قرآن شناخت – بخش دوم مقدمه پروفسور نصر

 

پروفسور سید حسین نصر

ترجمه انشاءالله رحمتی

 

اشاره: کتاب The Study Quran که به تازگی توسط دکتر سید حسین نصر منتشر شده اثری مهم و رویدادی قابل توجه در جهان اسلام است. این کتاب هم اکنون توسط دکتر رحمتی در دست ترجمه است که بخش دوم مقدمه دکتر نصر را که در The Study Quran نوشته است را در اینجا ملاحظه می کنید:

 

***

 

زبان قرآن، ساختار قرآن و تلاوت قرآن

قرآن به زبان عربی نازل شده است و از خودش به قرآن عربی(۱۲:۲؛ ۲۰:۱۱۳؛ ۳۹:۲۸؛ ۴۱:۳؛ ۴۲:۷؛ ۴۳:۷) تعبیر می‌کند. وحی قرآنی به یک معنا زبان عربی را «متلاشی ساخته»‌ و آن را به همان زبان قدسی که برای مسلمانان است، تبدیل کرده است. این وحی، اثری خلق کرده است که زبان آن تقلیدناپذیر است و آن را اعجازآمیز می‌دانند. اعتقاد بر این است که این کتاب ترجمه‌ناپذیر است. حضور قدسی و واقعیّت مظهریّت قرآن کریم و همچنین مراتب معنایی نهفته در آیات آن را نمی‌توان به زبان دیگر، حتی به زبان فارسی و دیگر زبان‌‌های اسلامی که خود عمیقاً از عربی قرآنی تأثیرپذیرفته‌اند، ترجمه کرد. در این سیاق، باید به خاطر داشت که ادیان مختلفی که مؤمنان به آنها، وحی مربوطه به دین خویش را کلام مستقیماً وحی شده خداوند می‌دانند ـ در آن ادیان، زبانِ وحی، زبانی مقدس است و نمونه‌اش در مورد زبان عبری در یهودیّت یا زبان سنسکریت در آئین هندو،‌ دیده می‌شود. در ادیانی که خودِ بنیانگذار دین را کلمه یا پیام می‌دانند، زبان آن پیام، چنین نقشی ندارد.

برای مثال، در مسیحیت خود مسیح را کلمه خدا یا لوگوس می‌دانند و به یک معنا عهد جدید کلمه کلمه خداست. دو هزار سال است که مسیحیان سنتی آئین عشاء ربّانی را به زبان یونانی، لاتینی، اسلاوی و در کلیساهای/مذاهب شرقی کوچک‌تر به زبان آرامی قبطی و حتی خودِ عربی، برگزار می‌کنند. ولی برای مسیحیان، این زبان‌ها،‌ زبان آئینی‌اند نه زبان مقدّس. به اعتقاد کلیساهای سنتی، برگزاری عشاء ربّانی، صرف نظر از اینکه کدام یک از زبان‌های پذیرفته برای برگزاری آن مورد استفاده قرار گرفته باشد، معتبر است. ولی در اسلام، نمازهای روزانه،‌ همان آئین اصلی در اسلام که می‌‌توان گفت مشابه با برگزاری عشاء ربانی در مسیحیت است، اگر به عربی اقامه نشود، چه نمازگزار عرب زبان باشد و چه غیرعرب زبان، اعتبار ندارد. می‌‌توان گفت همانطور که برگزارکنندگان عشاء ربّانی، با خوردن نان و نوشیدن شراب، که از طریق آئین به گوشت و خونِ مسیح(ع) تبدیل شده‌اند، به «کلمه»، یعنی مسیح(ع)،‌ «ملحق می‌شوند»،‌ در آئین‌های اسلامی، عبادت‌کنندگان با تلاوت آیات به زبان عربی قرآنی، کلمه خدا را«در کام خویش فرو می‌‌برند.» بنابراین به اعتقاد مسلمانان، عربی قرآنی، در ژرف‌ترین معنا، همانند نان و شراب در عشاء ربّانی یا جسم مسیح، بر طبق مسیحیت سنتی است. هر دو تجسّدهای/تجسّم‌های کلمه خدا و بنابر این مقدّس‌اند. در اعتقاد مسیحیان یا کسانی با زمینه مسیحی که می‌خواهند مفاد روحانی و دینی کامل عربی قرآنی را فهم کنند، مقایسه آن با زبان آرامی که زبان مسیح(ع) بوده است، یا مقایسه آن با زبان لاتینی وولگات۱، کفایت نمی‌کند. باید آن را با نقش جسم مسیح(ع) در سنت مسیحی مقایسه کرد.

