راهکارهای تقویت فرهنگ نقد و مناظره علمی گفتگو با دکتر احد فرامرز قرا ملکی

 آکادمی مطالعات ایرانی لندن(LAIS)  

وضعیت نظریه پردازی و نسبت آن با خلاقیت و نو آوری در نظام آموزش عالی و همچنین راهکارهای تقویت  فرهنگ نقد و مناظره علمی در کشور از جمله محورهایی بود که با « دکتر احد فرامرز  قرا ملکی» استاد گروه فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه تهرا ن  به گفت و گو پرداختیم .

***

 

به نظر شما چگونه می توان اندیشه های اسلامی را با ساختار سازی و چارچوب بندی مفهومی به شکل نظریه های  مطرح جهانی درآورد ؟

 

   این نکته که چگونه در حوزه مطالعاتی باید نظریه های مقبول و موثر در سطح جهانی عرضه کرد به سه عامل بستگی دارد. عامل اول به محتوای علمی گفت و گو بستگی دارد که می توان اسم آن را با همه مقدمات و موخرات آن نظریه دانست. به میان کشاندن مسئله ، پاسخ حدسی به آن ، بکارگیری شیوه های کارآمد آزمون پذیری و تحلیل و نتیجه گیری مورد نظر است. 

    دومین نکته ، ساختار ارایه نظریه است . محققان ما در طول تاریخ غالبا”  به نوشتن رساله کوتاه گرایش داشتند و مسئله ای را در حجم کوتاهی می نگاشتند و بعدا” در دوره ای دیگر، علاقه مندی به  ارایه نظریه در قالب کتاب پیدا شد . امروزه در نظر سنتی ها کتاب جایگاه مهمی دارد ، اما در دنیای امروز مقاله های استاندارد که ساختار دارند  مورد توجه است و مقاله در قالب یک ساختار ارایه می شود .

 از حیث ورود و فرآیند بحث و نتیجه گیری سومین عنصر لازم ، زبان است. ممکن است محتوا مهم باشد ولی از زبان موفقی،  برخوردار نباشیم . اگر برای ارایه نظریه ها در حوزه علوم انسانی این سه عنصر اساسی را در اختیار داشته باشیم ،  شاهد علمی شدن تحقیق خواهیم بود. چنانچه محقق به معنای حقیقی محقق باشد ، نظریه او محتوا دارد . راهکار تولید نظریه ارایه خدمات پژوهشی است که این خدمات ساختار و زبان لازم را تامین می کند. امروزه دانشگاهها و موسسه ها و مراکز حوزوی ما به این باور نرسیده اند که محققان را در این دو عنصر کمک کنند . 

تجارب کشوری مثل ژاپن نشان می دهد که روی  خدمات پژوهشی  سرمایه گذاری کرده اند و محقق فقط تولید نظریه می کند و بسته بندی علمی آن نیز توسط گروهی دیگر صورت  می گیرد . راهکار دیگر، مدیریت خدمات پژوهشی و استفاده بهینه از خدمات است. کسانی که حرفی برای گفتن دارند باید آن را در ساختار و زبانی بیان کنند که قابلیت ارایه آن در سطح جهانی وجود داشته باشد.

به عنوان مثال در سطح مقالات ایندیکس شدهISI  گونه ای از مقالات هستند که مجلات نسبت به چاپ آنها علاقه وافری دارند و به آنها ((OVER REVIEW یعنی( در مسئله ای مرور می کنیم و همه دیدگاههایی که تا کنون مطرح شده را ، نقد و تحلیل  نموده و به دیدگاهی جدید می رسیم . غالب درس خارج فقه و اصول ما متد آن (OVER REVIEW است که  باید در قالب  ساختار و زبان درآورده شود. بنابر این( در حوزه اندیشه اسلامی باید این نقصان برطرف شود و محققان و صاحب نظران بر اساس این سه عنصر ( محتوا ، ساختار و زبان ) دیدگاهها و نظرات خود را مطرح کنند.

