سهم فرهیختگان در جامعه

 دکتر کریم مجتهدی

استاد فلسفه دانشگاه تهران

 

هر فردی در هر جامعه ای به سرنوشت روزانه خودش علاقه مند است و این مخصوص ایران نیست و از لحاظ عملی به وضعیت اقتصادی و اجتماعی خودش توجه دارد و خود را محق می داند که در مطالب روزمره اظهار نظر کند و به وسایل مختلفی متوسل می شود تا از حق خویش دفاع کند. این امری انکارناپذیر و اجتناب ناپذیر است. اما نحوه برخورد مسائل روزمره کاربردی همیشگی نزد همه به یک نحو نیست. گروهی که در اکثریت قرار دارند، به ناچار به خود مسئله توجه می کنند و تحت تاثیر آن هستند، زیرا این امور در زندگی روزمره شان تاثیر دارد. تفاوت تحلیل ها در برخورد با مسائل به فرهنگ و تربیت یک گروه بستگی دارد. البته مراد آن نیست که سلسله مراتب فرهنگی در یک جامعه وجود دارد، اما خواه ناخواه در جامعه اکثریت سطحی هستند و تنها گروه قلیلی هستند که در مواجهه با مسائل تامل بیشتری می کنند. الزاما قرار نیست این افراد در سطوح بالای فرهنگی باشند، بلکه تنها کفایت می کند که مثلا یک روزنامه نگار باوجدان اخلاقی و فرهیخته و تحصیل کرده باشد تا بتواند مسائل را ارزیابی و ریشه یابی کند و به نحو عمیق و دقیق بیاندیشد. این تامل نیز قرار نیست به صورت فلسفه باشد. زیرا فلسفه گونه ای معقول ثانی است، یعنی عکس العمل اولیه انسان در مقابل مسائل نیست. اولین واکنش انسان در برابر مسائل بازتابی است، مثل عکس العمل هایی که انسان در برابر حوادث طبیعی دارد. فلسفه تاملی عمیق تر از صرف بازتاب است، یعنی در کار فلسفی به ریشه یابی و تحقیق در یک امر می پردازد. بنابراین کار فلسفی صرف یک عکس العمل نیست و تاملی اضافی است و طبیعی است که نزد همه نباشد.

اما سهم فرهیختگان در واکنش به یک موضوع چیست؟ ایشان باید اطلاعات متنوعی درباره یک موضوع داشته باشند و نظریات متفاوت را مد نظر قرار دهند. به عقیده من انسان اندیشمند باید اخلاقا و با سعه صدر و استقلال ذهنی نسبت به مسائل اجتماعی واکنش نشان دهد. دکارت در «گفتار در روش» گذشته از آن که بر وضوح و تمایز اشاره می کند، تاکید می کند که از شتابزدگی بپرهیزید و عجولانه قضاوت نکنید. وقتی بر تفکر تاکید می گذاریم، به ناچار بر استقلال ذهن متفکران تاکید می گذاریم. ذهن متفکر باید مستقل باشد. حتی ممکن است فرد در زندان باشد، اما باید ذهنش آزاد باشد. فکر آزاد یعنی فکر مستقل.

 متاسفانه در جامعه ما ارزیابی ها درست نیست. وقتی سخنی بیان می شود، مقاله ای نگاشته می شود یا کتابی منتشر می شود، باید ارزیابی دقیقی از آن صورت گیرد. هنگامی که یک دانشجو کارش به دقت مورد ارزیابی قرار گیرد، تشویق می شود که بیشتر کار کند. در حالی که در جامعه ما ارزیابی دقیق نادر است. گاه ارزیابی ها چنان با فضای سیاسی آمیخته می شود که اصل ماجرا بر یک بنای دیگری بوده فراموش می شود. اعتقاد در جامعه ما بر این است که در هر صورت کار ما درست قضاوت نخواهد شد. در این صورت صرف اظهار نظر کفایت نمی کند. وظیفه روزنامه نگار است که مسائل را با دقت در نظر آورد و مسائل را به طور جدی تحلیل کند، شتابزده نباشد و با قلم قدرتمندش سطحی نگری را از جامعه بزداید. او با این کار نزد جامعه احترام کسب می کند، زیرا خواستن حق و حق طلبی احترام ایجاد می کند.

اما این که در جامعه ما هر چیز را به سیاست منتسب می کنند، تا حدودی اجتناب ناپذیر است. زیرا هر مسئله ای جنبه های گوناگون فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اخلاقی، اجتماعی و … دارد. لذا در هر صورت در هر جامعه ای با توجه به این که مسائل به سرنوشت افراد ارتباط پیدا می کند، همگان در مورد مسائل سیاسی اظهار نظر می کنند. اما متاسفانه عمدتا این تحلیل ها و ا ظهار نظرهای به نحو بسیار شتابزده و سطحی صورت می گیرد. این نظرورزی زمانی دقت لازم را دارد که با عمق و دقت صورت بپذیرد، در این صورت است که حتی اگر این تحلیل مورد توجه قرار نگیرد، لااقل مورد احترام دیگران خواهد بود.

ضمن آن که سرمنشا همه اتفاقات و رخدادها را نمی توان سیاست تلقی کرد. زیرا هیچ مسئله ای یک جنبه نیست. آن چه که سیاسی است، در عین حال فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی است. هیچ پدیداری که مربوط به انسان است، تنها یک جنبه ندارد و ابعاد گوناگون دارد. وقتی من از مسئله اجتماعی یاد می کنم، این مسئله در عین حال اقتصادی، فرهنگی و سیاسی نیز هست. ما با یک مسئله یگانه روبه رو نیستیم و جنبه های بی شماری دارد. فرهنگ مجموعه ای است که در تمام پدیدارهای زندگی ما جریان دارد. هیچ وقت هیچ مسئله ای به طور طبیعی واحد نیست و به جنبه های متفاوت ارتباط دارد و این جنبه ها و ابعاد به یکدیگر نیز ارتباط دارند. زمانی که متفکر استقلال فکری نداشته باشد و ذهنش سالم نباشد، یعنی تنها انفعالات را منعکس می کند، موجب می شود که آن انسان نمی تواند ارزیابی دقیقی داشته باشد. در برابر انسانی که به نحو دقیق قصد تامل دارد، خود را از سطحی نگری دور نگه می دارد، تا بتواند مسائل را درست قضاوت کند. قضاوت درست تشخیص ارزش هاست. مسئله سیاسی در عی حال فرهنگی و اقتصادی نیز هست و این سخنی است که جامعه شناسان مدرن آن را نشان داده اند.

*استاد فلسفه دانشگاه تهران