تفسیر سوره حمد – ویراسته سیدحسین نصر

ترجمه: انشاءالله رحمتی

در شماره‌های پیشین مقدمه کتاب قرآن شناخت: تفسیر معاصرانه قرآن کریم را خواندیم. در این شماره و شماره بعد، تفسیر سوره مبارکه حمد در آن اثر، تقدیم حضور خوانندگان می‌شود.

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

۱

سوره فاتحه‌الکتاب

اکثریت محققان فاتحه را از جمله نخستین سوره‌های نازل شده در مکه دانسته‌اند. مجاهد (متوفی به ۱۰۴/۲۳ـ۷۲۲)، از شاخص‌ترین محققان در میان نسل دوم مسلمانان، معتقد است که این سوره در مدینه نازل شده است (واحدی) اما، بیشتر محققان این را ناممکن می‌دانند، زیرا مسلمانان نمی‌توانسته‌اند نمازهای واجب‌شان را بدون این سوره اقامه کنند (واحدی، طبری، قرطبی). معنای اولیه الفاتحه، «گشاینده»، ناظر است به جایگاه این سوره به عنوان «گشاینده کتاب» (فاتحه‌الکتاب)، به عنوان نخستین سوره‌ای که باید در هر رکعت هر نماز واجب خوانده شود و افزون بر این ناظر است به جایگاه آن به عنوان گشاینده بسیاری از اعمال در زندگی روزانه مسلمانان. به علاوه می‌توان آن را اشارتی به قابلیت این سوره برای گشودن سینه آدمی به روی ایمان به خداوند، دانست.

غالباً اعتقاد بر این است که فاتحه جامع [گل] پیام قرآن کریم و مهم‌ترین سوره آن است. از این روی عنوان ام‌الکتاب، «مادر کتاب» به آن داده‌اند و این اصطلاحی است که در مورد دیگر وجوه قرآن کریم (۳:۷) و نیز در مورد مثال اعلای ملکوتی قرآن کریم و در حقیقت هر کتاب قدسی، به کار می‌رود (ر.ک: ۱۳:۳۹؛ ۴۳:۴). به نام [ام‌القرآن] «مادر قرآن» نیز شناخته شده است (ابن کثیر، طبری) و این اشاره است به اینکه سوره فاتحه، معنای کل قرآن را در بردارد(ابن‌کثیر). سایر القاب آن عبارتند از «سبع المثانی/ تکرار شده‌های هفت‌گانه» (السبع‌المثانی، ۱۵:۸۷)؛ «شفا» (الشفا)، زیرا گفته‌اند این سوره شفابخش جسم و روح است؛ و «اساس» (الاساس)، زیرا به منزله اساسی برای کل قرآن است. فاتحه که به نام «سوره حمد» و «سوره نماز» (سوره الصلاه) نیز معروف است، همه سنیان و بسیاری از شیعیان، آن را در آغاز رکعت نماز قرائت می‌کنند. در فقه شیعه، نمازگزار مخیر است که در رکعت‌های سوم و چهارم، فاتحه یا «تسبیحات اربعه» را بخواند. به علاوه  مسلمانان در موقعیت‌های متنوعی مانند تدفین، ازدواج، ولادت فرزند، افتتاح یک رویداد رسمی، امضاء قراردادها، و شروع یک تلاش فردی نظیر آغاز سفر، سوره فاتحه را قرائت می‌کنند. در برخی ممالک اسلامی، مراسم تدفین را فاتحه می‌گویند، زیرا آن مراسم سرآغاز گام نهادن از یک زندگی به زندگی دیگر است. بسیاری از احادیث رسول خدا(ص)،‌جایگاه ممتازی برای سوره فاتحه قائل شده‌اند. بر طبق یکی از این احادیث، کسی می‌خواست بزرگترین سوره قرآن را بشناسد، وقتی از رسول خدا(ص) پرسید بزرگ‌ترین سوره کدام است، آن حضرت فرمود: «الحمدلله رب‌العالمین همان سبع المثانی و قرآن عظیم [۱۵:۸۷] است که به من داده شده است (ابن‌کثیر،‌ واحدی).

