکنون ازآن دست بر داریم ،یکتا پرستی  یهودی وایمان غیر خدا باورانه پسا مسیحیتی به پیشرفت علمی است،که این اعتقاد را که بشر اخلاقا مجاز است برای ارضای حرص وآز خود از بقیه جهان بهره برداری کند ،از مسیحیت به ارث برده است. هم‌ وایت‌ و هم‌ توین‌ بی‌، ظاهراً نظریات‌ خود را بر این‌ پایه‌ نهاده‌اند که‌ چنانچه‌ این‌ معنا از سوی‌ مسیحیّت‌ و یهودیت‌ تبلیغ‌ نشده‌ بود که‌ «زمین‌ صرفاً برای‌ استفاده‌ بشر به‌ وجود آمده‌ است‌» مآلاً آدمی‌ عملکردی‌ شایسته‌تر از خود نشان‌ می‌داد و نتیجتاً با طبیعت‌ در صلح‌ و صفا می‌بود و این‌ چنین‌ بی‌رحمانه‌، منابع‌ زمین‌ را مورد هجوم‌ قرار نمی‌داد. این‌ طرز تفکّر، مبتنی‌ بر آن‌ است‌ که‌ انسان‌ دارای‌ فطرتی‌ است‌ که‌ به‌ خطا نمی‌رود و از امیال‌ خودپسندانه‌ای‌ (همچون‌ آزمندی‌ و تجمّل‌ خواهی‌) در جهت‌ سلطه‌جویی‌ اقتصادی‌ و سیاسی‌ فارغ‌ است‌. اما به‌ نظر می‌رسد هر دو مؤلّف‌، این‌ حقیقت‌ تاریخی‌ را نادیده‌ انگاشته‌ باشند که‌ آدمی‌ در پیشرفت‌ مادی‌، شالوده‌ اخلاقی‌ فلسفه‌ زندگی‌ را از دست‌ داده‌ است‌ و این‌ امر، حتّی‌ در جوامعی‌ که‌ طبیعت‌ را مقدس‌ می‌دانسته‌اند، به‌ وقوع‌ پیوسته‌ است‌. جالب‌ توجه‌ است‌ که‌ وایت‌، خود، نظریه‌ای‌ بر مبنای‌ سنت‌ فرانسیس‌ در خصوص‌ مناسبات‌ انسان‌ با طبیعت‌، مطابق‌ تعالیم‌ مسیحت‌ ارائه‌ می‌دهد. این‌ امر، نشان‌ می‌دهد که‌ حکم‌ ناموجهی‌ در متون‌ یهودی‌ و مسیحی‌ در خصوص‌ زمین‌ وجود ندارد؛ خطا در تعبیر و تفسیر است‌. با این‌ همه‌، نظریه‌ای‌ که‌ وایت‌ عرضه‌ می‌کند، از جهتی‌ دیگر در حد افراط‌ است‌. به‌ این‌ معنی‌ که‌ او خواهان‌ مصون‌ ماندن‌ تمامی‌ بخشهای‌ طبیعت‌ است‌. چنین‌ عشقی‌ به‌ طبیعت‌، ناشی‌ از شور و هیجانی‌ رمانتیک‌ نسبت‌ به‌ طبیعت‌ اصیل‌ است‌ که‌ خود، می‌تواند نظرگاهی‌ خودخواهانه‌ و به‌ دور از واقع‌ بینی‌ باشد.

 

به‌ هرحال‌، ما نیازمند اصولی‌ هستیم‌ که‌ نظر بر آرمان‌های‌ اخلاقی‌ داشته‌ باشد و در عین‌ حال‌ توسعه‌ و رفاه‌ مادی‌ را نیز در بر گیرد. چنین‌ اصولی‌ نمی‌تواند به‌ نحو شایسته‌ توسط‌ فرد یا دسته‌ای‌ از افراد، هر اندازه‌ که‌ ماهر و دارای‌ تخصص‌ باشند، وضع‌ گردد، مگر آن‌ که‌ آن‌ را به‌ منبعی‌ فراسوی‌ طبیعت‌ اتصّال‌ دهیم‌.

