بیداری ایمان

بهمن ذکی پور

پژوهشگر مرکز بین المللی پژوهشهای فلسفی دانشگاه تویو- توکیو

 

 

اوایل خرداد ماه سال جاری به پیشنهاد مرکز بین المللی پژوهشهای فلسفی دانشگاه تویو واقع در توکیو، سخنرانی تحت عنوان “ارتباط ایرانیان با آئین بودا ماهایانا” ارائه دادم که بیشتر حول محور تاثیرپذیری آئین بودا از اندیشه ایران باستان بود. البته، در میان مکاتب آئین بودا ماهایانا تاکید اینجانب بیشتر بر روی رساله  بیداری ایمان ماهایانا و مکتب بودایی “هوآین” (به ژاپنی: کِگُون) بود، که هر دو از پرتاثیرترین متون و مکاتب بودایی در چین و ژاپن هستند. از آنجایی که این موضوع می توانست برای مخاطبان فارسی زبان نیز جذابیت داشته باشد، همان متن سخنرانی را با حذف مباحث فلسفی آئین بودا که برای خواننده فارسی زبان ناآشنا است، و تغییر و اضافاتی در اینجا می آورم. اما پیش از آن جهت فهم بهتر مطالب فراهم آمده، توضیحی مختصر درباب رساله  بیداری ایمان ماهایانا ضرورت دارد.

 

کلید واژگان: بودا، اسلام، فلسفه، شرق، آسیا، ماهایانا، ایمان، فلسفه

 

***

 بیداری ایمان ماهایانا رساله ای کوچک، اما بسیار دشوار است که تنها نه صفحه از مجموعه “تری-پیتاکا” ویراسته ی “تایشو” را در بر می گیرد. با این حال این رساله که بر پنج بخش نوشته شده حاوی عصاره تمامی مفاهیم کلیدی مکتب ماهایانا است. سه بخش اول آن مباحث نظری و بنیادین مکتب ماهایانا را شامل می شود و دو بخش پایانی به توضیح طریقه عملی ایمان جهت نیل به اشراق می پردازد. از این رو، از یکسو باید توجه داشت که این رساله به مانند غالب رساله های بودایی در جهت بیان ایمان و عمل به نگارش درآمده، و قصد آن نشان دادن طریقتی است به سوی ایمان؛ و از سوی دیگر در این رساله واژه “ماهایانا” در معنای مرسوم این واژه یعنی مکتب ماهایانا که در مقابل مکتب تراوادا قرار می گیرد، به کار نرفته است. بلکه مقصود از ماهایانا راه و وسیله ای است که انسان را از مغرب وجود به مشرق وجود هدایت می کند.

  به روایتی این رساله کوچک در سال ۵۵۰ میلادی توسط ” پارام آرتا” مترجم مشهور بودایی از سانسکریت به چینی ترجمه شده. اما با این حال، از یکسو اصل سانسکریت این رساله در دوران حاضر کاملا از میان رفته، و از سوی دیگر این رساله باوجود اهمیت فراوانش در هند هیچ گونه تاثیری نداشته است. علاوه بر اینها مسئله دیگری نیز وجود دارد که سرنوشت اسرارآمیز این رساله را اسرارآمیزتر می کند، و آن مسئله اسرارآمیز مشخص نبودن هویت نویسنده این رساله است. چراکه از دوران گذشته این رساله به فردی به نام “آشواگوشا” نسبت داده شده، اما در تاریخ تفکر آئین بودا ماهایانا ما با چندین “آشواگوشا” روبرو هستیم و به واقع نمی دانیم که نویسنده بیداری ایمان ماهایانا کدام “آشواگوشا” است. دیگر نکته اسرارآمیز این رساله این است که حدود ۱۵۰ سال پس از ترجمه “پارام آرتا” دیگر مترجم مشهور بودایی “شیکشآناندا” این اثر را دوباره به چینی ترجمه می کند. روایتی مشهور می گوید که “شیکشآناندا” در هنگام ترجمه این اثر نسخه ای سانسکریت از آن را به همراه خود به چین آورده است. اما روایتی دیگر می گوید که این اثر پس از ترجمه (یا شاید تالیف) به چینی دوباره به سانسکریت ترجمه شده و احتمالا وی چنین نسخه ای را در دست داشته است.

