اهمیت تعالیم معلم چهارم؛ حکیم متأله سید حسین نصر

دکتر سید سلمان صفوی

آکادمی مطالعات ایرانی لندن

 

کلمات کلیدی:

سید حسین نصر، حکمت خالده، حکیم، عرفان، سنت، اسلام.

نصر، سید حسین (متولد ۱۳۱۲) از نوادگان شیخ فضل ‌الله نوری، حکیم متأله، پیر طریقت شاذلیه، اندیشمند اسلام ‌شناس و نویسنده معاصر ایرانی و استاد علوم اسلامی دانشگاه جورج واشنگتن.

مقدمه

با توجه به اهمیت و تأثیر گسترده اندیشه­ های متفکر معاصر پروفسور سید حسین نصر در غرب و جهان اسلام و برخی              بدفهمی ­ها نسبت به اندیشه ­های ایشان، این فقیر که بیش از چهل سال است با اندیشه­ های ایشان مأنوسم و ۲۲ سال است (از سال ۱۹۹۶ میلادی) با ایشان مراوده حضوری داشته ­ام، برخی ابهامات را در جلسات حضوری در لندن، مکه، قونیه، استانبول و تورنتو برایم توضیح داده ­اند و دو هفته با ایشان همدم و همسفر حج تمتع بوده ­ام؛ برخود لازم دانستم با توضیح برخی از مهم­ ترین مؤلفه ­های اندیشه ایشان به برخی ابهامات و پرسش­ ها پاسخ علمی و مستند بدهم.

فهم جامع اندیشه ­های حکیم نصر به دانش کافی در زمینه حکمت، عرفان، تفسیر، فقه، فلسفه کلاسیک و مدرن و فضای فرهنگی غرب نیاز دارد. البته غالباً در غرب توجه ندارند که حکیم نصر یک ایرانی، شیعه اثنی ­عشری و برخاسته از خاندان ریشه­ دار علمای سنتی (شیخ فضل­ الله نوری) است و این سه موضوع تأثیر شگرفی در هندسه معرفتی ایشان داشته است. برخی بدفهمی ­های موجود در ایران متأثر از عدم توجه به این نکته ظریف است که برخی آثار ایشان (معرفت و معنویت) با توجه به نیاز مخاطب غربی و در چارچوب زبان مشترک «حکمت خالده» تألیف شده که بین ادیان الهی مشترک است. از سوی دیگر برخی غربی ­ها و ظاهرگرایان ایرانی به اهمیت تأکید پروفسور نصر بر «شریعت» به عنوان بخش مهمی از سنت الهی، کمتر توجه کرده­ اند.

زندگی علمی معلم چهارم

حکیم نصر که نماد عینی «حکیم متأله» شیخ اشراق[۱] است؛ در تهران در یک خانواده شیعه اثنی ‌عشری پای به عرصه وجود نهاد. پدر ایشان سید ولی ‌الله نصر هم­چون پدر خویش، پزشکی اهل کاشان بود. ایشان از جانب مادر نیز از نوادگان شیخ فضل‌ الله نوری است. پروفسور نصر تحصیلات ابتدایی را در تهران گذرانید و از اوان کودکی شروع به آموختن زبان فرانسه و عربی کرد. بخش‌هایی از علوم اسلامی را نزد پدر ‌فراگرفت و در دوازده سالگی به آمریکا رفت. طی چهار سال تحصیل در دبیرستان؛ زبان انگلیسی، علوم، تاریخ آمریکا و فرهنگ غربی را فراگرفت و در ادامه تحصیلات دانشگاهی خود را در مؤسسه فن ‌آوری ماساچوست در رشته فیزیک آغاز کرد.

زمان تحصیل در مؤسسه فن ‌آوری ماساچوست؛ تحت تأثیر رنه گنون و فریتهوف شوان فیلسوف سنتی مسلمان قرار گرفت و با ادامه تحصیل در دانشگاه هاروارد؛ پس از دریافت کارشناسی ارشد در رشته فیزیک، در سال ۱۹۵۸ در رشته تاریخ علوم و فلسفه با گرایش علوم اسلامی با درجه دکترا فارغ ‌التحصیل شد. تز دکترای ایشان درباره «مفهوم اسلامی طبیعت» است.

پروفسور نصر در سال ۱۹۵۸ به ایران بازگشت و هم زمان با فراگیری فلسفه و عرفان اسلامی در محضر علامه سید محمدحسین طباطبایی، آیت­ الله رفیعی ­قزوینی و آیت‌ الله سید محمدکاظم عصار؛ به تدریس فلسفه و تاریخ علم در دانشگاه تهران پرداخت. ایشان بنیان‌گذار انجمن حکمت و فلسفه ایران، دانشگاه صنعتی شریف و از پیران معاصر طریقت شاذلیه[۲] است.