زبان عربی، آخرین زبان از خانواده زبان‌های سامی بود که در مقایسه با دیگر زبان‌های این خانواده مانند عبری، قبطی، زبان‌های بابلی، آرامی و سریانی وارد در صحنه تاریخ شد.

به اعتقاد بسیاری از زبان‌شناسان،‌ زبان عربی نزدیک‌ترین زبان به چیزی است که زبان‌شناسان آلمانی از آن به Ursemitisch به معنای زبان سامی اصیل و اولیه، تعبیر می‌کنند. این واقعیت که خداوند این زبان، یعنی زبان عربی، را برای نزول قرآن برگزید، با ماهیت اسلام به عنوان احیاء [یا بیان دوباره] دین حنیف/ازلی، بسیار مرتبط است؛ در اسلام واپسین و نخستین وحی‌ها متحد شده‌اند، نقطه پایان تأیید دوباره نقطه آغاز، نقطه آغاز است، و نیز در این دین، در تاریخ گسترده پیامبری/نبوت سلسله پیامبران خود را در نقطه پایان نمایان می‌سازد.

نزول قرآن به زبان عربی، این زبان را از زمان [فراتر برد و] تعالی بخشید و اثری خلق کرد که برتر و فراتر از تغییر تاریخی است. زبان عربی به عنوانِ یک زبان بشری که برای گفتار روزمره استفاده می‌شود، البتّه ادامه یافت و در حقیقت، به برکت خود قرآن، دامنه‌ای بسیار گسترده‌تر از خودِ‌جزیره‌العرب یافت. این زبان روزمره، در طی قرون دستخوش تغییراتی واقع شده است ولی حتی آن تحولات نیز از حضور تغییرناپذیر قرآن کریم، تأثیرپذیرفته‌اند. زبان قرآن نسبت به تغییرات این جهان «ساکت/ بی‌احساس» بوده و به عنوان تجسّم کلمه همواره زنده خداوند، پیوسته زنده‌‌ترین مانده است. برای هر نسل از مسلمانان،‌ مسلمانان عرب و همچنین غیرعرب، قرآن کریم به عنوان کتابی نازل شده به زبان عربی، حضوری همواره زنده و مافوق دگرگونی‌های شرایط بشری، تغییرناپذیر و سرشار از حیاتِ پایدار «روح» و متنی که پیوسته حیات بشر را تحت تأثیر قرار می‌دهد و هدایت می‌کند‌ ـ بوده است و امروز نیز به همین گونه است. امروز مستقیماً ‌با مسلمانان سخن می‌گوید به همان‌سان که سخن می‌گفته است با «اصحاب پیامبر» که برای نخستین بار آن را از زبان آن حضرت شنیدند. قرآن کریم،‌ همچنان راهنمای برتر مسلمانان است. صرف نظر از اینکه در چه نقطه‌ای از مکان و چه مقطعی از زمان، در این جهان به سر ببرند.