 در اوایل قرن بیستم نخست محققان ژاپنی و بعد محققان چینی و اروپایی تحقیقات گسترده ای را بر روی این رساله کوچک آغاز کردند. به نظر بسیاری از آنان بیداری ایمان ماهایانا به لحاظ ساختار دستوری و فکری نمی تواند متنی مبتنی بر سانسکریت باشد، بلکه آن را باید متنی تماما چینی در نظر گرفت.

 از دوران گذشته تا کنون بیش از دویست شرح بر روی این کتاب نوشته شده که مشهورترین و معتبرترین شرح اختصاص دارد به راهب و متفکری بزرگ به نام “فا-تسانگ” (به ژاپنی هوزو). “فا-تسانگ” سومین پیر و مشهورترین راهب و متفکر مکتب “هوآین” است. در واقع بواسطه تفاسیر و تلاش های فراوان اوست که مکتب “هوآین” قوام و بقا می گیرد و تا سرحد  یکی از مکاتب مهم بودایی رشد و نمو پیدا می کند. اما در اینجا باید به نکته ای توجه داشت و آن این است، باوجودی که “فا-تسانگ” متولد چین و تربیت یافته چین است، اما تبارش ایرانی است. پدر بزرگ او در اواخر قرن ۶ از منطقه سغد در آسیای میانه به چین کوچ می کند و در آنجا اقامت می گزیند. این موضوع را در طی مقاله بیشتر توضیح خواهیم داد.

 محوریت اصلی رساله بیداری ایمان ماهایانا گذر دل آدمی از مغرب وجود به مشرق وجود است که همین عناصر و مفاهیم را به مکتب “هوآین” نیز انتقال داده است. در واقع این رساله به نحوی از انحا یادآور مکاتبی چون “وحدت وجود” ابن عربی، حکمت اشراقی شیخ شهید شهاب الدین سهروردی، و “ودانتا”ی هندی است. از این رو این رساله به عنوان منبعی خاص در جهت استقرار فرا فلسفه ای شرقی بسیار مورد توجه فیلسوف و اسلام شناس برجسته ژاپنی، “توشیهیکو ایزوتسو” قرار گرفت. به گونه ای که آخرین اثر “ایزوتسو” یعنی کتاب مابعدالطبیعه آگاهی که حدود ده سال پس از فوتش به چاپ رسید، اختصاص به شرح و بازخوانی این اثر بودایی کلاسیک دارد. “ایزوتسو” در این اثر و دیگر کتابش آگاهی و ماهیات مفاهیم این رساله را به مقایسه با مفاهیم چهار مکتب وحدت وجود ابن عربی، ادویتا ودانتا شانکارا، آئین تائو چین و مکتب فلوطین می برد، و می کوشد با گذر از تمام اختلافات ظاهری در میان این پنج مکتب، نشان دهد که ساختار متافیزیکی اندیشه شرقی ساختاری یکپارچه و مشترک است.

با این حال نگارنده این سطور که در حال حاضر مشغول نگارش رساله ای با عنوان “آئین بودا و عرفان اسلامی (بواسطه تطبیق مفاهیم کلیدی در حکمت اشراق و رساله بیداری ایمان ماهایانا)” است، فرضیه ای درباب این رساله دارد مبنی بر اینکه این رساله حتی اگر در چین هم نوشته شده باشد، باز نمی تواند بی تاثیر از مکاتب فکری ایرانی همچون دو دین مانی و زرتشتی باشد. مقاله زیر ضمن معرفی سه قوم بزرگ و تاثیر گذار ایرانی بر اندیشه بودایی به بررسی امکان ریشه های بیداری ایمان ماهایانا در تفکر ایرانی می پردازد.

