خاتمیت حضرت محمد(ص) و اسلام

 

حجت الاسلام سید صدرالدین صفوی

مستدرک دانشنامه معاصر قرآن کریم

 

محمد بن عبدالله(ص) آخرین پیامبر الهی و دین اسلام آخرین دین الهی. خاتمیت مصدر جعلی از خاتم و از ریشه ختم به معنای پایان است. رایج‌ ترین معنایی که لغت شناسان برای کلمه خاتم بیان کرده‌اند، به معنای پایان یافتن چیزی است. در این معنا، تفاوتی بین خاتِـم (به کسر تاء) و خاتَـم (به فتح تاء) نیست. (معجم مقائیس اللغه، ۲۴۵) برخی نیز معتقدند خاتِـم (به کسر تاء) به معنای آخر و پایان، و خاتَمـ (به فتح تاء) به معنای زینت انگشتری و زینت است. (مجمع البحرین، ۶، ۵۴)

 

خاتمیت رسالت پیامبر اسلام(ص) بدین معناست که دین اسلام آخرین دین الهی است. این معنا از قرن اول هجری تا امروز اعتقاد اجماعی و قاطع همه دانشمندان مذاهب اسلامی بوده و جزء جدایی ناپذیر اعتقادات دین اسلام است.

عنوان خاتمیت از قرآن کریم اخذ شده است. قرآن  به طور واضح تعبیر «خاتم النبیین» را برای حضرت محمد(ص) به کار برده است: {ما کانَ محمدٌ أبا أَحَدٍ مِنْ رجالِکمْ و َلکن رسولَ اللّهِ و خاتمَ النبیینَ}(احزاب، ۴۰) در قرآن علاوه بر آیه چهلم سوره احزاب، آیات دیگری به صورت ضمنی به اصل خاتمیت نبوت پس از اسلام اشاره می کند نظیر آیاتی که رسالت پیامبر(ص) را از نظر مکانی و زمانی عام و گسترده معرفی می ‌کند و عمومیت زمانی آن‎ بیانگر خاتمیت است. (ختم نبوت، ص۱۷، المیزان، ذیل آیه)

ارسال از جانب خدا برای جمیع مردم: {‌اِنّی رسولُ اللّه اِلیکمْ جَمیعا } (اعراف، ۱۵۸) رحمت بودن پیامبر برای عالمیان: {‌و ما اَرسلناک اِلّا رحمهً لِلعالمین} (انبیاء، ۱۰۷). فرستادن نبی اکرم(ص) برای ابلاغ دین حق تا آن را بر هر چه دین است پیروز گرداند: {‌هُوَالذی اَرْسَلَ رسوله بِالهدی و دین الحقِّ لیظهرَه علی الدینِ کلِّه‌} (توبه، ۳۳؛ فتح، ۲۸؛ صف، ۹). محفوظ ماندن قرآن کریم: {‌انا نحن نزلنا الذکر و نا له لحافظون‌} (حجر، ۹)

احادیث بسیاری در کتب معتبر روایی در مورد خاتمیت ثبت شده است. نظیر «حدیث منزلت» که از احادیث متواتر است. پیامبر اکرم(ص) در این حدیث نسبت امام علی (ع) را به خود؛ همانند نسبت هارون به موسی دانسته‌ است: «‌با این تفاوت که هارون پیامبر بود، اما علی (ع) پیامبر نیست»؛ زیرا پس از رسول خدا (ص) پیامبری برگزیده نخواهد شد:« اَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَهِ هَارُونَ مِن مُوسَی اِلا اَنَّهُ لا نَبی بَعْدِی‌» (المراجعات، ، مراجعه‎ های ۲۸ و ۲۹). پیامبر اسلام(ص) فرمودند: پیامبری بعد از من و سنّتی پس از سنّت من و امتی بعد از امت شما نیست و اگر کسی پس از من ادعای نبوت کند، دروغگو است. (من لایحضره الفقیه، ۱، ۳۲۲)