 

تفکر محوری در نظام های آموزش عالی ما ، در چه سطحی است و نسبت آن را با خلاقیت و نوآوری تبیین نمایید ؟

چند نکته وجود دارد تا به جواب سووال شما برسیم. داوری  درباره وضعیت آموزش عالی به لحاظ اخلاق حرفه ای باید مستند باشد و نباید بدون ادله داوری کرد ، زیرا این نوع داوری ها غیر اخلاقی است. به صورت محدود می توانیم در دامنه  محیطی دانشگاههایی که ارتباط داریم نکاتی را مطرح کنیم اما مطالعه عمیق علمی صورت نگرفته است. قدیمی ها می گفتند که معلم نباید ماهی بدهد بلکه تور ماهی باید یاد بدهد ، اکنون می گویند بافتن تور ماهی را باید یاد بدهد و من معتقدم که در آینده می گویند معلم ابزار بافتن تور ماهی را باید در اختیار دیگران بگذارد زیرا شکار ماهی با ابزار های دیگر نیز ممکن است .

خلاقیت ذوالامراتب است که در یک پله و یا دو پله متوقف نمی شود. نکته ای را آقای کالینز در کتاب «خوب به عالی» می گوید که خوب دشمن عالی است . اگر احساس کنیم که در یک موسسه آموزشی برنامه ها خوب است، باید بدانیم که مشکل داریم . کالینز معتقد است ، همه شرکت هایی که ورشکسته شدند خوب بودند  و خوب دشمن عالی است.

نظام آموزشی ما عناصرش ورای یک برنامه درسی است . برنامه درسی  رشته های مربوط به حوزه مطالعات اسلامی نزدیک به ۲۵ سال تجدید نظر نشده بود که طی دو سه سال اخیر تجدید نظر شده اند. برنامه درسی هر چند که بهترین باشند، نشانه یک عقب ماندگی و درجازدن است . بعضی از برنامه های ما متخصصانه طراحی نشده است و هر کدام دارای عیوبی است. مشکل دیگر در منابع درسی ، سر فصل ها و روش های تحقیق است.

برنامه درسی می تواند جهت گیری های خلاقانه ، پژوهش محور و روش محور داشته باشد و امروزه بیشتر برنامه های درسی جزوه محور ، استاد محور و حفظ محور است.

عنصر دیگر روش تدریس است. متاسفانه افزایش مستمر مهارت های تدریس برای مدرسان و اساتید جدی گرفته نشده است. استثنایی در این زمینه است که به عنوان نمونه معاونت امور اساتید نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها کارگاه های آموزشی برای مهارت و ارزشیابی تدریس برگزار کرده اند ، اما در دانشکده ای که بنده هر سه مقطع تحصیلات عالی را گذارنده ام و  ۱۵ سال معلم آنجا هستم و سه رتبه علمی را پشت سر گذاشته ام ندیدیم که کارگاه مهارت های تدریس و تکنیک های آموزشی را دایر کنند و به همین خاطر در شیوه های تدریس دچار نارسایی هایی هستیم.

نکته دیگری که قابل ذکر است و  می توانیم آن را عامل اصلی بدانیم ، مدیریت نظام آموزشی است . مدیریت نظام آموزشی در کشور ها در هر سطحی چه رهبری آموزش عالی و چه مدیریت های ستادی و صفی باید مدیریت های میان رشته ای باشد. در ایران مدیریت میان رشته ای تدریس نشده است . مثلا”  اگر رییس دانشگاه رشته تحصیلی اش  فنی است ، مجموعه مدیریت فنی می شود . ما باید مدل میان رشته ای را برای مدیریت آموزشی حاکم کنیم  تا در چارچوب الگو های میان رشته ای مدیریت شود. تربیت دانشجوی خلاق صرفا” به مسائل روان شناختی و یا مدیریت آموزشی ارتباط ندارد بلکه مقوله ای چند تباری است . مجموعه ای از انسانهای چند رشته ای باید در مدیریت آموزشی الگوهای میان رشته ای را حاکم کنند.

امروزه در دنیا درباره کودکان الگوهای میان رشته ای را بکار می گیرند و از این طریق کودکان ۷ ساله را به گفت و گو و مناظره علمی می کشانند. اما در هیئت رییسه یک دانشگاه چنین الگویی وجود ندارد و الگوی مذاکره و گفت و گوی بین رشته ای را نمی پذیرند . بنابر این شیوه های مدیریت مراکز آموزشی مانع تربیت انسانهای خلاق می شود.