در حدیث قدسی معروفی ـ حدیث قدسی گفته‌ای است غیر از آیات قرآن، از زبان خداوند و به نقل از پیامبر(ص) ـ آمده است که: «نماز را میان خودم و بنده‌ام، تقسیم کردم. نیمی از آنِ من است و نیمی از آنِ بنده‌ام. از آنِ بنده‌ام چیزی است که می‌خواهد. پس چون بنده بگوید: ستایش خدای را، که پروردگار جهان‌ها است، خدای متعال می‌گوید: «بنده‌ام مرا ستایش کرد» و چون بنده بگوید: «رحمت‌گرِ مهربان»، خداوند می‌گوید: «بنده‌ام مرا ثنا گفت/ تعظیم کرد»؛ و چون بنده بگوید: سرور روز جزا، خداوند می‌گوید: «بنده‌ام مرا تمجید کرد»‌ و چون بنده بگوید: «تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوئیم»، خداوند می‌فرماید: «این بین من و بین بنده‌ام است و بنده‌ام را آن چیزی است که درخواست می‌کند.» پس چون بنده بگوید: «ما را به راه راست هدایت فرما…»، خداوند می‌فرماید: «از آن بنده‌ام آن چیزی است که درخواست می‌کند.»۱(طبری، طبرسی).

با توجه به این، فاتحه چیزی فراتر از ذکر عبادی مسلمانان است. [در حقیقت] نیایشی است که کل آن حقایق مابعدالطبیعی و اخروی را که باید انسان‌ها باید پیوسته به آن آگاه باشند، دربر دارد. خداوند از انسان‌ها می‌خواهد که فاتحه را قرائت کنند، زیرا در اصل ذات خداوند و میل و منشی که خداوند مایل است که آنها نسبت به وی اختیار کنند، در این سوره آمده است. بنابراین، فاتحه ساختاری سه لایه دارد: یعنی سه آیه نخست درباره ذات خدا است، آیه میانی به رابطه میان خدا و انسان‌ها می‌پردازد و سه آیه اخیر درباره احوال [و مراتب] مختلف انسان‌ها بحث می‌کنند.

بسیاری از دیگر روایات رسیده از رسول خدا(ص) و اصحاب آن حضرت از نیروی عظیمی که مسلمانان برای این سوره قائل‌اند، حکایت می‌کنند. در یکی از این روایات، پیامبر(ص) می‌فرماید: «سوگند به کسی که جانم در دست اوست، خداوند نه در تورات، نه در زبور، نه در انجیل و نه در قرآن، مانند آن را نازل نکرده است» (شوکانی، ابن‌کثیر). بر طبق گفته دیگری که برخی آن را به مجاهد (قرطبی) و برخی هم به خود رسول خدا(ص) نسبت داده‌اند (شوکانی)، آمده است: «شیطان چهار بار هراسان شد: زمانی که خداوند او را لعنت کرد، زمانی که از بهشت اخراج شد، زمانی که محمد(ص) مبعوث گشت، و زمانی که فاتحه‌الکتاب نازل شد.»

جایگاه رفیع سوره فاتحه موجب شده است تا تفسیرهای مستقل بسیاری که برخی از آنها به صدها صفحه می‌رسد، بر آن نوشته شود. در این قبیل تفسیرها که می‌توان آنها گونه خاصی از تأویل [و تفسیر] قرآن دانست، غالب هدف این که نشان داده شود که چگونه کل قرآن در سوره فاتحه جای گرفته است. بر طبق روایت مشهوری، منسوب به علی‌بن‌ابیطالب(ع) (متوفی به ۴۰/۶۶۱)، پسرعمو و داماد پیامبر(ص) (امام اول اسلام شیعی (۶۱ـ۶۳۲) و خلیفه چهارم اسلام سنی (۶۱ـ۶۵۶) شد، آمده است که: «همه قرآن در فاتحه‌الکتاب است و همه فاتحه‌الکتاب در بسم‌الله … و همه بسم‌الله در «باء» بسم‌الله و همه «باء» بسم‌الله در نقطه زیر «باء» است.» این نقطه را می‌توان نمایانگر نخستین قطره مرکب از قلم الهی (القلم؛ ر.ک.: ت۶۸:۱؛ ت ۹۶:۴) دانست که خداوند با آن حقایق/ مُثُل اعلای همه موجودات را بر لوح محفوظ (اللوح المحفوظ؛ ر.ک: ت ۸۵:۲۲)، پیش از نزول‌شان به مرتبه خلقت، نگاشت. به این معنا، همانطور که بسمله سرآغاز قرآن است، سرآغاز آفرینش نیز هست.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ﴿۱

الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿۲ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ ﴿۳ مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ ﴿۴ إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ ﴿۵ اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ ﴿۶ صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ ﴿۷

به‌نام‌خداوند رحمتگر مهربان(۱) ستایش خدای را، پروردگار جهان‌ها/ جهانیان(۲) رحمتگر مهربان(۳) سرور روز جزا(۴) تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوئیم(۵) ما را به راه راست هدایت کن(۶) راه آنان که نعمت‌شان بخشیده‌ای، نه راه آنان که برایشان خشم گرفته‌ای و نه راه آنان که گمراه‌اند(۷).

