زیبایی شناسی و مسائل هنر از دیدگاه ابوحیان توحیدی

هر قومی و ملتی از زیبایی شناسی مفهوم و مصداق خاص خود را دارد و نمی توان مفهوم زیبایی شناسی را امری مطلق دانست. چرا که درک و فهم زیبایی، حاصل اندیشه و بینشی است که بر همه روابط آنان با واقعیات زندگی و پدیده های متنوع آن حاکم است. ملت عرب هم نیز به تبع از زیبایی شناسی برداشت خاص خود را دارد. مطالعات زیبایی شناسی عربی از چند تلاش فردی در ترجمه مباحثی از این دانش از زبانهای اروپایی و تالیف آثاری در مسائل نزدیک به زیباشناختی تجاوز نمی کند و اغلب این آثار نیز در حد علم الجمال است. اخیرا کتابی از سوی فرهنگستان هنر منتشر گردیده است که مفهوم زیبایی شناسی را از دیدگاه ابوحیان توحیدی تالیف حسین الصدیق استاد دانشکده ادبیان دانشگاه حلب سوریه مورد بررسی قرار داده است.

دکتر الصدیق در این کتاب که در پنج فصل تدوین شده است در یک پیشگفتار مفصل به بررسی مفهوم زیبایی شناسی از عصر جاهلی تا پایان قرن چهارم هجری پرداخته و سپس درباره ابوحیان توحیدی و آراء و اندیشه های وی مطالبی ارائه کرده است.

دکتر الصدیق بر این باور است که اگر ما به جست و جوی مبانی درک زیبایی در جامعه عربی معاصر برآییم، مایه ها و پایه های بسیاری خواهیم یافت که از ویژگی های جامعه خود ما نشات گرفته و هر چند که تقلیدگرایان در صدد محو یا زشت نمایی آنها برآمده اند اما این مایه های غنی و سرشار همچنان خود را نمایان و جلوه گر می سازند. مراد ما از مفهوم زیبایی عربی آن زیبایی است که بر مبنای عربی استوار باشد و از واقعیت اجتماعی عربی آنچنان که هست و نیز از تحول تاریخی آن مایه گرفته شده باشد. ما عناصر سازنده شناخت زیبایی ویژه خود را داریم اما یک مفهوم نظری که مبنای و اصول این شناخت را بشناساند و خطوط اصلی آن را ترسیم کند نداریم. چنین مفهومی باید عناصر تشکیل دهنده زیبایی را از خلال آثار اصیل هنری استخراج کند و آن را تعمیم دهد تا آنکه فعالیت زیبایی شناسی عربی به ویژه هنر در جریان یک رابطه دیالکتیکی فزاینده و به کمک آن به اصالت خود بازگردد. بنابراین اگر بخواهیم به چنین نظری بریا زیبایی شناسی دست یابیم ناچار باید به میراث گذشته و گذشتگان خود بنگریم و نظریات زیبایی شناسی را از لابه لای نوشته های میراث گذاران بزرگی که نمایندگان برجسته آنند بیرون آوریم تا هسته نخستین برای ساختن و پرداختن مفهوم زیبایی شناسی عربی را بیابیم. لذا بررسی چیستی و چگونگی زیبایی در آرای توحیدی کوششی برای روشن کردن گوشه ای از پهنه این میراث سرشار از نظریات زیبایی شناسی است.

درباره توحیدی اطلاعات و آگاهی های زیادی در دست نیست اما آنچه پژوهشگران بر آن باور دارند این است که توحیدی از معتزله بوده است. توحیدی در دوره ای می زیست که اوج تمدن عربی – اسلامی بود هر چند که در همین دوران بود که وحدت و یکپارچگی سیاسی عربی – اسلامی دچار گسیختگی گردید و در گوشه و کنار قلمرو دنیای اسلامی دولتهای کوچک متعدد با اهداف و مقاصد متفاوت و بیشتر بر اساس مذهب یا قومیت سر برآوردند. این پدیده به تغییر و تحول در مبانی و روابط زیبایی شناختی زندگی و ظهور مفاهیم زیبایی شناختی نوینی انجامید که دیدگاه زیبایی شناختی توحیدی یکی از برجسته ترین و نمایان ترین آن مفاهیم در عصر اوست. دامنه برداشتهای زیبایی شناسانه توحیدی همه مسائل اساسی علم الجمال را در بر می گیرد، چون بیش از دیگر مسائل به موضوع ادب پرداخته است. بدین ترتیب می توان گفت که توحیدی نگرشی زیبایی شناسی متکامل و همه جانبه ای از قرن چهارم هجری به ما ارائه کرده است که می تواند مبنا و پایه ای برای زیبایی شناسی عربی معاصر به شمار آید.