زبان عربی قرآن کریم در جاهایی زبان تعلیمی و روایت امور واقع است و در جاهای دیگر استعاری، تأویلی، رمزی، و بسیار شاعرانه است. درست است که در برخی جاها، مانند سوره «شعراء» (۲۶)، شاعران را نکوهش می‌کند و برخی منتقدانِ نخستین پیامبر(ص) او را متهم به شاعر بودن به معنای منفی کلمه می‌کرده‌اند. دلیل این قبیل انتقادات آن است که شاعران عرب‌زبان پیش از اسلام، غالباً مدیحه‌سرایان و پیشگویان قلم به مزد بودند و کمترین اهتمام را به حقیقت یا به واقعیات روحانی داشتند. در زمان ظهور اسلام، مخالفان پیامبر(ص)،‌شاعران را نیز برای سرودن ابیاتی با هدف تحقیر آن حضرت و دین اسلام، به‌کار گرفتند. برطبق نظر بسیاری از علمای مسلمان، چیرگی هنرهای زبانی در عربستان پیش از اسلام، را می‌توان از جمله دلایل این امر دانست که خداوند زبان قرآن را زبانی اعجازآمیز اختیار کرده و خود قرآن تحدی کرده است که هر کس که می‌تواند، مانند آن بیاورد (ر.ک.: ۲:۲۳؛ ۱۰:۳۸؛ ۱۱:۱۳). بلاغت قرآن را به واقع معجزه و فراتر از آنکه بشری قادر به تقلید از آن باشد، دانسته‌اند. ولی اگر از اصطلاح «شعر» به معنای کلی آن استفاده کنیم، در آن صورت، قرآن، به‌ویژه بخش اخیر آن، بلکه همچنین بسیاری از دیگر بخش‌های آن، اثری با برترین کیفیت و قدرت شاعرانه است و هرگز هیچ اثر دیگری، حتی از بزرگترین شاعران مسلمان، هماورد آن نبوده است. همچنین قرآن بر اشعار خلق شده به زبان‌های مختلف اسلامی، عمیقاً تأثیر نهاده و افزون بر این، علت مستقیم جایگاه ممتاز شعر در تمدن اسلامی و در حیات یومیه مسلمانان در بسیاری از جوامع اسلامی است.

قرآن کریم خودش را کتاب مبین معرفی می‌کند (برای مثال ۱۲:۱؛ ۲۶:۲؛ ۲۷:۱)، ولی این ویژگی فقط به معنای وضوح لفظی و ظاهری نیست، زیرا در [قرآن] آیاتی هست که وضوح آنها فقط زمانی شناخته می‌شود، که مراتب معنایی ما‌فوقِ ظاهر [متن] در مدّنظر قرار بگیرد. از آنجا که خداوند، همانطور که قرآن می‌فرماید (۵۷:۳) هم ظاهر است و هم باطن،‌کلام او نیز مراتب معنایی ظاهری و باطنی، دارد. و از آنجا که خداوند هم آفریدگار شهادت (جهان دیدنی) است و هم آفریدگار غیب (جهان نادیدنی)، در کلام او، غیب/ غیب جهان غالباً به‌صورت رازآمیزی در کلمات و عبارات دیدنی و ظاهری که صداهای تلاوت شده و شنیده شده‌ آن، عبارت از همان‌ها است، خود را نمایان می‌سازند. به دلیل مراتبِ معنایی عدیده، زبان این کتاب شریف، گاهی ظاهری است، گاهی استعاری، گاهی تأویلی و در عین حال در مواقع دیگر هم زمان تأویلی و رمزی است. قرآن بسان دریای پهناوری است که مسلمانان در آن فرو می‌روند، ولی هرگز به همه ژرفای آن نمی‌رسند. اگر معنای اصلی فعلِ لاتینی Comprehendere را که به معنای «فراگرفتن» است به خاطر داشته باشیم، می‌توان گفت خود قرآن است که خواننده را فرا می‌گیرد یا «بر آن محیط می‌شود» حال آنکه خواننده هرگز نمی‌تواند قرآن را به‌طور کامل فرا بگیرد. قرآن به مانند توری است که در دار کثرت افکنده شده است تا ما را به عالم وحدت، که نامتناهی است، بازگرداند. ما به عنوان موجودات متناهی، نمی‌توانیم بر نامتناهی، احاطه بیابیم، ولی می‌توانیم و می‌باید به سوی آن کشیده شویم و در نهایت در آن فرو رویم.

