بعثت انبیـا – مستدرک دانشنامه معاصر قرآن کریم

دکترسید سلمان صفوی

مستدرک دانشنامه معاصر قرآن کریم

کلمه «بعثت» از ریشه «ب ع ث»، به معنای برانگیختن، ارسال و یا روانه کردن است. «بعثت» به معنای فرستاده شدن انسانی از سوی خداوند برای دعوت انسان‌ ها به دین الهی است.[تهانوی، موسوعه کشاف اصطلاحات الفنون والعلوم، ۱۹۹۶م، ج۱، ص۳۴۰]. این واژه در سوره‌های مختلف قرآن کریم به معنای برانگیختن و فرستادن پیامبران برای هدایت مردم به کار رفته است. {هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ}(سوره جمعه: آیه ۲). «بعثت» در قرآن کریم؛ به معنای حشر مردگان نیز به کار رفته است. {َمْوَٰتٌ غَیْرُ أَحْیَآءٍۢ ۖ وَمَا یَشْعُرُونَ أَیَّانَ یُبْعَثُونَ}(سوره نحل: آیه ۲۱)  در کلیه موارد ذکر شده در قرآن کریم؛ انتساب بعثت به «الله» است و برانگیختن پیامبران و محشور کردن مردگان توسط او صورت می گیرد. در آیه ۴ سوره بقره ایمان به بعثت و رسالت الهی انبیای خدا از شروط اصلی تقوا، هدایت و فلاح برشمرده شده است. {وٱلَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَآ أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَآ أُنْزِلَ مِن قَبْلِکَ وَبِٱلآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ}(سوره بقره: آیه ۴) بعث، نبی و رسول با هم از جهت معنایی هم حانواده هستند. نبی و رسول در کنار هم دربرخی آیات قرآن ذکر شده اند: {وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ إِلاَّ إِذا تَمَنَّی أَلْقَی الشَّیْطانُ فی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنْسَخُ اللَّهُ ما یُلْقِی الشَّیْطانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیاتِهِ وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَکیم}(حج، ۵۲) ترجمه (فولادوند): قبل از تو رسول و پیامبری نفرستادیم، مگر اینکه وقتی آرزو [ی موفقیت] می‌کرد، شیطان [با القای شبهه در مردم] در آرزوی وی [مانع] می‌افکند اما خدا القای دسیسه شیطان را از میان می‌برد، و آیات خویش را استحکام می‌بخشد و خدا دانایی فرزانه‌است. و : «فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ.» رسول اعم از نبی است. « رسول شرافت وساطت بین خدا و بندگان را دارد، و نبی شرافت علم به خدا و معارف خدایی را دارد.» (ترجمه المیزان، ج۲، ص: ۲۱۰) ابن عربی تفاوت بین نبی و رسول را چنین تعریف کرده:  «الفرق بین النبیّ و الرسول، أن النبیّ هو الواصل بالفناء فی مقام الولایه، الراجع بالوجود الموهوب إلی مقام الاستقامه متحققا بالحق، عارفا به، متنبئا عنه و عن ذاته و صفاته و أفعاله و أحکامه بأمره، مبعوثا للدّعوه إلیه علی شریعه المرسل الذی تقدّمه غیر مشرّع لشریعه و لا واضع لحکم و ملّه، مظهرا للمعجزات، منذرا أو مبشّرا للناس کأنبیاء بنی إسرائیل إذ کلهم کانوا داعین إلی دین موسی علیه السلام غیر واضعین لملّه و شریعه، و من کان ذا کتاب کداود علیه السلام کان کتابه حاویا للمعارف و الحقائق و المواعظ و النصائح دون الأحکام و الشرائع. و لهذا قال علیه السلام: «علماء أمتی کأنبیاء بنی إسرائیل»، و هم الأولیاء العارفون، المتمکنون. و الرسول هو الذی یکون له مع ذلک کله وضع شریعه و تقنین، فالنبیّ متوسط بین الولیّ و الرسول.)» (تفسیر ابن عربی، ج۲، ص: ۶۱)

در مصباح الشّریعهاز امام صادق (ع) نقل شده که فرموده است: «خداوند خزاین لطف و کرم و رحمت خود را در اختیار پیامبرانش قرار داده، و آنان را از علوم نهفته خود دانش آموخته. و از میان همه آفریدگان، آنها را براى خود برگزیده است از این رو، اخلاق و احوال هیچ کس از آفریدگان شبیه اخلاق و احوال آنها نیست، زیرا آنان را وسیله و واسطه میان خود و خلق خویش معیّن کرده، و محبّت و طاعت آنها را سبب رضا، و مخالفت و انکار آنان را موجب خشم خود قرار داده، و به هر قومى دستور داده که از کیش پیامبر خود پیروى کنند، سپس از این که طاعت احدى را جز به سبب اطاعت و توقیر و محبّت آنان، و شناخت حرمت و منزلت آنها نزد خود بپذیرد خوددارى کرده است بنابراین همه پیامبران را بزرگ بشمار، و آنها را در حدّ کسى غیر از خودشان برابر مساز. (راه روشن، ج‏۱، ص: ۳۷۶)

ویژگی های مشترک انبیای الهی: دریافت وحی الهی به صورت مستقیم یا غیر مستقیم،‌ انجام معجزه برای اثبات ادعای نبوت خود، برخورداری از عصمت، مبارزه با ظلم، انسان کامل زمان خود بودن، دارا بودن صفای متعالی روحی و سخای اجتماعی. ملا محسن فیض کاشانی حکیم، متکلم، مفسر و محدث بزرگ در باب صفات انبیا نوشته: «واجب است پیامبر از هر چیزى که موجب آلودگى و عیب و نقص اوست‏ پاک، و از تندخویى، بدرفتارى، زشتخویى، حسد، بخل، پستى نسب، عدم طهارت مولد، مخنّث بودن، کورى، فلج و امثال این‏ها دور و منزّه بوده، و از گناهان کوچک و بزرگ معصوم باشد. پاکى پیامبران از این معایب و نقایص براى این است که طبایع از آنها رمیده نشود، و مردم با میل و رغبت از آنان اطاعت کنند، و چگونه ممکن است پیامبر مرتکب گناه شود، در حالى که ریشه گناهان منحصرا در چهار چیز است، که عبارتند از حرص، حسد، خشم و شهوت، و براى پیامبر روا نیست بر دنیا حریص باشد، چه دنیا زیر نگین اوست، و او خزانه‏دار مسلمان است، و با این حال به چه چیزى حرص ورزد. و نیز روا نیست پیامبر حسود باشد، زیرا انسان به کسى حسد مى‏ورزد که برتر از او باشد، و کسى برتر از پیامبر نیست و روا نیست براى چیزى از امور دنیا خشمگین شود، مگر این که خشم او به خاطر رضاى خدا در اجراى حدود الهى و امثال آن باشد، همچنین نباید از شهوات پیروى کند، و دنیا را بر آخرت ترجیح دهد، زیرا خداوند آخرت را محبوب او ساخته همچنان که دنیا را محبوب ما کرده است. او به آخرت به همان گونه مى‏نگرد که ما به دنیا مى‏نگریم، آیا هیچ دیده‏اى کسى رخسار زیبا را به خاطر چهره زشت رها، و خوراک پاکیزه را براى استفاده از طعامى تلخ و ناگوار ترک کند، و از جامه نرم به خاطر جامه زبر و خشن چشم پوشد، و از نعمت همیشگى و جاوید آخرت به خاطر متاع گذرا و ناپایدار دنیا دست کشد.» ( راه روشن، ج‏۱، ص: ۳۷۵)

