دامنه ابن سینا پژوهی به روایت کامران فانی


مسعود رضوی

آکادمی مطالعات ایرانی لندن (LAIS)

توجه به متفکری مثل ابوعلی سینا در دوران حاضر چه توجیهی می‌تواند برای ما داشته باشد و به چه نیاز یا مسأله‌ای پاسخ می‌دهد؟

این را درباره هر متفکر ما قبل دوران مدرنی می‌توان پرسید. از یک جنبه به مسائل ما پاسخ می‌دهد و از جهتی خیر. این وظیفه ما و جامعه تحقیقاتی ماست که بتواند این را نشان بدهد. به نظر من با یک نگاه، پاسخ سوال شما مثبت است و همه متفکران گذشته ما با وضع موجود ما ممزوج هستند و خاطره و گذشته فرهنگی هر جامعه، اثر مستقیم در غنا و استحکام وضع حال آن دارد. از سوی دیگر باید دید جامعه ما چه نیازها یا پرسشهایی دارد که از همان منظر به میراث گذشته نگاه می‌کند. معمولاً در هر دوره‌ای براساس یک نوع نگاه و نگرش خاصی به مواریث گذشتگان نگریسته می‌شود و آنها از آن زاویه مورد بحث و تحقیق یا توجه قرار می‌گیرند. طبعاً ابن‌سینا که به نظر من شاید بزرگترین متفکر کل جهان اسلام باشد، تقریباً در همه حوزه‌های علمی ، فلسفی، معارف کهن و سنتی‌ ما حضور قاطع داشته است  و ما اول باید این جایگاه و منزلت آن را به درستی بشناسیم.

برخی از متفکران و مورخان علم و فلسفه، ابن‌سینا را ارسطوی جهان اسلام معرفی کرده‌اند و به این وسیله کوشیده‌اند به آن حکیم بزرگ منزلت بدهند. به نظر شما این قیاس و این نوع توجه و ارج‌گذاری چه وجهی دارد؟

به هرحال در عالم فلسفه، می‌توان این قیاس و مقایسه را مقرون به صحت دانست، ولی ابن سینا یک تفاوت عمده با ارسطو دارد و آن اینکه بقراط زمانه هم بوده است، زیرا ابن سینا همان قدر که فلسفه‌اش مهم است، پزشکی و طب او هم اهمیت زاید الوصفی داشته و دارد. بنابراین جامعیتی در علوم ذهنی و عینی یا روحی و جسمی داشته است، اما در این عرصه از ارسطو چیزی سراغ نداریم.

گذشته از این کلیات که برای دیباچه بحث استفاده کردیم، می‌رویم سراغ موضوع اصلی بحث و بدون اینکه سخن حضرتعالی را که در این عرصه از برترین و صاحب صلاحیت‌ترین محققان هستید، قطع کنیم، خواهش می‌کنم بفرمایید که وضع ابن‌سینا پژوهی در یک سیر کلی، بخصوص در دوران ما و در کشور ما چه وضعیتی دارد؟

از لطف شما سپاسگزارم و باعث خوشحالی است که بنیاد بوعلی‌سینا در این زمینه‌ فعال شده و امیدوارم فقط به جوایز و جلسات و تبلیغات بسنده نکند. به سراغ‌ کارهای اصیل، عمیق و ماندگار، مثل احیای متون و تصحیح و چاپ انتقادی آثار ابن سینا و ارائه تحقیقات عالمانه و عمیق برود. من معتقدم که ما به ابن‌سینا ظلم کرده‌ایم و به رغم مقام یگانه و بی‌مانند او، چنانکه شایسته است به این موضوع نپرداختیم. بسیاری دیگر از متفکران و شخصیتهای تاریخ و فرهنگ ما بخت بهتری داشته‌اند. برای مثال یک بنیاد خیلی بزرگ و مهمی برای ملاصدرا – که شاید‌ آخرین متفکر برجسته تاریخ ما باشد – به وجود آورده‌ایم. در مورد حافظ هم همینطور. آن قدر حافظ پژوه و مؤسسات علاقمند به حافظ داریم که خلاء و کمبود زیادی حس نمی‌کنیم. آثار بسیار زیادی هم در این باره منتشر شده است. مولانا هم همین وضعیت را دارد و اصولاً بجز خود ما، یک شخصیت جهانی شده و کشورهایی نظیر ترکیه هم به صورت گسترده به موضوعات مربوط به مولانا توجه دارند. غیر از آن، اصلاً غربیها و سایر نقاط جهان هم توجه ویژه‌ای به مفاهیم عرفانی و شعر مولانا پیدا کرده‌اند. لذا او هم یک جایگاه والا و تثبیت شده‌ای دارد. اما در مورد ابن سینا که همواره در قله دانش، حکمت و طب ایران و جهان اسلام قرار داشته و نمونه بارز یک متفکر بزرگ بوده، وضعیت مناسب و چشمگیری دیده نمی‌شود و وقتی من توضیحات بیشتری بدهم متوجه خواهید شد که چه چشم‌اندازی در این عرصه داشته و داریم. من تصور می‌کنم که ابن سینا در حدود هفتاد تا صد سال قبل در ایران مطرح‌ترین متفکر و فیلسوف بوده و پس از آن به تدریج ملاصدرا جایگزین شد.  شما می‌دانید که ملاصدرا به عنوان مطرح‌ترین متفکر متأخر ایران، سه جریان را در هم ادغام کرد. یکی فلسفه مشاء بود که ابن سینا مظهر آن بود. دوم فلسفه اشراق که سهروردی نماینده بارز آن محسوب می‌شد و بالاخره جریان عرفان نظری که چهره شاخص آن ابن‌عربی بود و همراه با شارحان ایرانی آن خیلی مورد توجه قرارداشت. ملاصدرا یک ترکیب جامع تألیفی از اینها ارائه داد که پس از او بر فکر فلسفی و حکمی ایرانیان، به تدریج، مسلط شد، اما حتی در دوره قاجاریه هم هنوز این سلطه بی‌چون و چرای حکمت صدرایی دیده نمی‌شود، در این دوره کسی که بیشتر از دیگران به فلسفه ابن سینا توجه می‌کرد تا ملاصدرا، میرزا ابوالحسن جلوه است. او کتابهای ابن سینا، از جمله الهیات شفا را تدریس می‌کرد. در کنار او می‌بینید آقا محمدرضا قمشه‌ای بیشتر به عرفان نظری و فلسفه صدرایی یا حکمت متعالیه توجه داشت. شاگرد جلوه، میرزا حسن کرمانشاهی بود و روش‌ استاد خودش در حکمت مشاء را ادامه می‌داد. در کنار او هم میرزا هاشم اشکوری حضور دارد که حکمت متعالیه تدریس می‌کند. این دوره، که دوران اوج و رونق مکتب فلسفی تهران است، شما می‌بینید که هنوز فلسفه مشاء و آثار ابن‌سینا حضور پررنگی دارد و در حوزه‌های فلسفی مورد توجه است. اما بعد از آن دیگرشما خیلی کم می‌بینید که به ابن‌سینا و آثارش کمتر توجه می‌شود و آثار ابن سینا و کلاس‌های حکمت متعالیه گسترش پیدا می‌کند. مهم‌ترین کتاب درسی مقدماتی هم که شرح منظومه حاجی ملاهادی سبزواری است، تبدیل شد به مقدمه‌ای برای ورود به این نوع فلسفه و خوانش گسترده حکمت متعالیه یا فلسفه صدرایی. از آن به بعد، کم و بیش باید گفت که ابن سینا در حوزه‌های فلسفی مجهول واقع شد. اما ابن سینا چهره چند وجهی و بزرگی دارد. یک وجه دیگر حیات علمی او را می‌توانیم در پزشکی ببینیم. تا صدسال پیش پزشکی ما همین بود و کتب ابن سینا، بخصوص قانون، متن اصلی پزشکی ما محسوب می‌شد. با ورود علوم جدید، این وجه هم به تدریج تعطیل شد و مغفول واقع گردید. به همین علت در یک سده اخیر، ابن‌سینا از حوزه تفکر ما به تدریج خارج شد و یک چهره مبهم و محوتری پیدا کرد. من سعی خواهم کرد که این وضع را با یک مقدار نمونه‌های بارز  تحقیقات نشان بدهم.