 در خاتمه توضیح نکته ای ضرورت دارد و آن این است که این رساله کوچک، تاجایی که تحقیقات نگارنده نشان می دهد،  تا کنون ۷بار به انگلیسی ترجمه شده که نخستین ترجمه آن در سال ۱۹۰۰ توسط “د.ت.سوزوکی” استاد مشهور ذن انجام یافته است. ترجمه دیگر اختصاص به “تیموتی ریچارد” دارد که وی کوشیده ضمن ترجمه این متن به انگلیسی خوانشی مسیحی از آن بدست دهد. مشهورترین ترجمه نیز اختصاص دارد به “یوشیتو هاکه دا” راهب مکتب “شینگون” و استاد دانشگاه کلمبیا. جناب آقای عسگری پاشایی چند سال پیش از روی ترجمه “هاکه دا” این اثر را به همراه حواشی مختلف از انگلیسی به فارسی ترجمه کرده اند. البته به دلیل اینکه برگردان فارسی ترجمه ترجمه است، در مقایسه با متن اصلی داری نواقص و افتادگی هایی است.

  1. ۱٫   شاهزاده “آن.شی.گائو” (به ژاپنی: آن.سه.کو) و نخستین ترجمه های بودایی

  چنانکه می دانیم پس از فتح ایران بدست اسکندر مقدونی، ایران به مدت ۶۳ سال توسط جانشینان او اداره شد. در این دوره فرهنگ ایرانی با فرهنگ یونانی التقاط یافت و فرهنگ ایرانی-یونانی که در حوزه وسیعتری هلنیسم نامیده می شود به وجود آمد. درست در چنین دورانی برخی از ایرانیان و یونانیان با تغییر دین یا آئین خود به آئین بودا ایمان آورده اند. نقطه تلاقی میان فرهنگ ایرانی-یونانی با فرهنگ هندی -بودایی سرزمین قندهار بود. این مردمان تازه بودایی شده که عمدتا در قندهار و نواحی نزدیک به آن سکونت داشتند، تغییرات و دگرگونی های فراوانی را در شکل گیری آئین بودا، به خصوص بودای ماهایانا، بوجود آوردند که ما در اینجا به دو نمونه از آنها اشاره می کنیم.

 نخستین موضوعی که می تواند از اهمیت زیادی برخوردار باشد مسئله موضوعیت یافتن و ساخته شدن مجسمه های معروف بودایی است که البته آنها را نباید با با مجسمه های خدایان هندی یکی گرفت. از این رو باید توجه داشت که تا دوره امپراتوری “کانیشکا” درهند (در آئین بودا) مجسمه و عبادت در برابر آن (که به هیچ وجه نباید به آن لفظ بت پرستی را القا کرد، چرا که در فضایی خارج ازساختمان فکری ادیان توحیدی شکل گرفته است) به هیچ وجه وجود نداشته است. از ابتدای دوره فرمانروایی “کانیشکا” که تقریبا مصادف است با حضور بیشتر ایرانیان و یونانیان بودایی شده در قلمرو فرمانروایی هند، به تدریج ساختن مجمسه به مدد هنر یونانی و اندیشه ایرانی در آئین بودا پا می گیرد.

 مطابق تحقیقات “کاتسومی تانابه” از اساتید هنر بودایی در ژاپن، مجسمه های بودایی در واقع شکل پیوند یافته و تغییر شکل داده شده اندیشه موعود گرایی زرتشتی و هنر پیکرتراشی یونانی است. مطابق نظریات او ایرانیان زرتشتی معتقد بودند که روح شخص متوفی که در واقع همان “فره وشی” اوست پس از مرگ دوباره به این جهان باز می گردد تا از خاندان و بستگان خویش محافظت کند. از این رو ایرانیان تصاویر یا مجسمه های کوچک گلی از فرد مذکور می ساختند تا “فره وشی” او در راه بازگشت به این جهان راه منزل خویش را بیابد و خاندان خویش یاری رساند. لذا، این طرز فکر ایرانیان به آئین بودا راه یافت. لذا بودائیان برای اینکه “بودیساتواها” که به نوعی همان شکل تغییر داده شده “فره وشی” های زرتشتی هستند، بتوانند به این جهان بیایند و از آنان دستگیری کنند، به مدد پیکر تراشی یونانی اقدام به ساختن مجسمه های بودایی کردند. به تعبیر بهتر مجسمه های بودایی همان شکل تغییر شکل یافته “فره وشی” های زرتشتی است که بواسطه هنر یونان در قالب مجسمه خود را نمایان ساخته است. “تانابه” خود برای این منظور اصطلاح “نظریه کاتالیزو بودن خاندان کوشانیان هند” را بر می گزیند. به تعبیر بهتر این دوره به مانند کاتالیزوری عمل کرده است که اندیشه ایرانی و هنر یونانی وارد اندیشه بودایی شود و ساحت جدیدی را در این آئین بیافریند.

