مولوی و اخلاق زمانه

دکتر سید سلمان صفوی

آکادمی مطالعات ایرانی لندن

مقدمه:

‏ در فلسفه سیاسی قرن بیستم، نظریه عدالت جان رالز John Rawls (2002 م.) از اهمیت بسیار برخوردار است. رالز با تدوین نظریه عدالت خود تحت تأثیر سنت کانت در کتاب “نظریه‏ای در باب‏ عدالت” (A Theory of Justice) (1971، ۱۹۹۹ م.) می­نویسد: “عدالت؛ اولین فضیلت برای نهاد اجتماعی است.” او در این کتاب آزادی و عدالت را همنشین کرده، با الهام از اندیشه‏های کانت‏، اخلاقیات را در دل فلسفه سیاسی دموکراتیک معاصر می­نشاند. مخالفت با برداشت ابزارگرایانه و فایده­گرایانه هابز و هیوم در مورد عدالت‏، بخشی از ابعاد اندیشه رالز در باره عدالت است. کانت پیشکسوت رالز و از سرسخت‏ترین منتقدان فایده‏گرایی است و این نظریه را مغایر با کرامت ذاتی‏ انسان می‏داند. فلسفه اخلاقِ کانت، عدالت را با انصاف و بیطرفی همراه و همساز می­داند.

عدالت:

عدالت، کلیدی ترین مفهوم در فلسفه اخلاق، سیاست و حقوق است. رفتار و شیوه زندگی درست در سطح فردی، جمعی و سیاسی وَ صحت عملکرد آحاد جامعه و کارگزاران حکومت عمومی، حقوق و تکالیف و تعهدات هر فرد و ماهیت سیاست‌های اقتصادی – اجتماعی دولت‌ها ذیل مفهوم کلی عدالت قرار دارند. مفهوم عدالت صرفا نظری نیست، بلکه معطوف به عمل است و کانون شبکه مفاهیم اخلاق، قانون، انصاف و آزادی است. عدالت؛ فضیلت اول و بنیادی است و مبنای دفاع از اصول دیگر است.

در اخلاق و فلسفه سیاسی اسلام عدالت؛ قاعده حاکم است. چنان که نبی اکرم(ص) می­فرمایند: “بِالعَدل قامَتِ السَّموات وَ الأَرض”. حضرت مولانا از عرفای طراز اول جهان اسلام، در شاهکار جاویدان خود “مثنوی معنوی” آرای حکیمانه خود را به صورت حکایاتی در فرم شعر ارائه کرده است. آرای حضرت مولانا راهگشا و چراغ راهنمای بشر امروز است، زیرا بر حقایق ازلی و حکمت خالده مبتنی است.

عدل بر دو قسم است: ۱٫ عدل صوری که قوه عامله با او به کمال می­رسد و همگان باید عامل به آن باشند؛ از حاکم تا فرودست ترین اصناف جامعه. ۲٫ عدل معنوی بدین معناست که هدف جستجوگر حقیقت، قرار گرفتن قلب در صراط مستقیم است. در نظام اجتماعی، عدل از طریق حاکم و کارگزارانِ ارشد حکومت در جامعه جاری و ساری می­شود که: “أَلنّاس عَلی دینِ مُلوُکِهِـم.” حضرت مولانا در این باب می­سراید:

حـق تعــالــی عـادل سـت و عـــادلان

کــی کـنـنـد استمگـــری بـر بیــــدلان

خــوی شـــاهـان در رعـیـت جـا کنـد

چرخ اخضــر خاک را خضــرا کنـد

شه چو حوضی دان حشم چون لولها

آب از لــــولــــه روان در گـــولـــها

(لب لباب المثنوی، ص ۹۶)

بی عدالتی در جامعه، بازتاب عدم عدالت کارگزاران حکومت است. حضرت مولانا در این باب گوید:

ور در آن حوض اب شور است و پلید

هــر یکــی لــولــه همــــان آرد پــدیــد

هــر هنـر کاستــا بـدان معـــروف شــد

جان شاگــردش بــدان مـوصـوف شــد

(لب لباب المثنوی، ص ۹۶)

ظلم صوری و معنوی:

ظلم؛ نقطه مقابل عدل است و همچون عدل بر دو نوع “ظلم صوری” و “ظلم معنوی” تقسیم می­شود. ۱٫ ظلم صوری؛ تضییع حقوق مردم است و موجب ایجاد ظلمت در جامعه می­شود و برای ظالم، ظلمت قیامت را به همراه دارد که: “أَلظُلم ظلماتِ یَومِ القِیامَه.” ۲٫ ظلم معنوی؛ خودپرستی و دگرپرستی است که: “إِنَّ الشِّرک لَظُلمٌ عَظیمً.” حضرت مولانا می­سراید:

ای که تو از جاه ظلمــی می کنـی

از برای خویش چاهـی می کنــی

گرد خود چون کرم پیلــه بر متن

بهر خود چه می کنی، اندازه کن

(لب لباب مثتوی، ص ۹۷)

وظیفه عالمان و جوانمردان، دفاع از مظلومان است. حضرت مولانا گوید:

شیــــر مـرداننــــد در عـالــــــم مــدد

آن زمـان کافغــــان مظلــومان رســد

بانـگ مظلــومان ز هـر جا بشنـونـــد

آن طرف چون رحمت حـق می دوند

گر ضعیفــی در زمین خواهد امــــان

غلغـــــل افتــــــد در سپـــاه آسمـــان

(لب لباب مثنوی، ص ۹۶-۹۷)

قاعده طلایی اخلاق:

قاعده طلایی اخلاق کانت این است که تنها بر پایه آن آیینی رفتار کن که در عین حال بخواهی آن آیین به قانون جهان شمول تبدیل شود. (کانت، بنیاد مابعد الطبیعه اخلاق، ۶۰) حضرت مولانا در این باب می­سراید:

ای بسا ظلمــی که بینــی در کســان

خوی تو باشــد در ایشـان ای فــلان

انـــدر ایشـــان تافتـــه هستـــــیِّ تــو

از نفــاق و ظلــم و بـد مستــــیِّ تــو

آن تویی کان زخم بر خود می زنـی

بر خـود آن دم تــار لعنت می زنــم

قصــد جفت دیگـــران کردم ز جـاه

بـر مــن آمــد آن و افتــادم بـه چــاه

مـن در خــانــه کســی دیگـــر زدم

او در خـــانـــه مـــــرا زد لاجــــرم

(لب لباب مثنوی، صص ۹۸-۹۹)

مکافات عمل:

این نظریه اخلاق کانت در فرهنگ و هنر اسلامی به نظریه “مکافات” شهرت دارد و نگارش رمان جهانی و ماندگار “جنایت و مکافات ” داستایوفسکی نیز بر اساس آن است. مولانا در این باب سروده است:

این جهان کـوه است و فعـل ما نـــدا

ســـوی مـا آیـــد نــــداها را صــــدا

چون که بد کردی بترس ایمن مباش

زان که تخـم است و برویاند خـداش

کی کجی کردی و کی کردی تو شر

کــه نــدیــدی لایـقش در پــــی اثــر

کــی فـرستــادی دمــی بــر آسمــان

نیکیــــی کـــز پـــی نیـامد مثـــل آن

گــر مراقب باشـــی و بیـــدار خـود

بینـــی هر دم پاســـخ کـــردار خـود

( لب لباب مثتوی، صص ۹۹-۹۸)

استفاده ابزاری سیاسیون از دین:

حکایت عبرت آموز وزیر جهود که با نفوذ در اجتماع نصرانیان، به نام دین بین آنها اختلاف ایجاد کرد (مثنوی، مولوی، دفتراول، ابیات ۳۲۴-۷۳۸) حکایت امروز رفتار غیرانسانی افراطیون مذهبی نظیر طالبان، النصره، داعش و . . . است. ظاهربینی چنین افرادی اسباب آلت دست شدن آنها توسط سلطه گران می­شود­؛ به نحوی که در چارچوب پروژه حکام جور، به نام دین، با قلع و قمع یکدیگر، اصول اولیه اخلاق و معنویت را زیر پا می­گذارند. بدین وسیله مذهب علیه مذهب می­شود. در بازار مکر و نیرنگ سیاسیون در قالب دین ورزی، به فرموده مولانا تنها آنان که دل به مهر پاکان داده اند، آلت دست نمی­شوند و اخلاق حسنه و مصفای حضرت مصطفی (ص) را میزان صحت و سقم طریق خود قرار می­دهند.

مِهر پاکان در میـــان جــان، نشـــان

دل مَــده الا به مهــــــر دل خوشــان

بود در انجیــــــــل نام مصطفـــــــی

آن سَــــرِ پیغمبـــران، بحــــــر صَفا

بود ذکـــــر حِلیـــــه ها و شـــکل او

بود ذکـــر غَــزو و صَـــوم و اَکلِ او

نام احمـــد ایــن چـنیـن یــاری کنـــد

تا که نــورش چون نگــهداری کنـــد

نام احمد چون حصاری شد حَصیــن

تا چه باشــــد ذات آن روحُ الاَمیـــن

(مولوی، مثنوی، دفتر اول، ابیات ۷۲۳ و ۷۲۶-۷۲۷ و ۷۳۷-۷۳۸)

اخلاق جهانی:

از جذابیت­های های نظریه اخلاقی حضرت مولانا این است که او در این حوزه ها مُنادی اخلاق جهانی است. عدالت، ظلم، یاری مظلوم و مکافات عمل، مشروط به دین، ایمان، زن و مرد، شرقی و غربی و خودی و غیرخودی نیست. ظلم؛ زشت و نارواست. اعانتِ مظلوم، مشروط به مؤمن یا مسلمان بودن نیست؛ بلکه وظیفه شیرمردان است که با شنیدن طلب یاری مظلومین به حمایت آنها برخیزند.

فرجام سخن:

تعالیم اخلاقی مثنوی معنوی که برگرفته از لطایف قرآن حکیم و نهج البلاغه است، مشعلی فروزان برای امروز و فردای بشر است که می تواند با حذف سرمای زندگی ماشینی، در ظلمت عصر ماشینیسـم، دل­های ابنای بشر را به هم نزدیک نماید و با انتقال زیبایی­های جاودانه اخلاقی به جوانان، انسان­ها را فارغ از مذهب، گرایشات سیاسی و پایگاه طبقاتی آنها به هم نزدیک سازد.

کلیدواژگان: مولوی، مثنوی، عرفان، اخلاق، عدالت، ظلم، اعانت مظلوم،مکافات، قاعده طلایی اخلاق.

ماخذ: مولوی، مثنوی معنوی، امیرکبیر، تهران؛ کاشفی، حسین، لب لباب مثنوی، به اهتمام و تصحیح نصرالله تقوی، انتشارات اساطیر، تهران، ۱۳۷۵٫

John, A Theory of Justice, Belknap Press; Revised edition (October 30, 1999).، Rawls

منبع: روزنامه اعتماد، ۱۰ مهر ۱۳۹۳٫