متفکران مسلمان حکمت های متعددی در باره فلسفه ختم نبوت  برشمرده اند نظیر: مصون بودن قرآن از هرگونه تحریف. پیامبران الهی واسطه بین خدا و مردمان بوده ‌اند تا آدمی را به سوی سعادت ابدی راهبری کنند. اما دعوت پیامبران قبل از پیامبر اسلام، پس از چندی تحریف می‌ شد. از این رو حکمت الهی اقتضا می‌ کرد پس از تحریف محتوای دعوت یک پیامبر، پیامبر دیگری مبعوث شود تا مجدداً دعوت به سوی حق را احیا کند و تحریف‌ های صورت پذیرفته را بزداید و رسالت الهی را به مسیر اصلی خود بازگرداند: {وَ مٰا أَنْزَلْنٰا عَلَیک اَلْکتٰابَ إِلاّٰ لِتُبَینَ لَهُمُ اَلَّذِی اِخْتَلَفُوا فِیهِ…}(نحل، ۶۴). اما از اپن جهت که خداوند نگهبانی قرآن از دگرگونی را ضمانت کرده است، این مسأله دربارۀ اسلام صدق نمی‌ کند: {إِنّٰا نَحْنُ نَزَّلْنَا اَلذِّکرَ وَ إِنّٰا لَهُ لَحٰافِظُونَ‌…}(حجر، ۹) بدون تردید ما این قرآن را به تدریج نازل کرده ایم، و قطعاً نگهبان آن خواهیم بود.

جامعیت و کمال دین اسلام: با تکامل فهم و دانش بشر و استعداد او برای پذیرش پیام ‌های دقیق تر؛ ادیان آسمانی نیز رو به کمال بوده­ اند و ادیان جدیدتر کامل ‌تر از ادیان قبلی بوده اند. این تکامل تا دین اسلام نیز ادامه داشته و شریعت اسلام، قله و اوج یک شریعت آسمانی است که تشریع و نزول آن تنها از جانب خداوند امکان پذیر بوده است. مراد از این کمال، این است که این دین شامل اصول، قواعد و آموزه‌‌ هایی است که نیاز‌های اساسی و مهم انسان در هر دو جنبه مادی و معنوی را تأمین می‌ کند. قرآن کریم نیز به این کامل بودن دین اسلام اشاره کرده، می ‌فرماید: {الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکمُ الإِسْلاَمَ دِینًا.}: (امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم، و اسلام را برای شما [به عنوان] آیینی برگزید.)(مائده، ۳). علامه طباطبایی در این زمینه می ‌گوید: دین زمانی به مرحله ختم خویش نائل می‌ شود که جمیع جهات احتیاج انسان را در برگیرد و در این صورت، دیگر هیچ دینی به دنبال آن نخواهد آمد. (المیزان، ۲، ۱۳۰). اسلام در زمینه معارف الهی مانند توحید و معارف مربوط به خداشناسی و معاد، کامل ترین احکام و معارف را عرضه نموده و در زمینه اجتماعی نیز نظام و اصول کلی و ثابت را به طور کامل برای بشر بیان نموده تا انسان‌ها احکام متغیر را خود از آن اصول استنباط نمایند. بنابراین اسلام یک دین کامل است و نیازی به بازسازی و تکمیل ندارد و در  نتیجه به بعثت پیامبر جدید نیز نیازی نخواهد بود.

متکلمین اسلامی خاتمیت نبوت محمد رسول الله(ص) را از ضروریات اسلام معرفی خوانده اند. نظیر «علامه حلّی» (۶۴۸ ـــ ۷۲۶ق) در کتاب «واجب ‌الاعتقاد». «فاضل مقداد» (م ۸۲۶ ق.) در شرح کلام «علامه حلی» سه دلیل نقلی ذکر نموده است. آیه: «ما کان محمد أبا أحد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین»، فرموده رسول خدا(ص): «لا نبی بعدی»  و سوم  اجماع. فیلسوفان اسلامی نظیر سهروردی و ملاصدرا در آثار خود ذیل بحث نبوت، مبحث خاتمیت دین اسلام و نبوت پس از حضرت محمد(ص) را مطرح نموده اند.(مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ۳، ۴۵۶. الشواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه، ۳۷۶-۳۷۷) ملاصدرا نیز در مشهد پنجم، اشراق هشتم «شواهد الربوبیه» در باره خاتمیت نبوت پس از حضرت محمد(ص) نوشته است: ارسال و اعزام شخصی مسمّی به نبی و رسول و بدین نام و نشان منقطع می گردد و با انقطاع آن وحی نیز منقطع می شود. (ترجمه و تفسیر شواهد الربوبیه، ۵۰۹)