اما اگر از بحث هنر و پیکرتراشی خارج شویم در بحث ترجمه و انتقال دانش از هند به چین به هیچ وجه نقش ایرانیان را نمی توانیم نادیده بگیریم. چنانکه پیشتر اظهار داشتیم ایرانیان و یونانیان با تغییر دین یا آئین خود به آئین بودا نقش موثری در گسترش این آئین ایفا کردند. اما نکته ای که در این بین بسیار جالب است، این است که آنان هیچ یک از متون بودایی را به زبان های اصلی خود یعنی یونانی، آرامی، فارسی میانه ترجمه نکردند. بلکه آنان این متون را به زبان های محلی همچون بلخی، سغدی و ختنی (که همگی جز شاخه های زبان فارسی محسوب می شوند) ترجمه کردند.

 در اواسط قرن دوم میلادی این اقوام ایرانی بودایی شده که عمدتا سفیر، تاجر، گروگان و جهانگرد بودند آئین بودا را به چین معرفی کردند و در ترویج و تبلیغ آن بسیار کوشیدند. نخستین مبلغ و مترجم آئین بودا در چین شاهزاده ای پارتی به نام “آن.شی.گائو” ،یا به تعبیر دیگر گروگان “آن.شی .گائو” بود که در سال ۱۴۸ میلادی به شهر لویانگ چین (به سغدی سرغ) رسید. گویا وی در طی ۲۲ سال یعنی از سال ۱۴۸-۱۷۰ یکصد و هفتاد و شش متن بودایی را از سانسکریت به چینی برگردانده بود، که در حال حاضر ویراسته ی “تایشو” که پیشتر بدان اشاره کردیم ۵۵ ترجمه او را در بر دارد.علاوه بر این وی در طی این ۲۲ سال با ایجاد مدرسه ای بودایی در جهت ترویج و ترجمه متون این آئین نقش موثری در گسترش آئین بودا در چین ایفا کرد.

 پس از وی دو جانشین او یکی راهبی چینی الاصل به نام “یان.فوتی آئو” و افسری پارتی به نام “آن.خوآن” راه برگرداندن متون بودایی و تبلیغ این آئین را در چین ادامه دادند. “آن.خوان” که افسری نظامی بود در سال ۱۸۱ میلادی به وارد لویانگ شد. گویا خاندان “آن” تا قرن هشتم میلادی از پرنفوذترین خاندان های چین محسوب می شدند. پژوهشگر ایتالیایی به نام “آنتونیو فورت” و دکتر “نهال تجدد” پژوهشگر ایرانی مقیم فرانسه در باب این خاندان تحقیقات فراوان و معتبری را تا کنون به انجام رسانده اند.

 

  1. ۲٫   ختن سرزمین یشم

 تا به اینجا مختصری به نقش اقوام پارتی در ترویج آئین بودا در چین اشاره کردیم، در اینجا سعی داریم تا به نقش سرزمین ختن در گسترش آئین بودا نیز اشاره نماییم. تحقیق بر روی زبان و اندیشه اقوام ختنی عمری بالغ بر یکصد سال دارد. از این رو طبیعی است که رازهای سربه مهر فراوانی در باب این منطقه وجود داشته باشد که هنوز برما پنهان و گم است. مطابق اسناد باقیمانده کهن این سرزمین در حدودسه قرن پیش از میلاد توسط فرزندان یا وزیران امپراتور قدرتمند هند “آشوکا” بنا شده است که قدیمی ترین سند در این باره اختصاص دارد به “هوسانگ-تسانگ (۶۰۲-۶۴۴) جهانگرد و راهب مشهور بودایی چینی.