قبل از اینکه به این مسأله بپردازیم، فکر می‌کنم لازم است تذکر بدهم که مؤسسه بنیاد بوعلی‌سینا  مجموعه‌ای از وظایف اصلی دارد که امیدوارم تمرکز خود را برروی آنها قرار دهد. در درجه اول و مهم‌ترین مسأله این است که یک برنامه‌ریزی جامع درباره ابن‌سینا داشته باشد. باید نوعی هماهنگی ایجاد کند در باب تحقیقاتی که می‌شود یا باید بشود درباره ابن سینا. یک مقدار هم خلا‌ء و کاستی در این زمینه وجود دارد که بیشتر باید جنبه‌های مغفول از فلسفه و مواریث ابن‌سینا مورد توجه قرار داده شود. خصوصاً جنبه‌هایی که ربط به امروز ما هم پیدا می‌کند و لازم است ما بیشتر بدان توجه کنیم. سرانجام اینکه بتواند نوعی حمایت معنوی و مادی هم از ابن‌سینا پژوهی و محققان مربوط به آن داشته باشد. در این حوزه‌ها هم در درجه اول یک نوع تحقیق درباره پژوهشهای انجام شده و منبع شناسی است. این کار بسیار مهم است و به نظر اولویت هر نوع پژوهشی درباره ابوعلی‌سیناست. تهیه کتاب شناسی های مختلف یا یک کتاب شناسی جامع که ما نداریم و باید داشته باشیم. من به بعضی از آنها اشاره خواهم کرد. ما باید بدانیم چه کارهایی تا حالا انجام شده و منابع موجود یا انجام شده در گذشته و زمان معاصر کدام است. در کنار این کار، یک نسخه شناسی کامل و جامع ضروری است.

پس از آن باید پژوهشهای مستقل و تخصصی درباره جنبه‌های مختلف افکار و آثار و زندگی ابن‌سینا دنبال شود. ابن‌سینا تقریباً در تمام جنبه‌ها و شعبه‌های فرهنگ و معنویت و علوم و اندیشه دوران خود وارد شده و پژوهش و تفکر کرده بود. آثار بسیاری در همه عرصه‌ها دارد. در فلسفه و حکمت و پزشکی آثار بسیار مهمی دارد که در سراسر جهان شناخته شده است. در کنار آن موسیقی و پس از آن زبان‌شناسی و ریاضی و بسیاری علوم دیگر است. یک مسئله دیگر حضور ابن‌سینا در تفکر عامه به صورت مجموعه کثیری از قصص و پندها و افسانه‌ها و آثار فولکلور است. ابن‌سینا به همان اندازه که متفکر دقیق‌النظر و عمیقی بوده، یک چهره محبوب و بزرگ برای توده مردم نیز محسوب می‌شود. این جنبه ابن‌سینا به خصوص برای عامه مردم و جوانان و نوجوانان خیلی‌مهم است. بسیاری از کتابهای پرفروش درباره ابن‌سینا، از همین جنبه و با همین رویکرد تهیه شده و منتشر می‌شود. نکته‌هایی هست که به علاقمند شدن نسلهای جوانتر به ابن‌سینا کمک می‌کند تا آنها نسبت به میراث و اعتبار ابن‌سینا کمک می‌کند. همه اینها مهم است و باید کمک به گسترش و تعمیق آن به عنوان یک ضرورت در نظر گرفته شود.

حالا برگردیم به همان بحث اصلی؛ یعنی وضع ابن‌سیناپژوهی در گذشته و حال و چگونگی آن. در درجه اول برای شروع این مبحث باید برگردیم به اینکه چه تحقیقاتی تا به حال درباره ابن‌سینا انجام شده و اینها در کجا گردآوری شده است. اینها را در ضمن کتابشناسی‌ها می‌توانیم بیابیم. طبیعی است که راجع به هر متفکر یا شخصیتی باید این کار انجام شود تا یک ترازی درباره پژوهش‌های مربوط به آن به دست بیاید. در مورد ابن‌سینا ما سه کتابشناسی را تاکنون داشته‌ایم.

کتاب‌شناسی اول، اثری است به نام «مصنفات ابن‌سینا» که مرحوم دکتر یحیی مهدوی این اثر را در حدود پنجاه شصت سال پیش ـ حدود ۴ ـ ۱۳۳۳ ـ منتشر کرده است. هنوز هم این اثر ارزش فوق‌العاده‌ای دارد. با آن دقت نظر، پشتکار و پیگیری که مرحوم دکتر مهدوی داشتند، کتاب‌شناسی‌ای را از مجموعه کارهای ابن‌سینا و کارهایی که درباره ابن‌سینا انجام شده تهیه کردند. البته این اثر بیشتر متکی بود بر نسخه‌شناسی؛ چون آن موقع، در درجه اول می‌خواستند بدانند از آثار ابن‌سینا چه چیزهایی وجود دارد و در سراسر جهان وضع نسخه‌های خطی چگونه است. در کنار این نسخه‌ها به چاپ اینها هم اشاره می‌کرد. ایشان همیشه می‌گفت که من مشغول تکمیل این کتاب هستم. چاپ اول این کتاب که حدود سیصد، چهارصد صفحه هست، بسیار نایاب است و امیدوارم تکمیل یا لااقل تجدید چاپ شود.

