هنر دینی بازتاب اصول آن دین است

سیزدهمین نشست از مجموعه درسگفتارهای فلسفه دین با موضوع “دین و هنر” با سخنرانی حسن بلخاری، اسماعیل بنی اردلان و محمد علی رجبی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار ‌شد. به گزارش خبرنگار آکادمی مطالعات ایرانی لندن(LAIS)، در ابتدای این نشست دکتر حسن بلخاری عضو گروه مطالعات عالی هنر دانشگاه تهران به بررسی موضوع “نسبت هنر و ادیان شرقی” پرداخت و گفت: برای بررسی نسبت هنر و دین ابتدا باید این دو مفهوم را تعریف کرد.

وی افزود: در مورد دین تعاریف گوناگونی وجود دارد. جامعترین تعریفی که از دین می‌توان ارائه داد این است که دین امری است که ریشه در الوهیت و وحیانیت دارد.

وی تصریح کرد: دین دو جزء دارد، یکی عقیده و دیگری عمل. بر این اساس دین مجموعه قواعد، احکام و اعتقاداتی است که از یک سو ریشه الهی دارد و از سوی دیگر ظهور عملی دارد.

بلخاری تأکید کرد: الزاماً ایده دین باید جامه عمل بپوشد. یعنی بطور حتم این ایده باید ظهور پیدا کند. تأکید بر ایده و عمل در دین نمایانگر وجوهات ذاتی دین است. نسبت میان ایده دین و عمل آن یک رابطه و نسبت ذاتی است.

بلخاری در مورد تعریف هنر نیز گفت: دو گروه از متفکران هنر را تعریف ناپذیر می‌دانند و می‌گویند هنر از تحدید می‌گریزد. گروه اول کسانی هستند که سردمدار اصلی آنها ویتگنشتاین است.

وی تصریح کرد: این گروه معتقدند هنر یک مفهوم باز است و مفهوم باز نیز حدبردار نیست. باید توجه داشت تا شیء محدود نشود نمی‌شود تعریفی از آن ارائه داد. ویتگنشتاین و طرفدارانش معتقدند که هنر حدبردار نیست و لذا قابل تعریف نیست. آنها معتقد هستند که ظهور گسترده و فزاینده سبکهای هنری را داشته‌ایم. با توجه به این مشخص می‌شود که هنر مفهومی باز است که قابل تعریف نیست. چرا که اگر قابل تعریف و محدود بود این گستره سبکهای هنری را نداشتیم.

عضو گروه مطالعات عالی هنر دانشگاه تهران تأکید کرد: گروه دیگر که قائل به تعریف پذیری هنر نیستند جامعه شناسان هنر هستند. در ۴۰ سال گذشته جامعه شناسی هنر جدی گرفته شده است. این در حالی است که در گذشته جنبه فلسفی هنر و فلسفه هنر مورد توجه جدی بود.

بلخاری یادآور شد: در قرن ۲۰ با ظهور اندیشه چپ، گرایش جامعه شناسی هنر بر فلسفه هنر تفوق یافت. جامعه شناسان هنر معتقدند که هنر غیر قابل تعریف است چرا که هنر بازتاب تحولات اجتماعی است. با توجه به اینکه این امور روبنایی(هنر) در حال تغییر و تحول هستند لذا اموری قطعی نیستند که تعریف شوند.

این پژوهشگر هنر در ادامه تصریح کرد: به رغم این دو نظریه و دیدگاه، تعریفهای خوبی از هنر نیز داریم. باید توجه داشت که هنر دو وجه ذاتی دارد. یک وجه منشأ اثرات و ایده است. هیچ هنری بنا به فقدان ایده ظاهر نمی‌شود. به عبارت دیگر هر هنری ایده‌ای را در ذات خود دارد. این ایده همان فورمال است.

وی افزود: باید توجه داشت که فرم در هنر به معنای جوهر ذاتی است که عین محتواست. فرم در هنر چیزی است که صورت بخش است. وجه دیگر هنر جنبه پیکتوریال و ظهوری آن است. این نسبت میان ایده و ظهور در هنر شباهتی با ایده و عمل در دین دارد. برای نمونه اعتقاد من به نماز اگر بر رفتار متجلی نشود نماز نخوانده‌ام. از این زاویه دین و هنر نسبت با هم دارند.

