بررسی وجوه عرفانی و فلسفی علامـه طباطبایی – مصاحبه با دکتر سید سلمان صفوی

بررسی وجوه عرفانی و فلسفی علامـه طباطبایی[۱]


مصاحبه با دکتر سید سلمان صفوی، رئیس آکادمی مطالعات ایرانی لندن و سردبیر مجله ترانسندنت فیلوسوفی[۲]


۱- به نظر شما معنا و مفهوم عرفان و تفاوت آن با شریعت نزد علامه سید محمد حسین طباطبایی چیست؟

علامه طباطبایی سروده است:

همــی گــویــــم و گفتــــه ام بـارهـــا / بـود کیش من مهــر دلـدارها

پرستش به مستی است در کیش مهر / برونند زین جرگه هشیارها

عرفان، میستیسیزم ( mysticism) یا گنوستیسیزم ( Gnosticism) حقیقتی است جهانی، که از آدم تا قیامت پایاست و گوهر دین و حکمت خالده است. بر مبنای عرفان، به زبان فلسفی (ورای فنومن) و به زبان دینی (ورای ظاهر)؛ نومن و باطنی است که حقیقت هستی است و راه شناخت آن؛ خواندن، نوشتن، محفوظات و علم حصولی نیست؛ بلکه تأمل و تدبر، فقر یا عشق، و سیر آفاقی و انفسی است. ابزار این شناخت، حس و عقل نیست بلکه قلب است و نشانه های آن، کشف و شهود و حسن خُـلق با مردم، خانواده، جامعه، دوست و دشمن است.

عرفان یگانه طریق صحیح سفر از مقام غفلت و تبتل، به مقام فنا و بقای بالله است. شریعت، ظاهر دین است اما باطن دین، معنویت آن است که عرفان متکفل آن است. شریعتِ بی طریقت، ابتر و طریقتِ بی شریعت، نامیسر است. با توسل به معنویت و سیر انفسی (طریقت انسان به حقیقت دین و هستی (حضرت هـو؛ اول و آخر، وَ ظاهر وباطن جهان) واصل می شود. هـوالاول والاخر والظاهر والباطن(سوره حدید؛ آیه ۲). بر اساس معرفت شناسی عرفانی علامـه طباطبایی؛ حتی پس از ختم سلسلۀ نبوت، ارتباط مستقیم و مستمر بین انسان و خـدا، وَ خـدا و انسان امکان پذیر است. این باور با عقاید دگماتیستی و قشری جماعت شریعت مدار در تضاد آنتاگونیستی است. زیرا شریعت مداری رسالت انبیاء را صرفا انتقال دستورات تعبدی، متون و احکام فقـه الجـوارح می داند که بشر باید متعبدانه از آنها پیروی کند. از نظر علامـه، خـداوند زیباست و کیش ارسالی او، مهرپرستی است. حضرت محبوب تجلیات و مخلوقاتش را دوست دارد و آنها نیز دوستدار اویند. بر اساس عرفان علامـه، قوام عالم و آدم، بر محور عشق است؛ اما خـدا، دین، مذهب، ولایت و سیاست شریعت مداران؛ غضب، قهر، خشونت، مجازات و دوزخ است.

۲- در منظومه فکری علامـه طباطبایی، عرفان به چه میزان از فلسفه متأثر است؟

جنس معارف علامـه طباطبایی، متعلق به ساحت “علم کلی” و از جنس معرفت شهودی و نور است؛ اما در مقام ارائه وطرح وتبیین برای غیر، به زبان فلسفی محض، به استدلال و برهان عقلی توسل می جوید. علامـه در ابلاغ کشفیات خود، درسفر چهارم نفس (سفر ازحق به سوی خلق با حق)، برای تفهیم مشاهدات خویش از فلسفه استفاده می کند. همچنین در سفر اول نفس (سفر از خلق به سوی حق)؛ پرسشهای اساسی فلسفی از قبیل: از کجا آمده ام؟ برای چه آمده ام؟ و به کجا می روم؟ او را متوجه وجود مطلق، وَ سیر وسفر باطنی برای یافتن حق می نماید. در حین سفر باطنی و سیر پله پلۀ احوالات و مقامات متعدد، در اثر واردات قلبیه و خواطر، به مـدد حکمت؛ موفق به تمایز بین خواطـر ربانی از غیر ربانی می گردد. عرفان و فلسفه در حیات طیبۀ اندیشه ای این “ابرمـرد”، همواره در یک دیالوگ مستمر بوده اند؛ مگر در مقامی که به حیرت و مستی واصل می شوند؛ که فوق طـور عقل و فلسفه است.