اهداف بعثت: نبوت و بعثت انبیای الهی برای دو هدف اساسی بوده است. هدف اول نبوت؛ غرض متافیزیکی است و آن معرفت یافتن به حضرت حق و حقیقت و تعلیم سیر و سلوک الی الله تعالی است. از دل این معرفت؛ پرستش و عشق به خدای یگانه از طریق حکمت و پالایش نفس به دست می آید. هدف دوم نبوت؛ غرض اجتماعی است.  بر اساس قرآن کریم هدف اجتماعی نهضت انبیای الهی برقراری قسط و عدالت اجتماعی بر روی زمین است. {لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ۖ وَأَنزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیْبِ ۚ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ}.(سوره حدید: آیه ۲۵)

انبیای الهی در طول تاریخ در مقابل طاغوتها و دیکتاتورها ایستادند و با آنها مبارزه کردند؛ هم چون موسی کلیم الله. انبیای الهی با قیام مقابل تحریف دین خدا و علمای منحرف، مردم را به عشق و پرستش خالصانه خدا دعوت کردند؛ هم چون عیسی روح الله. سرانجام آخرین رسول الهی با پیام رحمهً للعالمین با هدف دعوت بشریت به برقراری تعادل بین دنیا و آخرت، شریعت و طریقت، اخلاق و معنویت و عدالت اجتماعی  وَ تعامل سازنده بین دین و سیاست مبعوث شد. به گواهی تاریخ أساس دعوت پیامبران بر حکمت، معرفت، اخلاق معنویت و عشق بوده است. اختلاف و نزاع بین پیروان ادیان را نباید به حساب دین و انبیا نوشت. به قول مولانا در دفتر اول مثنوی معنوی(۳۲۴-۷۳۹)؛ این جدال بین پیروان اَحوَل است که قادر به مشاهده وحدت نوری انبیا نیستند. (ساختار معنایی مثنوی معنوی، ص ۹۱-۱۱۲.) ادیان دارای وحدت متعالی هستند. مبدای اعلای مقدس واحدی(خدای یگانه) منبع صدور همه آنهاست و دعوت انبیای الهی به مبدا و معاد واحدی است.( مدخل «وحدت ادیان» در دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۱۱۵۷-۱۱۶۱.) ازسوی دیگر بر خلاف برخی غربی ها نظیر مارکس و اگوست کنت ؛ دین نـه افیون توده هاست، نـه حاصل دوره جهل بشر است.

به گواهی آثار مکتوب، آثار باستانی و تاریخ هنر؛ انبیاء و ادیان الهی سازندگان بزرگ ترین فرهنگ ها و تمدن ها در تاریح جهان هستند. «آتشکده نیاسر» در ۳۵ کیلومتری کاشان تأسیس دوره انوشیروان، «کلیسای ننه مریم» در ارومیه ساخت ۳۲ میلادی، «کلیسای بیت لحم» در فلسطین و «قره کلیسا» در ماکو ساخت سده اول میلادی، «خانقاه شیخ صفی الدین اردبیلی» در اردبیل ساخت قرن هشتم هجری، «قالی بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی»[۱] و «مسجد شیخ لطف الله» در أصفهان، ساخت قرن یازدهم هجری نمایندگان برجسته تاریخی فرهنگ و تمدن سازنده دینی هستند. خلق صدها اثر هنری در زمینه معماری، موسیقی، خط، نقاشی و تذهیب نمایانگر نقش  رسولان الهی و دین در تعالی فرهنگ بشری است. ساختن هزاران انسان قدسی و اسوه اخلاق نیکو نظیر «جنید بغدادی»، «شیخ ابواحسن شاذلی»، «فریدالدین عطار»، «شهید منصور حلاج»، «شیخ ابوالحسن خرقانی»، «جلال الدین محمد مولوی»، «محی الدین اندلسی» و «شیخ صفی الدین اردبیلی» از شاهکارهای نهضت انبیاء است.

نام پیامبران در قرآن، در قران کریم به صراحت به نام ۲۷ پیامبر اشاره شده است:

  1. آدم(ع): در قرآن کریم به عنوان اولین انسان از نسل انسان‌های فعلی به عنوان «آدم ابوالبشر» آمده است. در باره آدم(ع) در سوره‌ های بقره، اعراف، انبیا، حجر، طه، ص، بنی اسراییل و کهف در محورهای زیر سخن به میان آمده است: الف. آفرینش آدم؛ ب. سجده فرشتگان و اعراض ابلیس؛ ج. فریب آدم توسط ابلیس و رانده شدن از بهشت؛ د. توبه آدم. نام آدم(ع) ۲۵ بار در قرآن کریم ذکر شده است.

۲. ادریس(ع): در قرآن کریم ۲ بار نام ادریس آمده است. بین شیث (جانشین آدم) و ادریس چهار نسل فاصله است. (آیه ۷۵ سوره مریم، آیه ۸۵ سوره انبیاء).

۳. نوح(ع): این کلمه عربی است و چون بسیار می گریسته به او نوح گفته اند. این نام ۴۳ بار در قرآن کریم تکرار شده است. نوح نخستین پیامبر اولوالعزم است که عمرش از همه پیامبران بیشتر بوده و دوران نبوت او ۹۵۰ سال بوده و از این رو به او «شیخ الانبیاء» لقب داده اند. قوم نوح به خاطر عدم ایمان عذاب شدند و همسر و فرزند او نیز جزو ‌عذاب شدگان بودند.

۴. هود(ع): این کلمه عربی است. هود پس از نوح با چند واسطه آمده است. وی در سرزمین احقاف و بین قوم عاد زندگی می کرد و در تورات به نام «عابر» خوانده شده است. این کلمه ۱۰ بار در قرآن کریم آمده که سه مورد آن به معنای یهودی است و در «سوره الحاقه» به سرگذشت او اشاره شده است.

۵. صالح(ع): این کلمه عربی است. صالح از پیامبران عرب است که در سرزمین حجر (بین شام و حجاز) مبعوث شد. معجزه او شتری بود که از درون کوه بیرون آمد، مردم او را پی کردند و دچار عذاب صیحه آسمانی شدند. نام صالح نُـه بار در قرآن کریم آمده است.

۶. ابراهیم(ع):‌ این کلمه غیر عربی و سریانی و به معنای پدر مهربان است. ابراهیم از پیامبران اولوالعزم دارای کتاب و شریعت است. وی در شهر بابل در عراق به دنیا آمد و به پیامبری رسید. در قرآن کریم درباره مجادله ابراهیم با آذر، دشمنی او با بت ها و شکستن بت ها، داستان به آتش افکندن ابراهیم توسط نمرود و گلستان شدن آتش بر او آیاتی نازل شده است. نام حضرت ابراهیم(ع) ۶۹ بار در قرآن کریم تکرار شده است.

۷. اسماعیل(ع): این کلمه غیرعربی است. در زبان عبری «اسما» و «ئیل» به معنای بشنو، خدا بوده است. وی فرزند بزرگ ابراهیم و هاجر است که ابراهیم به فرمان خدا در ایام نوجوانی او را به قربانگاه برد. این نام دوازده بار در قرآن کریم تکرار شده است که از جمله آنها می توان به قضایای بشارت تولد اسماعیل به ابراهیم و دستور قربانی او و قضیه بنای کعبه و یاری او به ابراهیم در سوره‌های بقره، ابراهیم، انعام، مریم و صاد اشاره کرد. در آیه ۵۴ سوره مریم اختلاف است که منظور از اسماعیل کیست.