 در متون مختلف اسلامی و دیوان شعرای پارسی نیز فراوان به این سرزمین اشارت رفته است که قدیمی ترین آنها کتابی است به نام “حدود العالم” تالیف جغرافی دانی ناشناس که حدود قرن ۴ هجری قمری به نگارش درآمده. این کتاب نخستین کتاب جغرافیا به زبان فارسی است.

 سرزمین ختن که به سبب وجود منابع زیاد “یشم” به سرزمین یشم هم شهرت یافته، از دیرزمان با فرهنگ و زبان فارسی میانه پیوندی نزدیک داشته است. مطابق برخی از متون، آئین بودا پیش از قرن ۴ میلادی در این سرزمین رواج داشته. اما متون بسیاری که در این نواحی بدست آمده نشان می دهد که پیش از آئین بودا در این سرزمین ادیان ایران باستان رواج داشته است. همچنین ما می توانیم ظهور و نفوذ فرهنگ ایرانی را در این سرزمین از لا به لای ابیات شاهنامه فردوسی بیابیم. چرا که این ختن، همان ختن شاهنامه و قتلگاه سیاوش پهلوان ایرانی است. افزون بر این مطابق تحقیقات روانشاد ابراهیم پورداود مردمان ختن از تباری ایرانی بوده اند. از نظر زبانی نیز زبان ختنی زبانی در میانه فارسی و سانسکریت است. به تعبیر دیگر بسیاری از واژگان این زبان در ریشه در  واژگان فارسی میانه و سانسکریت دارند.

 چنانکه تاکنون بیان داشتیم در سرزمین ختن دو فرهنگ و اندیشه ایرانی و بودایی-هندی با یک دیگر تلاقی داشته اند. ما اوج ظهور و تلاقی این دو فرهنگ در مکتب بودایی “هوآین” خود را نمایان می سازد. فلسفه یا به تعبیر بهتر اندیشه مکتب “هوآین” اندیشه ای مبتنی بر “نور” و اشراق است. از سوی دیگر نیز می دانیم که اساس و بنیان اندیشه زرتشتی برپایه و محور “نور” و اشراق است. به تعبیر دیگر بحث از نور در مکتب “هوآین” به نوعی تداعی کننده خدای نور در آئین زرتشت یعنی اهورامزداست. با این حال اگرچه یافتن ارتباطی مشخص میان اندیشه ایرانی زرتشتی با مکتب “هوآین” به دلیل فقر منابع موجود دشوار است، اما امکان تاثیرپذیری آن از اندیشه ایرانی فراوان وجود دارد. توشیهیکو ایزوتسو فیلسوف، اسلام شناس و زبان شناس برجسته ژاپنی در این باره به نکته جالبی اشاره می کند. او می نویسد “آیا این گمان نمی رود که مکتب کگون (هوآین) از دین مبتنی بر “نور” که در ایران باستان رواج داشته متاثر شده باشد؟، حتی اگر این تاثیر به طور مستقیم هم نبود باشد، باز چیزی وجود دارد که میان آنها پیوند عمیق معرفتی ایجاد می کند. البته این موضوع چیزی بیش از یک حدس نیست، اما نمی توانیم بگوییم که آن حدسی به پایه و اساس است.