  1. همه ۱۱۴ سوره قرآن به جز یکی از آنها با «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم»، که در زبان عربی به نام بسمله شناخته می‌شود و در آیه ۳۰ سوره نمل (۲۷:۳۰)، نیز آمده است، آغاز می‌شوند. بحثی وجود دارد درباره اینکه آیا بسمله [خود] آیه‌ای از هر سوره است یا نشانه‌ای حاکی از آغاز سوره جدید است. بسمله، خواه جزو آیات هر سوره شمرده شود و خواه شمرده نشود، در هر صورت در بیشتر مذاهب/مکاتب فقه اسلامی،‌به استثناء مذاهب شافعی و جعفری، در نمازهای یومیه با هیچ یک از سوره‌ها، قرائت نمی‌شود. از این لحاظ از اَنَس بن مالک (متوفی به ۹۱/۷۰۹)، صحابی نزدیک پیامبر(ص)، نقل است که گفت: «من پشت سر رسول خدا(ص)، ابوبکر، عمر و عثمان [سه خلیفه نخست] نماز گزاردم و هر سه قرائت‌شان را با الحمدلله رب‌العالمین، بدون ذکر بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم آغاز کردند» (زمخشری، شوکانی، قرطبی، ابن‌کثیر). ولی در روایت دیگری، درباره ابوهریره (متوفی به ۶۱/۶۸۱) دیگر صحابی رسول خدا(ص)، نقل است که او وقتی به امامت نماز ایستاده بود،‌ بسمله را قرائت کرد و سپس گفت: «در میان شما نمازی را گزاردم که نزدیک‌ترین نماز به نماز رسول خدا(ص) است» (ابن‌کثیر). امام جعفر صادق(ع) (متوفی به ۱۴۸/۷۶۵)، امام ششم شیعیان، که نزد سنت اهل تسنن نیز یک شخصیت فکری محوری است، می‌فرماید: بسمله «بزرگ‌ترین آیه در کتاب خدا است». بر طبق این روایت همه علماء شیعه معتقدند که بسمله آیه‌ای از سوره فاتحه و همچنین آیه‌ای از هر سوره دیگری است که با آن آغاز می‌شود [و هر کس در نماز آن را ترک کند، نمازش باطل است.] (طبرسی، طباطبایی). دیگران می‌گویند بسمله یک آیه است، هر چند جدای ازسوره‌هایی است که با آن آغاز می‌شوند (ابن‌کثیر). از این لحاظ، از ابن‌عباس (متوفی به ۶۸/۶۸۷). پسرعموی پیامبر(ص)، که از مهم‌ترین قرآن‌شناسان در نسل نخست مسلمانان بود، نقل است که پیامبر(ص) نقطه‌ای که حد فاصل میان یک سوره از سوره بعدی باشد، نمی‌شناخت تا اینکه خداوند بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم را نازل فرمود(شوکانی).

بسمله یا شکل کوتاه شده آن، بسم‌الله، را مسلمانان متدین برای متبرک ساختن هر فعل حلال به کار می‌برند، زیرا از منظر قرآنی هر چیزی باید به خاطر خدا و به نام او، انجام شود. در این خصوص، رسول خدا(ص) فرمود: «هر کار مهمی که با بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم آغاز نشود، ابتر/ناتمام خواهد ماند» (طبرسی). حرف اضافه «ب/به»، می‌تواند بر یک فعل در آغاز جمله مانند اینکه «آغاز می‌کنم» یا «یاری می‌جویم» به‌نام‌خدا دلالت کند.( طبرسی، رازی) یا می‌تواند بر یک اسم مانند «آغاز بحث به‌نام‌خدا است»، دلالت داشته باشد (رازی). دیگر اینکه، همین عبارات را می‌توان دنباله آیه دانست برای مثال «به‌نام‌خدا آغاز می‌کنم» (رازی) نیز گفته‌اند بسم‌الله به این معنا است که «من به‌نام‌خدا آغاز می‌کنم، تو نیز چنین کن/ آغاز کن»، چنانکه گویی خداوند می‌گوید: «در گرفتم به نام خویش، در پیوستم به نام خویش. درگیرید به نام من، در پیوندید به نام من، آغاز کنید به نام من» (میبدی).

