وجوب نقد فراجناحى – گفت و گو با دکتر سید سلمان صفوی

 

 

گفت و گو با دکتر سید سلمان صفوی


تعریف و تحدید نقد درون گفتمانى، از نگاه فردى که اغلب اوقاتش را در بیرون از کشور به سر مى برد، لطف خود را دارد. دکتر سید سلمان صفوى، اگر چه شهرت برادر خود، سید رحیم صفوى را ندارد، اما بیش از ۳۵ سال از عمر خود را در فعالیت‎هاى سیاسى گذرانده است. او از لندن و بخش مدیریت مرکز بین‎المللى مطالعات صلح، به پاسخگویى سئوالات ما در مورد «نقد» برآمده است.

جایگاه نقد و نظارت در نظام اسلامى کجاست؟ آیا نقد و نظارت فى نفسه مقوله اى داراى فضیلت است یا از اقتضائات زمانه است؟
نظام اسلامى یا غیر اسلامى به‎عنوان یک نظام سیاسى از آن جهت که ذاتا موضوع آن «قدرت» و چگونگى «توزیع»، «تعامل»، «حدود»، «کارکرد» و «کاربرد» است، مقتضاى فى حد ذاته آن، وجوب نقد و نظارت است. یعنى از جهت فقه سیاسى اسلامى، نسبت نقد و نظارت با حکومت دینى از جهت احکام خمسه اسلامى، وجوب است. از جهت فلسفه سیاسى اسلامى، نقد قدرت یا حکومت یکى از بالاترین فضایل اجتماعى آحاد مردم و امت اسلامى است. نشانه بارز یک جامعه اسلامى با فضیلت و یک فرد اهل فضیلت، زنده بودن و عمل به نقد و نظارت به اعمال کارگزاران نظام اسلامى است. اگر نقد در جامعه نباشد یعنى فضیلت در آن جامعه مرده است. و آن جامعه و فرد کمترین نسبت را با احکام حیات بخش اسلام ناب محمدى دارد.

تعریف شما از آن چه امروزه بهعنوان نقد درون گفتمانى شناخته مى شود چیست؟ بهعبارت دیگر نقد و منتقد امروز چه خصوصیاتى باید داشته باشند؟
ناقد باید داراى خصوصیات ذیل باشد: ۱- شناخت اجمالى نسبت به موضوع نقد داشته باشد؛ ۲- در نقد احترام و آبروى افراد باید حفظ شود؛ ۳- احوالات شخصیه افراد باید بدون اجازه مقامات عالیه عادل و عالم قضایى نباید در معرض نقد واقع شود؛ ۴- نقد درون گفتمانى باید به‎دنبال به سازى باشد؛ ۵- منافع اجتماع بر منافع فرد مقدم باشد؛ ۶- منافع ملى مقدم بر منافع حزبى، گروهى و جناحى باشد؛ ۷- نقد باید شامل کارهاى همه عمال حکومت بالاخص بالاترین‎هاى آن‎ها باشد، یعنى تقصیرات را گردن افراد پایین دست انداختن خیانت به نقد شرعى و علمى است؛ ۸- نقد باید شامل رویکردها، برنامه‎ها، مدیریت، دستاوردها و اخلاق باشد؛ ۹- نقد باید بى‎طرفانه و فرا جناحى باشد. ممکن است فرد خوش اخلاق باشد یا آدم متشرعى باشد، ولى وى دانش، تجربه یا مدیریت لازم براى مسئولیت خود را نداشته باشد. نباید به‎خاطر آن‎که وى فردى حزب اللهى، مکتبى و ولایت‎مدار است، از نقد بى‎کفایتى‎هاى علمى و مدیریتى او غفلت کرد.

امروز متأسفانه در برخى پست‎هاى بالاى حکومتى افراد متدینى هستند که شرایط لازم علمى، تجربى و مدیریتى مقامات خود را ندارند و برخى از متدینین از نقد آن‎ها به‎خاطر تشرع این افراد اجتناب مى‎کنند. امروز یکى از آفات جدى نقد درون گفتمانى، برخورد جناحى با بررسى نقاط ضعف و قوت حکومت است. برخى از سبزها یا اصلاح‎طلبان فقط نقاط ضعف دولت، پارلمان یا قوه قضاییه را مى‎بینند و برخى از اصول گرایان نیز حکم واحد براى همه سبزها یا اصلاح‎طلبان مى دهند و فقط انگشت بر نقاط ضعف برخى دیدگاه‎هاى آن‎ها یا شخصیت‎ها مى‎نهند.