  آن چیزی که در حال حاضر به عنوان متن اصلی مکتب “هوآین” (کتاب آواتامساکا سوترا، به ژاپنی کگون کیو)، در دست ما است و در ویراسته ی “تایشو” نیز منتشر شده، متعلق به نواحی شمال غربی و غرب هند، به خصوص مرکز بودائیان در آسیای میانه، یعنی سرزمین ختن است. به احتمال فراوان آن مرکز عمده و اصلی [مکتب “هوآین”] بوده است. به هر ترتیب این منطقه محل تلاقی فرهنگ ایران و یونان بوده، و حتی اگر ما به واکاوای این منطقه بپردازیم، پی خواهیم برد که آن منطقه ای تحت سلطه مقتدرانه فرهنگ ایرانی بوده است”.(ترجمه آزاد).

 افزون بر مکتب “هوآین” رساله بیداری ایمان ماهایانا نیز به واسطه دومین مترجم خود یعنی “شیکشآناندا” با سرزمین ختن پیوندی نزدیک برقرار می سازد. چرا که وی اصالتا مردی از اهالی ختن است که در قرن هفتم میلادی از ختن به چین رفته و کار ترجمه متون بودایی اشتغال یافته. آیا رساله بیداری ایمان ماهایانا به نحوی از انحا با سرزمین ختن یا به تعبیر بهتر با فرهنگ و اندیشه ایرانی پیوندی می تواند داشته باشد؟

 تاکنون آنچکه که مطرح کردیم برپایه حدسیات بود. حدسیاتی که با گستره تحقیقات بیشتر درستی یا نادرستی اش می تواند مشخص گردد. با این حال متنی بودایی به نام زامباستا وجود دارد که منحصرا متعلق به ختن و زبان ختنی است. زامباستا که متعلق به حدود قرن ۷میلادی است دربردارنده ی چندین جمله از سوتراهای مختلف بودایی است. فصل پنجم آن زندگی بودا را پس از رسیدن به نیروانا و بازگشت به سوی خانواده را روایت می کند.به سبب اینکه این کتاب به درخواست یک مقام محلی به نام “زامباستا” به نگارش درآمده، بیلی از محققان زبان های باستانی ایران پیشنهاد داده است تا این کتاب “زامباستا” نامیده شود.

  1. ۳٫   سغد دومین سرزمین اهورا مزدا

 ما نام سرزمین سغد را برای اولین بار در عبارات گوناگون اوستا، کتیبه های تخت جمشید و آثار مورخان یونانی می توانیم ببینیم. مطابق روایتهای موجود این سرزمین در دوران هخامنشیان از ایالات بزرگ ایران به حساب می آمده. به گونه ای که در وندیداد این سرزمین به عنوان دومین سرزمین آفریده شده اهورامزدا معرفی می شود. در متون یونانی هم نام این سرزمین به صورت Soghdiane   یا Soghdoi آمده است. که شکل فعلی آن در زبان های اروپایی Sogdiana برگرفته از همین ریشه یونانی است.

 در پی حمله اسکندر مقدونی به ایران این سرزمین به دست یونانیان افتاد و همچنین در پی حمله اعراب مسلمان به ایران سرزمین سغد تحت سلطه و نفوذ مسلمانان درآمد. کانون اصلی سرزمین سغد در نزدیکی رود زرافشان است اما کاوش های باستان شناسی نشان می دهد که مردمان این دیار در سرزمین هایی چون چین، روسیه و پاکستان به تدریج پراکنده شده اند. افزون بر این سرزمین سغد درست درمیانه جاده ابریشم بنا شده به طوری که چین را به نواحی غربی آسیا متصل می سازد. از این رو بسیاری از مردمان سغد برشغل تجارت بودند و زبان سغدی به عنوان زبان میانجی میان اقوام مختلف به کار می رفته است.

 اما با این حال اشتباه خواهد بود که ما آنان را بازرگانانی صرف در نظر بگیریم. چراکه بواسطه مردمان این قوم سه دین و آئین بزرگ یعنی دین مانی، دین مسیح و آئین بودا در چین گسترش و نشو ونما یافتند. دو دین مانوی و مسیحی به یقین توسط مردمانی از سغد به چین معرفی شدند. برای نمونه دین مسیح یک بار در دوران سلسله تانگ، و بار بعدی در دوران سلسله یوان و در هر دو دوره توسط مبلغان ایرانی (سغدی) در غالب مسیحیت نسطوری به چین راه یافت. بسیاری از مفاهیم بودایی نیز توسط این مردمان با مفاهیم مانوی ممزوج شد و هم در عرصه هنر و هم در عرصه اندیشه نگرش نوینی در آئین بودا به وجود آورد.