 

بله، به نظر می‌رسد آن چیزی که برای حل بحران‌‌های زیست محیطی و حفاظت از محیط زیست مورد نیاز است، ارزشیابی مجدد و جامع از روابط انسان-طبیعت است. این کار علاوه بر تغییرات زیربنایی در سیاست و اقتصاد، نیازمند بازبینی در جهان‌بینی‌ و اخلاقیاتی است که با پیروی از جوامع صنعتی، به طبیعت در ابتدا به عنوان کالایی مصرفی نگاه می‌کنند. برای تفکر مجدد در دیدگاههای موجود درباره روابط انسان-طبیعت نیز، منابع غنی در سنن و تعهدات دینی تورات، یزدان‌شناسی مسیحیت و مفهوم خلیفه‌الله قرآن، وجود دارد. مسیحیان فرض می‌کنند که به خاطر اینکه خداوند در بدن حضرت مسیح تجلی پیدا کرده است، پس تمام نظم طبیعی می‌تواند مقدس باشد. مفهوم خلیفه‌الهی بر زمین نیز این مفهوم را دربر دارد که انسانها امتیازات، مسئولیت‌ها و تعهدات ویژ‌ه‌ای نسبت به جهان خلقت دارند . کندوکاو منابع مفهومی سنت‌های دینی، می‌تواند ابزاری برای فراهم آوردن الگوی اخلاقیات زیست محیطی جهانشمول باشد. در این راستا نباید توقع داشت که براحتی بتوان ایده‌هایی را اخذ کرده و مستقیماً از یک سنت دینی در سنت دیگر، قرار دهیم. هدف از تلاش برای ساخت الگوی اخلاقیات زیست محیطی جهانشمول، ساخت ملغمه‌ای از مواد موجود و در دسترس و یا هم‌آمیزی کوری از دیدگاهها، نیست؛ بلکه، این کار نیازمند حساسیت داشتن درمورد تنوع و خصوصیات فرهنگی است .

 

به نظر شما چرا تا به حال ادیان در حل بحران‌های زیست محیطی، دخالتی نداشته‌اند؟

 

این سئوال پاسخی صریح و روشن ندارد و نیاز است تا در مورد آن تحقیق بیشتری انجام گیرد. اما چیزی که واضح است اینکه در جهان‌بینی‌ دینی، جهان طبیعی در عبارت‌هایی ارزشیابی می‌شود که با ماهیت انسان، هماهنگ است و لذا، منجر به بروز یک رابطه خود هوشیاری با طبیعت به همراه ایفای نقش انسان در طبیعت، با محدودیت‌ها و مسئولیت‌های مخصوص به خود می‌شود. اگر‌چه شکاف بزرگی بین ادیان دیده می‌شود، اما تمامی آنها، اخلاق مشترکی را بر پایه هماهنگی با طبیعت و حفظ مخلوقات، دنبال می‌کنند. شاید عده‌ای بگویند در ادیان، بین نظریه و عمل، فاصله وجود دارد، اما باید توجه داشت که این موضوع باعث نمی‌شود تا تلاش خود را برای یافتن اخلاقیات حامی محیط زیست در درون ادیان، کاهش دهیم. این روشن است که انفصال بین نظریه و عمل، در تمامی مکاتب فلسفی و دینی وجود دارد و این موضوع نباید باعث خدشه‌وارد کردن به اعتبار جهان‌بینی پیچیده و منشاء شناسی ماورای طبیعی  ارزشمندی‌ شود که در ادیان جای گرفته است. بعلاوه، این وظیفه ما است که این منابع مفهومی را کشف کرده و با کمک آنها، دیدگاههای خود را در مورد راههای چالش‌انگیز و ثمربخش برای حفظ محیط زیست، توسعه دهیم . در حالی که، هیچ یک از ادیان دنیا در گذشته با بحران‌های زیست محیطی فعلی مواجه نبوده‌اند، اما آنها برای ما ابزارهای مهمی را برجای گذارده‌اند که با کمک آنها، گرایش‌‌ها نسبت به محیط را شکل دهیم. سنت‌های دینی ممکن است در رشد روابط دوجانبه انسان-زمین و تصویرسازی مجدد شرایط بقاء، عنصری ضروری و کمکی لازم باشند. خلاصه آنکه اگر بپنداریم که قوانین‌ دست‌ پرورده‌ بشر می‌توانند به‌ طور کامل‌ امیال‌ خودخواهانه‌ آدمی‌ را، که‌ در راستای‌ پیشرفت‌های‌ اقتصادی‌، اجتماعی‌ و سیاسی‌ است‌، مهار نمایند،سخت در اشتباه قرارداریم . از این‌ رو، در بررسی‌ بحران‌ محیط‌ زیست‌ به‌ نحو قاطع‌، لازم‌ است‌ به‌ اصول‌ اخلاقی‌ مندرج‌ در متون‌ دینی‌ توجه‌ داشته‌ باشیم‌. آنچه‌ باید در پی‌ آن‌ بود، اصول‌ و موازینی‌ است‌ که‌ از سویی‌ مقام‌ بلند آدمی‌ را در حکومت‌ بر طبیعت‌ باز شناسد و از سوی‌ دیگر، به‌ کردار وی‌ و تصرفی‌ که‌ در محیط‌ طبیعی‌ خویش‌ می‌کند،واین ممکن نیست مگر با روی‌ آوردن‌ به‌ تعالیم‌ ادیان‌ بزرگی‌ که‌ قرنهاست‌ راهنمای‌ انسان‌ در رویارویی‌ با جهان‌ بوده‌اند.