درست در همان زمان جرج قنواتی که او هم از ابن‌سیناشناسان معروف جهان عرب است، یک کتاب‌شناسی دیگری در آورد. پس از آن دیگر شما کتابشناسی درباره ابن‌سینا نمی‌بینید تا سال ۱۹۹۰ میلادی، یک کتاب‌شناسی فوق‌العاده مهم به زبان انگلیسی منتشر شد. این کتاب شناسی را شخصی به نام ژول ژانسن تهیه و دانشگاه لوون در پانصد صفحه آن را منتشر کرده است. البته مقدمه و زمینه کتاب به زبان انگلیسی است ولی آثاری که به زبانهای مختلف در این باره چاپ شده را در فهرست خود آورده است . این دانشگاه اصولاً در حوزه مطالعات قرون وسطایی، خصوصاً الهیات و کلام آن دوره فعال است. ابن‌سینا  تأثیر عظیمی بر قرون وسطای غرب گذاشته و در اغلب تحقیقات مطرح است. خصوصاً فلسفه‌ای هم که حاکم است در آنجا، تومیسم است؛ یعنی فلسفه سن توماس آکویناس. او هم خیلی تحت تأثیر ابن‌سینا بوده و همین امر سبب شده که آنها علاقه‌شان را به ابن‌سینا حفظ کنند. آثار لاتینی ابن‌سینا را هم تجدید چاپ کرده‌اند که بسیار مهم است. به هر حال این کتاب‌شناسی در مجموعه کارهای مربوط به ابن‌سینا، چاپهای مختلف آثار ابن‌سینا، ترجمه‌های ابن‌سینا به زبانهای مختلف و پژوهشهای زیادی که درباره ابن‌سینا در مناطق مختلف جهان چاپ شده، در ۱۹۹۰ منتشر شد. این کتاب‌شناسی چهل و پنج سال بعد از آثار دکتر مهدوی و جرج قنواتی منتشر شده و تا حدودی کمبود منبع‌شناسی در مورد ابن‌سینا را جبران کرده است. من معتقدم که باید یک کتاب‌شناسی جدیدی با توجه به آثار جدیدتر و با توجه بیشتر به ابن‌سیناشناسی در شرق منتشر شود که امیدوارم به عنوان یکی از وظایف این بنیاد هم قرار گیرد. این شرط اول هرگونه تحقیقی درباره ابن‌سیناست. البته باید کتابها را هم پیدا کرد. زیرا بسیاری از منابع در دسترس نیست و برای این موضوع، یعنی در دسترس قرار گرفتن کتب و منابع ابن‌سیناپژوهی هم باید یک فکر اساسی کرد.

اینها وضع ابن‌سیناپژوهی و کتاب شناسیهای آن بود. در مورد تدریس آثار ابن‌سینا در حوزه‌ها و جایگزینی حکمت متعالیه به جای حکمت مشاء هم صحبت کردیم. بجز آنچه گفتم. تصور می‌کنم مهم‌ترین و اولین کاری که در آن دوره درباره ابن‌سینا منتشر شد، مقاله‌ای بود که در «نامه دانشوران» درباره ابن سینا به چاپ رسید. نامه دانشوران، تقریباً نوعی دائرهالمعارف محسوب می‌شد که قرار بود درباره شخصیتهای برجسته جهان ایرانی اسلام تهیه و منتشر شود. الف و ب آن هم درآمد و کتاب بسیار مفصلی است. مقاله ابن‌سینای آن کتاب هم بسیار مفصل است. مقالات این اثر البته امضا ندارد. ولی سه نفر در تهیه آن نقش اصلی داشته‌اند که زیر نظر اعتمادالسلطنه تهیه می‌شده است. از جمله مرحوم عبدالوهاب قزوینی، پدر علامه محمد قزوینی و سزگین گرکانی و شخص دیگری که زیر نظر اعتمادالسلطنه مقاله‌ها را تهیه و منتشر می‌کرده‌اند. مسلماً اعتمادالسلطنه این مقاله‌ها را ننوشته است. مقاله های مفصل و خوبی در آن کتاب هست، از جمله درباره ابوریحان بیرونی که درجه یک و عالی است. اینها نشان می‌دهد که در آن دوره هنوز ابن سینا را از درون می‌شناخته‌اند. آثارش را می‌خوانده‌اند و بحثها اگرچه سنتی و کلاسیک است، ولی حضور جدی ابن‌سینا را در فرهنگ و حوزه فکری ما نشان می‌دهد.

در همان دوره، سه کتاب اصلی ابن‌سینا نیز چاپ سنگی شد. پزشکی هنوز هم پزشکی سنتی و منبع اصلی کار اطبای سنتی ما بود. پزشکی جدید وارد شده بود اما قانون ابن‌سینا هم خوانده می‌شد و معتبر بود. متن عربی قانون، اولین بار، در همان زمان در قرن سیزدهم در ایران چاپ شد؛ حدود ۱۲۹۰٫

در مورد شفا که کار اصلی ابن‌سینا در فلسفه و کل علوم در آن زمان محسوب می‌شود، بخشهای طبیعیات و الهیات ابن‌سینا چاپ سنگی شد، اما منطق و ریاضیات آن منتشر نشد. به گمان من، هنوز هم این طبع سنگی چاپ تهران اهمیت و دقت بیشتری داشت. چاپ حروفی که بعداً مصریها انجام دادند و متن کامل شفا را منتشر کردند، خدمت بسیار بزرگ و برجسته‌ای به ابن‌سیناپژوهی و تاریخ علم و حکمت در جهان اسلام کردند. این کتاب در چهار پنج هزار صفحه منتشر شده و کتاب عظیمی هم هست. در این مورد من یک خاطره‌ای بگویم. من به همراه آقای بهاءالدین خرمشاهی و آقای معصومی همدانی، مدتی نزد مرحوم دکتر زریاب خویی بخشی از کتاب طبیعیات شفا را می‌خواندیم. ایشان نسخه‌ای که داشتند همان نسخه چاپ سنگی دوره قاجاریه بود. نسخه ما چاپ مصر بود. همان اوایل من یادم هست که ایشان یک جمله‌ای خواندند و ما نگاه کردیم دیدیم که در چاپ ما یک شکل دیگری است. دکتر زریاب وقتی نگاه کرد گفت نه، این غلط چاپ شده و متن درست هنوز هم همان متنی است که در دوره قاجاریه چاپ سنگی شده و به نظر ایشان این چاپ اصح بود از چاپ مصر. دکتر زریاب توضیح داد که من چاپ جدید را هم دیده‌ام و مقایسه کرده‌ام و بسیاری از نکات مغلوط است و باید به چاپ تهران ـ یعنی همان نسخه چاپ سنگی ـ رجوع کنید.