 

برای تولید علم در حوزه انسانی و معارف و ارایه نظریه  در سطح بین المللی چه راهکارهایی را پیشنهاد می کنید؟

چند عامل قابل بحث است . رشد و توسعه علوم تابع رشد و توسعه متدولوژی آن علوم است . ما در حوزه علوم انسانی و اسلامی به رشد کمی و تاسیس رشته ها و گرایش ها و همچنین فعال کردن موسسه ها همت گماشته ایم ، اما به توسعه روش شناسی علوم کم پرداخته ایم. تا سال ۸۳-۸۲ دانشجویان الهیات روش تحقیق رشته جامعه شناسی و روان شناسی را می خواندند و دانشجویان با استادان و استادان با دانشجویان با حیرت بهم می نگریستند، و همدیگر را نمی فهمیدند ، زیرا  در حوزه مطالعات دینی روش شناسی خاص آن حوزه وجود دارد . خوشبختانه اکنون این کار شروع شده و یکی از برکات ۳۰ ساله  اخیر تولید این گونه  روش شناسی هاست که ثمره آن تالیف  کتاب ها و مقالاتی است اما اینها کافی نیست.

در کشور ما شیوه و روش شناسی مطالعات فلسفی ، اخلاق پژوهی و … تاسیس نشده و رشد و توسعه نیافته است. در زمینه روش شناسی مطالعات بین المللی و حقوقی آثاری منتشر شده و در حوزه علوم قرآنی نیز اقدامات خوبی صورت پذیرفته است اما باز کافی نیست.

 

به لحاظ کمی سطح تحصیلات دانشگاهی و گرایش به سمت تحصیلات تکمیلی بالا رفته ولی به لحاظ کیفی خروجی آن را در خلق نظریه های علوم انسانی و یا  ارتقاء نقد علمی نمی بینیم ، علت را در چه می دانید؟

اولین عامل عدم رشد مناسب روش شناسی این علوم متناسب با رشد کمی است. نکته دوم رشد کمی علوم انسانی و اسلامی در دانشگاهها و حوزه ها ست و در واقع از تنوع کمی برخوردار نیست و دچار نوعی تکرار هستیم .  ما حدود ۲۰ مرکز علمی دارای مجوز پذیرش دانشجوی دکترای فلسفه با برنامه مشابه ، بدون توجه به تنوع گرایش ایجاد کرده ایم . به عنوان مثال در دنیا اخلاق حرفه ای دارای حداقل ۳۰ گرایش متنوع  در سطح دکتری است .گرایش هایی چون اخلاق کشاورزی ، اخلاق مالی ، اخلاق ژنتیک ، اخلاق صنعتی ، اما در ایران واحد درسی به عنوان اخلاق حرفه ای تعریف نکرده ایم . چنانچه این رشد کمی با برنامه و مبتنی بر نیازهای عینی جامعه بود و تنوع داشت خودبخود به کیفیت می رسید . نکته دیگر این است که احساس می شود رشته های دوره دکتری متناسب با نیازهای جامعه ما نیست . سازمان های بخش خصوصی و دولتی اعم از صنعت ، بانکداری ،مالی و .. نیازمند کارشناسان اخلاق حرفه ای هستند  که البته طی سال های اخیر برخی از دانشگاهها از جمله علوم پزشکی تهران و شیراز دوره اخلاق حرفه ای را تاسیس کرده اند.

   به عنوان نمونه در حوزه میان رشته ای ما نیازمند جامعه شناسی و روان شناسی دین هستیم . در حوزه مطالعات دینی رشد کمی ، زیادی کرده ایم اما می توان گرایش های متنوعی را ایجاد کرد . مثلا” باید پرسید که در زمینه فقه معدن چند پایان نامه و یا رساله به رشته تحریر درآمده است و یا مسائل حقوقی فاینانس که متنوع است تا میزان  کار پژوهشی صورت گرفته است.

    عامل سوم که باید بی مهبا گفت این است که وقتی می خواهیم رشد کنیم اول تابلو  را  می نویسیم و جایی برای تابلو پیدا می کنیم و آنگاه گروهی و تیمی را برای فعالیت تعیین می کنیم که این افراد یا حامی مالی ما بوده اند و یا در ۲۰ شورا عضو هستند  و برخی از آنها  نیز دارای شهرت هستند ، اکنون باید چکار کرد؟ آیا درست و منطقی این نیست که ابتدا برنامه ریزی کنیم و سپس متخصصین آن حوزه را نیز بکار گیریم ؟

نکته بعدی رقابت است و توسعه کمی در آموزش عالی ما حاصل رقابتی در محیطی غیر رقابتی است. چرا غیر رقابتی است ؟ زیرا برخی از افراد و نهادها از جایگاهی موهبتی برخوردارند و دغدغه رشد کیفی را ندارند . آنهایی که چنین جایگاهی را ندارند از رقابت  نا امید می شوند .