خداوند ترجمه الله است که به اعتقاد برخی یک واژه یگانه بدون هیچ‌گونه ریشه لغوی است و به اعتقاد برخی دیگر از واژه الِالاه یا «اله /خدا» گرفته شده است(طبرسی). کاربرد قرآنی الله نشان می‌دهد که اعراب پیش از اسلام این اسم را می‌شناخته‌اند، کما اینکه سوره زخرف (۴۳:۸۷) درباره اعراب مشرک می‌فرماید: «و لئِنْ سَألتَهُم مَنْ خَلَقَهُم لَیقولون الله، «و اگر از آنان بپرسی «چه کسی شما را آفرید؟» قطعاً خواهند گفت: «الله» (مقایسه کنید با: ۲۹:۶۱، ۶۳؛ ۳۱:۲۵؛ ۳۹:۳۸). در عین حال، حاکمیت/ عظمت برتر الله برای اکثریت وسیعی از آنان که در دوران جاهلیت به تعبیر قرآن کریم (۳۱:۱۵۴؛ ۵:۵۰؛ ۳۳:۳۳، ۳۹:۳۸) بت می‌پرستیدند، پذیرفته نبود. الله نه فقط جامع‌ترین و فراگیرترین اسم است، بلکه خاص‌ترین اسم الهی نیز هست، به این جهت که نمی‌توان آن را برای توصیف هیچ موجود دیگری جز خداوند به کار گرفت، حال آنکه در مورد برخی دیگر از اسماء الهی، چنین امکانی وجود دارد (غزالی، اسماء الهی). برخی الله را اسم جامع که همه اسماء و صفات خداوند شامل است، به شمار می‌آورند (بقاعی). ر.ک.: ت۱۱۲:۱٫ ترتیب/چینش سه اسم الهی در بسمله را می‌توان اشارتی به مراتب ذات الوهی در ارتباط با نظام آفرینش دانست: الله (خدا) اشاره به ذات، مبدأ یا «خود» [حضرت حق] است. رحمان (رحمت‌گر) اشاره به توحید صفات خداوند و رحیم (مهربان) اشاره به توحید افعال خداوند (کاشانی).

 

  1. ستایش، ترجمه الحمد است که به معنای ستودنِ آن موجودِ درخورستایش (محمود) و سپاس‌گزاری از او به خاطر همه نعمت‌هایی است که او در این جهان داده است و در جهان آخرت به مثابت پاداش عمل خواهد داد. در این خصوص، از رسول خدا(ص) نقل است که فرمود: «وقتی می‌گوئید «ستایش خدای را، پروردگار جهانیان»، خدای را سپاس می‌گوئید و خداوند بر نعمت‌تان می‌افزاید» (طبری). ولی در حالی که سپاس (شکر) از بابت آن چیزی است که از قبل دریافت داشته‌ایم، ستایش/حمد از بابت آن صفاتی است آن موجود ستوده شده پیش از آنکه چیزی عطا کرده باشد،‌آنها را واجد است و بنابراین ستایش عام‌تر است (قرطبی). ستایش (الحمد) در ترجمه دقیق و نه در ترجمه مبهم، به معنای همه انواع ستایش و هر سپاس که به خداوند تعلق دارد، ترجمه می‌شود(طبری). گفته‌اند که خداوند در این خطاب آغازین خویش را ستوده است، تا آدمیان بتوانند خدا را از زبان خدا بستایند، زیرا خدا می‌داند که آنها نمی‌توانند از زبان خویش، حضرتش را به طور تمام و کمال [و آنگونه که باید] بستایند (قشیری). در خصوص ناتوانی آدمیان در ستایش تمام و کمال خداوند، از پیامبر(ص) نقل است که خطاب به خداوند گفت: «شمار نتوانم کرد ستایش در خور تو را، تو همان‌گونه هستی که خودت خود را ستودی»(قشیری).