در مورد ضعف نقد و نظارت در کشور ما چند دیدگاه وجود دارد. به‎عنوان مثال‏، نظارت در سطوح مدیریتى تنها معطوف به سازمان‎هاى نه‎چندان قوى، مانند سازمان بازرسى کل کشور شده است.

برخى بر این عقیده‎اند که علت ضعف نقد، ضعف قانون اساسى است. برخى دیگر معقتدند ریشه این مسئله در عواملى مانند پیوند رانتهاى اقتصادى با جایگاههاى سیاسى و فرهنگى در کشور است. شما معضل را در کجا مىبینید؟ راهحل چیست؟
مشکل اول نظام فرهنگ سیاسى و تربیت سیاسى ما است. ما على‎العموم از نقد شدن بدمان مى‎آید و از نقد کردن دیگران خوشمان مى‎آید. اگر کسى ما را نقد کرد وى را فردى مسئله‎دار، وابسته به بیگانه، وابسته به جناح رقیب، فریب‎خورده، کانالیزه شده و… مى دانیم ولى اگر کسى مدح ما را کرد، مداح ما را فردى آگاه، کارشناس، مخلص، دلسوز، حزب اللهى، اصول‎گرا و… تلقى مى‎کنیم. در حالى‎که در فرهنگ اسلام ناب محمدى، باید خاک در دهان چاپلوس کرد و از نقاد تشکر و قدردانى کرد. لذا در وهله اول حکومت باید اقدام به تصحیح فرهنگ و تربیت سیاسى کند. امروز آن‎چه که در برخى نهادها تحت عنوان تعلیمات سیاسى و عقیدتى تدریس و تبلیغ مى‎شود، مخل آزاد‎اندیشى و تربیت نقدپذیرى و نقد‎گویى سازنده است. این نوع تعلیمات کارخانه مداح‎سازى، سفله‎پرورى و چاپلوس رفتارى و یک بعدى نگریستن، و جناحى دیدن مسایل کشور است.

اصلاح فرهنگ نقد باید از تجدید رفتار و رویکرد مسئولین عالى‎رتبه نظام شروع گردد. آن‎ها باید چاپلوسى پذیرى و مدیحه سرایى را تعطیل کنند، از ناقدین حمایت امنیتى و معنوى کنند، صدا و سیماى ملى، صداى همه اقشار جامعه ایرانى و همه گرایشات سیاسى بشود. آن وقت بدنه جامعه و ارگان‎ها نیز شروع به تجدید و تصحیح رفتار خود مى کنند.

یکى از مسائلى که در مورد نقد و نظارت مطرح مى شود، این است که نقد باید با توجه به اقتضائات زمان طرح شود. این مسئله اغلب مبهم است و باعث سوء استفادهها یا شاید سوء برداشت هایى مىشود. این ملاحظات در چه چهارچوبى است؟

متأسفانه همین‎طور که جنابعالى مى‎فرمایید از این مسئله سوء‎استفاده شده است. لذا در شرایط فعلى باید نقد علمى آزاد باشد و همه حوزه‎ها و اشخاص را در برگیرد تا توازن ایجاد شود.

یکى از مقولات مرتبط با نقد، جایگاه و ارج و قُرب مردم است. رابطه نقد و نظارت با مردم در نظام اسلامى چگونه باید باشد؟ اصولا نقد و نظارت صرفا ناظر به مردم است یا از ضابطه اى فراتر از مردم مطرح مىشود؟ ملاک نقد درون گفتمانى را مردم تعیین مىکنند یا مسائل دیگرى؟

مسئله مهمى که باید بدان اشاره کرد این است که آزادى اندیشه و نقد کردن، اصالتا بخشى از «حقوق طبیعى» فرد و جامعه است. و بعدا شارع مقدس براى تأکید بر این اصل مهم و حیات بخش آن را از جمله تکلیفات مکلفین نیز ذکر کرده است. لذا هیچ کس حق منع کردن نقد و آزادى اندیشه را ندارد. انجام دادن نقد را شارع مقدس واجب کرده است در قالب اصل امر به معروف و نهى از منکر.