نمی‌توان درباره زبان قرآن بحث کرد و چیزی نگفت درباره  ساختار ریاضی فوق‌العاده‌ای که بر مبنای رمزپردازی حروف الفبای عربی، در بنیاد آن قرار دارد. علم اسلامی باطنی سنتی معروف به علم جفر که منشأ آن را به علی‌بن ابیطالب(ع) (پسرعمو و داماد پیامبر(ص) که امام اوّل شیعیان و خلیفه چهارم سنّیان شد) نسبت می‌دهند، درباره ارزش‌های عددی حروف عربی و مفاد رمزی‌شان بحث می‌کند. این علم شبیه است به علم gematria، که بر مبنای حروف الفبای عبری، در قباله یهودی و نیز در آن مکاتب عرفان مسیحی که معمولاً به نام قباله مسیحی شناخته می‌شوند، حائز اهمیت است. در قرآن شناخت،‌تفاسیر و مطالعات قرآنی مستقلی که بر علم جفر مبتنی است، بررسی نشده است ولی لازم است در اینجا وجود چنین تفاسیرو مطالعاتی را متذکر شوم.

علم جفر وجوه برجسته تعالیم باطنی قرآن کریم، از جمله معنای حروف مقطعه اسرارآمیزی را که در آغاز بیست و نه سوره آمده است، روشن می‌سازد و بسیاری از آموزه‌های مبنایی را توضیح می‌دهد. برای مثال، بر طبق مابعدالطبیعه‌اسلامی، همه موجودات تجلّی اسماء و صفات خداوند است، ولی انسان (homo)، که هم به معنای مذکر است و هم به معنای مؤنث، تنها موجودی است در این عالم که به لحاظ حقیقت تامّ خویش به عنوان انسال کامل آینه تمام‌نُمای همه‌ اسماء الهی است. باری، اسم الله شامل همه اسماء الهی است و به همین دلیل، یکی از نام‌های پیامبر(ص)، به عنوان انسان کامل به تمام معنای کلمه، عبدالله بوده است، نه مثلاً عبدالکریم؛ و عبد در اینجا به معنای محمل و مجلا [پذیرنده و انعکاس‌دهنده] یکی از اسماء خداوند است. بر طبق علم جفر، ارزش عددی الله ۶۶ است و همینطور است در مورد ارزش عددی آدم و حوّاء، که در وحدت دوجنسیتی‌شان، مرتبه/ حالت انسان را تشکیل می‌دهند. بدین سان، به کمک علم جفر،‌می‌توان این آموزه ژرف درباره مرتبه بشری در نسبت با خداوند را، بِی‌واسطه فهم و شهود کرد.

دستگاه خط این الفبا نیز که عربی قرآنی در قالب آن کتابت شده است، دارای معنایی/مفادی رمزی دارد که در برخی مطالعات سنتی درباره معنای قرآن، روشن شده است. برای مثال، در زبان عربی،‌همانند زبان انگلیسی، دو حرف نخست الفبا، الف و باء (b , a) است. در دستگاه خط عربی، الف را به شکل یک خط عمودی مستقیم و باء را به شکل خط افقی با نقطه‌ای در زیر آن می‌نویسند. حال، الف نخستین حرف اسم الهی الله و باء نخستین حرف نخستین واژه قرآن، یعنی بسم‌الله، است که کل متن آن به نام بسمله، شناخته می‌شود. بر طبق علم رمزپردازی دستگاه خط عربی، الف رمز نزول کلمه الهی از عالم تعالی/ تنزیه الهی و باء رمز پذیرش آن در عالم بشری و در زبان بشری است که از این رهگذر تقدس یافته است. نقطه زیر باء، رمز تلاقی‌گاه این دو حرف، دو حرف عمودی و افقی، است و بنابراین ذات همه حروف عربی و در نتیجه ذات قرآن را تشکیل می‌دهد. در خوش‌نویسی عربی سنتی، خطوط از تکرار هماهنگ نقطه واحد تشکیل شده‌اند.