الحمدالله [ستایش خدای را]، نیز همانند بسمله، عبارتی است که همیشه در بسیاری از موقعیت‌ها در همه زندگی روزمره مسلمانان، وِرد زبان آنهاست. ولی در حالی که  بسمله را برای متبرک ساختن یک عمل، در آغاز آن، بر زبان می‌آورند،‌ الحمدلله، برای سپاس از خداوند از بابت یک عمل یا حتی به هنگام کامل شدن آن، بر زبان‌شان جاری می‌شود. بر طبق آدابِ معاشرت اسلامی سنتی، وقتی از احوال کسی می‌پرسند، پاسخ صحیح وی، صرف‌نظر از اینکه در چه حالی است، باید الحمدلله باشد.

در سراسر قرآن کریم از خداوند با عنوان پروردگار و حدود چهل و دو بار از او با عنوان پروردگار جهان‌ها، یاد شده است. پروردگار، ترجمه ربّ است که بر سروری که باید از او اطاعت کرد (سیّد) بر کسی که امور را در ترتیب/ جای حقیقی‌شان قرار می‌دهد، و بر کسی که دارای چیزی است، دلالت دارد. بنابراین، اطلاق پروردگار در مورد خداوند به این معناست که او سروری بی‌مانند است، امور همه آفریدگان خویش را سامان می‌دهد و همه آفرینش به او تعلق دارد (طبری). برخی نیز پروردگار (ربّ) را با «پرورش» (تربیت) مرتبط می‌دانند زیرا خداوند نه فقط پرورنده (مربّی) همه چیزها، بلکه تربیت‌کننده و پرورنده نفس‌ها، قلب‌ها و روح‌ها نیز هست (قشیری).

جهان‌ها [عالمین]، دلالت بر مراتب مختلف وجود کیهانی و گروه‌های موجودات در هر مرتبه دارد. برخی می‌گویند این تعبیر دلالت بر چهار گروه آدمیان، جنیّان، فرشتگان و دیوان [شیاطین] دارد (قرطبی)، حال آنکه دیگران برآنند که فقط بر آدمیان و جنیّان دلالت می‌کند، زیرا از رسول خدا(ص) با عنوان لِلعالَمینِ نذیراً، «هشدار دهنده برای جهان‌ها» (۲۵:۱) تعبیر شده است و فقط جنیّان و آدمیان نیاز به هشداردهنده دارند (قرطبی). همچنین ممکن است دلالت بر نسل‌های مختلف انسان‌ها، همه انواع آفریده‌ها (طبری، قرطبی)، یا دلالت بر این داشته باشد که خداوند بر همه مراتب آفرینش از زمین تا هفت آسمان حاکم است. کما اینکه در آیاتی از خداوند با عنوان رب السَّموات و الأرض، «پروردگار آسمان‌ها و زمین» یاد شده است (۱۳:۱۶؛ ۱۷:۱۰۲؛ ۱۸:۱۴؛ ۱۹:۶۵؛ ۲۱:۲۶؛ ۴ـ۲: ۲۶؛ ۳۷:۵؛ ۳۸:۶۶؛ ۴۳:۸۲؛ ۴۴:۷؛ ۷۸:۳۷). بدین‌سان برخی برآنند که جهان‌ها در کلی‌ترین معنا دلالت بر همه موجودات به جز خدا/ همه ما سوی الله، دارد (قرطبی، ابن‌کثیر). در این حال و هوا، فخر رازی، مفسّر، توجه می‌کند/ می‌نویسد که فضایی نامتناهی در ورای این جهان وجود دارد و خداوند قادر است همه امکان‌ها، حتی جهان‌ها و عالم‌هایی را که ما هیچ شناختی از آنها نداریم، بالفعل سازد. بدین‌سان این آیه ناظر است به خداوند به عنوان پروردگار همه آنچه انسان‌ها قادر به دیدن یا تخیّل آنند و همه آنچه انسان‌ها قادر به دیدن یا تخیّل آن نیستند. به این معنا، این آیه، بیانگر آن است که خداوند پروردگار هر «مکان»، نه فقط «مکانِ مادی»، و بنابراین پروردگار همه آن چیزی است که موجود است صرف‌نظر از اینکه آن موجود چه سرشتی داشته باشد. به همین دلیل إنْ مِنْ شَئٍ إلّا یُسَبّحُ بِحَمده، «هیچ چیز نیست مگر اینکه نغمه ستایش او را ساز می‌کند» (۱۷:۴۴).