از شاگردان مشهور پروفسور نصر می‌توان به دکتر غلامرضا اعوانی، دکتر نصرالله پورجوادی، دکتر غلامعلی حدادعادل، پروفسور ویلیام چیتیک، پروفسور جیمز موریس، پروفسور فغفوری، دکتر احمد جلالی، دکتر ابراهیم کالین، دکتر ماریا داکیک، دکتر دیوید داکیک، دکتر جانر داگلی، دکتر جوزف لمبارد، دکتر ساچیکو موراتا، دکتر لاله بختیار، دکتر ژیسلا وب، دکتر دیوی باکمن و دکتر مهدی امین ­رضوی اشاره کرد.

پروفسور نصر از همکاران اصلی پروفسور هانری کربن در تهیه کتاب «تاریخ فلسفه اسلامی» و پل ارتباطی کربن با علامه طباطبایی بود. استاد نصر از سال ۱۳۵۸ / ۱۹۷۹ به تدریس در دانشگاههای امریکا پرداخت و در حال حاضر پروفسور مطالعات اسلامی دانشگاه جورج واشنگتن است. ایشان در ژانویه ۲۰۰۵ در دومین سفر حج تمتع خویش به اتفاق این فقیر به زیارت خانه خدا مشرف شدند و این فقیر شخصاً شاهد احوالات والای معنوی، ذکر، فکر و مراقبه این عارف الهی در خانه خدا و دلبستگی شدید ایشان به دعای عرفه امام حسین (ع) بودم.

حکیم نصر به علت عمق مطالعات عرفانی، فلسفی، قرآنی، اسلامی و دین‌شناسی تطبیقی، علم‌ شناسی و پیوند با جریان فکری حکمت خالده و شخصیت های برجسته آن نظیر رنه گنون، علامه طباطبایی و فریتهوف شوان و تألیف کتب متعدد درباره اسلام در جهان معاصر (به زبان­های انگلیسی و فرانسوی)؛ جهانی‌ترین اندیشمند مسلمان دنیای معاصر به شمار می‌رود.

استاد نصر با تألیف آثار و سخنرانی­های متعدد در محافل علمی غرب؛ در معرفی فلسفه و حکمت ایرانی ‌ـ ‌اسلامی و آیین تشیع به غرب بسیار تأثیرگذار بوده است. ایشان به ‌ویژه برای معرفی حکمت متعالیه ملاصدرا به‌ جامعه غرب بسیار کوشیده و در این امر موفق بوده است. حکیم نصر در محافل دانشگاهی آمریکا و اروپا به عنوان فیلسوفی سنت ‌گرا، مفسر و مدافع برجسته «حکمت خالده» شناخته می‌شود.

آثار این عارف و فیلسوف معاصر به اکثر زبان­های زنده دنیا از جمله انگلیسی، عربی، فرانسه، آلمانی، لهستانی، ترکی، اندونزیایی، مالزیایی، هلندی، ایتالیایی، چینی، ژاپنی، آلبانیایی، اردو، بنگالی، پرتقالی و اسپانیایی ترجمه شده‌ است. ایشان پانصد مقاله و پنجاه کتاب منتشر کرده و عضو هیئت تحریریه مجلات علمی معتبر نظیر مجله تخصصی «ترانسندنت فیلوسوفی» است.

پروفسور سیدحسین نصر بین سه نسل فیلسوفان مسلمان قرن بیستم اصلی‌ ترین، مهم‌ترین و پرکارترین فیلسوفی است که موفق شده با چهل سال تدریس ممتد در دانشگاههای آمریکا و تربیت دهها استاد برجسته و تألیف دهها کتاب و صدها مقاله؛ فلسفه و عرفان اسلامی را در آمریکا، اروپا، مالزی و چین با روش علمی و عمیق معرفی کند.

حکیم نصر مهم ­ترین شخصیت فلسفه نوصدرایی در غرب و شرق است که موفق شده در چارچوب فلسفه صدرایی و تصوف، مواضع فلسفی و نظری اسلام درباره موضوعات جدید انسان و تمدن معاصر نظیر محیط ­زیست، مدرنیته، فلسفه هنر اسلامی، چالش‌ های نظریه‌ ها و کشفیات جدید علمی را عالمانه تبیین نماید. پروفسور نصر با جمع بین حکمت، عرفان و وحی؛ خود مُمَثِل برجسته عملی حکمت و عرفان اسلامی در دوره معاصر است. به نظر بنده راز نفوذ گسترده فکری استاد در جهان؛ جنبه متعالی شخصیت عرفانی ایشان است که با عقلانیت ربانی عجین شده است.