آیا این نسخه چاپ سنگی، متولی مشخصی داشته است؟

قدیم که معلوم نبود و کتابها هم جز اسم کاتب و مولف، شناسنامه مشخصی نداشت. ولی معلوم بود که ناظر و متولی این کار، با متن آشناست و آن را به صورت درسی خوانده و فهمیده است. والا متن عربی آن که زیر نظر ابراهیم مدکور و محققان عرب زبان تهیه و منتشر شده بود. هر بخش آن هم زیر نظر یک فرد متخصص در آن حوزه چاپ شده است، ولی با این همه، این چاپ سنگی، از چاپ مصر صحیح‌تر بود. مصری‌ها البته نسخه‌های بهتری هم یافته و در اختیار

داشته‌اند، اما مسئله این است که در تهران آثار ابن‌سینا خوانده و فهمیده می‌شد و این مزیت که به صورت مکاتب متداوم با استادان خبره و صاحب رأی به متن رجوع می‌شد، از خیلی بدفهمی‌ها جلوگیری می‌کرد. غرض اینکه چاپهایی که به صورت چاپ سنگی در دوره قجر و مشروطه در ایران از این نوع کتابها می‌شد، چون مصحح و گاهی حتی کاتب نسخه‌ها این کتابها را به صورت درسی خوانده بودند، هنوز هم اصالت و اعتبار خود را حفظ کرده بودند. این چاپها از آثار ابن‌سینا به همراه شرحهای آثار او ـ خصوصاً شرح ملاصدرا بر الهیات شفا که در همان زمان چاپ سنگی شد ـ نشان می‌داد که تدریس و اهمیت آثار ابن‌سینا همچنان در ایران تداوم داشته است. اشارات هم در همان زمان چاپ شد و اینها بسیار اهمیت دارد.

بعد از این دوره، کم کم از حضور ابن‌سینا در حوزه فکری ما کاسته می‌شود. سالها می‌گذرد تا اینکه هزاره ابن‌سینا برگزار شد. ابن‌سینا در سال ۳۷۰ هـ ق متولد شد. در سال ۱۳۷۰ قمری که هزار سال از تولّد ابن‌سینا می‌گذشت در جهان هزارمین سال میلادش را گرامی داشتند.

بنا شد در ایران هم کارهایی انجام شود. این یک نقطه عطف بود که در سال ۱۳۳۰ شمسی و ۱۹۵۱ میلادی رخ داد. اما قبل از آن در آن دوره چند تا کار مهم دیگر هم انجام شده بود که من لازم می‌دانم به آنها هم اشاره کنم. از همه مهم‌تر، ترجمه‌ای بوده که از طبیعیات ابن‌سینا به نام «فن سماع طبیعی» توسط محمدعلی فروغی ـ ذکاء الملک ـ صورت گرفت. ترجمه‌ای است با مقدمه و حواشی بسیار پربار، شیوا و روان. این نیاز که بالاخره ما آثار گذشتگان خود را که به عربی نوشته‌اند و در دوره‌های جدیدتر لازم است ترجمه‌های فارسی معاصر داشته باشیم، حق تقدم در این امر با مرحوم فروغی است. او در مقدمه هم علّت این اقدام خود را توضیح داده است. ای کاش این کار ادامه می‌یافت. کاری که اهمیت زیادی داشت. در آن کتاب، سماع طبیعی، کون و فساد، فی‌‌السماء و العام و چند رساله دیگر که مجموعاً انگاره‌های طبیعیات ابن‌سینا را به زبان مناسبی برای معاصران نشان می‌داد. بجز این اثر، یکی دو کار دیگر هم انجام شد. از جمله ترجمه‌هایی که در دوره رضاشاه به صورت مقاله انجام شد و نشان می‌داد که نوعی نیاز و گرایش به تداوم فرهنگ و فهم گذشته فرهنگی وجود دارد و یک نهضتی پدید آمد.

* به طور مشخص چه کسانی غیر از مرحوم فروغی به این کار اهتمام ورزیدند؟

* در همان زمان مرحوم ضیاء‌الدین درّی، ده پانزده تا از رساله‌های ابن‌سینا را به فارسی ترجمه کرد. بسیار هم خوب و مفید بود. کتابی در حدود سیصد چهار صد صفحه با مقدمه‌ای متناسب و مفصل که نشان می‌داد به موضوع احاطه دارد. ابن‌سینا رساله‌های کوتاه و متوسط زیادی دارد و اینها آثار بسیار مهمی هستند و منابع درجه اول ابن سینا پژوهی محسوب می‌شوند.

در همان دوره، بخش کتاب‌النفس ابن‌سینا توسط مرحوم دانا سرشت ترجمه و چاپ شد و بجز ایشان دکتر عیسی صدیق که روان‌شناسی و علوم‌تربیتی خوانده بود، کتب و مقالاتی درباره علم‌النفس ابن‌سینا نوشت. اینها می‌کوشیدند بگویند در حوزه علوم جدید، این بخشهای فرهنگ ما مغفول و مهم است و می‌باید به آن توجه کرد زیرا حرفهای مهمی برای گفتن داریم. او کتاب روان‌شناسی از نظر ابن‌سینا را نوشت.

* گویا الآن دیگر روان‌شناسان ما احساس نیاز به خوانش علم‌النفس ابن‌سینا ندارند؟

* بله. همین طور است. امّا هفتاد سال پیش که این علوم تازه به ایران وارد شده بود، احساس نیاز می‌کردند و می‌دانستند که ابن سینا و بسیاری از دانشوران ما هم در این عرصه‌ها نظراتی دارند. همه این آثار را هم ترجمه می‌کردند. اساتیدی مثل دکتر صدیق احساس می‌کردند که دانشگاههای جدید، نیازهای تازه‌ای به همراه آورده و دیگر این دانشجویان، آن تسلّط به زبان عربی را که لازمه رجوع به منابع کهن است ندارند و باید اینها را تجدید و با ترجمه‌هایی مناسب به آنها عرضه کرد. به هر حال این چند تا کار هم در همان دوره صورت گرفت.

امّا کار مهم در همان هزاره انجام شد. در سال ۱۳۳۰ که هزاره ابن سینا بود، ایران شرکت فعال داشت و کارهای زیادی انجام گرفت. اولاً که مجموعه سخنرانی‌هایی که در این هزاره ایراد شد در دو جلد به نام «جشنواره هزاره ابن‌سینا» زیرنظر دکتر ذبیح‌الله صفا چاپ شد، یک جلد مقالات فارسی و یک جلد هم به زبانهای دیگر. از آن مهم‌تر، نشر آثار فارسی ابن سینا. بیشتر آثار فارسی ابن‌سینا را تصحیح انتقادی و چاپ کردند. بخصوص دانشنامه علایی، که در واقع خلاصه‌ای از شفا و علوم مختلف آن زمان است که ابن سینا به فارسی تحریر کرده است. اهمیت این اثر، امروزه به خصوص در اصطلاح‌شناسی علوم به زبان فارسی است. دانشنامه علایی در چهار بخش منطق، الهیات، طبیعیات و ریاضیات است. سه بخش منطق، الهیات و طبیعیات را به همت دکتر محمد معین و دکتر محمد مشکوه چاپ کردند. اما بخش ریاضیات که به عهده مرحوم مجتبی مینوی بود، هیچ وقت چاپ نشد. معروف بود که ایشان همیشه می‌گفت که مشغولم و هنوز تمام نشده است. به هر حال جعل و وضع اصطلاحات فارسی در مقابل اصطلاحات عربی، از نظر فارسی‌زبانان بسیار اهمیت دارد. در کنار این اثر، «رساله نبض» و «رگ‌شناسی» و «کنوز المعظمی» که مرحوم استاد همایی منتشر کرد. رساله «حی بن یقظان» که به همّت مرحوم کربن چاپ شد. رساله‌های کوتاه فارسی ابن سینا و ترجمه فارسی قدیم «اشارات و تنبیهات»، همه اینها در همان دوره چاپ شد. بنابراین یک مجموعه مهم، بخصوص به زبان فارسی، از آثار ابن‌سینا یا درباره آثار او، در این هزاره اول انجام شد که کار بسیار مغتنم و مهمی بود.