  1. در این آیه دو اسم رحمت‌گر (الرحمن) و مهربان (الرحیم) را که در بَسْمَله در آغاز هر سوره، جز در سوره توبه(۹)، ذکر می‌شود تکرار شده است. هر دو اسم تأکیدهایی بر واژه رحمت به معنای «مهربانی» یا «مهربانی ـ عشق ورزانه» است. رحمان را که عنوان سوره ۵۵ نیز هست، مؤکدتر، فراگیرتر و جامع‌تر از رحیم دانسته‌اند (طبری، قشیری، ابن‌کثیر). رحمان یکی از اسماء الهی است، که بر هیچ چیز جز خداوند، خواه به معنای حقیقی و خواه به معنای مجازی، قابل اطلاق نیست زیرا به معنای همان «مهربانی ـ عشق ورزانه» است که خداوند از طریق آن هستی را ایجاد می‌:کند. رحیم، به معنای نعمتِ روزی (رزق) است که خداوند از طریق آن هر موجود جزئی را بقاء می‌بخشد. بنابراین، این وصف را می‌توان به معنای مجازی در مورد آفریدگان اطلاق کرد و صفت رحیم در حقیقت در سوره توبه (۹:۱۲۸) در توصیف رسول خدا(ص) به کار رفته است. رحمان، چون جامع‌تر است، به اسم اعظم خداوند، یعنی الله، نزدیک‌تر است. در سوره اسراء (۱۷:۱۱۰) به پیامبر(ص) توصیه می‌کند که بگو: ادعوا الله أودعواالرحمنَ أیّاً ما تَدعوا فَلُه الاسْماءُ الحسنی، «خدا را بخوانید یا رحمان را بخوانید، هر کدام را بخوانید، نام‌های نیکو از آن اوست». بدین‌سان رابطه میان آنها، بسان رابطه میان مراتب یا درجات مختلف نور، معرفی شده است: رحمان بسان نور خورشید است که کل آسمان را روشن می‌سازد و رحیم بسان پرتو خاصی از آن نور خورشید است که به آفریده‌ای می‌رسد. در مابعدالطبیعه و جهان‌شناسی اسلامی گفته‌اند که از طریق دمیدن «نفس رحمانی» (نَفس الرحمان) بر ذوات ثابت (الاعیان الثابته)، که مُثُل اعلای / حقایق همه موجودات در علم الهی‌اند، جهان به وجود آمد. از این منظر، خود وجود جهان، ذاتاً جز دمِ رحمت الهی نیست.

مجموع این دو اسم، دلالت بر دو جنبه رحمت الهی دارد:

یکی جنبه ذاتی و عام و دو دیگر جنبه وصفی و خاص. جنبه نخست همان است که از طریق آن، آفرینش به وجود آمد، حال آنکه جنبه دوم همانی است که از طریق آن، خداوند به آنان که بخواهد، رحمت نشان می‌دهد، کما اینکه در سوره احزاب (۳۳:۴۳) می‌فرماید: وکان بالمؤمنینَ رحیماً، «و به مؤمنان مهربان است». رحمت ذاتی و کلی، رحمتِ رحمانی است که خداوند آن را به همه موجودات از طریق نفسِ وجودشان اعطاء می‌کند و این همان جنبه/ ساحت الهی است که آیات زیر ناظر به آن است:

الرَّحمن عَلَی العرش استوی، «رحمان بر عرش استیلا یافته/ بالا رفته است» (۲۰:۵)؛ ثُمَّ استوی عَلَی العَرْشِ الرحمنُ، «سپس بر عرش استیلا یافت/ بالا رفت، رحمان [اوست]» (۲۵:۵۹).

رحمت خاص، رحمتِ رحیمی است که بقاء هر آفریده‌ای که موجود است، بدان است و به حسب نوع و نحوه ظهور این اسم صفت الهی، تغییر می‌کند. بدیهی است که اسماء جمال الهی مانند لطیف (مهربان)، حلیم (رحْم دل/ رئوف) و جمیل (زیبا)، مظاهر رحمت‌اند. ولی در اسماء جلال الهی، مانند قدیر (توانا)، منتقم (انتقام‌جو) و مِذلّ (خوارکننده)، ظهور رحمت الهی، به موجب انفکاک‌ناپذیری رأفت خداوند از جلال و قَدَر (نیروی تعیّن‌ بخش) او، در حجاب/ پوشیده می‌شود. بنابراین گفته‌اند خداوند، به همه آفریدگان، رحمان و به مؤمنان، رحیم است (طباطبایی).