عامل بعدی که می توان ذکر کرد ، این است که موسسات آموزش عالی ما برای نهادینه کردن اخلاق حرفه ای تلاش نمی کنند  و ممیزی و ارزیابی اخلاق حرفه ای را ندارند و نتوانسته اند خط مشی های اخلاقی خود را در قبال اساتید و دانشجویان مشخص کنند. امروزه در سطح دنیا به این نتیجه رسیده اند که اخلاقی بودن یکی از مولفه های اصلی کیفیت است . اخلاقی بودن در یک شغل یکی از مقدمات حرفه ای بودن است و کیفیت نیز محصول حرفه ای بودن است. اخلاق حرفه ای خود نیز شاخه هایی دارد که یکی از آنها اخلاق در داوری های علمی است . اخلاق در داوری های علمی یعنی پایبندی به عدالت ، انصاف ، بی طرفی در داوری ، شایسته سالار بودن داور و مد نظر قرار دادن ملاک های عینی است.      شاخه نقد  و اخلاق تولید علمی دارای اصولی است.  به عنوان مثال در اخلاق تدریس ، دانشجو حق پرسش و اعتراض نسبت به استاد را دارد و استاد نیز باید نقد پذیر باشد.

 

مرز میان سلیقه و تفکر را درداوری های علمی چگونه می بینید ؟

سووال دشوار و تاریخی است . زمانی می گفتند می توان سلیقه ها را کنار گذاشت و تفکر کرد و ابزارهای منطقی را بکار گرفت  « ان المتبع هو الا برهان نحن ابناء الدلیل نمیل حیث یمیل» . سلایق را از خلایق گرفت و به جای آن منطق و برهان را بکار گرفت. دکارت می گفت اندیشه ها مثل میوه  در جعبه ای هستند  به نام ذهن و ما میوه های خوب را از ذهن مان بیرون می آوریم .

عده ای با زیرکی دریافته اند که این تخلیه در حین تحلیه است . اصطلاح ملا هادی سبزواری ( جدا کردن وجود از ماهیت ) قابل توجه است. عده ای از تئوری پردازان معتقدند که در علم دو مقام است . یکی مقام شکار  که سلایق را نمی توان کنار گذاشت و دیگری  ،  مقام داوری که  باید ترازو باشد و سلایق را باید  کنار گذاشت.   پوپر چنین تفکری داشت که در مقام شکار، دانشمندان آزادند که از هر راهی کشف و پیدا کنند اما باید در مقام داوری  نظراتش روی ترازو قرار گیرد. پست مدنیست ها ما را از این ماموریت بازداشتند و گفتند که یک بام و دو هوا نمی شود . سلایق اگر بر خلایق حاکم شود در مقام داوری نیز چنین خواهد شد . باید سلیقه ها را کنار گذاشت و تابع برهان بود.

راهی وجود دارد که البته نمی توان سلیقه ها را حذف کرد . می توان به نظریات جهان شمول با حفظ سلایق  به اجماع رسید و تنها راه  دست یابی به این هدف ، دامن زدن به  مناظره  و گفت و گوهای علمی است.

مناظره های علمی می تواند سلایق را با هم درگیر و از درگیری سلایق از دامن کثرت که ذاتی سلایق است به وحدت رسید . الگوی دیالکتیکی نیز همین گونه است و کرسی های نقد و مناظره می تواند نقش مهمی در این زمینه بازی کند و الگو ها و روش های پژوهشی مناسبی را بدست دهد.

 

یعنی ما شاهد تعدیل سلیقه ها می شویم و تفکر پر رنگ می شود ؟

دیدگاهها که با هم تلفیق می شود دیدگاهی جامع نگر متولد می شود و در این میان سلیقه ها با هم چالش می کنند نه دیدگاهها . نوع نگاهها و طرز نگاهها فرانگاهی را حاصل می کند. در روش شناسی ملاصدرا بحث کرده ام که ۴۰۰ سال قبل از مطالعات میان رشته ای در آمریکا ، ملا صدرا آن را کشف کرده است. یکی از آنها گفت و گو بین مشرب هاست و مدیریت چالش بین مشرب های مختلف مد نظر  است.