* این ترجمه کهن اشارات و تنبیهات از کیست؟

مترجم آن ناشناخته است ولی دکتر یار شاطر آن را تصحیح و برای چاپ آماده کرده بود که در همان زمان چاپ شد. به هر حال این یک نقطه عطفی بود که برخی کارهای مهم در آن انجام شد و می‌باید توجه همگان را به آثار ابن‌سینا و اهمیت آن جلب می‌کرد.

به طور طبیعی هم می‌باید همین‌طور می‌شد، امّا متأسفانه با اتمام کار هزاره، گویا وضع بهتر نشد. باز هم توجه دیگری به ابن سینا نشد. برای اینکه مقایسه کنید، بد نیست بدانید که در سال ۱۳۵۹ یا ۱۳۶۰، مجدداً هزاره دیگری برای ابن‌سینا گرفته شد. هزاره اول با سال قمری محاسبه شده بود و هزاره دوم با سال شمسی؛ در سال ۱۹۸۰ میلادی، تولد ابن سینا به هزاره می‌رسید بر اساس محاسبات شمسی، چون او در سال ۹۸۰ میلادی یا ۳۵۹ هجری شمسی متولد شده است، سال ۱۳۵۹ را یونسکو سال ابن‌سینا اعلام کرد و بنا شد هزارمین سال ابن‌سینا را مجدداً براساس حساب سال شمسی جشن بگیرند. در آن زمان یک جلد کتاب در حدود سیصد صفحه از سوی دفتر یونسکو در ایران ـ که گویا دکتر داوری رئیس وقت یونسکو در ایران بودند ـ منتشر شد. البته یک مراسم یک‌روزه‌ای هم منتشر شد. البته در شرایط انقلاب و مسائل پس از آن قابل درک است، امّا به هر حال به هیچ وجه قابل مقایسه با هزاره اول در سال ۱۳۳۰ و دستاوردهای فراوان آن نبود و نیست. باتوجه به امکانات محدود در دهه سی و مسائل دیگر. به هر حال تنها کاری که انجام شد همان مجموعه مقالاتی بود که توسط یونسکو در ایران چاپ شد. باز هم می‌بینیم که پس از هزاره اول چه غفلتی در مورد ابن‌سینا پژوهی به وقوع پیوسته است.

* شاید در هزاره سوم جبران شود!؟

* شاید. البته این مزاح است ولی بیانگر وضع تحقیقات ما درباره بزرگترین متفکر تاریخمان هم هست. البته منظور این نیست که در فاصله ۱۳۳۰ تا ۱۳۵۰ هیچ کاری انجام نشد. کارهایی شده، اما سیستماتیک و برنامه‌ریزی شده یا خیلی چشمگیر نیست. مهم‌ترین کاری که در دفاع از بوعلی در حوزه فلسفه منتشر شد، کتاب مفصل «حکمت بوعلی» اثر علامه سمنانی بود. ایشان یک حکیم مشایی صِرف بود و منتقد و مخالف ملاصدرا بود. کتاب ایشان، کتاب قابل توجه و مفصّلی در پنج جلد است. علامه سمنانی در این اثر، ضمن دفاع از ابن‌سینا در برابر صدرائیان، بحث می‌کند از آنچه اصالتاً مربوط به ابن‌سیناست و منقولاتی که ملاصدرا از ابن‌سینا آورده و ذکر مأخذ نکرده و بسیاری مطالب دیگر. در مجموع کتاب بسیار مهمی است. البته به لحاظ متد و روش، این کتاب چندان جالب نیست ولی حجم مطالب و مایه‌های فلسفی آن بسیار غنی است و پر از مطالب جالب درباره ابن‌سینا و نقد بر صدرایی‌ها و یا دفاع در مقابل انتقادات آنهاست.

*مبنای این اثر بر اصالت ماهیت است و ظاهراً علاوه بر ابن‌سینا و حکمت مشاء، از نظریه اصالت ماهیت در مقابل اصالت وجود دفاع می‌کند. سراسر کتاب، این مسئله دیده می‌شود.

بله. تم اصلی و زمینه غالب در این کتاب، همین نکته، یعنی دفاع از نظریات قائلان به اصالت ماهیت در مقابل اصالت وجود است. ایشاً معتقد است که شرعاً و عرفاً و عقلاً حق با اصالت ماهیت است و اصالت وجود به هیچ یک از این براهین راست نمی‌آید. سمنانی به هر حال یک بحث زنده و مهمی را دنبال کرد و اشکالات جدّی هم به نظریه ملاصدرا وارد کرد. امّا این کتاب تک‌افتاده بود و یک کوشش منفرد در فلسفه ما و به یک معنا حاشیه‌ای محسوب می‌شد.

بجز مرحوم سمنانی، فراموش نکنیم که مرحوم استاد مطهری، با آنکه علاقه زیادی به صدرالمتألهین داشت، همیشه تأکید می‌کرد که نباید ابن‌‌سینا و اهمیت آثار و ارزش آرای او را نادیده بگیریم. ایشان قبلاً درسهای الهیات شفا را تقریر کرده بود که منتشر شد و معتقد بود که نباید این کتاب مهم مورد غفلت قرار گیرد. او معتقد بود که باید با همان دقت و حوصله‌ای که آثار ابن‌سینا خوانده و تدریس می‌‌شود، شفا و آثار مهم ابن‌سینا هم باید خوانده و تطبیق داده شود با مسائل امروز ما. درست است که درسهای مرحوم مطهری بعد از انقلاب چاپ شد، ولی این درسها در حدود ۱۳۵۰ گفته شده بود. اینها از مهم‌ترین کارهایی بود که در آن دوره انجام گرفت. غیر از این به کتاب مهم دیگری در ایران درباره ابن‌سینا برنمی‌خوریم.