این آیه قرار گرفته است در میان آیه ۲ که اشاره دارد به سیطره/ مالکیت خداوند به همه ابعاد مکان، هم مکان دیده شده و هم مکان دیده ناشده، و آیه ۴ که ناظر است به اینکه خداوند مالکِ/ صاحب هر زمانی است، زیرا همه چیز در روز جزا پایان می‌پذیرد؛ پس این آیه (آیه ۳) حاکی از آن است که رحمت خداوند همه زمان‌ها و همه مکان‌ها را فرا می‌گیرد و در همه زمان و همه مکان ساری و جاری است، کما اینکه در سوره اعراف (۷:۱۵۶) می‌فرماید: و رَحْمَتی وَسِعَتْ کُلَّ شیء، «و رحمت من همه چیز را فراگرفته است».

  1. سرور ترجمه مالک است که می‌تواند به معنای «دارنده» نیز باشد. گاهی آن را مَلِک، به معنای «شهریار» یا «حکمران» نیز قرائت می‌کنند و منشأ هر دو قرائت را می‌توان به رسول خدا(ص) باز برد (قرطبی). مَلِک («شهریار/ پادشاه») را دقیق‌تر از مالک («سرور») دانسته‌اند، زیرا هر مَلِک، مالِک است، ولی هر مالک، ملک نیست (قرطبی، طبری، زمخشری) گو اینکه دیگرانی معتقدند که مالک، جامع‌تر است، زیرا حاکی از مالکیّت [یا نیروی تصرّف] خداوند بر هر چیزی است (قرطبی). اینکه خداوند سرور روز جزا ا ست، بدین معناست که فقط او بر روز جزا، سروری دارد و همه کسانی که می‌خواهند با سروری مطلق او به مقابله برخیزند در آن روز به زیر کشیده می‌شوند، کما اینکه در سوره غافر (۴۰:۱۶)، در توصیف آن روز می‌فرماید: یَومَ هُمْ بارزونَ لایَخْفی عَلی‌الله مِنْهُمْ شیٌ لِمَن المُلکِ اَلیومَ لِلّه الواحدِ القَّهار، «آن روز که آنان ظاهر شوند، چیزی از آنان بر خدا پوشیده نمی‌ماند. امروز سروری از آن کیست؟ از آنِ خداوند یکتای قهّار است» (طبری، ابن‌کثیر). از این لحاظ/ در این خصوص از رسول خدا(ص) نقل است که: «در روز جزا، خداوند زمین در دست می‌گیرد و آسمان را با دست راستش آسمان را درهم می‌پیچد [ر.ک.: ۳۹:۶۷]، سپس می‌فرماید: شهریار منم، کجایند شهریارانِ زمین؟ کجایند جبّاران؟» (ابن‌کثیر).

