رحلت پیش از ارتحال

 دکتر ابوذر ابراهیمی ترکمان

رایزن فرهنگی ایران در روسیه

 

حدیث معروف  «موتوا قبل ان تموتوا»(بمیرید پیش از آنکه بمیرید) از احادیث منتسب به نبی رحمت حضرت ختمی مرتبت محمد(ص) است[۱] عارفان این حدیث نبوی شریف را مستند موت اختیاری می دانند ومعتقدند مرگ اختیاری پیش از مرگ اجباری، راه نجات است.

                  مرگ پیش از مرگ امن است ای فتی             این چنین فرمود ما را مصطفی[۲]

مرگ یقینی ترین پدیده عالم است که هر انسانی آن را از خود دور می پندارد وفقط درباره دیگران به حضورآن اعتقاد دارد و در باره خود با تردید به آن می نگرد

در روایت دیگری آمده است« الناس نیام فاذا ماتوا انتبهوا »[۳]مردم در خوابند و با مرگ متنبه و هوشیار می شوند.

به نظر می رسد روایت دوم به نوعی تفسیر روایت اول است ومعنی آن این است که مرگ اختیاری پیش از مرگ اجباری می تواند به هوشیاری بیانجامد. 

        انسانی که می داند  مشرف به مرگ است :

نخست: خود را مهیا می کند

 در روایات متعددی به آمادگی برای مرگ توصیه شده است . چه آنکه براساس باور به معاد ، زندگی پس از مرگ دوام دارد وزندگی این جهانی مزرعه ای است که باید از آن برای زندگی جاودانی توشه برچید. البته زندگی این جهانی وآن جهانی هردو مطلوب خالق است ونباید چنین تصور کرد که زندگی این جهانی فقط مسیر است وزندگی آن جهانی نیز فقط هدف است وگذار از مسیر به هر حیله مطلوب است. قواعد گذر از مسیر اگر رعایت شود می توان به وصول به هدف امیدوار بود . باید با مرگ اختیاری پیش از مرگ اجباری ،خود را برای زندگی پایدار آماده کرد و حکمت لسان الغیب را به کار بست : آنچه نپاید دلبستگی را نشاید.

آمادگی برای مرگ به دوشیوه میسر است ؛ تدارک خلل به این معنی که تمام کاستی ها را جبران کند ودفع زلل به این معنی که خود را در برابر لغزش ها حفظ کند. در برابر، غفلت ازمرگ راه ورود به خطر در زندگی را فراهم می کند 

دوم: تسلیم می شود

  انسانی که به حالت پیش از مرگ دچار آمده چاره ای جز تسلیم ندارد

                     اندر آنجا که قضا حمله کند           چاره تسلیم وادب تمکین است[۴]

    مرحوم آیت الله احمدی میانجی می فرمود : اگر انسان به همان اندازه که در برابر پزشک تسلیم می شود وتن به تیغ جراحی اش می سپارد ؛ در برابر خدا نیز تسلیم شود اهل نجات است

تسلیم در برابر خالق سبب می شود انسان به هیچ تاثیری جز تاثیر خداوند نیاندیشد لا موثر فی الوجود الا الله

سوم: لذایذ ناپایدار را ترک می کند

غفلت انسان، اورا به پایدار تلقی کردن ناپایدارها سوق می دهد.وخود فراموشی پدید آمده سبب خواهد شد تا لذایذ دنیوی را در اولویت قراردهد. اما همینکه یاد مرگ به سراغش بیاید می کوشد تا خطای پندار خود را جبران کند واز لذایذ زودگذر بگذردوتوشه آخرت برچیند

 

به نظر می رسد مفهوم دیگری از موت اختیاری به میراندن شهوات نظر دارد . کشش شهوانی وهوس های ناپایدار می تواند انسان را به سمت وسویی غیر از سمت نجات هدایت کند. جولان دادن به شهوت و پرستیدن هوای نفس وبرون راندن عقل از حیطه تاثیر گذاری نه اینکه انسان را به خطر وضلالت می کشاند ، بلکه خود عین ضلالت است زیرا الهوی عدو العقل [۵]؛ این مفهوم همان است که در روایت دیگری از نبی رحمت (ص) آمده است: «بموت النفس تکون حیاه القلب»[۶]حیات قلب با میراندن نفس محقق می شود ، مرگ اختیاری با تعبیر پیش گفته شده می تواند بارها وبارها اتفاق بیافتد وانسان دایما به میراندن خود مشغول باشد:

                                      تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

 در تفسیر حدیث شریف من عرف نفسه فقد عرف ربه نیز گفته شده که کسی که خویشتن را بشناسد خواهد دانست که وجودی وابسته به حق دارد ووجودش مستقل نیست واین نیز همان موت اختیاری است به این مفهوم که شناخت خود مساوی با میراندن خویشتن است ؛ زیرا آنکس که خود را شناخت ، می فهمد که اساسا تمام وجودش بسته به غیرخودش است وخودی وجود ندارد وهر چه هست حضرت حق است.

 پیامبر رحمت، خود پیش از ارتحال ، خویشتن را میرانده بود. هوس وشهوات خود را به چیره عقل درآورده بود 

 مولانا با تعبیر زاده ثانی چیرگی عقل بر هوس در وجود مبارک حضرت ختمی مرتبت اشاره می کند

زاده ثانی است احمد در جهان

صد قیامت بود او اندر عیان

زو قیامت را همی پرسیده اند

کی قیامت تا قیامت راه چند؟

با زبان حال می گفتی بسی

که زمحشر حشر را پرسد کسی؟

بهر این گفت آن رسول خوش پیام

رمز موتوا قبل موت یا کرام

همچنان که مرده ام من قبل موت

زآن طرف آورده ام ز این صیت و صوت

پس قیامت شو، قیامت را ببین

دیدن هر چیز را شرط است این

عقل گردی عقل را دانی کمال

عشق گردی عشق را بینی جمال

نار گردی نار را دانی یقین

نور گردی هم بدانی آن و این [۷]

قرآن کریم خلق او را ستوده است وآن را عظیم خوانده است. این خلق عظیم جز به سبب میراندن خویشتن در برابر پروردگار به کسی ارزانی نمی شود.

 

کلید واژگان: پیامبر، اسلام، نبوت، ابراهیمی، اخلاق.

 

 



۱ علامه مجلسی، بحارالانوار، بیروت، الوفا، ۱۴۰۴ قمری، ج۶۹، ص۵۹

[۲]  مولانا

[۳]  علامه مجلسی، بحارالانوار، بیروت، الوفا، ۱۴۰۴ قمری، ج۵۰، ص۱۳۴

[۴]  پروین اعتصامی

[۵]   مصباح الشریعه ، باب ۸۳، ص ۲۲۳(حدیث امام صادق(ع))

[۶]   مستدرک الوسایل، ج۱۱، ص۲۲۶، ح  ۱۲۸۱۳

[۷]  (  مثنوی، به خط میرخانی، دفتر ششم، ص ۵۴۹٫)