زندگی در ایران و غرب، تسلط به زبان­های فارسی، عربی، انگلیسی و فرانسوی و تحصیلات دانشگاهی‌ در آمریکا و سپس تلمذ نزد سه حکیم برجسته ایرانی؛ علامه طباطبایی، آیت ­الله عصار و آیت ­الله قزوینی در فهم جامع ایشان از معارف اسلامی از یک سو و شناخت فرهنگ و تمدن غرب از سوی دیگر تأثیر اساسی داشته است. این معجون به ایشان توانایی کم ‌نظیری داده که اسلام را براساس نیازهای انسان و تمدن امروز تبیین نماید و پاسخ‌های اصیل اسلامی به سؤالات فکری تمدن امروزی ارائه دهد.

حکیم نصر به تنهایی بیش از هر نهاد اسلامی موفق شده تعالیم معرفتی و معنوی اسلام را به زبان امروزی به مخاطبین غربی معرفی نماید. توفیقات علمی ایشان در معرفی اسلام معرفتی در غرب؛ با کارهای هیچ شخصیت و نهاد دینی – حکومتی قابل­ مقایسه نیست. استاد نصر به خاطر اجتهادات و نوآوری‌ های فلسفی – معرفتی و تجلی دادن حکمت و عرفان در وجود خود در دوره سیطره مدرنیته؛ پس از ارسطو، فارابی و میرداماد به عنوان «معلم چهارم» شناخته می­شود. پروفسور سیدحسن حسینی استاد دانشگاه صنعتی شریف، حکیم نصر را «معلم چهارم» پس از ارسطو، فارابی و میرداماد خوانده و در مقاله ‌ای علمی به تبیین استدلالی و مستند آن پرداخته است.[۳]

بررسی برخی آرای حکمی و عرفانی معلم چهارم

وارث مجتهد حکمت اسلامی ایرانی:

سید حسین نصر حکیم متأله و شیعه اثنی‌ عشری ایرانی؛ وارث میراث حکمت ایرانی و تشیع اثنی ­عشری است که براساس این میراث حکمی عظیم با اجتهاد فلسفی به پاسخ­گویی موضوعات جدید زندگی انسان معاصر پرداخته و موضع اسلام را در حکمت، عرفان و کلام جدید نظیر «انسان و تکنولوژی»، «بحران محیط­ زیست»، «حقوق بشر»، «نقد مدرنیته»، «رابطه علم مقدس و علم سکولار»، «فلسفه هنر»، «رابطه معرفت و معنویت»، «سنت‌گرایی»، «حکمت خالده»، «متافیزیک»، «عرفان» و «مطالعات تطبیقی ادیان» تبیین کرده است.

استاد نصر خداوند را «حکیم کل» می‌داند که حقیقت همه حقایق است و همه چیز از او نشأت می­گیرد. خدای یگانه از طریق وحی به انبیای الهی، انسان را به معرفت دعوت فرموده است. محمدمصطفی (ص) آخرین پیامبر الهی و قرآن کلام ‌الله مجید است که بر حضرت محمد (ص) نازل شده و پس از حضرت محمد(ص)، حضرت علی (ع) جانشن معنوی، علمی و سیاسی رسول‌ الله (ص) است و پس از امیرامؤمنین علی (ع) یازده امام از فرزندان نسل مشترک امام علی (ع) و حضرت فاطمه (س) سرور زنان دو عالم؛ از حسن بن علی (ع) تا حضرت مهدی (عج) امامان بر حقِّ بعدی، انسان ­­کامل و پرچم ­دار معرفت متعالی الهی هستند. هم اکنون نیز حضرت حجه بن­ الحسن ­العسکری مهدی صاحب ‌الزمان (عج)، امام معصوم زنده و واسطه فیض بین عالم لاهوت و عالم ناسوت هستند. از دیدگاه عارف صمدانی نصر راه رسیدن به حقیقت؛ «تبعیت از شریعت» و «سیر در طریقت علوی» است.