اهل تصوف و عارفان نظیر محی الدین و سید حیدر آملی نیز تبیین کرده اند که حضرت محمد(ص) خاتم انبیاء است و نبوت تشریعی و رسالت با پیامبر اکرم پایان یافته است.(فصوص الحکم، ۱۳۴، جامع الاسرار و منبع الانوار، ۳۸۴). جلال الدین مولوی در مثنوی معنوی در مورد خاتمیت و جامعیت حضرت محمد(ص) استدلال کرده که او آخرین پیامبر الهی است؛ بدین سبب که بالاترین مراتب معرفت و معنویت را برای همه اعصار برای بشریت به ارمغان آورده است.

بهر این خاتـم شده ست او که به خود     مثــل او نــه بــود و نــه خواهـد بود

چون که در صنعت برد استــاد دست     نه تو گویی ختم صنعت بر تو است؟

در گشـــاد ختـــم ها، تــو خـاتـــــمی     در جـهـــان روح بـخشــان، حاتمــی

هست اشـــارت مـحـمـــد الـمــــــراد     کل گشــاد انــدر گشــاد انــدر گشــاد

(مثنوی معنوی، ۶/ ۱۷۱- ۱۷۴)

 

او جامع تعالیم، مراتب و مقامات انبیاء و اولیاءِ الهی است و نام و راه او تا ابــد پایدار، فروزان و حیات بخش انسان ها و جوامع است.

از دِرم ها نــام شــــــاهان بــــــرکَنَند     نامِ احمــــد تـا ابـــــــد بـر مـی زننــد

نامِ احمـــــــد نامِ جملــــه انبیـــــاست     چون که صد آمد، نود هم پیش ماست

(مثنوی معنوی، ۱/ ۱۱۰۵- ۱۱۰۶)

 

در دوره معاصر اصل خاتمیت بیش از گذشته مطرح شد و اندیشمندان مسلمان در برابر ادعاهای فرقه های نوظهور نظیر احمدیه، قادیانیه، بابیه و بهائیت پیرامون خاتمیت، به تبیین خاتمیت حضرت محمد(ص) و پاسخ گویی به شبهات پرداختند. بهائیان با توجیه معنای خاتم النبیین در آیه ۴۰ سوره احزاب و‌گاه با استناد به برخی دیگر از آیات قرآن شبهاتی درباره خاتمیت طرح کرده اند و به انکار آن پرداخته اند که در ردِّ این ادعای باطل، پاسخ های مستدلی به آنها داده شده است. بهائیان معتقدند  کلمه «خاتم» در آیه ۴۰ سوره احزاب قرآن کریم به معنای انگشتر است و مقصود این است که پیامبر(ص) زینت پیامبران است، نـه آخرین آنها. در پاسخ این سخن گفته شده، «خاتـم» به معناى وسیله ختم کردن است و اطلاق لفظ «خاتم» بر انگشتر نیز از آن جهت است که نامه و مانند آن را به وسیله آن ختم و مُهر مى کرده اند که اطلاقی مجازی است. بنا براین تفسیر این آیه بدین معنا، مخالف با ظاهر آیه است و اعتبار ندارد.