 

البته جای خوشبختی است که هم اکنون گفتگوهای زیست محیطی در بین ادیان، در حال اتفاق است. این مباحث و گفتگوها را می‌توان در عرصه‌های مختلف بین‌المللی مشاهده کرد. برای مثال، برگزاری پارلمان ادیان دنیا  در سال ۱۹۹۳ در شیکاگو و در سال ۱۹۹۹ در کیپ‌تاون ، برگزاری سمینار تهران در سال ۲۰۰۱ در مورد محیط زیست، فرهنگ و دین ؛ برگزاری نشستی با عنوان گفتگوی زمین در مورد جهانی‌سازی: آیا اخلاقیات حلقه مفقوده است ؟ در سال ۲۰۰۲ در شهر لیون فرانسه و یا برگزاری اولین همایش اسلام و محیط زیست در سال ۱۳۷۸ در تهران.  اما اجازه دهید به‌ این‌ بحث‌ بپردازیم‌ که‌ آیا اسلام‌، مبانی‌ مفیدی‌ فراروی‌ ما قرار می‌دهد تا بتوانیم‌ بدان‌ وسیله‌، اصول‌ اخلاقی‌ لازم‌ را به‌ دست‌ آوریم‌.

 

همان‌ طور که‌ حضرت‌ محمد(ص‌) اعلام‌ کرد، اسلام دینی‌ است‌ متضمّن‌ همان‌ ایمان‌ و سنّتی‌ که‌ توسط‌ انبیای‌ پیشین‌ (همچون‌ حضرت‌ ابراهیم‌، حضرت‌ موسی‌ و حضرت‌ عیسی‌) تبلیغ‌ گردیده‌ است‌. اساس‌ اسلام‌ «توحید» یعنی‌ وحدت‌ و کلیّت‌ است‌؛ اعتقادی‌ که‌ به‌ طرق‌ مختلف‌ در تمام‌ سنت‌های‌ انبیای‌ پیشین‌ منعکس‌ بوده‌ است‌.
عملاً دست‌اندازی‌ آدمی‌ به‌ محیط‌ زیست‌ و نحوه‌ عملکرد او در آن‌ راستا، مستقیماً با جهان‌بینی‌ او ارتباط‌ دارد. بنابراین‌، مهم‌ترین‌ مسأله‌ای‌ که‌ با آن‌ روبرو هستیم‌ این‌ است‌ که‌: اولاً جهان‌بینی‌ مطابق‌ حکمت‌ اسلام‌ از زندگی‌ چگونه‌ تواند بود؟ و ثانیاً در راستای‌ آن‌ جهان‌بینی‌، نحوه‌ عملکرد آدمی‌ چگونه‌ تنظیم‌ و تعیین‌ می‌گردد؟