۸. اسماعیل بن حزقیل(ع): طبق روایات و نظر بخشی از تفاسیر، نام اسماعیل در آیه ۵۴ سوره مریم، اسماعیل بن حزقیل است که او را اسماعیل صادق الوعد لقب داده اند. در روایتی که از امام صادق (ع) نقل شده می فرماید: این اسماعیل، اسماعیل بن ابراهیم نیست. او پیامبری از پیامبران است.

۹. إسحاق(ع): این کلمه غیرعربی و غیر منصرف است. وی فرزند دوم ابراهیم است که مادرش ساره است. در قرآن کریم در باره بشارت تولد اسحاق به ابراهیم، آیاتی وجود دارد و نام او در ردیف انبیاء ذکر شده است، این نام ۱۷ بار در قرآن کریم بیان شده است.

۱۰. لوط(ع): این کلمه ظاهراً عربی است. وی در زمان حضرت ابراهیم می زیست و با آن حضرت خویشاوند بود. به او ایمان آورد و پیامبر مردم شهر سـدوم بود. مردم این شهر به جهت عملی زشت دچار زلزله شدید شده، نابود گشتند. همسر لوط نیز جزو معذبین بوده است. این نام ۲۷ بار در قرآن کریم در سوره‌های اعراف، حجر، انبیاء و… ذکر شده است.

۱۱. یعقوب(ع): این کلمه غیرعربی، ظاهراً عبری و غیر منصرف است. وی فرزند اسحاق است و لقب او «اسرائیل» به معنای عبد خدا است. (اسرا = عبد و ئیل = خدا) نام یعقوب ۱۶ بار و کلمه اسرائیل ۴۳ بار در قرآن کریم تکرار شده است. بنی اسرائیل از نوادگان یعقوب اند که همه اسباط دوازده گانه را شامل می‌ شوند، زیرا او دوازده فرزند داشت که اسرائیل نوادگان او به شمار می روند.

۱۲. یوسف(ع): این کلمه عبری است. یعقوب دوازده پسر داشت که یوسف زیباترین و محبوب ترین آنها بود. داستان زندگی او به صورت یک پارچه در سوره یوسف آمده است. نام یوسف ۲۷ بار در قرآن کریم ذکر شده و سوره‌ ای تحت این نام نیز از جانب خداوند نازل شده است. در آیه ۸۴ سوره انعام؛ یوسف در ردیف انبیاء عظام قرار گرفته و در سوره مؤمن رسالت او تصریح شده است.

۱۳. ایوب(ع): این کلمه غیرعربی، ظاهراً عبری و غیرمنصرف به معنای بازگشت کننده است. خدای متعال برای امتحان سال ها ایوب را به یک بیماری مزمن دچار کرد و او صبر و مقاومت کرد. از این رو صبر ایوب ضرب المثل شده است. نان ایوب ۴ بار در قرآن کریم سخن به میان آمده و قرآن کریم او را به خاطر صبر و شکیبایی در برابر آزمایشات الهی ‌ستوده و او را دارای عزم و اراده والا خوانده است.

۱۴. شعیب(ع): این کلمه ظاهراً عربی است. وی در شهر مدین (کنار دریای سرخ) زندگی می کرد. نام شعیب ۱۱ بار در قرآن کریم در سوره‌ های اعراف، هود، شعراء، عنکبوت ذکر شده است. در سوره حفص آیات ۲۲ تا ۲۸ داستان ازدواج موسی با دختر شعیب و پناه بردن موسی به او بیان شده است.

۱۵. موسی(ع): این کلمه در ربان عبری معرب «موشه»(از آب کشیده شده)است. وی از پیامبران الوالعزم و صاحب شریعت و کتاب آسمانی است. نام کتاب او تورات است. موسی فاتح و منجی یهود است و پیروان او را یهودی می خوانند. داستان زندگی موسی و بنی اسرائیل در قرآن کریم در سوره ها و آیات متعدد آمده است،‌ نظیر سوره بقره، اعراف، طه، قصص، شعراء و… موسی بین قرن ۱۳ – ۱۵ قبل از میلاد به دنیا آمد، نام پدرش عمران و نام مادرش یوکابد است. وقایع زندگی موسی بیش از سایر پیامبران در قرآن کریم آمده است، نام موسی ۱۳۶ بار در قرآن کریم بیان شده است.

۱۶. هارون(ع): این کلمه عبری، به معنای محبوب و غیر منصرف است. هارون برادر موسی و همراه او بود. موسی از خداوند درخواست کرد هارون را وزیر او قرار دهد؛ خداوند درخواست او را اجابت فومود و او را در نبوت شریک موسی قرار داد، از این رو هر دو با هم به سوی فرعون رفتند. نام هارون ۲۰ بار در قرآن کریم در خلال سرگذشت موسی ذکر شده است.

۱۷. الیاس(ع): این کلمه عبرانی و تعریب شده است. این نام ۲ بار در قرآن کریم آمده، اما در باره زندگانی او توضیحی نداده است. گفته اند او نیز همچون خضر(ع) هم اکنون زنده است.(سوره انعام: آیه ۸۵ ، سوره صافات: آیه ۱۳)

۱۸. یسع(ع): این کلمه ظاهراً عبری و معرب ایشاع است. این نام ۲ بار در قرآن کریم تکرار شده است. (سوره انعام: آیه ۸۶ ، سوره ص: آیه ۴۸)

۱۹. ذوالکفل(ع): این کلمه عربی و غیرمنصرف است و ۲ بار در قرآن کریم آمده است.(سوره انبیا: آیه ۸۵ ، سوره ص: آیه ۴۸). یسع سرپرستی بازماندگان بر عهده گرفت، از این رو او را «ذوالکفل» لقب داده اند. برخی مفسرین آیات ۲۴۴ تا ۲۴۵ سوره بقره را مربوط به او دانسته ‌اند.

۲۰. داوود(ع): این کلمه ۱۶ بار در قرآن کریم تکرار شده است. سوره های قرآن کریم در مورد داود عبارتند از: الف. داستان جنگ جالوت و طالوت و کشته شدن جالوت به دست داوود(سوره بقره: آیه ۲۴۶ – ۲۵۲). ب. خداوند به حضرت داوود کتاب آسمانی داد و او از انبیاست (سوره نساء: آیه ۱۶۱، سوره انبیاء: آیه ۵۷). ج. براساس آیه ۷۵ سوره انبیاء؛ پرندگان و کوه‌ها در تسخیر داوود بودند و او از صدای خوشی برخوردار بود. د. طبق آیه ۸۰ سوره انبیاء و آیه ۱۲ سوره سبأ؛ خداوند آهن را برای داوود نرم ساخت و به او زره سازی را آموخت.  هـ. آزمایش شدن داوود(سوره ص: آیات ۱۶-۲۵).

۲۱. سلیمان(ع): این کلمه غیرعربی، معرب شلومه و غیرمنصرف است. سلیمان فرزند داوود است که علاوه بر مقام نبوت دارای مقام پادشاهی بود و زبان حیوانات را می فهمید، باد و جنیان تحت تسخیر او بودند و تخت او به وسیله باد حرکت می کرد. این نام ۱۷ بار در سوره‌ های بقره، نساء، انعام، انبیا، نمل، سبأ و ص آمده است.