روز جزا، روزی است که در آن به حساب جنیّان و آدمیان رسیدگی می‌شود. اینکه خداوند سرور این روز است، اشاره است به ناگزیر بودن دیدار با خداوند، زیرا بازگشت همه به سوی اوست (برای مثال ر.ک.: ۲۸۱، ۲۴۵، ۲:۱۵۶؛ ۸۳، ۳:۵۵؛ ۱۰۵، ۵:۴۸؛ ۱۶۴، ۱۰۸، ۶۲ـ۶۱، ۶:۳۱؛ ۷:۲۹؛ ۲۱:۹۳). جزا ترجمه دین است که به لحاظ ریشه لغوی با «اطاعت»، «رسوم»، «راه» یا «امر» مرتبط است. امّا، [در زبان انگلیسی» غالباً به «religion» ترجمه می‌شود. دین، همچنین کاملاً مرتبط است با واژه دَین (قرض) که در سوره بقره (۲:۲۸۲) آمده است: إذا تَدایَنْتُمْ بِدَینٍ إلی أَجَلٍ مُسَّمّیً فاکْتُبُوهُ، «هرگاه به وامی با سررسید معیّن با یکدیگر عهد می‌بستید، آن را بنویسید». در حالی که دَین دلالت بر وام دارد، دین به معنای بازپرداخت وام به خداوند است و خداوند نیز به نام دَیّان به معنای «پرداخت‌کننده» شناخته شده است (قرطبی). بنابراین می‌توان روز دین را روز تلافی و محاسبه اعمالی که در دنیا انجام شده است، معنا کرد (طبری، قرطبی، ابن‌کثیر)، کما اینکه در آیات زیر می‌خوانیم: یومَئَذٍ یُوَفّیهِمْ اللهَ دینَهُمْ الحَقّ، «در آن روز، خداوند جزای شایسته آنان را به طور کامل خواهد داد» (۲۴:۲۵)؛ أَلیومَ تُجْزی کُلُّ نَفسٍ بِما کسَبَتْ، «در آن روز، هر جانی جزای آنچه را حاصل کرده است، دریافت خواهد کرد» (۴:۱۷) (مقایسه کنید با: قرطبی، ابن‌کثیر). از این روز، با عنوان روز حساب نیز تعبیر شده است، زیرا همه اعمال نیک و بد آدمی محاسبه خواهد شد و او باید بابت همه آنچه در زندگی دنیوی‌اش روی داده است، حساب پس دهد، کما اینکه در سوره اعراف می‌فرماید: والوَزنُ یومَئَذٍ الحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ فأولئِکَ هُمُ المُفْلِحون وَمَنْ خَفَّتْ مَوازینُهُ فأولئِکَ الّذین خِسروا أنْفُسِهِم بِمَا کانوا بآیاتنا یَظْلمون، «و در آن روز سنجش، درست است. پس هرکس که میزان‌های او سنگین آید، آنان خود رستگارانند. و هرکس میزان‌های او سبک آید، پس آنانند که به خود زیان رسانده‌اند، چه به آیات ما ستم روا داشته‌‌اند» (۹ـ۸: ۷)؛ نیز ر.ک.: ت ۲۱:۴۷، ت ۱۰۱:۹). با توجه به اهمیت و قطعیت این محاسبه، وقتی از رسول خدا(ص) پرسیدند: «هوشمندترین مؤمنان کیست؟» فرمود: «آنان که بیشتر از همه یاد مرگ می‌کنند و برای آن مهیاتر از همه‌اند، هوشمندترین مؤمنان‌اند».۱ به پیروی از همین توصیه رسول خدا، از خلیفه دوم، عمربن خطاب، (متوفی به ۲۲/۶۴۴) نقل است که: «از خویش، حساب بکشید پیش از آن‌‌که از شما حساب بکشند. کارهای‌‌تان را بسنجید پیش از آن‌که سنجیده شوند» (ابن‌کثیر)

از یک منظر، در سیر اسماء الهی از الله، به رحمان، رحیم و مالک (یا مَلِک) نوعی تنزل/ نزول از مرتبه‌ اعلای ذات الوهی به مراتبی که نسبت مستقیم با نظام آفرینش دارند، دیده می‌شود، [یعنی] رحمان، به معنای رحمتِ عام است که شامل حال همه موجودات می‌شود و رحیم به معنای رحمتِ خاص که خداوند برگزیدگان خویش ارزانی می‌دارد. سپس شأن خداوند در مقام مالک یا مَلِک به تدبیر همه امورِ نظام آفرینش، به دست او، تعلق دارد. این اسم، به یک معنا یک اسم الهی «فروتر/ نازل‌تر» است، زیرا برای ظهورِ کامل این ساحت خداوند، وجود «غیر» [خدا] نیز ضرورت دارد. بدین‌سان، این اسم نیز همانند اسم رحیم به افعال الهی تعلق دارد [صفت فعلِ الهی است]. به این معنا، سیر آیات یک تا چهار، نزول نظام آفرینش از مبدأ الهی را منعکس می‌سازد. سپس، نیمه دوم سوره فاتحه به عروج/ صعود از نظام مخلوق به مبدأ الهی، مربوط می‌شود.

  1. در آیه ۵ خطاب مستقیم به خداوند در صیغه دوم شخص آغاز می‌شود

 

۱ـ «الکیّس مَنْ دانَ نَفسَهُ و عَمِلَ لِما بَعدِ الموت»، «هوشمند اوست که از خویش حساب می‌کشد و برای پس از مرگ عمل می‌کند» (ابن‌کثیر).         

 

 

 

پی‌نویس‌ها:

  1. این حدیث بر طبق آنچه در تفسیر طبرسی آمده،‌ ترجمه شده است؛ ترجمه انگلیسی آن قدری متفاوت است.