 

برای تولید ادبیات نقد و مناظره و فرهنگ  سازی آن چه راهکارهایی را پیشنهاد  می کنید؟

وضع ادبیات نقد گاه تعیینی است و یا گاه تعینی . یعنی  جماعتی جمع می شود که ادبیات نقد را تامین کنند، مثل فرهنگستان ها و یا تعینی  که نقد و مناظره را دامن بزنند و بتدریج نقد و مناظره جایگاه خود را پیدا می کند و قواعد و فرمول در حین بازی کارآمد تر می شود. باید نقد و مناظره را ترویج داد. اولین کتاب آداب الوضع نوشته شمس الدین محمد سمرقندی است در قرن هفتم  نوشته شده و یا  کتاب هایی با عنوان آداب البحث  که در زمینه نقد و مناظره است .

   بین بحث و مناظره تاریخی متکلمین دوره های اسلامی قرن ها می گذرد ، سابقه تارخی نشان می دهد که می توان نقد و مناظره را دامن زد و تحقق آن  شرایط حداقلی می خواهد که خود بخود قواعد آن تولید می شود. کسی می تواند در تولید علم و مناظره علمی مشارکت داشته باشد که حداقل هوش هیجانی لازم را داشته باشد . یعنی مدیریت احساسات و هیجانات خود و توانایی پرهیز از واکنش های هیجانی .

تنها چیزی که مناظره و نقد را در نقطه اولیه خفه می کند ، این است که افراد این حوزه هوش هیجانی لازم را نداشته باشند و خشم و عصبانیت و کینه و تعصب بر آنها حاکم باشد. البته اخلاق مناظره و رعایت قواعد مناظره باید مد نظر قرار گیرد. مناظره های علمی در کشور ما جدی گرفته نمی شود ، چه به صورت حضوری و چه غیر حضوری و هر کس در کلاس و پیش مریدان خود پهلوان است . گفت و گو و مناظره علمی با مناظره سیاسی تفاوت دارد . مناظره علمی به تولید علم کمک می کند و انسان با عینک های متعدد مسائل را می بیند و به تولید علم نزدیک می شود .

 

به نظر می رسد در جامعه ما پژوهش ها بیشتر در حوزه فردی است تا گروهی و محصولات علمی کمتر در محک آزمون و نظر و نقد قرار می گیرد ، برای تحول در این وضعیت و تقویت پژوهش های گروهی و جمعی چه تدابیری لازم است؟

    متاسفانه در همه ابعاد و فعالیت های جامعه ما این وضعیت نامطلوب وجود دارد. در صنعت و ورزش نیز کارهای تیمی و گروهی ضعیف است . ابتدا باید دید مشکل چیست ؟ در کشور ما افراد دور هم جمع می شوند و کار گروهی را شروع  و به اختلاف بنیادی می رسند و راهی برای حل اختلاف نمی یابند و از طریق حذف، گروه را به فرد تقلیل می دهند .

حذف ، دو گونه است ، نقابدار و صریح . افراد یا بیرون می شوند  که حذف صریح است و یا تابع می شوند که حذف نقابدار است . علت را باید در اخلاق حرفه ای دید  و ما اخلاق فعالیت مشترک را نداریم . اخلاق احترام به آراء همدیگر نیز ضعیف است. در حوزه پژوهش این مقوله پر رنگ تر است. محققان بیشتر در معرض آسیب های اخلاقی هستند . برخی از استادان دیدگاهشان به افراد ، مثل نگاه به فردی است که مثلا”  ۱۰ سال پیش دانشجو بوده ولی اکنون  که خود متخصص است ، انتظار  نوعی فرمان پذیری  از او می خواهند. 

عامل دوم متخصص نبودن اعضای تیم است . اعضای تیم باید بتوانند در سطح واحد بازی کنند و در کار تیمی افراد در حد تخصص کم و بیش یکسان نیستند . عامل سوم نبود الگوهای میان رشته ای در کار های گروهی است .

 

کلید واژگان: نقد، مناظره، علم، دانشگاه، فرهنگ، اخلاق، قراملکی.