حکمت خالده[۴]

«حکمت خالده» وجه مشترک معرفتی و معنوی همه ادیان الهی با منشأ واحد است که همانا حضرت حق جلَّ­ جلاله است. خداوند «به مثابه حقیقت ‌­الحقایق؛ نه تنها شخص­متعال، بلکه منشأ و منبع هر موجود است. لذا در عین حال هم ورای وجود است، هم وجود مطلق است. خداوند به مثابه شخص و الوهیت یا ذات نامتناهی‌ است که وجودْ نخستین تعیُّن اوست. او جوهر مطلقی است که هر چیز دیگر در مقایسه با او عَرَض است. واحدی که یگانه و فرید است و حتی فوق مقوله وجود به مفهوم

متعارف آن قرار می‌گیرد.»[۵]

«حکمت خالده» از طریق هرمس (داود نبی) به فیلسوفان رسید و در آثار حکمایی نظیر پارمنیدس، فیثاغورث و افلاطون ظهور نمود. در فرهنگ اسلامی نخستین ­بار ابن ­مسکویه اصطلاح حکمت خالده را به کار برد. مقصود سهروردی از «حکمت لدنی» یا «حکمت اشراق« و منظور ملاصدرا از «حکمت متعالیه» نیز «حکمت خالده» است. در غرب پس از ابن­ مسکویه؛ آگوستینو استیوکو[۶] فیلسوف آگوستینی و لایب نیتس برای نخستین­بار «حکمت خالده» را مطرح نمودند.

احیای حکمت خالده در غرب توسط حکیم نصر و نقد مدرنیته براساس مبانی حکمت خالده؛ نقش مهمی در احیای هویت مسلمانان ساکن غرب ایفا نمود و برخی از متفکران غربی را که به بحران مدرنیته توجه دارند به تعالیم اسلامی متمایل نمود. «حکمت خالده» که بیانگر هسته مرکزی سنت و ادیان الهی قبل از تحریف است؛ حاوی حقایق و ارزش‌های پایدار و جاودان است که در ساحت زمان و مکان تغییرناپذیرند، مانند آن که خدا حقیقت و منشأ همه جهان است. خداوند «حکیم کل» است و سلسله پیامبران سلسله اصلی حکمای الهی هستند که «حکمت خالده» را برای انسان تبیین نموده ‌اند.

عقل دارای مراتب متعدد است و عقل شهودی بالاتر از عقل جزیی است. عشق و عقل در برابر هم نیستند بلکه عشق پس از تعقل ربانی ظهور می‌نماید و در ادامه سیر تکاملی معرفت و عمل ربانی است. جهان، تجلی اسمایی خداوند است و همه جهان از آن جهت که پرتو حضرت حق جلَّ­ جلاله است قدسی، محترم و دارای حقوقی است که باید رعایت شود. جهان در عین کثرت دارای وحدت است و جزءها را روی‌ها سوی کل است.

«ذکر و فکر»، «مراقبه»، «تزکیه نفس»، «اخلاق متعالی»، «معرفت»، «عشق ربانی»، «سرسپردگی و عبادت حق جلَّ­ جلاله» و «عدالت» از ارکان «حکمت خالده» حکیم نصر است. دیدگاه ایشان پیرامون «حکمت خالده» را می‌توان در کتاب «معرفت و معنویت» یافت. برخی ناآگاهان حملات شدیدی به «سنت ‌گرایی» و «حکمت خالده» نموده‌ اند، اگر کسی کتاب «معرفت و معنویت» و سایر آثار استاد در زمینه معارف اسلامی را با دقت مطالعه کند؛ متوجه ناموجه بودن نظر نقادان مدرنیست و ظاهرگرایان دینی می‌شود.

دیدگاه اجتهادی حکیم نصر درباره بحران محیط­ زیست

بحران محیط­ زیست یک واقعیت عینی است که زندگی همگان را در کره زمین با خطرات جدی مواجه ساخته و دانشمندان درباره آن اظهارنظر کرده‌اند. در سال ۱۹۶۶ پروفسور نصر به دعوت دانشگاه شیکاگو در مجموعه سخنرانی­های مؤسسه راکفلر درباره «برخی از جنبه‌ های ارتباط دین و فلسفه با محیط­ زیست» سخنرانی کرد و به همین منظور کتاب «انسان و طبیعت: بحران معنوی انسان جدید» را به رشته تحریر درآورد و ضمن پیش­ بینی بروز بحران محیط ­زیست؛ علت اصلی این بحران را قدسیت‌ زدایی از طبیعت و دید بشر مدرن نسبت به طبیعت خواند.[۷]