در دوره معاصرنخستین متفکری که با رویکرد و استدلالات جدید به تبیین خاتمیت پرداخت، علامه اقبال لاهوری بود. به عقیده او با ارسال پیامبر اکرم(ص)، بشر به لحاظ عقل و دانش در سطحی قرار گرفت که بدون مدد گرفتن از دستگیری ‌های پیامبرانه و هدایت ‌های مافوق طبیعی و وحیانی قادر است راه رسیدن به سعادت را دریابد.(احیای فکر دینی در اسلام، ترجمه فارسی، ۱۴۵) اندیشمندان بعدی بیشتر تحت تأثیر اقبال این مسئله را مورد توجه قرار داده‌ اند. برخی نویسندگان نظیر شهید مطهری و دکترعلی شریعتی، به نقد نظریه اقبال لاهوری و بیان استدلالات جدید  خود در باب خاتمیت پرداخته‌ اند. جعفر سبحانی به نقد شبهات جدید با رویکرد کلامی و فلسفی با صورت بندی و استدلال های جدید پرداخته و به خصوص متنافر نبودن امامت معصومین(ع) با خاتمیت نبوت را تبیین کرده است.(قبسات، دوره ۱۰، شماره ۳۷، زمستان ۱۳۸۴، صفحه ۵-۲۶)

 

منابع:

آملی، سید حیدر، جامع الاسرار و منبع الانوار، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ پنجم، تهران، ۱۳۹۳.

ابن بابویه، کتاب مَن لا یحضُرُه الفقیه، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۴۱۴

ابن سینا، حسین، الالهیات من کتاب الشفاء، چاپ حسن حسن زاده آملی، قم ۱۳۷۶ش.

ابن سینا، حسین، النجاه فی الحکمه المنطقیه و الطبیعیه و الالهیه، قاهره، ۱۳۵۷/۱۹۳۸، چاپ افست تهران، بی تا.

ابن عربی، الفتوحات المکیه، سفر۲، چاپ عثمان یحیی، قاهره ۱۴۰۵/۱۹۸۵.

ابن عربی، فصوص الحکم، و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، تهران ۱۳۷۰ش.

ابن فارس، معجم مقائیس اللغه.

ابن منظور، لسان العرب.

اقبال لاهوری، محمد، احیای فکر دینی در اسلام، ترجمه احمد آرام، بی جا: رسالت قلم، بی ‌تا.

بجنوردی، محمد کاظم، دائره المعارف بزرگ اسلامی، مدخل خاتمیت، تهران.

تزمذی، محمدبن عیسی، سنن الترمذی و هو الجامع الصحیح، چاپ عبدالوهاب عبداللطیف، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.

تفتازانی، مسعودبن عمر، شرح المقاصد، چاپ عبدالرحمان عمیره، قاهره ۱۴۰۹/۱۹۸۹، چاپ افست قم ۱۳۷۰ـ۱۳۷۱ش.

تفسیر نمونه، زیر نظر ناصر مکارم شیرازی، ج۱۷، تهران: دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۶ش.

دارمی، عبداللّه بن عبدالرحمان، سنن الدارمی، چاپ محمد احمد دهمان، دمشق ۱۳۴۹.

رازی، ابوالفتوح، روض الجِنان و روح الجَنان فی تفسیر القرآن، چاپ محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد ۱۳۶۵ـ۱۳۷۶ش.

راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سید کیلانی، بیروت بی ‌تا.

زَبیدی، محمدبن محمد، تاج العروس من جواهر القاموس، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۴/ ۱۹۹۴.

زمخشری، محمود، الکشاف عن حقایق غوامض التنزیل، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۷ق.

سبحانی، جعفر، «‌خاتمیت و مرجعیت علمی امامان معصوم علیهم السلام »، قبسات، ش ۳۷ (پاییز ۱۳۸۴).

سبحانی، جعفر، الالهیات علی هدی الکتاب و السنه و العقل، به قلم حسن محمد مکی عاملی، ج۳، قم ۱۴۱۲.

سبحانی، جعفر، الخاتمیه فی الکتاب و السنه و العقل الصریح، تهران، بی‌ تا.

سبحانی، جعفر، خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل، ترجمه رضا استادی، قم ۱۳۶۹ش.

سبحانی، جعفر، مفاهیم القرآن، ج:۳ یبحث عن عالمیه الرساله المحمدیه و خاتمیتها و امیه النبی الاکرم(ص) و اطلاعه علی الغیب باذن الله سبحانه، و حیاته فی القرآن، قم ۱۴۱۳.