۲۲. یونس(ع): این کلمه غیرعربی است. ظاهراً از کلمه یونانی «ایونس» اخذ شده و غیرمنصرف است. قرآن کریم یونس را «ذوالنون» و «صاحب الحوت» لقب داده است. وی در نینوا مبعوث گردید. از اعجایب زندگی یونس این است که او پس از نفرین قوم خود به عذاب، به جانب دریا گریخت، سوار بر یک کشتی شد و در حمله یک نهنگ به کشتی، بین مسافران کشتی قرعه به نام او افتاد و به سوی نهنگ پرتاب شد. نهنگ یونس را بلعید، اما او در شکم نهنگ زنده ماند و سرانجام خداوند در اثر ذکر «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین» او را نجات داد؛ که اگر این ذکر را نمی گفت تا روز قیامت در شکم نهنگ زندانی بود. این نام ۴ بار در قرآن کریم تکرار شده و در سوره های صافات و قلم به سرگذشت او اشاره شده است. در سوره انبیاء به عنوان «ذوالنون» از یونس یاد شده و نام او به عنوان نام یکی از سوره های قرآن کریم نیز آمده شده است. «ذکر یونسیه» از اذکار مهم اهل سلوک و عرفان است.

۲۳. زکریا(ع): این کلمه معرب و اصل آن عبری است. زکریا از پیامبران بنی اسراییل و پدر حضرت یحیی است که به دعا و نیایش های طولانی معروف است. او از متولیان بیت المقدس بود و طبق قرعه سرپرستی حضرت مریم(س) مادر حضرت عیسی(ع) را برعهده گرفت. زکریا برای گریز از مأموران حکومت جبار وقت؛ درون درختی مخفی شد. مأموران درخت را با اره به دو نیم کردند و او را به شهادت رساندند. مرقد او داخل شبستان «مسجد جامع الکبیر» شهر حلب در سمت چپ محراب واقع شده است. مزار او داخل ایوانی به وسیله ضریح محصور شده که در آن تابوتی چوبین با پوشش سبز قرار دارد. این نام ۷ بار در قرآن کریم تکرار شده است.

۲۴. یحیی(ع): این کلمه ممکن است عربی برگرفته از واژه «حیات» و یا عبری (معرب یوحنّا) باشد. یحیی پسر زکریا؛ در اثر دعای پدرش که از خدا فرزندی خواست، متولد شد. ولادت او خارق عادت بود، زیرا زکریا در آن زمان کهنسال و ناتوان بود وهمسرش نیز فرتوت و عقیم بود. یحیی در کودکی به مقام نبوت رسید و این از جمله امتیازات اوست، ‌زیرا نخستین کسی بود که در سنن کودکی به پیامبری رسید. وی شباهت هایی به امام حسین(ع) دارد؛ از جمله این که در شش ماهگی به دنیا آمد و به دست حاکمی فاسق سر از تنش جدا شد و به شهادت رسید. این نام ۵ بار در قرآن کریم آمده است و در آیه ۱۳ سوره مریم و آیه ۳۴ سوره آل عمران به نبوت او تصریح شده است. در قرآن کریم به داستان تولد عیسی و دعای زکریا اشاره شده است.

۲۵. عُزَیر(ع): این کلمه معرب «عزرا» است. این نام یک بار در قرآن کریم در آیه ۳۰ سوره توبه آمده است. مفسران گفته اند شخصی که طبق آیه ۲۵۹ سوره بقره؛ خداوند او را صد سال میراند و سپس زنده کرد؛ عُزَیر پیامبر است.

۲۶. عیسی(ع): این کلمه معرب «ایشوع» در زبان عبری؛ به معنای مرد بزرگ و مبارک است. وی از پیامبران اولوالعزم و کتاب او «تورات» است. پیروان او را مسیحی می خوانند. مادر عیسی؛ حضرت مریم(س) در شمار چهار زن بزرگ بهشتی است که بدون شوهر و با تمثل فرشته الهی (جبرئیل) برابر او باردار شد و در مدتی کوتاه عیسی را به دنیا آورد. عیسی در گهواره به سخن آمد و خود را عبدالله، پیامبر و صاحب کتاب معرفی کرد. نام او در قرآن کریم به دو عنوان ذکر شده است: الف. ۲۵ بار به عنوان عیسی ۲۵ بار و ب. ۱۰ بار به عنوان مسیح. در کلیه آیات مربوط به او؛ به تولد و معجزات و پیشگویی او اشاره شده، اما در آیه ۴۸ آل عمران و ۱۵۶ نساء تصریح شده است که عیسی زنده است و بر عقیده به صلیب کشیده شدن او خط بطلان کشیده شده است. طبق برخی از روایات زمانی که یهودیان مخالف می خواستند او را به دار بیاویزند، خدای بزرگ او را نجات داد و فردی مشابه او را به دار آویختند.

۲۷. محمد(ص) : حضرت محمد بن عبدالله(ص) آخرین رسول الهی، از پیامبران اولوالعزم و صاحب دین اسلام و کتاب آسمانی قرآن کریم است. ایشان آخرین پیامبر الهی است و پس از او پیامبری نخواهد آمد و هر کس پس از ایشان ادعای پیامبری کند دروغگو است. نام محمد ۴ بار در در سوره آل عمران: آیه ۱۳۶ ، سوره أحزاب: آیه ۴ ، سوره محمد: آیه ۲  و سوره فتح: آیه ۲۹  امده است. همچنین یک بار در آیه ۷۹  سوره اسراء تحت نام «محمود» و یک بار نام در آیه ۱۶ سوره صف آیه ۱۶ تحت نام احمد به آن حضرت اشاره شده است. آخرین پیامبر الهی در سال عام الفیل متولد شد و در چهل سالگی به پیامبری رسید. سیزده سال از رسالت خویش را در مکه و ده سال را در مدینه گذراند و در سال دهم هجری رحلت نمود. {هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ}(سوره جمعه: آیه ۲).  آیه مذکور در شان مبعث محمد رسول الله(ص) نازل شده است.

در قرآن کریم به پیامبران دیگری نیز اشاراتی شده، اما نام آنها به طور صریح ذکر نشده است. نظیر «اشموئیل» که در آیه‏ ۲۴۸ سوره‏ بقره با تعبیر «وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ» به او اشاره شده است. «یوشع» که در آیه‏ ۶۰ سوره‏ کهف با تعبیر «وَإِذْ قَالَ مُوسَی‏ لِفَتَاهُ»، «ارمیا» که در آیه ۲۵۹ سوره بقره با تعبیر «أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلَی‏ قَرْیَهٍ» و «خضر» که در آیه ۶۵ سوره کهف با تعبیر «فَوَجَدَا عَبْداً مِنْ عِبَادِنَا» به آنخها اشاره شده است. همچنین «اسباط بنی‏اسرائیل» که بزرگان قبایل بودند و در آیه ۱۶۳ سوره نساء تصریح شده که بر آنها وحی الهی نازل می شده و حضرت زرتشت پیامبر عظیم الشأن ایرانیان.