دیدگاه های زیبایی شناسی توحیدی از نکات اساسی برخوردار است که به اجمال به برخی از این دیدگاه ها اشاره می کنیم. دیدگاه زیبایی شناسی توحیدی برخاسته از نظریه معرفت است که بر شناخت نفس انسانی تکیه دارد و بر حسب آن، شناخت انسان از جهان با شناخت او از نفس خود آغاز می شود و از آن نشات می گیرد. اگر انسان خود را شناخت، جهان را شناخته و چون جهان را شناخت، خداوندی را شناخته است بنابراین انسان می باید نفس خود را ارتقا و اعتلا بخشد. توحیدی ماهیت و طبیعت زیبایی را نیز از خلال همین نظریه معرفت درک می کند و به اعتقاد او زیبایی بر دو گونه است: نخست زیبایی مطلق، که جز با عقل بدان نمی توان رسید و این زیبایی مطلق و تغییر ناپذیر و دگرگون ناشدنی است. دوم زیبایی مادی که نسبی است و در جهان مادی وجود دارد و با کمک حواس شناخته می شود. توحیدی مفهوم زیبایی را در ارتباط با مفهوم سود بخشی می نگرد و حتی زیبایی مطلق را هم با سود رسانی مرتبط می داند، زیرا به اعتقاد او هدف زیبایی مطلق برقراری توافق و سازگاری درونی و توازن نفسی در انسان است که او را در رساندن به کمال در شناخت ذات احدیت کمک می کند.

توحیدی از تاثیر الهام بر آفرینش هنری غافل نیست و بر وجود استعداد فطری که برخی انسانها را حساس تر و واکنش پذیر تر می سازد اعتراف می کند. اما معتقد است که الهام هنگامی ارزش دارد که با آموزش و تمرین همراه شود. بر این اساس است که توحیدی، نوآوری و هنر آفرینی برخاسته از آموزش و تامل و سنجیدگی را بر نو آوری و هنر آفرینی برخاسته از الهام تنها مقدم می داند.

توحیدی ذوق زیبایی شناسی را به دو بخش تقسیم می کند: نخست احساس و تاثیرپذیری و دوم شناخت و درک زیبایی. به عقیده او شناخت زیبایی کار عقل است و مستلزم آن است که انسان از زیبایی شناسی تاریخی و احساس والا و فرهنگ وسیع برخوردار باشد و این صفات در همه کس جمع نیست و اگر باشد نیز نسبی ایت و از انسانی تا انسان دیگر متفاوت است و به هر حال شناخت زیبایی مطلق تنها از طریق  عقل میسر است و این شناخت مطلق است. زیرا عقل هر چه باشد و هر کجا باشد یکی است و با علت اولی مرتبط است اما شناخت زیبایی مادی نسبی است و متکی بر حواس است که شدت آنها در هر انسان با انسان دیگر تفاوت دارد. تاکید توحیدی بر تلاش خلاقانه است که کشف و احساس زیبایی و نیز انعکاس آن در کارهای هنری از همین نکته نشات می گیرد. زیرا درک و شناخت زیبایی، بیش از آنکه لذت و تمتعی روحی باشد وظیفه و تکلیف است. توحیدی در توضیح این مطلب می نویسد: بر هر انسان واجب است که با جست و جو و کندوکاو دقیق به شناخت نیک و بد و زیبا و زشت بپردازد تا آن که به بیراهه نیفتد و زشت را زیبا نبیند و بد را نیک نشمارد و به کار بد به گمان آن که نیک است روی نیاورد و از کار نیک به گمان آنکه بد سات اجتناب نکند.

توحیدی معتقد است که زشتی و زیبایی اشکال مختلفی دارند که ناشی از اختلاف موجبات و خاستگاه های آنهاست که این موجبات و خاستگاه ها برخی طبیعی، اجتماعی، دینی، عقلی و برخی نیز غریزی اند و این اختلاف خاستگاه به معنای تعدد انواع زیبایی و موضوعات آن است. همچنان که اشیاء و آثار زیبا نیز درجات کمال متفاوتی دارند. 

به اعتقاد توحیدی عامل وحدت میان انواع موجودات صورت است و صورت بر حسب انواع موجودات به انواع متعدد تقسیم می شود و نمایان ترین و برجسته ترین  آنها صورت الهی و قرین آن یعنی صورت عقلی و بالاخره صورت لفظی است. شناخت صورت الهی جز به توفیق خدایی میسر نمی شود و این صورت است که در ورای هنرهای انتزاعی اسلامی جای دارد. اما صورت لفظی چیزی است که با گوش شنیده می شود و مستلزم وجود دو طرف: گوینده و شنونده است و شاید برجسته ترین نمایانگر هنری صورت الهی خط عربی و نگارگری خطی اسلامی است. به ویژه با توجه به نمادهای دینی و ارزش های عددی حروف عربی، و از این جهت است که توحیدی به خط و ابزار آن یعنی قلم، اهمیت بسیار می دهد و برای خط زیبا و هنری، شرایط متعددی بر می شمارد و یر انجام صورت لفظی است که در ادبیات و موسیقی و آواز تجلی و تجسم می یابد.

در پایان این پژوهش، مولف کتاب نتیجه می گیرد که ما در این دوران به یک دانش زیبایی شناسی عربی نوین نیاز داریم که در خاطره امت ما و جایگاهی اصیل در میراث این امت ریشه داشته باشد و زمان حاضر را به دوران گذشته پیوند دهد و مادام که این دانش را در منابع بیگانه بجوییم آنچنان که اندیشمندان علم الجمال می کنند، هرگز دانش زیبایی شناسی ای که از آن خود ما باشد و همچون مرجعی اصیل و موثق و روشن، ما را در بازشناسی زمان حاضر و پیش بینی آینده یاری کند نخواهیم داشت.