۳- علامـه طباطبایی فیلسوفی است در قامت عرفان یا عارفی در ردای فلسفه؟

علامـه طباطبایی مدل برجستۀ حکمت شیخ شهید شهاب الدین سهروردی بنیان گذار حکمت اشراقی است. از دیدگاه شیخ اشراق، مراتب فیلسوفان سه گانه است: ۱٫ کسانی که از طریق عقل استدلالی به یقین رسیده اند؛ که فیلسوفان اند. ۲- کسانی که از طریق ریاضت نفس و تطهیر قلب از ماسوی الله، از طریق کشف و شهود، به حقیقت واصل شده اند؛ که متالهیان اند، و دانش آنها برتر از مرتبۀ اول است.۳- کسانی که پس از استدلال و برهان عقلی، با تهذیب نفس، به کشف و شهود وَ علم و یقین شهودی دست یافته اند؛ که حکیم متألـه اند و دانش آنها، برتر از فیلسوف و متألـه محض است؛ چرا که بین معرفت حصولی و حضوری جمع کرده اند. بر این اساس علامـه طباطبایی حکیمی متألـه است؛ که از طریق مهرورزی به حضرت محبوب و استقرار حضرت حق در سویدای قلب لطیف و پاک خویش، به مشاهدۀ حقیقت نائل آمده، عاشقانه در حق فنا شده است. علامـه در مقام ابلاغ و تبیین، از زبان برهان و استدلال و چارچوب های فلسفی استفاده کرده، عارفی است که علم شهودی و حضوری را با روش علم حصولی و فلسفی بیان می کند.

۴- تفسیر المیزان، مهمترین اثر علامـه طباطبایی؛ نگرشی بنیادین بر عرفان و فلسفه است. علامـه از کدام مکتب عرفانی – فلسفی در این تفسیر بهره جسته است؟

مکتب عرفانی علامـه طباطبایی، مکتب عرفانی اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین است که سرسلسلۀ آن، مولی الموحدین اسدالله الغالب حضرت علی (ع) است. علامـه ابعاد نظری عرفان را نزد آیه الحق حضرت سیدحسین بادکوبه ای براساس تمهید القواعد” ابن ترکه تلمـذ کرد و عرفان عملی را نزد آیه الحق حضرت سیدعلی قاضی، از مریدان آیه الحق حضرت محمدتقی بهاری و آیه الحق حضرت سیداحمد کربلایی؛ مرید آیه الحق حضرت ملاحسین قلی همدانی؛ مرید آیه الحق حضرت سیدعلی شوشتری؛ سلوک عملی نمود. علامـه طباطبایی در وصف استاد طریقت خویش فرماید: ما هر چه داریم از مرحوم قاضی داریم، کتابهای منقول را خواندم؛ ولی وقتی خدمت قاضی رسیدم، فهمیدم که یک کلمه هم نفهمیده ام. از جمله دستورات سلوکی حضرت قاضی به علامـه آن بوده که: ای فرزند! دنیا می خواهی؛ نماز شب بخوان و آخرت می خواهی؛ نماز شب بخوان.

از شاگردان برجستۀ عرفانی علامـه، می توان از حضرات آیات حسن حسن زاده آملی، ابراهیم امینی، عبدالله جوادی آملی، مرحوم شیخ عباس ایزدی (استاد عرفان و حکمت این فقیر) نام برد. استاد این فقیر، حضرت آیت الله امینی؛ استاد برجستۀ حکمت اسلامی و سمبل اخلاق حسنه اسلامی، شخصیت آزاده و صریح، یاور مردم و اسلام متعادل؛ در لنـدن به حقیر فرمودند: علامه طباطبایی جسمش میان ما بود، لیکن روحش حتی در بیداری، در ملکوت اعلا در پرواز بود و من این موضوع را به خوبی در ایشان مشاهده کردم . مکتب عرفانی حضرت علامـه، متأثر از مولانا جلال الدین مولوی، شیخ اکبر محی الدین صاحب فصوص الحکم و فتوحات مکیه، حافظ شیرازی  و سیـدحیـدر آملی بود. علامـه دلبستگی خاصی به لسان الغیب حضرت حافظ داشت؛ چنان که حتی در امور مهم نیز به دیوان حافظ تفـأل می زد. معروف است وقتی نسبت به تدریس فلسفه در حوزه به ایشان هشدار می دهند؛ با تفـأل به دیوان حافظ، علیرغم فشارها، به تدریس فلسفه و حکمت در حوزه علمیه قـم ادامه می دهد. پاسخ تفـأل علامـه به دیوان خواجه شیراز:

من نـه آن رنـدم که ترک شاهـد و ساغـر کنـم / محتسب دانــــد که من این کارهـا کمتـــر کنم

من که عیب توبــه کـاران کـرده باشــم بارهـا / توبـه از مِی وقت گل دیـوانــه باشـــم گـر کنم

چون صبا مجموعه گُل را به آب لطف شست / کـج دلم خوان گـر نظـر بر صفحـه دفتــر کنم

عشق دردانه است و من غواص و دریا میکده / سـر فــروبــردم در آنجـا تا کجـا سـر بــرکنم

لاله ساغرگیر و نرگس مست و بر ما نام فسق / داوری دارم بســــی یـا رب کـه را داور کنم

بازکش یک دم عنان ای ترک شهر آشوب من / تا ز اشک چهره راهت پر زر و گوهــر کنم

من کـه از یاقــوت و لعـل اشـک دارم گنـج ها / کی نظـر در فیـض خورشید بلنـد اختـــر کنم

عهـد و پیمان و فلـک را نیست چنـدان اعتبـار / عهــد با پیمـانـه بنــدم شــرط با ساغــــر کنم

من که دارم در گـدایی گنـج سلطـانـی به دست / کی طمـع در گردش گردون دون پــرور کنم

گــرچه گــردآلــود فقـــرم شــرم باد از همتـــم / گــر بـه آب چشمـه خورشیــد دامـن تـــر کنم

عاشقان را گر در آتش می پسندد لطف دوست / تنـگ چشمـم گـر نظـر در چشمـه کوثــر کنم

دوش لعـلش عشــوه ای می داد حافـظ را ولـی / من نـه آنـم کـز وی این افسـانــه را باور کنم

علامـه طبا طبایی می فرماید: دیدم عجب غزلی است؛ این غزل می فهماند که تدریس اسفار لازم و ترک آن، در حکم “کفـر سلوکی” است.

پرفسور سیدحسین نصر در سفری با این فقیر به خانه خـدا کعبـه عشاق در سال ۲۰۰۴میلادی، در مکه معظمه اظهار می داشت؛ علامـه طباطبایی طی یک تابستان، دیوان حافظ را برای ایشان شرح کرده اند. علامـه از جنبۀ فلسفی، شارح حکمت متعالیه صدرالمتالهین، صاحب اسفار اربعه است. حکمت متعالیه، منزلگاه وحدت و وفاق وحی و عقل و قلب است. تعالیم عقلی و معنوی قرآن کریم، میراث حکمی سنت مصطفوی و علوی، حکمت مشرقیه شیخ الرئیس ابوعلی سینا، حکمت اشراقی شهید حکمت؛ شیخ شهاب الدین سهروردی، مولانا، محی الدین و تجربیات معنوی ملاصدرا در حکمت متعالیه، در وجود علامـه با امتزاجی جوشان و خلاق؛ ظهوری نــو می یابد. علامـه طباطبایی تفسیر شریف المیزان، شاهکار تفاسیر قرانی و میراث دار امین حکمت خالده و سنت ازلی را با توسل به آنها وَ مکاشفات انحصاری و شخصی عرفانی – حکمی خویش، با روش نوین تفسیر قران به قرآن؛ در تبیین معارف وحیانی، بالاخص در مباحث مربوط به مبداء و معاد، انسان، هستی شناسی و معرفت شناسی (اپیستمولوژی) آفرید؛ که عمق و ابعاد آن تا کنون بر اهلش نیز آشکار نشده است.

۵- جایگاه تصوف در عرفان علامـه طباطبایی؟ آیا در آراء ایشان نکاتی دال بر تأیید تصوف وجود دارد؟

اگر مقصود، مدعیان دروغین عرفان و تصوف است، که از این عناوین سوء استفاده می کنند؛ این گروه موضوعا خارج از سلک شریف عرفا هستند. همچون روحانی نمایانی که از کسوت مقدس روحانیت (لباس تقوی و معرفت و خدمت به خـدا و خلق) سوءاستفاده کرده؛ اعمالشان ارتباطی به جامعۀ شریف روحانیت ندارد. غالبا بزرگان عرفان و تصوف از قبیل مولانا، حافظ، ملاصدرا و ملامحسن فیض کاشانی از درویش نمایان انتقاد کوبنده کرده، آنها را رهزنان طریقت نامیده اند.