گفته پررمز و رازی منسوب به امام علی(ع) وجود دارد که معنای آن را فقط با استفاده از این علم ناظر به شکل رمزی حروف الفبای عربی وقتی به خط عربی نوشته می‌شوند، می‌توان فهم کرد. از امام علی(ع) نقل است که: «کل قرآن در سوره فاتحه جمع است، کل فاتحه در بسم‌الله الرحمن الرحیم [که در عربی با حرف باء شروع می‌شود]، کل بسم‌الله در حرف باء، کل باء در نقطه زیر باء، و من آن نقطه‌ام.» امام علی(ع) در اینجا به حالت باطنی «هویت برتر» یا «وحدت برتر» خویش،‌ به تحقق تام توحید[درخودش]، اشاره دارد. این تبیین،‌بیانگر اهمیت علم رمزپردازی شکل‌های الفبای استفاده شده در عربی قرآنی است و آن علمی است که باید [اهمیت‌] آن را متذکر شد، حتی اگرچه در این تفسیر به دلیل مخاطبانی که این اثر به قصد آنان تألیف شده است، بدان نپرداخته‌ایم.

به ساختار صوری قرآن بازمی‌گردم؛ باید تکرار کنم که قرآن شامل ۱۱۴ سوره است؛ فاتحه، سوره آغازین آن دارای هفت آیه است و پس از آن سوره بقره که بلندترین سوره قرآن است، قرار گرفته است. سپس به تدریج هر چه در متن جلوتر می‌رویم، به عنوان یک قاعده کلی، سوره‌ها کوتاه‌تر می‌شوند، گو این که این قاعده استثناء‌هایی هم دارد. بخش اخیر قرآن، شامل کوتاه‌ترین سوره‌ها است، ولی آخرین سوره،‌به لحاظ تعداد آیات یا کلماتش،‌کوتاه‌ترین سوره نیست. باید به کسانی که با قرآن آشنا نیستند، توجه داد که سوره‌ها، با نظم تقویمی، مطابق با زمان نزول‌شان، مرتب نشده‌اند. غالباً این گونه است که بخش‌هایی از یک سوره نازل شده، سپس بخش‌هایی از سوره دیگر یا کل سوره دیگر نزول یافته وانگهی برخی آیات متعلق به سوره متقدم‌تر،‌ نازل شده‌اند. خود نظم سوره‌ها را امری وحیانی دانسته‌اند، به این اعتبار که خود پیامبر(ص) جای آیات در سوره‌ها و ترتیب سوره ها نسبت به یکدیگر را، به صورتی که بر حضرتش نازل شده بودند، تعیین کرد.

هر سوره،‌ نامی و در مواردی بیش از یک نام دارد. مسلمانان معتقدند که برخی از این نام‌ها نیز، همراه با فرمان در خصوص ترتیب آیات و نیز در خصوص این که کدام آیات به کدام سوره‌ها تعلق دارد، به پیامبر وحی شده است و این صرف نظر از زمان نزول آنها است. در طی بیست و سه سال رسالت پیامبر(ص)، زمانی که کل قرآن کریم نازل شد، بسیاری از افراد آن را به حافظه سپردند و علاوه بر این بر کاغذپوستی،‌استخوان‌های شانه شتر، پوست گوسفند و سطح‌های دیگر، نوشته شد. بر طبق سنت، این کار به دست زیدبن ثابت انجام گرفت و متن را به خلیفه نخست، ابوبکر، دادند و سپس به خلیفه دوم، عمر، رسید و پس از درگذشت عمر، دراختیار دخترش حفصه، یکی از زنان پیامبر(ص)، قرار گرفت. عثمان، خلیفه سوم، پس از مشورت با کسانی که این متن مقدس را از برداشتند، دستور به جمع‌آوری قرآن برای بار دوم، و این بار نیز تحت هدایت زیدبن ثابت، داد. این متن، که به نام نسخه عثمانی شناخته می‌شود، چیزی بود که عثمان کاتبان را به رونویسی از آن امر کرد. سپس رونوشت‌ها به چهار شهر بزرگ اسلام در آن زمان، یعنی مکه، کوفه، بصره و دمشق فرستاده شد و عثمان یک رونوشت نزد خودش نگه داشت. سپس این پنج متن، مبنای قرآن مکتوب که امروز در اختیار داریم، قرار گرفت.