حکیم نصر به بحران زیست­ محیطی براساس دیدگاه خود مبنی بر این که طبیعت کیفیت قدسی دارد و انسان از آن قداست‌ زدایی کرده، می­پردازد. این قداست ‌زدایی توسط همه انسان ‌ها صورت گرفته، چه آنها که در عالم دینی زندگی می‌کنند و چه کسانی که از عالم پیرامون خود دین ‌زدایی کرده ‌اند.[۸] ایشان معتقد است دو عامل موجب به وجود آمدن بحران ارتباط انسان و طبیعت در غرب شده است: «عدم درک صحیح و عمیق‌ انسان» و «واقعیت قدسی طبیعت». از جمله عواقب بحران معنوی در طول رنسانس و قرن هفدهم این بود که انسان مدرن خود را موجودی زمینی دید که هیچ مسئولیتی در قبال خدا و مخلوقاتش ندارد. ماحصل این بحران فکری و معنوی؛ کنار نهادن امر قدسی طبیعت بود.[۹]

تفکر دنیای مدرن از دیدگاهی تقریباً جهان ­شمول؛ از قداست طبیعت فاصله گرفته و به دیدگاهی منجر شده که انسان را با طبیعت بیگانه می‌داند و طبیعت را نه آغازگر حیات، بلکه توده ‌ای بی ‌جان و ماشینی می‌داند که باید تحت تصرف انسان زمینی قرار گیرد. به علاوه این تفکر به شیوه ‌ای بی ‌سابقه قوانین طبیعت را از قوانین اخلاق وَ اخلاق بشر را از عملکردهای عالم جدا

کرده است.[۱۰] استاد نصر معتقد است این بحران در رابطه انسان و عالم طبیعت؛ هر چند ابتدا در غرب به عنوان زادگاه تجددگرایی آغاز شده، اما اکنون بحرانی جهانی است و به پژوهشی فراتر از محدوده سنت غربی نیاز دارد.[۱۱]

حکیم نصر نقش دین را در حل بحران رابطه انسان و طبیعت، حیاتی می­داند و بر این باور است که اکثر مردم در متن یک جهان ‌بینی و تحت سیطره دین زندگی می‌کنند.[۱۲] ایشان معتقد است: دوران ظهور انسان ‌گرایی (اومانیسم) دنیوی و مطلق شدن بدین معناست که امروزه انسان حقوق خود را بر حق و حقوق خداوند و عالمی که او را خلق کرده، ارجح می­داند. انسان زمینی تحت ­تأثیر این اندیشه؛ پیامدهای جدی برای عالم طبیعت و تمدن‌های سنتی داشته است. تمدن‌های سنتی مغلوب این نوع انسان نوین شدند که برای سلطه‌ بر طبیعت و نیروهای آن با اهداف مختلف؛ هیچ قید و بند دینی نداشت. بدین­ ترتیب در غرب در قرن هفدهم شناخت دینی درباره طبیعت مشروعیت نداشت.[۱۳] این شرایط و طرز تفکر که هم­چنان ادامه دارد، منجر به بحران بی‌ سابقه ‌ای شده که حیات کلِّ زمین را تهدید می­کند.

پروفسور نصر راه رهایی از این بحران را احیای نگاه دینی به طبیعت و احیای علم قدسی آن دانسته و معتقد است فهم دینی از طبیعت از جمله جسم فیزیکی که در بسیاری از گفتگوهای دوران معاصر درباره انسان و طبیعت مسئله محوری است و برای بسیاری از ادیان هم ­چنان محوریت دارد، باید در اسلوب و راه و روش هر سنت به طور کامل ابراز شود و مطابق چنین معرفتی؛ اخلاق دینی محیط­ زیست به گونه ‌ای تبلیغ و ترویج شود که در مقیاس جهانی معنادار باشد.[۱۴] دین علاوه بر نوعی اخلاقِ گسترش یافته که موجودات غیربشری را هم شامل می‌شود؛ باید نوعی علم قدسی فراهم آورد که با کمک تعالیم باطنی ادیان؛ شناخت و دانشی درباره چگونگی رفتار با دیگر مخلوقات پدید آید و نشان دهد که آنها هم از نظر فیزیکی و زیستی و هم به لحاظ روحی و روانی با ما نسبت دارند.[۱۵]

حکیم نصر با تأکید بر بُعد معنوی و دین؛ بحران محیط ­زیست را جلوه بیرونی بحران درونی انسان‌هایی می‌داند که چون از «آسمان» به خاطر «زمین» روی برتافته ‌اند، اینک در آستانه تخریب زمین قرار گرفته‌ اند و راه­ حل آن تولد مجدد انسان به مثابه انسان سنتی و ایجاد پلی بین زمین و آسمان است، چنان که عالم طبیعت بار دیگر به صورت قلمروی مقدس متصور شود که نیروهای خلاق الهی را منعکس می‌سازد. به معرفت دینی درباره طبیعت، جهان‌ شناسی‌های سنتی و علوم مقدسی که در بسیاری از نواحی غیرغربی محفوظ مانده ­اند، باید حیاتی دوباره بخشید و میراث سنت غربی در این حوزه را به صورت جدی احیا کرد.[۱۶]

