آکادمی مطالعات ایرانی لندن(LAIS)
اشاره: همایش یک روزه «حکمت و معنویت» به همت مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفهایران و به مناسبت روز جهانی فلسفه در محل این موسسه با حضور استادان، بزرگان و چهرههای ماندگار فلسفه برگزار شد.
***
دکتر رضا داوری اردکانی دراین همایش درباره موضوع «حکمت و معنویت از دید فلسفی» سخنرانی کرد. وی گفت: هر روز، روز جهانی فلسفه است و چه خوشتان بیاید، چه خوشتان نیاید، فلسفه همه جا هست. در کشور ما رسم شده که حکیم و فیلسوف را یکی بدانیم و من باید توضیح بدهم کهاین طور هست یا نه. پاسخ من بهاین سئوالاین گونه است که هر فیلسوفی ضرورتاً حکیم نیست و وقتی به زندگی فیلسوفان نگاه میکنیم، از زمان کِندی تا عصر حاضر و زمان علامه طباطبایی همه فلاسفه، عمل را شرط درک دانستهاند و همواره حکمت را به عنوان یک صفت الهی ذکر میکنند.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی افزود: در قرآن نزدیک به ۲۰بار لفظ حکمت آمده و همه جا هم به عنوان لفظ محمود است. همه پیامبران در قرآن، حکیم ذکر شدهاند. لقمان هم حکیم است، پس از همین جا متوجه میشویم که فقط پیامبران و ائمه حکیم نیستند و هر کسی میتواند حکیم باشد. نکته ظریفی که دراینجا وجود دارداین است که حکیمان ضرورتاً فیلسوف نیستند، چون فیلسوف باید اهل بحث باشد، در حالی کهاین افراد فقط حرفهای زیبا و دلنشین گفتهاند.
داوری اردکانی تصریح کرد: ما به ندرت به ملاصدرا حکیم میگوییم ولی از ملاهادی سبزواری به عنوان حکیم یاد میکنیم. ما به فردوسی، سنایی غزنوی و نظامیگنجوی و ناصرخسرو حکیم میگوییم، چون در شعرهای آنان حکمت موج میزند، اما چرا به عطار و حافظ، حکیم نمیگوییم یا مثلا حکمت در مجموعههای سعدی موج میزند و اگر همه مجموعههای حکمت را جمع کنیم، با حکمت موجود در گلستان و بوستانِ سعدی برابری نمیکند. من پاسخاین سئوال را به پای اتفاقات تاریخ میگذارم که تعدادی شاعر، حکیم شوند و تعدادی نشوند و فعلا پاسخ دیگری برایاین سوال ندارم.
وی افزود: زمینهاینکه حکمت و فلسفه یکی شوند از زمان یونانیها وجود داشته است. ارسطو فضائل را به فضائل اخلاقی، نظری، عقلی و عملی تقسیم میکند. خود فضائل عقلی را هم به عفت، شجاعت، عدالت و حکمت تقسیم میکند؛ بنابراین همین طور که میبینید حکمت جزو فضائل اخلاقی حساب میشود. توجه داشته باشید کهاین فضائل قابل رتبهبندی نیستند و ما نمیتوانیم بگوییم که حکمت فرعِ فرعِ فضیلتهاست.
جایگاه معنویت در الهیات اسلامی
ایت الله دکتر سید مصطفی محقق داماد به عنوان چهارمین سخنراناین همایش درباره موضوع «جایگاه معنویت در الهیات اسلامی» سخنرانی کرد. وی گفت: من میخواهم دراین سخنرانی به دو سوال پاسخ دهم؛ اولاینکه آیا از نظر الهیات اسلامیمراد از معنویت، تقید به عمل و احکام شریعت است؟ یعنیاینکه چنانچه فردی به تمام احکام عمل کند و رفتارش منطبق با شریعت باشد، یک شخص معنوی است یا نه؟ و سوال دیگرم هماین است که آیا مراد از معنویت همان اخلاق است؟ مطالعات نشان میدهد که پاسخ هر دو سوال منفی است.
محقق داماد افزود: از نظر الهیات اسلامی، هدف اصلی از بعثت انبیاء عمل به شریعت و اخلاق صرف نیست. در قرآن ما تعبیرات زیادی داریم که افراد عامل به شریعت هستند، اما چون فاقد عنصر و گوهر و دینداری که میخواهم درباره آن صحبت کنم، هستند، مورد نکوهش قرار میگیرند. ممکن است برایتان سوال پیش بیاید که فقدان عنصر و گوهر دینداری چه تاثیری دارد. اولاینکه فرد آثار خوب دینداری را پیدا نمیکند، دوماینکه دینداری بدون عنصر و گوهری که قرار است درباره آن سخن بگویم خطرش از بیدینی بیشتر است. «وننزل من القرآن ما هو شفاء ورحمه للمومنین ولا یزید الظالمین الا خسارا» مصداقاین دو مورد است.خُسر یا خُسران یعنیاینکه روزبروز عقب گرد داشته باشیم.