در اینجا ذکر این‌ نکته‌ ضروری‌ است‌ که‌ هر چند واژه‌ « Environment » را در جهان‌ اسلام‌ معاصر، به‌ زبان‌های‌ فارسی‌، عربی‌، اردو، ترکی‌ به‌ آسانی‌ می‌توان‌ ترجمه‌ کرد ولی‌ این‌ بدان‌ معنی‌ نیست‌ که‌ مفهوم‌ رایج‌ امروز، همیشه‌ در این‌ زبانها وجود داشته‌ است‌. مفهوم‌ خاصی‌ که‌ برای‌ واژه‌ مزبور فعلاً در نظر ما وجود دارد، همگام‌ با علوم‌ جدید متحوّل‌ شده‌ است‌. حتی‌ در زبان‌ انگلیسی‌، به‌ یقین‌ نمی‌توان‌ گفت‌ دو قرن‌ قبل‌ همین‌ مفهوم‌ برای‌ این‌ واژه‌ مراد می‌شده‌ است‌. با ذکر این‌ مقدمه‌، اینک‌ می‌خواهیم‌ با بررسی‌ قرآن‌ مجید، به‌ عنوان‌ سندی‌ محکم‌ و معتبر برای‌ تمامی‌ نظریات‌ اسلامی‌، به‌ این‌ تحقیق‌ بپردازیم‌ که‌ چه‌ مفاهیمی‌ می‌توان‌ در آن‌ یافت‌  که‌ مبین‌ نظر اسلام‌ و نحوه‌ برخورد او با موضوع‌ مورد بحث‌ باشد. المحیط‌ یک‌ تعبیر مهم‌ قرآنی‌ که‌ از نظر مفهوم‌ به‌ واژه‌ Environment  نزدیک‌ است‌، واژه‌ محیط‌ می‌باشد. این‌ واژه‌ از ریشه‌ «احاطه‌» یعنی‌ فراگیر بودن‌ است‌. در اکثر آیاتی‌ که‌ این‌ واژه‌ به‌ کار رفته‌، ذات‌ باری‌ تعالی‌ محیط‌ بر همه‌ اشیاء و امور معرفی‌ شده‌ است‌، از جمله‌: خداوند بر آنچه‌ می‌کنید محیط‌ است‌. آنچه‌ در آسمان‌ و زمین‌ است‌، متعلّق‌ به‌ خداست‌ و خداوند بر همه‌ چیز محیط‌ است‌. در نتیجه‌، این‌ تعبیر قرآنی‌ که‌ خداوند بر همه‌ چیز محیط‌ است‌، نقطه‌ آغازین‌ هر کوشش‌ مناسبی‌ است‌ جهت‌ شناخت‌ و درک‌ نظرگاه‌ اسلام‌ در باره‌ محیط‌ زیست‌ و مبیّن‌ این‌ معناست‌ که‌ نهایهً محیط‌ زیست‌ آدمیان‌،وجود باری‌ تعالی‌ است‌ و به‌ تعبیر دیگر، بشر در احاطه‌ خداوند قرار دارد. احاطه‌ خداوند بر جهان‌ از طریق‌ واژه‌های‌ مختلف‌، مکرراً گوشزد شده‌ است‌، نظیر واژه‌های‌ وسیع‌ و علیم‌ که‌ بیانگر احاطه‌ آگاهانه‌ خداوند بر همه‌ چیز است‌.

 

اگر محیط‌ نهایی‌ آدمیان‌ وجود‌ باری‌ تعالی‌ است‌، پس‌ محیط‌ فعلی‌ او چیست‌؟

 