پس از انقلاب چند کار مهم منتشر شد. در زمینه تصحیح آثار ابن‌سینا، کتاب «نجات» که از آثار مهم ابن‌سینا بوده ولی برخلاف اشارات و تنبیهات، کمتر مورد توجه واقع شده، توسط مرحوم دانش‌پژوه با مقدمه‌ای دقیق و مفصل منتشر شد. این چاپ بسیار مهمی بود و از چاپ مصر بسیار بهتر بود. از نظر دقت و دیدن نسخه‌ها و مقابله انتقادی و نکته‌سنجی‌های بسیار زیاد و توضیحات مصحح، این کار بسیار قابل توجه است. این کتاب نشان می‌دهد تا چه حدّ نیاز به تصحیح مجدد و چاپ دقیق آثار ابن‌سینا هنوز وجود دارد و باید افرادی مثل مرحوم محمدتقی دانش‌پژوه به این نوع کارها اهتمام کنند. از کتابهای دیگری که در این دوره، یعنی در سالهای پس از انقلاب منتشر شده، در حوزه پزشکی، ترجمه و چاپ «قانون» ابن‌سیناست. مرحوم شرفکندی این کار مهم را انجام دادند و در ۹ جلد توسط انتشارات سروش منتشر شده است. جالب است بدانید، من داشتم به فهرست کتابها در کتابخانه ملّی نگاه می‌کردم، دیدم این کتاب به چاپ پنجم و ششم رسیده و توجه داشته باشید که قانون کتاب دشوار و بسیار مفصّلی است. این مسئله نشان می‌دهد که کتابهای سنّتی و اصیل در تاریخ علم و حکمت و فرهنگ ما، اگر به فارسی ترجمه شود و به صورت خوب و امروزی در اختیار قرار گیرد، با استقبال مردم ما روبرو می‌شود. همین علاقه مردم به طبّ سنّتی و پزشکی بوعلی کاملاً این موضوع را نشان می‌دهد. این شاید مهم‌ترین واقعه ابن‌سیناپژوهی در ایران پس از انقلاب باشد.

از کارهای دیگری که انجام شده و همین انتشارات سروش انجام داده، ترجمه و شرح اشارات و تنبیهات مرحوم حسن ملکشاهی است. بسیار کتاب خوبی است. می‌دانید که این کتاب همیشه یک کتاب درسی مهم در حکمت مشاء بوده و ابن‌سینا آخرین نظریات خود را در این کتاب مطرح کرده است. با شرح خواجه نصیر و شروح دیگر، اشارات و تنبیهات همیشه مورد توجه مدرسان فلسفه قرار داشته و مرحوم ملکشاهی هم به خوبی از عهده برگردان فارسی و توضیح مفاهیم دشوار برآمده است. از کارهای دیگری که همیشه مغفول بوده، آثار ابن‌سینا در منطق است. شما می‌دانید که ابن‌سینا برخلاف بقیه قسمتهای فلسفه مشاء، در بخش منطق نوآوری‌ها و ابداعات زیادی داشته است. آنچه را که ارسطو مورد توجه قرار نداده بود، از جمله قضایای شرطیه را ابن‌سینا به تفصیل و موشکافانه مورد بحث قرار داده است. یکی هم منطق موجهات است که در دهه‌های اخیر خیلی اهمیت یافته و ابن‌سینا عمیق‌ترین حرفها را در این باره زده است. اینها چندان مورد توجه نبوده، ولی در دوره ما که منطق جدید رواج یافته، اینها اهمیت زیادی پیدا کرده است. منطق سینوی که دکتر مددی تألیف و چاپ کرده یکی از اینهاست. مقالات زیادی هم در این باره منتشر می‌شود که قبلاً این توجه را ما ندیده‌ایم. در دوره قاجاریه هم که متن شفا را چاپ کردند، بخش منطق که مفصل‌ترین قسمت شفا محسوب می‌شد چاپ نشد. همیشه از روی نسخه‌های خطی می‌خواندند یا استنساخ می‌کردند. این توجه به منطق ابن‌سینا و نوآوریهای منطقی ابن‌سینا بیش از فلسفه و طب او مورد توجه محققین در این حوزه است و هنوز هم جای زیادی برای کار دارد.

کارهای دیگری هم در حوزه شرح‌نویسی، مثل شرح بر الهیات شفا و اشارات و بعضی کارهای ابن‌سینا چاپ شده که باید مورد نقد و بررسی قرار گیرد. بخش‌هایی از شفا هم به فارسی ترجمه و چاپ شده است. اما دیگر کار خیلی جامعی درباره آثار ابن‌سینا نمی‌بینیم.

من برای نمونه یک نمایی از یک سال پژوهش ابن‌سینا‌شناسی را مورد بررسی قرار دادم. این مسئله نشان می‌داد که از یک طرف نباید خیلی ناامید شد و از سوی دیگر کارهای خیلی جدّی کمتر انجام می‌شود.

در ایران دیگر کار اساسی و مهمی در این حوزه‌ها نمی‌بینیم.

در جهان عرب اما وضع دیگری را شاهد هستیم. در کشورهای عربی تا قرن نوزدهم اصلاً فلسفه تدریس نمی‌‌شد. اما در قرن بیستم، یک نهضتی برای توجه به فلسفه دیده می‌شود. مهم‌ترین سهم جهان عرب در ابن‌سینا پژوهی، همان چاپ کامل کتاب شفا است. شفا یک دائره‌المعارف بزرگ و مفصل‌ترین کتاب در این حوزه در جهان اسلام است. شفا، از سال ۱۹۵۰ در قاهره زیر نظر محمد ابراهیم مدکور به تدریج منتشر و سرانجام نهایی و کامل شد. چند جلد منطق، طبیعیات، الهیات و ریاضیات و همه شفا منتشر شده و غالباً هم اهل فلسفه به همان رجوع می‌کنند. یعنی معتبرترین چاپ موجود از شفاست و افست آن در ایران هم استفاده می‌شود. در مورد سایر آثار ابن‌سینا، از جمله اشارت و تنبیهات، هنوز چاپ سلیمان دنیا

موردعلاقه و توجه عربهاست. چاپ معروف و خوبی است. نجات و برخی رسائل  ابن‌سینا که حدود پنجاه شصت رساله است در بیروت و مصر و هند هفتاد تا هشتاد سال قبل منتشر شده و در حوزه‌های مختلف علم و فلسفه است. اما مهم‌ترین کار در میان عربها همان چاپ کامل شفا بوده و علت آن هم این است که ظاهراً قدیم‌ترین نسخه کامل شفای ابن‌سینا در دارالکتب قاهره در مصر مضبوط است.

در آسیای میانه و آکادمیهای علوم اتحاد جماهیر شوروی چطور؟ آیا در آنجا هم کار قابل توجهی درباره ابن‌سینا انجام شده است؟

– من اینها را در ضمن تحقیقات غربیها خواهم آورد. البته کار خیلی مهمی نشده ولی برخی رسائل نایاب ابن‌سینا را در یک جلد و جزوه‌ها و آثار کوتاهی را هم به صورت مستقل و با مقدمه‌های روسی به خط سیریلیک یا چاپ افست از روی نسخه‌های مخطوط چاپ کردند. این نوع کارها در هند هم انجام شده است. در همان هزاره اول ابن‌سینا که گفته شد، خود هندی‌ها هم یک کتاب مفصل در حدود ششصد هفتصد صفحه، که در کتابخانه ملی هم موجود است چاپ کردند. سخنرانی‌هایی بود که در هند شده و به زبان انگلیسی و دو تا هم عربی در سال ۱۹۵۰ گردآوری و منتشر شده است. البته در سال ۱۹۸۰ چیزی ندیده‌ام ولی این نشان می‌دهد هندی‌ها هم توجه و علاقه داشته‌اند. هندی‌ها هم  در مؤسسه عثمانیه در دکن کتابهای زیادی، از جمله الحاوی اثر معروف رازی را چاپ کرده اند. همانجا رساله‌هایی از ابن‌سینا را هم منتشر کرده‌اند ولی چاپهای انتقادی و تصحیح‌های جدی نیست.