عضو هیئت امنای سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامیایران ادامه داد: به عقیده من دین یک چاقوی دو پهلو است. اگر درست درک بشود آدمیرا به اعلا میرساند، اما اگر بد فهمیده شود انسان را به اسفل السافلین میبرد. بنابراین مشخص میشود که ما برای یک دینداری درست باید گوهر اصلی آن را پیدا کنیم. همه ما جوامعی را میبینیم که در آنجا دین وجود ندارد اما خصلتهای خوب و جوانمردی وجود دارد، از آن طرف هم جوامعی را میبینیم که دین وجود دارد ولی دینداران آنجا دُگم و بدون رحم و مروت هستند ولی تصور میکنند در جوار رحمت الی هستند. وی اضافه کرد: دین احمقانه و کجاندیشانه مرض و درد میآورد به همین دلیل فضیلت بیدینی از دینداری بدون فهم گوهر و عنصر دینداری بیشتر است به همین دلیل باید همیشه از خدابخواهیم اگر قرار است ما دیندار احمق باشیم، کمک کند بی دین شویم.
اهل معنویت یعنی کسی که طالب معنی است
دکتر غلامحسین ابراهیمیدینانی نیز دراین همایش در باره موضوع «حکمت و معنویت» سخنرانی کرد. وی گفت: هر حکیمیفیلسوف است ولی ممکن است یک فیلسوفی حکیم نباشد چون فیلسوف کسی است که دانایی و خرد را دوست دارد ولی ممکن است که یک نفر خیلی بداند ولی خرد و دانایی را دوست نداشته باشد بنابراین او فیلسوف نیست.
وی افزود: حکمت از استحکام و محکمیمیآید اما معنویت از نظر لغت شناسی با معنی هم ریشه است و اهل معنویت یعنی کسی که طالب معنی است. ممکن است بپرسید معنویت چیست که همه طالب آن هستند؟ جوابها بهاین سوال یکسان است. معنی همه جا هست و نمیشود جایی رفت که معنی نباشد حالا اگر معنی همه جا حضور دارد پس چرا دنبالش میگردیم و برای رسیدن به معنی کوشش میکنیم؟ دقت کنید که معنی ظاهر نمیشود مگر در یک شرایط خاص. معنی در کوه سبلان با معنی در اعماق دریا فرق دارد. معنی خودش را با صورتی که ظاهر میشود تطبیق میدهد. نویسنده «خرد گفتگو» ادامه داد: همانطور که اشاره کردم معنی در شرایط خاصی ظهور میکند و اگر آن شرایط نباشد، امکان ظهور آن فراهم نیست، حالااین شرایط فرق دارد چون ما لایتناهی شرایط داریم پس معنی همیشه حاضر و با یک تفسیر هم همراه است. همه ما آدمهای روی کره زمین اهل تفسیر هستیم پس نمیتوانیم بپرسیم تفسیر چیست و مفسر کیست؟ چون همین که یک چیزی را توضیح میدهیم یعنی آن را تفسیر میکنیم. پس فکر نکنید فقط کسانی که کتاب تفسیر نوشتند مفسر هستند. هر تفسیری کلام و هر کلامیتفسیر است.
حکمت، صرف آگاهی نیست
آیت الله حسن رمضانی هم با موضوع «حکمت و معنویت» سخنرانی کرد. وی گفت: صحبت کردن درباره معنویت و حکمت برای من سخت است چون خوف آن را دارم، حرفی بزنم که نتوانم به آن عمل کنم. حکیم باید از حکمت و اهل معنا از معنویت سخن بگوید.
این استاد علوم عقلی و عرفانی حوزه علمیه قم افزود: شاید معنی حکمت به معانی علم، معرفت و خبرویت نزدیک باشد اما اینطور نیست و هرکدام اینها معنی خاص خود را دارند. علم، مطلق آگاهی است، همان چیزی که در زبان فارسی آن را دانستن مینامیم بنابراین ما از علم تحت عناوین متفاوتی میتوانیم یاد کنیم اما معرفت،اینگونه نیست. در معرفت عالم بالله یک معنا و عارف بالله یک معنای دیگر دارد. رمضانی ادامه داد: حکمت صِرف آگاهی نیست، بلکه آگاهی از حقایق اشیاء و عمل کردن به اقتضای آن آگاهی است. ملاصدرا در جلد سوم اسفار گفته است: حکمت صرف آگاهی قابل توجه نیست و پیش از آن فرد باید به حقایق آگاه و براساساین آگاهی ملتزم باشد. چنین فردی را حکیم مینامند. بنابراین اگر شخص به حقایق اطلاعات پیدا کرد و ملتزم شد حکیم است. قلب انسان حکیم لایروبی و تنقیه شده است.
وی در پایان اضافه کرد: باید مرزها، حجاب و حدودها برداشته شود تا انسان احساس نزدیکی با ملکوت بکند. اگر فردیاینگونه باشد حکیم معنوی است. اصل اسلام هم یعنی راستی و درستی.فلسفه و حکمت را باید گونهای یادگرفت که بماند و جاودانی باشد و دنیا و آخرت را آبان کند.