امام خمینی رضوان الله تعالی، مرجع عظیم الشأن، فیلسوف و عارف واصل، در منشور روحانیت در باب خطر مقدس نمایان می فرمایند: “البته این بدان معنا نیست که ما از همۀ روحانیون دفاع می کنیم؛ چرا که روحانیون وابسته، مقدس نما و تحجـرگـرا هم کم نبوده و نیستند. امروز عده ای با ژست تقدس مآبی چنان تیشه به ریشۀ دین و انقلاب و نظام می زنند؛ که گویی وظیفه ای غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه های علمیه کم نیست”. (امام خمینی، منشور روحانیت، ص۸-۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نهشر آثار امام خمینی،۱۳۸۵).

اگر مقصود از اصطلاح تصوف به قول شهید مطهری اشاره به جایگاه اجتماعی عرفا باشد؛ علی العموم علامـه و هر آن که به عرفان دل بسته است؛ جایگاه اجتماعی و کارکرد مثبت عرفا در جامعه را محترم می شمارد. تصوف یکی از اجزا و مؤلفه های اساسی فرهنگ اسلامی است که بدون فهم آن؛ نقش تفکر، دینـداری، هنـر، ادبیات و مناسبات اجتماعی در جامعۀ اسلامی بالاخص در ایران، افریقای شمالی، شبه قاره هند و خاوردور میسر نیست. چنان که طریقت شیخ صفی الدین اردبیلی، اسباب حاکمیت تشیع در ایران به عنوان مذهب رسمی گردید و ایران با تشکیل حکومت صفویه، پس از حملۀ اعراب، استقلال کامل خود را به دست آورد و تشیع، دین رسمی یک کشور بزرگ، پهناور و قوی گردید. تحت حکومت اخلاف شیخ صفی الدین، فرهنگ وتمدن اسلامی ایرانی احیا شده، استقرار دوره ای طلایی و با شکوه در ایران؛ اسباب بروز شخصیت های بزرگی نظیر شیخ بهایی، میرفندرسکی، میرداماد و ملاصدرا گردید. طریقت عارف راستین شاه نعمت الله ولی نیز تاثیر مثبت و پایایی در جامعه ایرانی داشته، طی قرن ها حسینیـه های آنان، اسباب نشر معنویت، معرفت و محبت به اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین بوده است. امروزه نیز شخصیت ارزنده ای همچون حضرت مجذوب علیشاه، از هادیان معنوی جوانان است.

امام خمینی رحمه الله تعالی علیه در تفسیر شریف شان بر سوره مبارکه حمـد، تمجید برجسته ای بر تقسیر مبارک بیان السعاده” عارف شهیر، رئیس الفقراء حاج سلطان محمد گنابادی ملقب به سلطان علیشاه طاب ثراه (بزرگ فقرای طریقت گنابادی) نموده اند. البته طریقت های دیگری همچون ذهبیـه و خاکسـاریه نیز نقش مثبتی در ترویج معنویت و محبت اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین داشته اند. گفتار پایانی را به سروده ای از علامـه طباطبایی اسوۀ معرفت، تواضع و پاکی ولـی الله، صلح کل و مظهر اسم رحمان حق مزین می کنیم.

به یاد خم ابروی گل رخان / بکــش جـام در بـــزم مـی خـــوارها

گـره را ز راز جهـان باز کـن / کـه آســـان کنــد باده دشــــوارها

جز افسون و افسانه نبود جهان / کـه بستنـــد چشــــم خشـــایـارها

بـه انـدوه آینــده خـود را مبــاز / که آینده خوابی است چون پارها

فریب جهـان را مخـور زینهـار / کـه در پای این گل بـود خـارها

پیاپی بکش جام وسـرگـرم باش / بهــل گـــر بگیــرنـد بیـــکـارها

(مهر تابان ، ص۳۰۱)


[۱] علامه سید محمد حسین طباطبایی(۱۲۸۱-۱۳۶۰) بزرگترین فیلسوف و حکیم معاصر جهان اسلام، متولد و متوفی در ایران. تالیفات مشهور ایشان عبارتند از: بدایه الحکمه، نهایه الحکمه، اصول فلسفه و روش رئالیسم در فلسفه و تفسیر شریف المیزان که یک دوره کامل تفسیر قرآن به قرآن می باشد و اثری است کم نظیر در تفسیر قرآن کریم. مباحث مهم عقلی بسیاری در این تفسیر شریف مطرح شده است.

[۲] آبان ۱۳۸۸، مجله خردنامه همشهری، شماره ۳۵، مصاحبه گر: منوچهر دین پرست.