در میان اصحاب پیامبر(ص)، بحثی در خصوص شمارش برخی از آیات وجود داشت، و بر طبق سنت چندین مکتب احصاء، یعنی علم قرآنی مربوط به شمارش آیات، شناخته شده است. در خصوص قرائت قرآن نیز انواعی از صرف و سبک‌های سنتی مختلف قرائت، که به طور سنتی منتقل شده‌اند، وجود دارد. برخی اختلاف‌های ریخت شناسانه را سنتاً چیزی دانسته‌اند که گواه بر همان ذووجوه بودن متن قرآنی است. ساختار قرآن برای همه مقاصد عملی، ساختار واحد و ثابتی است. در طی قرون و اعصار دستخوش هیچ تغییری قرار نگرفته است و سنیان،‌ شیعیان و خوارج، جملگی همین متن را به عنوان وحی نهایی/خاتم خداوند به بشر می‌پذیرند.

شیعیان و برخی سنیان معتقدند که علی‌بن ابیطالب(ع) نیز قرآن را کتابت کرد و بنابراین یک نسخه اصلی دیگر نیز از آن وجود داشته است. می‌دانیم که عثمان نیز از زیدبن ثابت خواست که در گردآوری متن نهایی قرآن با علی‌(ع) مشورت کند.  همچنین در منابع اهل سنت آمده است که دیگر اصحاب، مهم‌تر از همه در آن میان، عبدالله‌بن‌مسعود، ابی بن‌کعب و سلیم نیز پیش از تثبیت نسخه عثمانی، نسخه‌هایی جمع‌آوری کردند. در برخی منابع نامعتبر روایات جدلی‌ای آمده است که بر طبق آنها قرآن نوشته شده به خط امام‌علی(ع)، سوره‌های خاصی داشته که در نسخه عثمانی حذف شده‌اند، ولی جریان اصلی تشیع یا تسنن این دیدگاه نپذیرفته‌اند و قرآنی که امروز مورد استفاده شیعیان است، شامل همان سوره‌ها و آیات موجود در جهان اهل سنت است و تنها تفاوت میان آنها اختلاف اندک در شمارش چند آیه است. فقط یک قرآن واحد وجود دارد و اختلاف‌هایی که در آن وجود دارد، از هر لحاظ بسیار کمتر از آنی است که در هر کتاب قدسی دیگر دیده می‌شود.

قرآن کریم، افزون بر این‌که به سوره‌ها و آیات تقسیم شده است، دارای سی جزء است و هر جزء نیز تقسیم به دو می‌شود و حاصل آن شصت حزب است و به‌منظور سهولت در خواندن و شمارش، هر حزب نیز به نصف‌هایی و ربع‌هایی تقسیم می‌شود. در بخش‌هایی از جهان اسلام، یک حزب، به‌صورت جمعی یا فردی، در وقت صبح و حزب دیگر در وقت نماز‌مغرب، خوانده می‌شود. این متن،‌ همچنین به یک هفتم‌هایی که به نام منازل (جمع منزل) شناخته می‌شوند، تقسیم شده است و بر این اساس مؤمنان می‌توانند کل متن را در یک هفته، ختم کنند. گاهی هر یک از سی‌جزء یا هر یک از هفت‌منزل، جداگانه صحافی می‌شوند تا بتوان فقط جلدهای موردنظر را برداشت و در حین سفر قرائت کرد. در ماه رمضان، که ماه نزول قرآن است، معمول بسیاری از مسلمانان متدین این است که قرآن را بیش از زمان‌های دیگر در طول سال، تلاوت می‌کنند. برخی، هر روز یک جزء می‌خوانند و بدین‌سان در طول سی روز ماه مبارک، قرآن را ختم می‌کنند. در سال‌هایی که ماه رمضان بیست و نه روز باشد، معمولاً دو جزء آخر در روز یا شب آخر همان ماه تلاوت می‌شود.