در مواردی قرآن کریم به داستان برخی پیامبران اشاره می کند، بدون آن که نام آنها را متذکر شود، اما در روایات نام آنها آمده است. بنای قرآن کریم بر این نبوده که اسامی همه انبیاء را مطرح نماید، چنان که در احادیث نیز نام عموم آن بزرگواران ذکر نشده است. خداوند در قرآن کریم در این زمینه می فرماید: {رسولا قد قصصناهم علیک من قبل و رسلا لم نقصصهم علیک… }(سوره نساء: آیه ۱۶۴): «شرح حال بعضی رسولان پیش از تو را بر تو حکایت کردیم و شرح حال برخی را نیز بر تو حکایت ننمودیم…». در مورد پیامبر بودن لقمان حکیم و ذوالقرنین بین مفسرین اختلاف است. به نظر این فقیر هر دو از پیامبران الهی بوده اند. ذوالقرنین بنا به نظر مفسرین معاصر نظیر ابوالکلام آزاد و علامه طباطبایی؛ «کوروش کبیر» فرمانروای بزرگ امپراطوری ایران است.

بر أساس اخبار متعدد و مستفیض، پیامبران الهى ۱۲۴ هزار نفر بوده اند. در حدیثى از امام على بن موسى الرضا(ع) چنین آمده است که پیغمبر گرامى اسلام(صلى الله علیه و آله) فرمودند: «خداوند ۱۲۴ هزار پیامبر آفرید که من از همه آنها نزد خداوند گرامى تر هستم، اما در عین حال فخر و مباهاتى نمى کنم (و غرورى به خود راه نمى دهم) و خداوند ۱۲۴ هزار وصى آفرید که على(علیه السلام) از همه آنها نزد خداوند گرامى تر و برتر است».(بحار الانوار جلد ۱۱، صفحه ۳۰، حدیث ۲۱).  خدا برای هر قوم و ملتی پیامبری فرستاده است.

پیامبران اولوالعزم: چند تن از پیامبران الهی را «اولوالعزم» می‌ خوانند. برای کلمه عزم معانی متعددی از جمله تصمیم، اراده و عهد ذکر کرده‌اند. تعبیر «اولوالعزم» یک بار در قرآن کریم در سوره احقاف به کار رفته است: {فَاصْبِرْ کما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُل}(سوره احقاف: آیه ۳۵): «پس همان گونه که پیامبران اولوالعزم صبر کردند، صبر کن». در این مورد که «اولوالعزم» چه کسانی هستند و آیا دارای رسالت جهانی هستند یا رسالتشان محدود است، دیدگاههای مختلفی ارائه شده است. نظر مشهور این است منظور از این اصطلاح؛ پنج پیامبر صاحب شریعت یعنی حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی، حضرت عیسی و حضرت محمد(علیهم السلام) هستند. رسالت پیامبر اسلام جهانی است و پیام او برای همه عصرها و نسل ها است.

عده ای مفسرین با توجه به برخی آیات و روایات؛ «انبیاء اولوالعزم» را به انبیاء دارای کتاب و شریعت تفسیر کرده ‌اند.( روح البیان، ج ۸، ص ۴۹۵؛ کنز الدقایق، ج ۱۲، ص ۲۰۳؛ المیزان، ج ۲، ص ۲۱۳٫) آیه ۱۳ سوره شوری؛ یکی از مهم ترین آیات در این زمینه است. خداوند در این آیه نام این پیامبران را به عنوان پیامبران صاحب شریعت آورده است {شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّىٰ بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَىٰ وَعِیسَىٰ}. علامه طباطبایی در تفسیر این ایه که نام این پیامبران آورده شده معتقد است: «شرایع الهى و ادیانى که مستند به وحى هستند تنها شرایع مذکور در همین آیه اند یعنى شریعـت نوح و ابراهیم و موسى و عیسى و محمد(صلوات اللّه علیهم)، زیرا اگـر شریعت دیگرى مى‌ بود باید در این مقام که مقام بیان جامعیت شریعت اسلام است؛ از آن نام برده مى شد.( تفسیر المیزان، ج ۱۸، ص ۳۵) 

این مفهوم در روایات نیز تأیید شده، به عنوان مثال طبق روایتی از امام رضا(ع) سؤال کردند چرا برخی انبیاء اولوالعزم شدند؟ آن حضرت فرمودند: «زیرا نوح همراه با کتاب و شریعت مبعوث شد و هر کس بعد از ایشان آمد طبق کتاب و شریعت و روش او عمل کرد تا این که ابراهیم با کتاب و صُحُف جدید آمد و هر پیامبری بعد از ایشان آمد طبق شریعت حضرت ابراهیم عمل کرد، سپس جناب موسی آمد و تورات را که کتاب جدیدی بود آورد و بعد از آن هم مسیح با انجیل که شریعت جدیدی بود آمد و تا زمان پیامبر اسلام همه طبق شریعت حضرت عیسی عمل می‌کردند، پیامبر اسلام با قرآن و شریعت جدیدی آمد که حرام و حلال آن تا روز قیامت به همان صورت باقی خواهد ماند».(البرهان فی تفسیر القرآن، ج ۵، ص ۵۱ ; الصافی، ج ۵، ص ۱۹ ; کنزالدقائق، ج ۱۲، ص ۲۰۶؛ تفسیر البرهان، ج ۴، ص ۸۰ و عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۷۸)

برخی انبیای الهی اگر چه دارای کتاب آسمانی بودند، اما کتابشان کتاب احکام و شریعت مستقل و جدیدی نبود، چنان که حضرت آدم، شیث، ادریس و داود(علیهم السلام) نیز دارای کتاب بودند، اما اولوالعزم نبودند.(علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج ۲، ص۲۱۳).  

دلایل ضرورت نبوت:

 قاعده لطف: بعثت پیامبران از باب قاعده لطف؛ عقلاً بر خداوند واجب است و چون خداوند عالم و قادر است هرگز چنین کاری را ترک نمی‌کند.(حلّی حسن بن یوسف بن المطهر، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تحقیق حسن حسن زاده آملی، ص ۴۷۰. قم، مؤسسه نشر اسلامی، ۱۴۲۲، چاپ نهم). بر اساس قاعده لطف؛ عقلاً بر خالق بشر ارسال رسل برای هدایت بشر واجب است. زیرا انسان جزئیات هدایت و سلوک الی الله تعالی و معارف الهی نظیر معاد را نمی داند. لذا بر خالق انسان واجب است برای هدایت او بi سوی حیات طیبه و صراط مستقیم؛ رسولان الهی را که حاملان دستورات و راهنمای زندگی الهی انسان هستند، مبعوث نماید.

پرستش توحید الهی: حکمت ایجاد خلقت معرفت و عبادت و بندگی خداوند بوده است: {و ما خلقتُ الجنّ و الأنس الا لیعبدونَ}.(سوره ذاریات: آیه ۵۶): «ما جن و انس را نیافریدیم مگر برای پرستش من». و این متوقف بر ارسال رسولان الهی است تا طریق بندگی و عبادت خداوند را به آنها یاد دهند. {وما کانَ بشرٍ أنْ یکلّمه اللهُ الا وحیاً او مِن وَرایء حجابٍ او یرسلَ رسولاً فیوحی باذنهِ ما یشاءُ انّه علی حکیم}.(سوره شوری: آیه ۵۱) «و برای هیچ بشری یارای آن نباشد که با خدا سخن بگوید مگر به وحی یا از پس پرده یا رسولی فرستد تا به امر خدا هر چه او خواهد و مِی‌کند البته او خدای دانای حکیم و بلندمرتبه است». یقیناً چنین رسولان الهی باید انسانهای برگزیده‌ای از طرف خداوند باشند که از جنس بشر می‌باشند ولی در اوج بندگی خداوند باشند. خداوند در قرآن از جانب رسول گرامی اسلام می‌فرماید: {قالَ اِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثلُکُم} (سوره کهف: آیه ۱۱۰) «بی تردید من بشری چون شما هستم». تردیدی نیست که انسان اشرف مخلوقات است و بیهوده خلق نشده و مکلف به انجام تکالیفی و اوامر و نواهی است. لذا بر خداوند لازم است این تکالیف را به انسان اعلام کند و او را آگاه سازد، زیرا هیچ عقلی مستقلاً و بدون واسطه وحی قادر به درک و تشخیص این تکالیف نیست وهمه افراد مکلف نیز قابلیت دریافت و تلقی وحی را از جانب خداوند ندارند. به همین جهت بر خداوند لازم است رسولانی را به جانب انسان ها مبعوث نماید تا این تکالیف را به آنها برسانند.(نراقی، مهدی، انیس الموحدین، ص ۷۳، تصحیح آیت الله قاضی طباطبایی)