در حقیقت‌، بشر همواره‌ در محیط‌ الهی‌ غوطه‌ور است‌، منتهی‌ از این‌ امر ناآگاه‌ است‌ و آن‌ به‌ جهت‌ فراموشی‌ و جهل‌ اوست‌ (غفلت‌)، که‌ گناه‌ نفس‌ او محسوب‌ است‌ و می‌بایست‌ از رهگذرذکر بر آن‌ غلبه‌ کند. ذکر خداوند به‌ آن‌ است‌ که‌ او را در همه‌ جا ببیند و حقیقت‌ او را به‌ عنوان‌ المحیط‌ دریابد. می‌توان‌ گفت‌ که‌ بحران‌ محیط‌ زیستی‌ بشر، ناشی‌ از آن‌ است‌ که‌ آدمی‌ از این‌ که‌ خدا را به‌ عنوان‌ محیط‌ زیست‌ حقیقی‌ در یابد، تمرّد نموده‌ است‌. تباهی‌ محیط‌ زیست‌، نتیجه‌ این‌ دیدگاه‌ بشر امروز است‌ که‌ محیط‌ زیست‌ بخشی‌ از هستی‌ جهان‌ و جدا و مستقلّ از انسان‌ و حتی‌ منفک‌ از محیط‌ زیست‌ الهی‌ است‌. ذکر خدا، به‌ عنوان‌ المحیط‌، یعنی‌ آگاهی‌ و توجه‌ به‌ قداست‌ جهان‌ و این‌ دیدگاه‌ در عرفان‌ اسلامی‌، همواره‌ مورد مداقّه‌ بوده‌ است‌ که‌ در اینجا ما نمی‌خواهیم‌ در بحثهای‌ دقیق‌ عرفانی‌ وارد شویم‌. اما
باید توجه داشت که هیچ درکی از محیط زیست بدون پذیرش این مهم که زندگی دینی، جوامع انسانی را می‌سازد و محیط زیست را دربر می‌گیرد، کامل نیست. فراموش کردن دین، مانع از دستیابی مطالعات زیست محیطی به اهدافش خواهد شد و در بسیاری از مباحثی که در مورد توسعه اقتصادی در مقابل حفاظت محیط زیست بیان می‌شوند، ادیان جهان می‌توانند نقشی حیاتی ایفاء کنند. ادیان به شکل‌گیری گرایش‌های ما نسبت به طبیعت، هم به صورت خود آگاهانه و هم ناخودآگاهانه، کمک می‌کنند و جهان‌بینی و اخلاقیاتی را می‌سازند که مبنایی برای گرایش‌ها و ارزش‌های فرهنگی جوامع مختلف است. از این رو، ادیان چگونگی رفتار با دیگران و چگونگی ارتباط با طبیعت را برای ما مشخص می‌کنند. اگرچه علم و فناّوری، بسیاری از جنبه‌های مهم فرهنگ انسانی را با دین، پیوند می‌دهند اما، آنها مسایلی را بدون کنکاش رها می‌کنند (مانند سرچشمه‌های اصلی انگیزه‌ها و دغدغه‌های انسانی) که باعث می‌شوند جهان را به صورتی که می‌شناسیم شکل دهند. ما هنگامی بوم‌شناسی را بهتر خواهیم فهمید که درک کنیم ادیان، خمیرمایه باورها، عمل و روابط با دنیا را شکل داده‌اند. کسب دانش درمورد این دیدگاهها به ما کمک می‌کند تا راهها و روش‌های خود را مورد ارزیابی و ملاحظه مجدد قرار دهیم و خود را مجدداً به سمت سرچشمه‌ها و ریشه‌های زندگی، جهت ‌دهی کنیم.

 

با توجه به بحران‌های زیست محیطی موجود، ادیان باید مجدداً مورد توجه قرار گیرند.

 

بله همین طور است. با اهمیت یافتن نقش دین در حفاظت از محیط زیست، امیدی تازه برای حفاظت موثرتر از محیط زیست بوجود آمده است و موجب تعریف مبتنی بر دین از اخلاقیات زیست محیطی شده است. اخلاقیات زیست محیطی دینی به دو پرسش‌ اساسی اخلاق یعنی چه چیزی بطور ذاتی ارزشمند است؟  و معیار درستی یا اشتباه بودن یک عمل چیست؟ پاسخ‌هایی متفاوت از نظریه‌های متداول می‌دهند. همانطور که ذکر گردید، نظریه‌های متداول در مورد اخلاقیات زیست محیطی، سه کانون ارزش ذاتی را تشخیص داده‌اند، یعنی: انسان‌محوری، زیست‌محوری و زیست‌بوم محوری. اما وارد شدن دین به مباحث اخلاقیات زیست محیطی، می‌تواند کانون‌های ارزش ذاتی را به چهار سطح گسترش دهد. این سطح چهارم، با اصل توحید در ادیان الهی در ارتباط است و آن را می‌توان “خدا محوری”  نامید. این سطح از پرسش در مورد ارزش ذاتی را می‌توان به این صورت تعریف نمود که، ارزش ذاتی مختص خداوند باریتعالی است و ارزش سایر مخلوقات در این رابطه قابل تعریف می‌‌باشد. به این صورت که تمامی مخلوقات (اعم از زنده و غیر زنده) همگی” “آیات” و نشانه‌های خداوند هستند و تفکر و تحقیق در مورد آنها، راهی برای رسیدن به شناخت خداوند است. ‌برای مثال، از نظر اسلام و قرآن، موجودات طبیعی، آیات و نشانه‌های حق‌تعالی هستند و طبیعت شناسی باید به منزله آیت شناسی تلقی شود و ما را از آیات به صاحب آیات برساند.«آیه‌» به‌ معنای‌ نشانه‌ است‌ و مشعر بر هر چیزی‌ است‌ که‌ ذات‌ خداوند را تداعی‌ نماید. و در قرآن‌ مجید، حدود چهارصد بار، این‌ کلمه‌ به‌ صورت‌ مفرد و جمع‌ آمده‌ است‌. از نظر قرآن‌، هر چیزی‌ در جهان‌ نشانه‌ای‌ از خداوند است‌.