ابن‌سینا مهم‌ترین و بزرگترین متفکر جهان اسلام است که در غرب تأثیر گذاشته و دو کتاب مهم او یعنی قانون و شفا در قرون دوازده و سیزده میلادی به لاتینی ترجمه و خوانده شده است. آن هم توسط مترجمان برجسته‌ای چون ژرار کرمونیایی و گوندی سالوی و دیگران که به عنوان کتابهای علمی و درسی در حوزه‌های علمیه جهان غرب مورد توجه بود، تأثیر اساسی داشت بر فلسفه قرون وسطا و بخصوص بر توماس آکویناس. کتابهای پزشکی ابن‌سینا تا قرن هجدهم مهم‌ترین کتب پزشکی در  غرب محسوب می‌شد. مهم‌ترین مکاتب کلامی مسیحی هم در قرون وسطا مبتنی بر‌ آرای ابن‌سینا بوده است. ابن‌سینا برای آنها همه چیز بوده و اصالتی خاص داشته است. البته بعداً غزالی و ابن‌رشد هم تا حدی نفوذ داشتند. ولی از نظر آنها متفکر اولیه و اصلی همیشه ابن‌سینا بوده و   ارسطو را از نگاه ابن‌سینا می‌شناخته‌اند. نگاه ابن‌سینا به ارسطو برای آنها عمیق‌ترین و بهترین نگاه بوده است.

پس از رنسانس که مستقیماً از یونانی به لاتین یا زبانهای دیگر ترجمه صورت گرفت، این تأثیر کاهش یافت و کنار رفت. اینها نکات مهمی است و ظاهراً ایرانیها درباره تأثیر ابن‌سینا در شکل‌گیری و تکامل فلسفه و کلام مسیحی در قرون وسطای غرب، هیچ کار مهمی انجام نداده‌اند. یک علت آن شاید این است که اغلب و بلکه همه این آثار به زبان لاتینی نوشته شده است. دانشگاه لوون اخیراً همه آثار ابن‌سینا را که به زبان لاتینی نوشته و ترجمه شده بود و چاپهای قدیمی و نایابی بود منتشر کردند. بلافاصله بعد از اختراع چاپ، در فاصله شاید سی چهل سال، شفا و قانون ابن‌سینا به زبان لاتینی در ونیز چاپ شد. احتمالاً قدیمی‌ترین اثر چاپ شده اسلامی هم همین کتاب است که در حدود ۱۴۹۵ منتشر شد. دانشگاه لوون همه اینها را جمع کرده و در هفت جلد منتشر کرده است. این بسیار مهم است. علاقمندان به مکاتب فلسفی و کلامی قرون وسطا و اسکولاستیک، نظیر اتین ژیلسون و شاگردانش هنوز هم به ابن‌سینا علاقه نشان می‌دهند، اما اولین کسی که خیلی جدی کتابی درباره ابن‌سینا نوشت و ادامه داد خانم گواشون بود. او در سال ۱۹۳۰ کتاب معروف «فرهنگ اصطلاحات ابن‌سینا» را در ۴۰۰، ۵۰۰ صفحه تألیف و منتشر کرد.

مفصلاً هر اصطلاحی را که ابن‌سینا آورده با معادل لاتین و توضیحات و مقایسه و تطبیق در آن کتاب آورده است. در واقع یک فرهنگ اصطلاح‌شناسی ابن‌سینا فراهم آورد که هنوز خیلی معتبر و مورد توجه است. به هرحال آنهایی که فرانسه می‌دانستند و در مورد ابن‌سینا پژوهش می‌کردند بهره زیادی از این کتاب بردند. خانم گواشون بعدها یک کتاب درباره فلسفه ابن‌سینا نوشت، یک اثر هم درباره ماهیت و وجود با اتکا به آثار ابن‌سینا تألیف کرد.

خانم گواشون از ابن‌سینا پژوهان بسیار جدی بود که آثار مهمی در دوران معاصر در غرب نوشت. بعد از گواشون باید از ترجمه‌ها و چاپهای جدیدی که از آثار ابن‌سینا شده یاد کنیم. کل دانشنامه علایی به فرانسه ترجمه شده، اما  دو جلد آن توسط دکتر پرویز مروج به انگلیسی برگردانده و منتشر شده است. متافیزیک و فیزیک دانشنامه با مقدمه و حواشی مفصل ایشان چاپ شده و بد نیست این تصحیح و تعلیقات و مقدمه هم به فارسی درآید. تنها کسی که من دیدم به این کتاب به صورت مفصل توجه کرده، آقای عبدالحسین آذرنگ است و ده پانزده صفحه این کتاب را مقابله و نقد کرد. از کارهای جدید دیگر، کتاب قانون است. از این کتاب هیچ وقت متن منقحی چاپ نشد. در سالهای اخیر، بخش مطالعات اسلامی بنیاد گوته در آلمان، شروع به چاپ بخشهای مختلف قانون کرده و ضمن تصحیح متن عربی، ترجمه آلمانی را هم منتشر می‌کند. قسمت اول قانون که جنبه فلسفه طب دارد. پنج بخش اول که جنبه کلی دارد، قبلاً در سال ۱۹۳۰، توسط شخصی به نام گرونر به انگلیسی ترجمه و چاپ شده است. حواشی و توضیحات مفید و مفصلی دارد که بسیار باارزش است. این کتاب که بسیار مفصل است، مورد توجه قرار گرفت. مؤسسه گوته، دارد قانون را منتشر می‌کند و فکر می‌کنم هنوز متن کامل را منتشر نکرده‌اند. در مورد ترجمه و توضیحات گرونر هم به نظرم می‌رسد که لازم است ترجمه خوبی به فارسی بشود و بخصوص توضیحات و مقدمه گرونر در دسترس علاقمندان قرار گیرد. در آنجا رابطه طب و حکمت که الآن خیلی مغفول واقع شده و هنوز هم مورد استفاده  قرار می‌گیرد به تفصیل توسط ابن‌سینا مورد بحث قرار گرفته است. مثلاً رابطه طبیب با بیمار، یک رابطه منحصر بفرد است و هر مریض با توجه به مزاج و مسائل روحی و شرایطش با مریض دیگری که همان مرض را دارد متفاوت است. اینها امروزه مطرح است و در قدیم بیشتر مطرح بوده و همچنین اخلاق پزشکی که ابن‌سینا بسیار مورد دقت و کنجکاوی قرار داده است.

کتابشناسی ژول ژانسن، البته نیازهای کتابشناسی پژوهندگان را برطرف می‌کند ولی لازم است خود ما ایرانیها کاری انجام دهیم و با توجه به گذشته و وضع دهه‌های اخیر، یک راهنمای جامع درباره ابن‌سینا حداقل به زبانهای فارسی و عربی و انگلیسی فراهم کنیم.