سنت

«سنت»؛ حقایق ازلی و ابدی است که مبدأ و منشأ آن حضرت حق جلَّ­ جلاله است و در طول تاریخ به صور قدسی متعدد بروز و ظهور نموده و از طریق رسولان الهی از جانب خدا برای بشریت بیان شده است. سنت در معنای کلی‌ تر آن را می­توان مشتمل بر اصولی دانست که انسان را به عالم بالا پیوند می­دهد؛ اصولی که در قالب دین از عالم بالا وحی شده‌ اند و انسان را به مبدأ متعالیش پیوند می‌دهند.[۱۷] از دیدگاه حکیم نصر سنت خاص متعالی؛ تعالیم قرآن­ کریم و معصومین (علیهم ‌السلام) است، چنان ­که در ترجمه انگلیسی کتاب «شیعه در اسلام علامه طباطبایی»، «گزیده انگلیسی احادیث شیعه»، «شناخت قرآن؛ ترجمه و تفسیر قرآن» و مقدمه کتاب «عرفان ثقلین: مبانی نظری و عملی عرفان و طریقت صفویه» بیان کرده است.

حکیم نصر در باب سنت معصومین (علیهم ‌السلام) و عرفان و تصوف معتقد است: «پیامبراکرم (ص) در حدیث معروف ثقلین می‌فرمایند: برای پیروان خود هنگام ترک این دنیا، دو چیز به ‌عنوان پُرثمین­ترین میراث‌ها باقی می‌گذارند: قرآن­ کریم و عترت ایشان. این حدیث ظاهری دارد و باطنی. ظاهر آن روشن است و نیازمند توضیح نیست، اما باطن آن امری دیگر است که باید به آن اشاره شود. قرآن­ ­کریم علاوه بر معنای لغوی و ظاهری دارای ساحت‌های درونی و باطنی است که طی قرون متمادی تفاسیر عرفانی از تفسیر امام ­جعفرصادق (ع) تا تفاسیر ابن ­عربی، میبدی، ابن ­عجیبه، گنابادی و دیگران به آن پرداخته‌ اند.

عترت نبوی نیز یک معنای درونی دارد. عترت نبوی نه تنها شامل امامان شیعه می‌شود (چنان که عامه آنها را می­شناسند)؛ بلکه اشاره ‌ای به معارف حقه و باطن دین دارد که ایشان حامل آن بودند و به شاگردان خاصِّ خود منتقل نمودند. حضرت ­علی (ع) سرسلسله طرق صوفیه، وارث اصلی تعالیم درونی و ولایت برگرفته از پیامبراکرم (ص) بودند. تسبیحات حضرت فاطمه زهرا(س) به ‌عنوان ذکر عام؛ میراث معنوی اُمِّ­ اَبیها برای مسلمانان گردید. حضرت­ امام ­حسن (ع) در آرامش و سکوت این تعالیم را اشاعه دادند. «دعای عرفه» امام حسین (ع) و «صحیفه سجادیه» امام­ سجاد (ع) از گنجینه ­­های عرفانی است، هم­ چنین است روایات امامان پنجم، ششم و هفتم (علیهم السلام) که سرشار از تعالیم عرفانی است.

عرفا حضرت­ امام رضا(ع) را امام تعالیم درونی و ارشاد و ولایت عرفانی و سرمنشأ سلسله‌های مهم عرفانی می­دانند. ائمه اطهار (علیهم ­السلام) حتی برای عرفای جهان تسنن، اقطاب معنوی زمان خود به شمار می‌روند و در نهایت حضرت حجه ­بن ­الحسن ­­العسکری(عج) که در عرفان شیعی انسان­ کامل زنده ‌اند و منشأ حیّ و حاضرِ ساحتِ درونی وحی اسلامی به شمار می­روند. این کتاب توفیق یافته بار دیگر این حقیقت اساسی را که برخی با وجود اظهار ارادت به ائمه ­اطهار (علیهم­ السلام) فراموش کرده‌اند، روشن سازد. به‌عنوان «یک ایرانی شیعه اثنی ­عشری» که عمری را مصروف جستجوی عرفان کرده؛ به دکتر سید سلمان صفوی تبریک می‌­گویم که توانسته ­‌اند با تألیف این کتاب] عرفان ثقلین[ خدمت بزرگی در زمینه دین و فرهنگ انجام دهند.»[۱۸]