 متون باز مانده دینی سغدی عمدتا به قرن ۷ تا ۱۱ میلادی تعلق دارند، اما کهن ترین متن بدست آمده از این زبان “نامه های سغدی” است که احتمالا متعلق به قرن چهار میلادی است که در یکی از برج های دیده بانی دیوار چین کشف شده است.

 این متون دینی که بیشتر به سه دین مانی، مسیح و بودا تعلق دارند، عمدتا متونی ترجمه شده از زبان های سریانی، سانسکریت، چینی و غیره هستند. اما با این حال متون مانوی از سبک ادبی و ساختار بهتری برخوردارند.

 متون باقیمانده سغدی در حال حاضر بیشتر در کتابخانه های برلین، پاریس، لندن و سن پترزبورگ نگهداری می شود. اما در کتابخانه های هلسیبنکی، هانبورگ، برمن، ژاپن و چین نیز نسخی نگهداری می شود. در رابطه با ژاپن “نیکولاس سیمز ویلیامز” معتقد است که متون سغدی فراوانی در کتابخانه های قدیمی یا معابد این کشور وجود دارد، اما تاکنون تنها دو متن توسط پرفسور “یوتاکا یوشیدا” استاد زبان سغدی در دانشگاه کیوتو یافت شده است. البته نباید ناگفته بماند که یک نقاشی مانوی متعلق به قرن سیزده که حاوی عناصر بودایی است و جهان شناسی مانویان را نشان می دهد نیز توسط پرفسور “یوشیدا” در یکی از معابد ژاپن کشف شده است.

  بیشترین متون دینی سغدی اختصاص به متون بودایی دارد. این متون بازمانده بودایی عمدتا ترجمه هایی از متون چینی هستند. هرچند که در میان پاره ای ازآنها ترجمه هایی از زبان های دیگر وجود دارد. با این حال در میان این متون داستانی بلند که روایت رسیدن بودا به نیروانا است، با عنوان ویسنترا جاتاکا وجود دارد که به نظر متنی مستقل می آید. گویا سغدیان این داستان را که عمده محور آن بر روی بخشش است، از داستان زندگی بودا اقتباس کرده اند. استاد “بدرالزمان قریب” برگردان فارسی این اثر را انجام و منتشر ساخته اند. البته لازم به ذکر است که تنها فرهنگ واژگان سغدی-فارسی-انگلیسی نیز حاصل زحمات و تلاش های خستگی ناپذیر استاد “قریب” است.

 چنانکه پیشتر اشاره کردیم بیشتر متون سغدی بودایی ترجمه هایی از متن های چینی هستند. اما این متون از دو جهت صاحب ارزشند. نخست اینکه دلیل ترجمه این آثار از چینی به سغدی چه بوده؟ و دیگر اینکه این ترجمه ها متعلق به کدامیک از متون اصلی چینی است؟ به تعبیر بهتر طاقت فرساترین بخش از مطالعات سغدی مطابقت دادن ترجمه های سغدی و یافتن اصل چینی آنهاست. اینها سئوالات و نکاتی است که هنوز در زمینه سغد پژوهی پاسخ کاملی دریافت نکرده اند.

 پیشتر اشاره کردیم که نخستین مترجم و مبلغ آثار بودایی در چین شاهزاده ایرانی “آن.شی. گائو” بود که پس از وی نیز جانشینانش راه او را ادامه دادند. اما به این نخستین مترجمان بودایی باید نام سه راهب و مترجم بزرگ بودایی سغدی الاصل یعنی “کانگ جو”، “کانگ من خیانگ”، “کانگ سن گویی” را نیز اضافه نمود که در ترویج و ترجمه متون بودایی در قرون اولیه نقش به سزایی ایفا کرده اند.