آیا وضع ابن‌سیناپژوهی را در حال حاضر در ایران و جهان اسلام ناامیدکننده می‌بینید؟

– من برای اینکه به سؤال شما پاسخ بدهم یک ماجرایی را تعریف کنم. من در کتابخانه ملّی تفحصّی کردم تا ببینم که در یک سال گذشته چه کتابهایی درباره ابن‌سینا منتشر شده است. با تعجب دیدم که حدود بیست کتاب در این زمینه چاپ شده و در صدر آنها کتاب «ابن‌سینا و تمثیل عرفانی» اثر مهم هانری کربن و ترجمه آقای رحمتی است. بعضی کتابها تجدیدچاپ شده، از جمله دروس شفا و شرح اشارات آقای حسن‌زاده ‌آملی که قابل توجه است. یک شرح اشارات را آقای مصطفوی که از مدرسان فلسفه مشایی است و بسیار مسلّط هم هستند. این شیوه حداقل می‌تواند همان نگاه و شیوه قدیم در تدریس آثار ابن‌سینا را زنده نگاه دارد. بقیه کتابها هم البته صبغه عامیانه دارند. از جمله چند کتاب به زبان ساده درباره طّب سنتی ابن‌سینا، مثلاً «درمان سنگ کلیه در طب ابن‌سینا»، «گیاه‌درمانی در طب ابوعلی‌سینا»، «تعلیم و تربیت از نظر ابن‌سینا»، «طب ابن‌سینا» و … اینها البته تحقیق علمی و جدّی نیست، اما نشان می‌دهد که هنوز مردم ابن‌سینا را مثل اعلای دانایی می‌دانند و از نظر آنها، دستورات طبی ابن‌سینا معجزه می‌کند. در کنار اینها، و جالب‌تر از اینها چندین کتاب قصه برای کودکان و نوجوانان بر اساس داستانها و حکایات مربوط به ابن‌سینا منتشر شده است. این هم نشان می‌دهد که او هنوز نامی جذاب برای نسلهای جوان ماست و مظهر افتخار و عقل و خردمندی. در فرهنگ عامه ما به ابن‌سینا توجه زیادی شده و آثار و قصه‌های زیادی هم درباره او بیان کرده‌اند. اولین کسی که بطور جدّی به این موضوع توجه کرد، مرحوم سعید نفیسی بود. او در یک بخش از کتاب «پورسینا» همین مسئله، یعنی ابن‌سینا در افسانه‌های ما را مطرح کرد. این خیلی مهم است. این قصه‌ها را باید جمع‌آوری کرد و مرحوم دکتر صفا هم سخنرانی و مقاله مفیدی در هزاره ابن‌سینا در این زمینه ارائه کرد. آخرین سخن در این زمینه، اشاره به کتابی از مترجم عامیانه و موفق ایران، مرحوم ذبیح‌الله منصوری است. ایشان کتابی دارد به نام «ابن‌سینا، نابغه شهیر» و این کتاب هم ظاهراً پاورقیهای مجله خواندنیها بوده که بعداً کتاب شده و شاید باور نکنید که چاپ هفدهم آن در سال ۱۳۸۷ منتشر شده است. مردم هنوز علاقه زیادی به این موضوع دارند و شاید تأثیر قلم مرحوم منصوری هم مؤثر باشد که این کتاب شاید پرفروش‌ترین کتاب درباره ابن‌سینا در سالهای اخیر بوده  است.

*‌ رساله مرحوم دکتر گوهرین چطور کتابی است.

*‌ اشاره خوبی بود. من فراموش کردم بگویم. در همان هزاره اول که خیلی پربار بود، مرحوم  دکتر سیدصادق گوهرین که استاد ما هم بود، کتاب «حجه‌الحق ابوعلی سینا» را به عنوان رساله دانشگاهی نوشت و بعداً منتشر کرد. این کتاب بطور اختصاصی هیچ ربطی به آراء و دانش و عقاید ابن‌سینا ندارد، ولی مقدمه تاریخی بسیار مفیدی درباره روزگار ابن‌سینا و وضع اجتماعی و فرهنگی عصر اوست. این کتاب خیلی مورد توجه قرار گرفت و اطلاعات زیادی درباره قرن چهارم داشت.

*‌ یک کتاب هم آقای جنیدی در بنیاد ایران‌شناسی نوشته و چاپ کرده‌اند درباره زندگی و فهرست آثار ابن‌سینا. گذشته از اینها نظرتان درباره آثار دکتر نصر چیست؟ به هر حال ایشان در کتابهای «سه حکیم مسلمان»، «علم و تمدن در اسلام» و «نظر متفکران اسلامی درباره طبیعت»، بخشهای قابل توجهی را به ابن‌سینا اختصاص داده و اینها توجه زیادی را به ابن‌سینا در دهه‌های چهل و پنجاه جلب کرده است.

*‌ خوب من نمی‌خواستم و نمی‌توانستم به همه آثار اشاره کنم. ولی البته ایشان کتاب مستقلی ندارد و عمدتاً همانطور که شما گفتید، هدف ایشان جلب توجه به اهمیت موضوع بود. در آن زمان کار ایشان از جهت توجه به طبیعیات و علوم طبیعی در آثار ابن‌سینا خیلی اهمیت داشت زیرا اغلب درباره طب و فلسفه ابن‌سینا می‌نوشتند. از این نظر کار دکتر نصر جالب و قابل توجه است. یک وجه دیگر هم تکیه بر روی حکمت مشرقیه ابن‌سینا بود که در ضمن آثارش به اهمیت آنها اشاره می‌کند.

این نوشته‌ها که خصلت دائره‌المعارفی دارند، البته به لحاظ ارتباطی که با خوانندگان برقرار می‌کرد، تأثیرگذار و مهم هستند. این تأثیرگذاری، البته‌ مهم‌ترین هدف ایشان هم بوده است. نصر ابن‌سینا را مطرح کرد و این خیلی اهمیت دارد زیرا همه مردم با گرایشات، علائق و تخصصهای مختلف باید متوجه و علاقمند شوند. ذوق مخاطب‌پسند دکتر نصر و نثر خاص و جالب ایشان و شیوه تدوین کتابهایشان در این جهت کمک مفیدی به رونق حوزه ابن‌سیناپژوهی و جلب توجه دانشجویان و علاقمندان محسوب می‌شود.

*‌ آیا در میان کارهای جدید و جاری، چیز تازه‌ای در این زمینه قابل ذکر است؟

*‌ تا آنجا که می‌دانم آقای عبدالله انوار، بر مجموعه کامل شفا حاشیه نوشته است. البته به فارسی و گاهی هم به عربی. بنده از ایشان خواستم که خودشان این حواشی را منتشر کنند.

*‌ آیا متن را هم ترجمه کرده‌اند؟

*‌ نه، فقط شرح نوشته و کار مهمی که در این شرح کرده، مقایسه با ارسطو، براساس متون معتبر انگلیسی از آثار ارسطوست. بخصوص در بخش منطق کار آقای انوار دارای اهمیت است و شرح مفصلی در این قسمت نوشته‌اند. به هر حال بر سراسر این کتاب مفصل ایشان حواشی نوشته‌اند و امیدوارم جایی متقبل چاپ این حواشی شود.