تلاوت قرآن، یک بخش اصلی از دیانت مسلمانان است. بسیاری از آنان، این متن مقدس را نه فقط در ماه رمضان، بلکه در دیگر دوره‌های سال نیز، از ابتداء تا انتهاء تلاوت می‌کنند. اما بیشتر مسلمانان برخی سوره‌ها را که قرابت مخصوصی با آنها دارند، بارها دوره می‌کنند. به‌همان‌سان که تلاوت پیوسته مزامیر در میان یهودیان و مسیحیان متدین معمول است. سوره‌هایی مانند یاسین‌(۳۶)، الرحمن(۵۵)، واقعه(۵۶)، ملک(۶۷) و بسیاری از سوره‌‌های کوتاه‌تر در پایان قرآن، را بسیاری از مسلمانان غالباً و در بسیاری از موارد بر یک مبنای منظم، تلاوت می‌کنند. علاوه بر تلاوت کل قرآن، که با مراسم شادی‌آفرینی معروف به ختم قرآن، پایان می‌یابد، تلاوت یومیه قرآن معمولاً عبارت از خواندن بخش کوچکی از آن در یک زمان و تدبرکردن در آن است (و این رویه‌ای است که به مبتدیان تازه‌وارد به آن کتاب شریف نیز توصیه می‌شود).

البته همه مسلمانانِ عامل به اسلام، خواه عرب و خواه غیرعرب، بخش‌های خاصی از قرآن را در نمازهای واجب خویش قرائت می‌کنند و این قرائت باید به زبان عربی باشد. ولی علاوه بر قرائت آن در نماز، غالباً قرآن به زبان مسلمانان غیرعرب، خواه از گروه‌های وسیع‌تر فارسی‌زبان، ترک‌زبان، اردوزبان، مالایی‌زبان، بنگالی‌زبان، سواحلی زبان، انگلیسی‌زبان، فرانسوی‌زبان یا اسپانیایی‌زبان باشند و خواه از گروه‌های کوچک‌تر که یوروبایی زبان(در غرب آفریقا)، فولانی زبان(در غرب و مرکز آفریقا)، سومالیایی‌زبان، آلبانیایی‌زبان، بوسنیایی‌زبان، گجراتی‌زبان،‌ تامیلی‌زبان یا مالایالامی‌ زبان (درهند)باشند ـ‌ از سوی بسیاری از مسلمانان خوانده می‌شود. در واقع در هر زبانِ متداول در میان مسلمانان، ترجمه‌ای از قرآن یا در بسیاری از موارد ترجمه‌های متعددی از آن موجود است. اما موارد استثنایی چندی وجود دارد که باید آنها را متذکر شوم. اگر چه بَربَرها از جمله نخستین مردمان غیرعرب بودند که چهارده قرن پیش اسلام آوردند، ولی به دلیل شرایط اجتماعی و فرهنگی مخصوص، فقط اخیراً برای نخستین‌بار، ترجمه‌ای از قرآن کریم به زبان بَربَر، منتشر شده است و در چین به مدت دوازده قرن مسلمانان چینی نمی‌خواستند یا نمی‌توانستند/ اجازه نداشتند که ترجمه‌ای از قرآن به زبان چینی داشته باشند. چنین ترجمه‌ای فقط در سده سیزدهم برای نخستین بار، انتشار یافت. به هر تقدیر، وقتی سخن از تلاوت و مطالعه قرآن به میان می‌آید، باید شمار فراوان زبان‌هایی که قرآن به آن زبان‌ها تلاوت و مطالعه می‌شود، ولی همچنین این واقعیت را متذکر شد که هیچ ترجمه‌ای نمی‌‌تواند جای قرآن عربی در حیات آئینی و مناسکی همه مسلمانان، را بگیرد و این صرف‌نظر از آن است که زبان مادری‌شان چه زبانی باشد.

تلاوت قرآن کریم به زبان عربی، مبتنی بر قواعد خاصی است، و هم هنر و هم علمی مرتبط با آن وجود دارد. فرد مسلمان می‌تواند قرآن را در دل یا با صدا تلاوت کند ولی نباید صدای او بیش از حد بلند باشد. به علاوه تلاوت قرآن نباید بیش از حد تند یا بیش از حد کند باشد. یک هنر تلاوت قرآن وجود دارد که باید در آن چیره‌دست شد و با صوت‌خوانی قرآن، وقتی بر طبق قواعد سنتی  اجراء شده باشد، والاترین هنر صوتی در اسلام به‌شمار می‌آید و در رأس سلسله هنرهای اسلامی قرار می‌گیرد. با صوت‌خوانی/ خوش‌خوانی قرآن، در کنار خوش‌نویسی قرآن و معماری مقدس، به عنوان هنری که خالقِ مکان‌هایی است که صوت قرآن در آنها طنین‌انداز است ـ هنر اسلامی به معنای کامل کلمه/ به تمام معنای کلمه است.