نقد بر عهده چه کسانى است؟ آیا نقد مقوله اى صرفا متعلق به روشنفکران است؟ یا مقولهاى صرفاسیاسى است که سیاستمداران باید به آن توجه کنند؟ اگر مقولهاى عام است‏ ، اقشار مختلف چه نسبتى با آن برقرار مىسازند؟

نقد کردن از حقوق اساسى آحاد مردم است. شارع مقدس از عالمان پیمان گرفته است که در مقابل گرسنگى بیچارگان و ستم ظالمان سکوت نکنند. وظیفه و مسئولیت اصلى روشنفکر و عالم، نقد کردن است. اصولا وجه تمایز و فصل روشنفکر از صاحبان و اصحاب قدرت رویکرد انتقادى آن‎ها به زمین و زمان است. کسى که منتقد نیست نه روشنفکر است نه عالم. او پاره‎اى از حلقه قدرت است.

نقد در تاریخ ۳۰ ساله انقلاب اسلامى در چه مواقعى به‎خوبى صورت نگرفته است و در چه مواقعى نقد صورت اصولى و حقیقى خود را داشته است؟ در این سئوال سعى داریم مرور مختصرى بر تاریخ بعد از انقلاب داشته باشید.

از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ تا خرداد ۱۳۶۰ آزادى اندیشه و نقد همه‎کس و همه‎چیز در ایران انقلاب اسلامى رایج بود. همه گروه‎هاى اسلامى اعم از خط امامى و مخالف خط امام (حزب جمهورى اسلامى، مجاهدین انقلاب اسلامى، جنبش مسلمانان مبارز، مجاهدین خلق، جاما، نهضت آزادى و…)، ملى، مارکسیستى، غربى و شرقى آزاد بودند که دیدگاه‎هاى خود را در قالب روزنامه، مجله، کتاب و اعلامیه منتشر و بیان کنند. تلویزیون ایران مناظره‎هاى مشهور آیت‎الله بهشتى، دکتر سروش و حجت‎الاسلام والمسلمین مصباح یزدى با سران حزب توده مهمترین و قدیمى‎ترین حزب مارکسیست لنینیست ایران را انجام داد و پخش کرد.

پس از شروع عملیات مسلحانه مجاهدین خلق علیه حکومت، فضاى امنیتى در ایران حاکم شد. این فضاى بسته سیاسى که به مقتضاى عملیات تروریستى منافقین و جنگ صدام علیه ایران ایجاد شده بود تا پایان دوره دفاع مقدس ادامه یافت. در دوره ریاست جمهورى اسلامى آیت‎الله رفسنجانى فضاى سیاسى بهترى فراهم شد. روزنامه سلام و رسالت دو روزنامه منتقد مشهور آن دوره بودند. دوره ریاست جمهورى آقاى سید محمد خاتمى را مى‎توان دوره تلاش براى نهادینه کردن فرهنگ نقادى نامید. در این دوره سیاست دولت حمایت نسبى از فرهنگ نقد و نقادان بود، در دوران کنونى با توجه به شرایط پس از انتخابات متأسفانه برخى نقدهاى علمى و سازنده خردگرایان اصول گرا و اصلاح‎طلب نیز گم شده است.

در پایان اگر نکته اى افزون بر این موارد لازم به ذکر مى بینید‏، بفرمایید.

در پایان پیام این حقیر که ۳۵ سال از عمر خود را در کار سیاسى و فرهنگى براى ایجاد انقلاب اسلامى و تحکیم و استمرار آن طى کرده است، به جوانان عزیز و فهیم و حساس میهنم این است که راه تبدیل جامعه ما از کشورى جهان سومى و نهادینه کردن مشروطه مشروعه در این مرز و بوم، کارى طولانى است. شتاب زدگى و شعارهاى تند، سم اصلاح و پیشرفت جامعه در حال گذار ماست. در اروپا ۳۰۰ سال پس از رنسانس مشروطیت نهادینه شد. در کشور ما از جنبش مشروطیت حدود ۱۰۰ سال گذشته است. لذا شما که آینده مملکت در دست شما خواهد بود باید صبر، خرد گرایى، اعتدال گرایى، نقد پذیرى، سعه صدر، تحمل عقیده مخالف، اصول راهنماى عمل و چراغ راه تان باشد، تا روزى ایران عزیز شود، ایرانى که ملت هاى مسلمان از آن درس دموکراسى دینى فرا گیرند.