بلخاری با اشاره به اینکه در هنر دینی، هنر الزاماً نقش بازتابی و آیین گون دارد گفت: هنر دینی بازتاب اصول آن دین است. ایده و منشأ این هنر توسط خدای آن دین شکل می‌گیرد. کیفیت صورت نمودن امر مطلق آن دین در تعیین ساختار هنر آن دین نقش اصلی دارد. در هر دین هر پدیده‌ای نسبت با خدا تعریف می‌شود که هنر هم همین گونه است.

دکتر اسماعیل بنی اردلان مدیرگروه فلسفه هنر دانشگاه تهران در این نشست نیز به موضوع “معرفت شناسی هنر اسلامی” پرداخت و گفت: هنر هر دوره متناسب با تفکر ظهور یافته در آن دوره است.

وی افزود: با مبانی هنر جدید نمی‌شود به سراغ سنجش آثار هنری خودمان(هنر دینی) برویم. بر این اساس عده‌ای با تأکید بر نظام زیبایی شناسی جدید آنقدر پیش رفتند که تمدنهای قدیم را فاقد زیبایی شناسی دانستند. باید توجه داشت که صورت جدید هنر با آنچه در تمدن اسلامی و شرقی است متفاوت است.

وی تصریح کرد: شواهد تاریخی دلالت بر آثار هنری در تمدن اسلامی دارد. سؤال این است که بر چه مبنایی می‌شود به حقیقت و معرفت این آثار هنری دست یافت.

بنی اردلان در ادامه به بررسی هنر یونانی، هنر ایرانی و هنر اسلامی پرداخت و تصریح کرد: هنر یونانی به امر قدسی دست یافت. آن امر قدسی بحث ریاضیات و تناسب و هماهنگی در طبیعت بود.

بنی اردلان در ادامه افزود: از نظر یونانیان تناسب در طبیعیت امر ثابتی است. کشف اینکه طبیعت از تناسب برخوردار است یونانیان را به سمت ریاضیات کشاند و نسبت طلایی فیثاغورث اساس هنر یونانی شد.

مدیر گروه فلسفه هنر دانشگاه تهران تصریح کرد: یونانیان تناسب در طبیعت را در هنرهای تجسمی خود به کار بردند. اما با وجود آنکه ایرانیان با ریاضی خوب آشنا بودند و ریاضیات را خوب می‌شناختند ریاضیات در هنر آنها راه نیافت. ایرانیها وقتی در طبیعت نگاه می‌کردند به این تناسب توجه نکردند و تصرف در طبیعت و جعل واقعیت کردند. آنها وقتی در طبیعت نگریستند سعی کردند امر پنهان در عالم خارج را آشکار کنند.

وی با اشاره به اینکه در تمدن اسلامی هنر منفک از دین و حقیقت نیست گفت: در تمدن اسلامی هنرمند با یاد اوست که راه می‌رود و قلبش را صیقل می‌دهد و قابلیت دیدار پیدا می‌کند و در این دیدار اثر هنری می‌آفریند. لذا نسبت میان دین و هنر تعبیر درستی نیست چون در تمدن اسلامی تفکیک دین و هنر درست نیست.

در ادامه این نشست دکتر محمد علی رجبی به موضوع “شیعه و هنر” پرداخت و گفت: منظور هنر شیعه، هنر اسلام حقیقی است.وی افزود: کلمه شیعه دو معنا دارد که یکی به معنای مصاحبت و همراهی است و دیگری به معنی پیروی همراه با عشق. معنای اولی به معنای وَلایت و دومی به معنای وِلایت به معنای سرپرستی. در شیعه ولایت به حق برمی‌گردد.

این پژوهشگر حوزه هنر تصریح کرد: تحقق هنر شیعه در مدینه النبی است. شیعه بر مبنای حکمت قرآنی رسوخ به باطن قرآنی را از طریق اولیا می‌داند و معتقد است کلیددار، امیرالمؤمنین و خاندان او هستند؛ بدون پیر نمی‌توان به راه طریقت رفت.

وی با اشاره به اینکه عصمت بحث مهمی در فرهنگ شیعه است گفت: عصمت به معنای گناه نکردن نیست بلکه رابطه بی واسطه از حق به خلق است. این عصمت نسبتی با حسن دارد. حسن ظرف تجلی اسماء الهی است و از این حیث سوره یوسف، احسن القصص خداوند می‌شود.