سبزواری، هادی بن مهدی، شرح الاسماء، او، شرح دعاء الجوشن الکبیر، چاپ نجفقلی حبیبی، تهران ۱۳۷۵ش.

سهروردی، یحیی بن حبش، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج۳، چاپ حسین نصر، تهران ۱۳۷۳ش.

سیوطی، عبدالرحمان بن ابی‌بکر ، الجامع الصغیر فی احادیث البشیر النذیر، بیروت ۱۴۰۱.

شریعتی، علی، اسلام شناسی، تهران ۱۳۷۸ش الف.

شریعتی، علی، تاریخ و شناخت ادیان، تهران ۱۳۳۶ش.

شریعتی، علی، شیعه، تهران ۱۳۷۸ش ب.

شهرستانی، محمدبن عبدالکریم، کتاب نهایهالاقدام فی علم الکلام، چاپ آلفرد گیوم، قاهره، بی ‌تا.

صادقی، هادی، درامدی بر کلام جدید، چاپ دوم، قم، کتاب طه و نشر معارف، ۱۳۸۳٫

صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، محمدبن ابراهیم، الشواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه، با حواشی ملاهادی سبزواری، چاپ جلال الدین آشتیانی، تهران ۱۳۶۰ش.

صدرالدین شیرازی، محمد، شواهد الربوبیه، ترجمه فارسی:  جواد مصلح، سروش، تهران، ۱۳۶۶.

طباطبائی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، موسسه اعلمی، بیروت، ۱۳۹۳ ق.

طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ش.

طوسی، محمدبن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت، بی ‌تا.

طوسی، محمدبن حسن، کتاب تمهیدالاصول فی علم الکلام، چاپ عبدالمحسن مشکوه الدینی، تهران ۱۳۶۲ش.

طوسی، محمدبن حسن، مصباح المتهجّد، بیروت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.

علی بن ابیطالب(ع)، نهج البلاغه، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.

غزالی، محمدبن محمد، کتاب الاقتصاد فی الاعتقاد، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۸؛

فاضل مقداد، مقدادبن عبداللّه، الاعتماد فی شرح واجب الاعتقاد، چاپ صفاءالدین بصری، مشهد ۱۴۱۲.

فاضل مقداد، مقداد بن عبداللّه، اللوامع الالهیه فی المباحث الکلامیه، چاپ محمدعلی قاضی طباطبائی، قم ۱۳۸۰ش.

فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.

لاهیجی، عبدالرزاق ‌بن علی، گوهر مراد، چاپ زین العابدین قربانی لاهیجی، تهران ۱۳۷۲ش.

مصباح، محمدتقی، معارف قرآن، بخش ۴ و ۵: راه و راهنماشناسی، قم ۱۳۷۹ش.

مصباح، محمدتقی، معارف قرآن، بخش ۴ و:۵ راه و راهنماشناسی، قم ۱۳۷۹ش.

مطهری، مرتضی، ختم نبوت، تهران: نشر صدرا، ۱۳۷۰ش.

مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، ج۲، ۱۳۸۱ش، ج۳، ۱۳۸۰ش.

مفید، محمدبن محمد، الامالی، چاپ حسین استاد ولی و علی اکبر غفاری، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.

مکی، محمد بن علی ابوطالب، قوت القلوب فی معامله المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید، ج۲، قاهره ۱۳۸۱/۱۹۶۱.

مولوی، جلال الدین، مثنوی معنوی، امیر کبیر، تهران، ۱۳۸۹.

مولوی، جلال الدین، کلیات شمس تبریزی، امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۶.

میبدی، احمد احمد بن ابی سعود، کشف الاسرار و عده الابرار، چاپ پنجم، تهران: نشر امیرکبیر، ۱۳۷۱ش.

نجار، عامر، فی مذاهب اللّااسلامیین: البابیه، البهائیه، القادیانیه، قاهره ۱۴۲۴/۲۰۰۴.

Iqbal Lahuri, Muhammad, The reconstruction of religious thought in Islam, New Delhi 1981.