حکیم نصر در حج واجب شرعی به همراه این فقیر؛ در طول سفر دو هفته‌ای از لندن به مکه و انجام اعمال حج کاملاً عامل به احکام مقدس شریعت شیعه اثنی‌ عشری و هم­چنین اهل ذکر و فکر و مراقبه بود. ایشان برای مراجع عظام احترام والایی قائل است و آنها را پرچم­ داران صالح احکام شریعت می‌داند. ما به اتفاق دعای عرفه را خواندیم و ایشان حقیقتاً عاشق معارف متعالی دعای عرفه سیدالشهدا (ع) و آرزومند زیارت مجدد حرم مطهر حضرت امام رضا (ع) است. ایشان نقش امام خمینی را در احیای حکمت و عرفان اسلامی در دوره معاصر بسیار مهم و ایشان را در سلسله حکما و عرفای برجسته از فارابی تا امروز می­داند و در مقاله‌ ای به زبان انگلیسی نیز آن را تبیین نموده که در مجله تخصصی «ترانسندنت فیلوسوفی» منتشر شده‌ است.

پنج حکیم اصلی و حکیم نصر

پنج حکیم و عارف اصلی؛ «ابن ‌سینا»، «شیخ اشراق سهروردی»، «شیخ اکبر محی ‌الدین اندلسی»، «حضرت مولوی» و «ملاصدرا» محور معرفی تعالیم فلسفی و عرفانی حکیم نصر در غرب ­به شمار می­روند. معرفی حکیم نصر از این پنج قله بلند تفکر حِکَمی ایران و اسلام نقش مهمی در ترویج افکار آنها در غرب داشته است. غربیان از دیرباز با ابن ­سینا آشنا بودند، اما ارجاعات مکرر پروفسور نصر به آرای ابن­ سینا موجب انس بیشتر دانشجویان جوان دانشگاههای غربی با تعالیم سینوی شد. ایشان «گلشن راز» اثر عارف والامقام شیخ محمود شبستری را نیز در آمریکا تدریس می­کنند. شاید نام کتاب «گلشن حقیقت» نیز متأثر از «گلشن راز» شبستری باشد.

تصوف و حکیم نصر

حکیم نصر معتقد است: «تصوف به معنای معنویت اسلامی قلب و معنای کانونی اسلام است. صوفی مسلمانی است که صادقانه ندای خداوند را برای درک حضور وی در جهان و در وجود خود دریافت کرده است. صوفیان به درون ‌نگری(سیر انفسی) در کنار بیرون ‌نگری(سیر آفاقی)، تفکر در کنار عمل، رشد معنوی در کنار شرع‌ گرایی و تزکیه نفس در کنار تعامل اجتماعی گرایش دارند. صوفی از لطف، مهربانی و جمال خداوند بسیار بیش از قهر، خشم و اقتدار او که در فقه و کلام اهمیت دارند، سخن می‌­گوید. تصوف نه تنها با افراد و نهادهای خاص، بلکه با ادبیاتی بسیار غنی و به ویژه با شعر پیوند دارد.»[۱۹]

ایشان معتقد است: «برخلاف نظر برخی از صوفی ­نمایان؛ تصوف و عرفان اصیل بر پایه شرع مطهر استوار است و طریقت واقعی شامل سه عاملِ شریعت، طریقت و حقیقت است.»[۲۰] استاد نصر که خود عارفی برجسته و متشرع است نقش مهمی در معرفی تصوف اسلامی در آمریکا و اروپا ایفا نموده و سالکان برجسته ‌ای را از طبقه نخبه غربی یا مسلمان مهاجر به غرب با تحصیلات عالی دانشگاهی تربیت معنوی کرده است.

حکیم نصر ایران را دارای نقش اساسی در تبیین و ترویج حکمت و تصوف و عرفان اسلامی می‌داند. این رویکرد؛ جایگاه فرهنگی ایران را نزد جهانیان بسیار برجسته نموده و در ایران‌شناسی اهمیت بسیار دارد: «از بدو گرویدن ایرانیان به دین مبین اسلام، سرزمین ایران یکی از مهم ‌ترین و شاید بتوان گفت مهم‌ترین کانون تصوف و عرفان اسلامی بوده است. بسیاری از برجسته‌ترین عرفای قرون اولیه تاریخ اسلام، ایرانی بودند؛ چه بزرگانی از خراسان مانند ابراهیم ادهم، بایزید بسطامی، خواجه عبدالله انصاری، ابوسعید و غزالی‌ها و چه ستارگان درخشان عرفان از مکتب بغداد مانند ابوالحسن نوری، جنید و حلاج.