تزکیه: مسلماً غرض از ارسال پیامبران تنها تعلیم نیست، بلکه بکی از اهداف انبیاء «تزکیه» است. خداوند از میان بندگان خود افرادی را بر می گزیند که از هر جهت صالح و کامل و ممتاز بوده، بین مردم اسوه ‌باشند و مردم را با اعمال و رفتار خود به سوی سعادت وکمال سوق دهند. این هدف با صِرف نزول کتب آسمانی و یا نزول آن بر غیر پیامبران نظیر ملائکه و یا افرادی از غیر نوع بشر تحقق نمی‌ یابد، زیرا در این صورت مردم اسوه‌ای بین خود مشاهده نمی‌ کنند تا خود را به آن هدف والا برسانند و یا گمان می ‌کنند طهارت و تزکیه مربوط به ملائکه است و آنها قادر به تزکیه خویش نیستند. ارشاد و راهنمایی به مصالح و منافع دنیا و آخرت جز با ارسال پیامبران و شرایع آنها حاصل نمی شود؛ چرا که درک عقل محدود است و نمی ‌ِتواند همه مصالح و منافع انسانی را درک کند. تجربیات به دست آمده از بشر نیز همین مطلب را اثبات می‌کند. علاوه بر این که نیاز انسان منحصر در امور مادی محسوس نیست و معمولاً ماورای عالم مادی نیز صرفاً با عقل و حس درک نمی‌شود و عقل و حسّ به تنهایی قادر نیست برنامه‌ای را برای سیر انسان به سوی سعادت در دنیا و آخرت ترسیم کند. بنابراین بعثت و ارسال انبیاء ضروری است تا مردم را به سوی مصالح و منافع آنها در دنیا و آخرت راهنمایی کنند.(نراقی، مهدی، مهدی، انیس الموحدین، ص ۷۳، تصحیح آیت الله قاضی طباطبایی)

اصلاح اجتماعی: ایجاد اصلاح امور اجتماعی و مقابله با مفاسد اجتماعی و ریشه کن کردن آنها نیازمند رسولان الهی است تا با دعوت مردم به جانب اقامه عدل و داد؛ از مظلومان و محرومان دفاع کنند، زیرا مجرد نزول کتاب آسمانی بدون مجاهده و قیام در قبال مفاسد اجتماعی امکان پذیر نیست و بعثت انبیاء نیز برای اصلاح امور دنیوی ضروری است، چرا که طبیعت انسان زندگی اجتماعی است و انسانها نوعاً در امور معاش و زندگی خود به یکدیگر نیازمندند. بدون شک هیچ انسانی به تنهایی قادر به تأمین همه امور زندگی خود از قبیل خوراک و پوشاک و غیره نیست و لازم است هر کس عهده دار امری شود. از همین رو داد و ستدها، معاملات و امور نکاح و جرم و جزا و امثالهم شکل می‌گیرد. چنان که در اکثر موارد اگر در روابط بین ین انسان ها قانون و سنتی حاکم نباشد که در زمان اختلاف و کشمکش به آن مراجعه کنند؛ موجب هرج و مرج می‌شود و چه بسا جنگ و خونریزی رخ می دهد. بنابراین ضروری است قاعده و قانونی بین انسانها حاکم باشد تا زمان اختلاف و درگیری به آن مراجعه کنند. این قانون باید بر پایه عدل استوار باشد و کسی که به مصالح و مفاسد نوع انسانی آگاه است آن را وضع کرده باشد و او کسی نیست مگر خداوند که شریعت خود را به واسطه پیامبران بر مردم نازل کرده است.( فیض کاشانی، ملامحسن، علم الیقین فی اصول الدین، انتشارات بیدار، ۱۳۵۸، ص ۳۳۸)

امربه معروف حکیمانه : فیض کاشانی معتقد است نیاز انسان و جامعه به امربه معروف و نهی از منکر از سوی حکیمان الهی ارسال رسولان الهی را ضروری کرده است: «چون ما را آفریننده و سازنده‏اى است که برتر از ما و همه چیزهایى است که آفریده است، و روا نیست مخلوقاتش او را مشاهده و لمس کنند ناگزیر او را در میان آفریدگانش سفیران و فرستادگانى است که در بین بندگانش از او سخن مى‏گویند و میان او و آفریدگانش واسطه‏اند. از یک‏سو گوش و از سوى دیگر زبانند، از خداوند دستور مى‏گیرند و به مردم ابلاغ مى‏کنند، از او مى‏آموزند و به مردم یاد مى‏دهند؛ از سوى او مردم را به مصالح و منافعى که دارند ارشاد، و به آنچه مایه بقاى آنها و ترک آن سبب فناى آنان است راهنمایى مى‏کنند. بنابراین ثابت مى‏شود آنانى که از سوى خداوند حکیم و دانا امر به معروف و نهى از منکر مى‏کنند، و اینان همان پیامبران و برگزیدگان او از میان خلق مى‏باشند حکیمانى هستند که از سرچشمه فیض الهى حکمت آموخته، و به آن برانگیخته شده‏اند، و اگر چه در هیچ یک از حالات خود با مردم مشارکت ندارند لیکن در خلقت و ترکیب با آنها انبازند تا بکلّى از مردم جدا نشوند، و پاره‏اى مناسبتها میان آنها برقرار باشد، و سبب انس مردم با آنها گردد؛ چنان که خداوند متعال فرموده است:

وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَکاً لَجَعَلْناهُ رَجُلًا وَ لَلَبَسْنا عَلَیْهِمْ ما یَلْبِسُونَ‏[۲]. این پیامبران ناگزیر باید نشانه‏هایى از سوى خداوند سبحان به همراه داشته باشند که دلالت کند بر این که آیین آنها از جانب پروردگار دانا و توانا و آمرزنده و انتقام‏گیرنده است، تا مردم در برابر آنها فروتنى کنند، و کسانى که در مقابل آنها ایستادگى و مقاومت ورزند با مشاهده این نشانه‏ها به پیشوایى و رهبرى آنها تن دردهند، و این نشانه‏ها همان معجزات است و بى‏تردید چنان که مقتضاى عنایات الهى براى حفظ نظام جهان نازل کردن باران است، و رحمت پروردگار نیز از این که براى برطرف کردن نیاز خلق پیاپى از آسمان باران فروفرستد عاجز نیست. به همین گونه نظام عالم نیازمند کسى است که موجبات صلاح دنیا و آخرت مردم را به آنان بشناساند، آرى کسى که اعضاى حواس را بى‏سرپرست نگذاشته، و براى آنها رئیس و فرماندهى قرار داده تا به وسیله آن صحیح تأیید، و مشکوک یقینى و قطعى گردد، و این همان روح است؛ چگونه ممکن است همه خلایق را در حیرت و شکّ و گمراهى رها کند، و براى آنها راهنمایى قرار ندهد، که آنان را از شکّ و سرگردانى بیرون آورد.» (راه روشن، ج‏۱، ص: ۳۷۳)