در خارج از نمازهای یومیه، تجربه تلاوت قرآن برای بسیاری از مسلمانان، تجربه‌ای منفعلانه و نه فعّالانه است. یعنی بسیاری از آنان به جای آنکه خود قرآن راتلاوت کنند، به تلاوت آن گوش می‌سپارند. به همین دلیل، قاریان حرفه‌ای قرآن، نقش بسیار مهمی در جامعه اسلامی ایفا می‌کنند. هیچ بخشی از جهان اسلام نیست که قاریان در آن حضور نداشته باشند و بیشتر مسلمانان قرآن را با صدای آنان تجربه می‌کنند. این هنر به حدی مهم است که به منظور ترویج آن، سالیانه مسابقاتی در بسیاری از بخش‌های جهان اسلام برگزار می‌شود و در این مسابقات هم مردان و هم زنان شرکت می‌کنند و  اگرچه کشور عرب‌زبان مصر در طول دوره‌ها، از نعمت بسیاری از قاریان برجسته برخوردار بوده است و برخی از آنها امروز در سراسر جهان اسلام معروف‌اند، گاهی قاریان غیرعرب در آن مسابقات بین‌المللی برنده می‌شوند. برخی کشورهای غیرعرب مانند اندونزی و مالزی، شمار بیشتری از قاریان زن را در قیاس با ملت‌های عرب، تربیت کرده‌اند.

بسیاری از افراد که حتی معنای کامل هنر عربی را نمی‌دانند، در زمینه قرائت، تربیت شده‌اند. بدین‌سان، بسیاری از مسلمانان، قرآن را به مثابت وحی شفاهی ـ که به واقع نیز چنین است ـ و آنگونه تجربه می‌کنند که به تجربه بسیاری از صحابه که نخستین بار آن را از زبان پیامبر می‌شنیدند، درآمده است. بسیاری از قاریان، قرآن را از حفظ دارند و آن را از بَر می‌خوانند. کسانی که کل قرآن را از بر باشند، حافظ قرآن نامیده می‌شوند. شاعری که بسیاری از اهل نظر، از جمله خود وی، او را بزرگترین شاعر پارسی‌گوی می‌دانند، یعنی شمس‌الدین محمد حافظ (متوفی به ۷۹۳/۱۳۹۱)، او را حافظ نامیده‌اند به دلیل آنکه حافظ قرآن بوده است. حافظان قرآن را می‌توان نه فقط در مکه و دیگر شهرهای بزرگ اسلامی مانند قاهره، اصفهان و استانبول، بلکه حتی در روستایی در سوماترا یا در بیابان صحرای آفریقا، یافت. حافظان قرآن در هر جا که باشند، قرآن را با صوت خوش تلاوت می‌کنند و بدین‌سان رحمت یا برکت صدای متن مقدس را به افراد پیرامون‌شان، منتقل می‌سازند. حضور همه جایی حافظان را یکی از اعجازهای قرآن دانسته‌اند، زیرا خود قرآن به شیوه رازآمیزی راه حفظ قرآن را حتی برای کسانی که زبان مادری‌شان، عربی نیست، هموار می‌سازد. در این زمینه، قرآن کریم درباره خودش می‌فرماید: و لَقَدْ یَسَّرنا القرآن لِلذَّکرِ، «به‌راستی قرآن را برای یادآوری آسان کرده‌ایم» (۴۰، ۳۲، ۲۲، ۵۴:۱۷). به احتمال قوی،‌هیچ کتاب قدسی در هیچ دینی نیست که به اندازه قرآن حافظ داشته باشد.

پینوشتها

۱ . Vulgate. ترجمه معتبر کتاب مقدّس به زبان لاتینی که در سده چهارم میلادی،‌ انجام شد.