 کنون وقت آن است تا به یکی از بزرگترین متفکران بودایی یعنی “فا-تسانگ” که از تباری سغدی است بپردازیم. چنانکه ذکر شد “فا-تسانگ” سومین پیر و تدوین کننده اصول مکتب “هوآین” است. همچنین شرح وی بر روی بیداری ایمان ماهایانا به عنوان معتبرترین شرح موجود شناخته می شود. از سوی دیگر این نکته نیز مطرح شد که محوریت و اساس مکتب “هوآین” ، اندیشه ای مبتنی بر “نور” و اشراق است. “توشیهیکو ایزوتسو” در ادامه بندی که پیشتر آوردیم درباره “فا-تسانگ” و مکتب “هوآین” می نویسد:” من اکنون می خواهم به تصویری که معرفتی عمیق با فردی به نام “فا-تسانگ” دارد، بپردازم. استاد بزرگ “فا-تسانگ” (۶۴۳-۷۱۲) سومین پیر مکتب “هوآین” و بزرگترین اندیشمند فلسفه “هوآین” است. چنانکه به نظر می آید او از متفکران بزرگ چینی است. اما، او یک چینی خالص نیست. نژاد او کمی با چینیان متفاوت است. اگر درست تر بخواهیم بگوییم باید بگوییم که وی فردی از قوم “کان” [قوم و نژاد چینیان] نیست. باوجودی که وی در چین متولد شده، در چین پرورش یافته، از راهبان و متفکران اصلی مکاتب بودایی چین بوده و نفوذ بسیاری در مکاتب بودایی چینی داشته، اما وی در واقع مردی از نواحی غربی است. پدر بزرگ او از آسیای میانه، سغد، به همراه پدر وی به چین کوچ کرده بودند. از این رو باوجودی که وی در چین متولد و پرورش یافته است، او را باید یک سغدی به حساب آورد. لذا بایستی که در گوشت و پوست او خونی از فرهنگ ایران جریان داشته باشد. از این رو می توان اندیشید که جهان بینی مبتنی بر “نور” که اساس مکتب “هوآین” است و توسط او به کمال رسیده، باید از خلط با جهان بینی ایرانی بواسطه سرزمین سغد حاصل شده باشد”. (ترجمه آزاد).

 علاوه بر مکتب “هوآین”، ما به رساله بیداری ایمان ماهایانا نیز اشاره ای کردیم . چنانکه پیشتر متذکر شدیم از این رساله جز دو ترجمه چینی هیچ متن سانسکریت یا ترجمه تبتی بدست نیامده. با این حال در قطعه ای کوچک به زبان سغدی و چینی که توسط محققان آلمانی در چهارمین دوره سفر اکتشافی به تورفان چین یافت شده است، به بیداری ایمان ماهایانا اشاره رفته است. این قطعه یافت شده که در نوع خود منحصر به فرد است هم دارای خطوط چینی است و هم دارای الفبای سغدی. همچنین خطوط چینی این قطعه، به دلیل آنکه زبان سغدی از راست به چپ نوشته می شود، برخلاف متون معمولی، به طور عمودی از چپ به راست (نه از راست به چپ) نوشته شده اند. الفبای سغدی نیز که در کنار آن وجود دارد. گویا الفبای سغدی بیانگر آوا و طرز خوانش خطوط چینی است. در سطر دوم این قطعه به بیداری ایمان ماهایانا اشاره شده است. اینکه این قطعه متعلق به چه کتابی است و یا اساسا چگونه متنی است هنوز به طور دقیق مشخص نیست. با این حال این قطعه به همراه دیگر حدسیات تاریخی که به برخی از آنها اشاره شد، این امکان را به ما می دهد، دست کم در حد یک فرضیه، تا برای رساله بیداری ایمان ماهایانا و مکتب “هوآین” به ریشه و تاثیری ایرانی قائل شویم. فرضیه ای که صرف گذر زمان و پژوهش های بیشتر می تواند صحت یا عدم صحت آن را مشخص سازد.