پیامبران رافعان اختلاف: خداوند در آیه ۲۱۳ سوره بقره می فرماید: {فَبَعَثَ اللهُ النَبییّنَ مُبَشِّرینَ وَ مُنذِرینَ}. مردم در آغاز یک دسته بودند و تضادی بین آنها وجود نداشت. به تدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایی بین آنها پدیدار شد. در این حال خداوند پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتب آسمانی را با آنها نازل نمود که مردم را به سوی حق دعوت می‌کرد تا بین مردم در آنچه اختلاف داشتند، داوری کنند. افراد با ایمان در آن اختلاف نکردند، تنها گروهی از کسانی که کتاب را دریافت کرده بودند و نشانه‌ های روشن به آنها رسیده بود، به خاطر انحراف از حق و ستمگری در آن اختلاف کردند. خداوند آنهایی را که ایمان آورده بودند، به حقیقتِ آنچه مورد اختلاف بود، به فرمان خویش رهبری نمود، اما افراد بی ایمان همچنان در گمراهی و اختلاف باقی ماندند. و خدا هر کس را بخواهد به راه راست هدایت می‌کند. {رسلا مبشرین و منذرین لئلا یکون للناس علی الله حجه بعد الرسل}(سوره نساء: آیه ۱۶۵). «پیامبرانی که بشارت دهنده و بیم دهنده بودند؛ تا بعد از این پیامبران حجتی برای مردم بر خدا باقی نماند و بر همه اتمام حجت شود و خداوند توانا و حکیم است». {وَ اِنَّ مِن اُمَّهٍ اِلّا خَلا فیهَا نُذُر}(سوره فاطر: آیه ۲۴ ): «ما تو را به حق برای بشارت و انذار فرستادیم و هر امتی در گذشته انذار کننده‌ای داشته است».

 تقویت عقل و احیای فطرت: امام علی (ع)، تایید و تقویت عقل، احیای فطرت، جلوگیری از غفلت و همچنین یادآوری نعمت‌های خداوند را دلیل بعثت انبیا دانسته است: «خداوند از گل بُن آدم، پیامبران را گلچین کرد، و در پاسداری از گلشن وحی و گل بانگ رسالت از آنان پیمان گرفت تا ادای امانت کنند آنگاه که بیشتر آفریدگان، عهد خدا شکستند و حقّ او نشناختند و برای او همتایان ساختند، و اهریمنان با نیرنگ، راه شناخت او بستند و مردم را از نیایش او بریدند. در این هنگامه، خداوند سفیرانش را بر اساس زمانبندی مناسب و ویژه به سوی مردم گسیل داشت تا استعدادهای نهفته آفریده را در آنان بشکفند، و میثاق فطرت الهی را عینیّت بخشند، و نعمت فراموش شده او را به یادشان آرند، و با رساندن پیام حق، راه هر گونه عذری را سدّ کنند، و گنجینه‏های خرد را از اسارت خرافات و اوهام آزاد سازند، و نشانه‏های قدرت الهی را به دید مردم نشانند از: نیلگون گنبدِ برافراشته، و گاهواره زمین که برنهاده، و توشه تأمین کننده زندگی، و مرگ بر هم زننده این هستی، و رنجها و بیماریهایی که فرسوده‏شان سازد، و رخدادهایی که همواره بر سرشان ریزد. و هیچ گاه خدای مهربان ظلمت را بر بندگانش روا ندید، پس در هر زمانی پیامبری یا کتابی فرو فرستاد، و امامی معصوم یا راهی روشن برگمارد فرستادگانی که علی رغم یاران کم و دشمنان بسیار، هرگز در دعوت به خدا کوتاه نیامدند. امّتها از دو سو با پیامبران آشنا می‏شدند: یا سفیر پسین، پیشین را نام می‏برده و رسالت وی را می‏ستوده است، و یا پیشینگان، پیشاپیش بر ظهور پیامبر آینده بشارت می‏دادند. و بر این اساس، قرنها پدید آمد و روزگار گذشت، و پدران کوچیدند و پسران بر جایشان نشستند تا خداوند، «محمّد» – درود خدا بر او و خاندانش – آخرین ذخیره خود را به رسالت برانگیخت، و نوید او به ظهور خاتم تحقّق یافت، و نبوّت به اوج کمال نشست. محمّد (ص) آخرین حلقه رسالت بود و رسولان پیشاهنگ، طلیعه طلوع او بودند. سیمای محمّد (ص) زبانزد بود و انسان چشم انتظار او.» (شریف رضی، نهج البلاغه، ۱۴۱۳ق، خطبه ۱.) امام صادق (ع) انبیا را سفیرانی دانسته که باید در میان مردم باشند تا اوامر و نواهی الهی را به آنها برسانند. (کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج ۱، ص ۱۶۸، باب الاضطرار الی الحجه، ح ۱.)

بر أساس عرفان اسلامی وجود انسان کامل در میان انسان‌ها ضروری است، پس نبوت ضروری است. نبی مظهری تام برای اسم اعظم الهی است و از همین رو حضور او در میان مردم برای نجات انسان و هدایت او بسوی مبدا اعلا واجب است.

روش حکیمانه پیامبران:  منش پیامبران الهی؛ حکمت و دعوت به سوی حق و حقیقت، با استدلال بوده است. {ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن}(سوره نحل: آیه ۱۲۵). «با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت نما و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن. پروردگارت از هر کسی بهتر می‌داند چه کسی از راه او گمراه شده و او به هدایت یافتگان داناتر است».

مولانا جلال الدین محمد مولوی در مثنوی معنوی حکایت نهضت انبیا را به روش هنر قدسی به تصویر کشیده است:

انبیـــــــــــا گفتند نومیـــــــــــدی بــــــدست     فضــــــــل و رحمت های باری بی‌ حدست

از چنیــــــــــــن محسن نشایـــــد ناامیــــــد     دست در فتـــــــــراک این رحمت زنیــــــد

ای بســــــــــــــا کارا که اول صعب گشت     بعد از آن بگشاده شد سختـــــــــــی گذشت

بعد نومیــــــــدی بســــی امیــــــــــدهاست     از پس ظلمت بســـــــــی خورشیـــدهاست

خود گرفتـــــــم که شما سنگیـــــــن شدیت     قفـــــــــــل ها بر گوش و بر دل بر زدیت

هیـــــــچ ما را با قبــــــــــــولی کار نیست     کار ما تسلیـــم و فرمان کردنـــــــــی ست

او بفرمودستمان ایــــــــــن بنــــــــــــدگی     نیست ما را از خود این گوینــــــــــــدگی

جان برای امــــــر او داریــــــــــــــــم ما     گر به ریگی گوید او کاریــــــــــــــــم ما

غیر حق جان نبــــــــــــــی را یار نیست     با قبـــــــــــــــول و ردِّ خلقش کار نیست

مـــــــــــزد تبلیــــــــغ رسالاتش ازوست     زشت و دشمن ‌رو شدیــم از بهر دوست

ما بریـــــــــن درگـــــــــه ملولان نیستیم     تا ز بعــــــــــــد راه هـــــــــر جا بیستیم

دل فرو بسته و ملــــــــــول آن کس بود     کــــــــــز فــــــــراق یار در محبس بود

دلبـــــر و مطلوب با ما حاضـــــــرست     در نثـــــــار رحمتش جان شاکـــــرست

در دل ما لالــــــه‌ زار و گلشنــــی ست     پیــــــری و پژمردگــــــی را راه نیست

دایمــــــــاً تـــــرّ و جوانیــــــم و لطیف     تازه و شیرین و خنـــــدان و ظــــریف

پیش ما صد سال و یکساعت یکی ست     که دراز و کوته از ما منفـــــــکی ست

آن دراز و کوتهی در جســـــــم هاست     آن دراز و کوتــــه انــدر جان کجاست

سیصد و نـــه ســـال آن اصحاب کهف     پیششان یک روز بی انــــــدوه و لهف

وانگهی بنمودشان یک روز هــــــــــم     که به تن باز آمــد ارواح از عــــــــدم

چون نباشد روز و شب یا ماه و ســال     کی بود سیــــــری و پیـــــری و ملال

در گلستان عــــدم چون بی‌خودی ست     مستی از سغراق لطف ایـــــزدی ست

لم یــــذق لم یــدر هر کس کاو نخورد     کی به وهــــــــم آرد جعل انفـاس ورد

نیست موهــوم ار بــــدی موهـــوم آن     هم چو موهـــومان شدی معـــــدوم آن

دوزخ اندر وهـــــــم چـون آرد بهشت     هیـچ تابد روی خوب از خـوک زشت

هیـــن گلوی خود مبـر هان ای مـهان     این‌چنین لقمـــــه رسیده تا دهــــــــان

راههای صعب پایان بــــــرده‌ایـــــــم     ره بر اهل خویش آسان کرده‌ایـــــــم

(مثنوی معنوی، دفتر ۳، بخش ۱۳۶ – باز جواب انبیا(علیهم السلام) ایشان را)

منابع:

ابن عربی، محی الدین محمد، تفسیر ابن عربی، بیروت:‌دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق.

ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت:‌دار صادر، ۲۰۰۰م.

آلوسی، محمودبن عبداللّه، روح المعانی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی‌تا.

آمدی، علی بن محمد، غایهالمرام فی علم الکلام، چاپ حسن محمود عبداللطیف، قاهره، ۱۳۹۱/۱۹۷۱ق.

بحرانی، ابن میثم، قواعد المرام فی علم الکلام، قم: مکتبه آیت الله نجفی مرعشی، ۱۴۰۶ق، چاپ دوم.

بغدادی، عبدالقاهر، اصول الدین، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۱ق.

جرجانی، سید شریف، التعریفات، چاپ چهارم، تهران: ناصر خسرو، ۱۴۱۲ق.

جرجانی، شرح المواقف، شرح المواقف، قم: الشریف الرضی، ۱۳۲۵ق.

جمعی از نویسندگان، شرح المصطلحات الکلامیه، مشهد: آستان قدس رضوی، ۱۴۱۵ق.

جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح: تاج اللغه و صحاح العربیه، بیروت، دارالعلم للملایین، چ ۴، ۱۹۹۰م.

حلی، حسن بن یوسف، الباب الحادی عشر، تهران: مؤسسه مطالعات اسلامی، ۱۳۶۵ش.

حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد (مع التعلیقات)، چاپ چهارم، قم: مؤسسه نشر اسلامی، ۱۴۱۳ق.

حلی، حسن بن یوسف، مناهج الیقین فی اصول الدین، تهران: نشردارالاسوه، ۱۴۱۵ق.

خلیل بن احمد، العین، قم، موسسه دارالهجره، ۱۴۱۰ق.

دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، تهران: مؤسسه لغت نامه دهخدا، ۱۳۳۴ش.

رازی، فخرالدین محمد، مفاتیح الغیب، چاپ سوم، بیروت:‌دار احیاء التراث، ۱۴۲۰ق.

سبحانی، جعفر، عقاید اسلامی در پرتو قرآن، حدیث و عقل، قم، مؤسسه بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.

سبزواری، محمد بن حبیب الله، ارشاد الاذهان فی تفسیر القران، بیروت:‌دار التعارف للمطبوعات، ۱۴۱۹ق.

سبزواری، ملاهادی، شرح الأسماء الحسنی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۲ش.

شریف رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، تهران، بنیاد نهج البلاغه، ۱۴۱۳ق.

شریف مرتضی، علی بن موسی، الذخیره فی علم الکلام، قم: مؤسسه نشر اسلامی، ۱۴۱۱ق.

صدرالمتألهین، محمد بن ابراهیم، شرح اصول کافی، کتاب الحجه، تصحیح محمد خواجوی، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۷۰ش.

صفوی، سید سلمان، ساختار معنایی مثنوی معنوی، ترجمه مهوش السادات علوی، تهران، میراث مکتوب، ۱۳۸۸.

صفوی، سید سلمان(سرویراستار)، دانشنامه معاصر قرآن کریم، قم، انتشارات سلمان آزاده، ۱۳۹۶.

طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، چاپ پنجم، قم: نشر جامعه مدرسین، ۱۴۱۷ق.

طباطبایی، محمد حسین، وحی یا شعور مرموز، بی‌جا: مرکز نشر و توزیع کتاب، ۱۳۳۷ش.

طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، بی‌جا: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۷ش.

طوسی، محمد بن حسن، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، بیروت: دارالاضواء، ۱۴۰۶ق، چاپ دوم.

فاضل مقداد، محمد بن حسن، الاعتماد فی شرح واجب الاعتقاد، چاپ صفاءالدین بصری، مشهد، ۱۴۱۲ق.

فاضل مقداد، محمد بن حسن، النافع یوم الحشر، شرح الباب الحادی عشر (در ضمن کتاب باب حادی عشر مع شرحیه)، تهران: مؤسسه مطالعات اسلامی، ۱۳۶۵ش.

فیض کاشانی، محسن، راه روشن، مترجم : سید محمد صادق عارف، مشهد،  بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۸۹.

قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، قم:‌دار الکتاب، ۱۳۶۷ش، چاپ چهارم.

قیصری، داود، شرح فصوص الحکم، قم: نشر انوار الهدیم، ۱۴۱۶ق.

کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، تهران:‌دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش.

لاهیجی، عبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، بیروت:‌دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق.

مصباح یزدی، راه و راهنما شناسی، قم: انتشارات مؤسسه امام خمینی، ۱۳۸۶ش.

مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقائد، چاپ هفدهم، تهران: مؤسسه چاپ و نشر بین المللی سازمان تبلیغات، ۱۳۸۴ش.

مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰ش.

مطهری، مرتضی، جامعه و تاریخ، تهران، نشر صدرا، ۱۳۷۲ش.

مطهری، مرتضی، وحی و نبوت، تهران، نشر صدرا، ۱۳۸۵ش.

[۱] . این فرش زیبای بافته‌ شده در اردبیل؛ در فهرست ۵۰ شاهکار هنری برگزیده جهان، در مکان بیست ‌و نهم جای دارد و اینک در موزه ویکتوریا و آلبرت هال لندن نگهداری می شود.

[۲] ( ۱) انعام/ ۹: و اگر او را فرشته قرار مى‏دادیم حتما او را به صورت انسانى درمى‏آوردیم باز( به پندار آنان) کار را بر آنها مشتبه مى‏ساختیم، همان گونه که آنها کار را بر دیگران مشتبه مى‏سازند.

 

کلیدواژگان: بعثت، نبی، رسول، اسلام، قرآن.