مؤسسان بسیاری از طرق صوفیه و طریقت­های عرفانی که از قرن پنجم به بعد تشکل یافت، ایرانی بودند و یا به حوزه فرهنگ ایرانی تعلق داشتند، از عبدالقادر گیلانی، ابونجیب سهروردی و شیخ خلوتی تا معین ‌الدین چشتی، نجم­ الدین کبری و بهاءالدین نقشبند. برخی از طرقی که این بزرگان تأسیس کردند مانند «قادریه»، «کبرویه» و «نقشبندیه» علاوه بر ایران، در سایر بلاد اسلامی نیز گسترش یافت. ریشه برخی دیگر در قلمرو فرهنگی ایران بود، اما در خود ایران چندان گسترش نیافت مانند «طریقت چشتیه» که بیشتر در شبه ­­قاره هند اشاعه یافت و «سهروردیه» که پیروانش بیشتر در عراق و شبه­­ قاره هند بودند.

 گروههای دیگر این طرق از ایران برخاستند و بیشتر در همین سرزمین اشاعه یافتند و استمرار داشته و دارند؛ مانند «ذهبیه» و «صفویه». برخی از طریقت‌های ایرانی بیشتر بین اهل تسنن رایج شد و برخی بین اهل تشیع و برخی نیز بین هر دو. چنان که شاهدیم یکی از این طرق یعنی «طریقت نعمت­ اللهیه» توسط عارفی عرب­‌تبار یعنی شاه­ نعمت ­الله ولی تأسیس شد که به ایران مهاجرت کرده بود، اما به‌ صورت یک طریقت کاملاً ایرانی و شیعی درآمد.

طریقت صفویه از لحاظ تاریخ قرون اخیر ایران از اهمیت خاصی برخوردار است. از آنجا که این طریقت نه تنها تاریخ سیاسی‌‌ ـ‌ اجتماعی ایران را به ‌کلی متحول کرد و برای نخستین بار پس از انقراض ساسانیان به ایران وحدت سیاسی بخشید؛ بلکه از آغاز یک طریقت شیعی بود و سهم اساسی در مبدل ساختن ایران به یک مملکت شیعه دوازده­ امامی داشت.

در تمام تاریخ اسلام هیچ مورد دیگری دیده نمی‌شود که در آن یک طریقت عرفانی چنین نفوذ سیاسی و مستمری در سرزمینی چنان پهناور مانند ایران داشته باشد. طریقت صفویه مستقیماً توسط خاندان صفوی، سلسله صفویه را به ­وجود ­آورد، ایران را متحد ساخت و مذهب جعفری را مذهب رسمی یکی از بزرگ­ترین بلاد اسلامی گردانید. اگرچه طریقت صفویه از صحنه سیاست ایران بیرون رانده­ شد، اما میراث معنوی آن به حیات خود ادامه داد و به همین جهت این میراث هنوز از اهمیت فراوانی برخوردار است.»[۲۱]

در تاریخ ۲۶ آبان ۱۳۹۲ به مناسبت هفتصدمین سالگرد رحلت حضرت شیخ صفی ‌الدین اردبیلی، عارف فرهنگ و تمدن ‌ساز بزرگ جهان اسلام و ایران، در امپریال کالج دانشگاه لندن سمیناری به دعوت آکادمی مطالعات ایرانی لندن با همکاری انجمن دانشجویان مسلمان برگزار شد. در این همایش پروفسور نصر با عنوان «تعالیم معنوی اسلام و نیازهای انسان امروز» سخنرانی کرد.

ایشان درباره شیخ صفی­ الدین اردبیلی گفت: «شیخ صفی‌ الدین اردبیلی مؤسس استقلال ایران پس از نهصد سال سلطه خلافت عربی، ترک‌ها (سلجوقیان و خوارزمشاهیان) و مغولان است. شیخ صفی‌ الدین اردبیلی مهم­ترین عارف فرهنگ و تمدن ‌ساز جهان اسلام است که تعالیم برجسته او هنوز در حال سازندگی و توسعه فرهنگ و تمدن اسلامی است. ایشان مؤسس طریقت صفویه است که نقش مهمی در حیات فرهنگی ایران داشته و هم­چنان دستگیر و الهام ‌بخش جویندگان راه حق است.»

مؤلف کتاب «اسلام و دنیای متجدد» افزود: «این عارف بزرگ عالم تشیع و ایران بزرگ؛ پیش ‌قراول تقریب مذاهب اسلامی است.» حکیم نصر با توجه به تعالیم شیخ صفی‌ الدین اردبیلی که مبتنی بر قرآن و سنت اهل ­بیت (علیهم ­السلام) است، افزود: «معنویت اسلامی زیربنای اخلاق، معرفت و هنر اسلامی است و جوهره ادبیات ایران، معنویت و عرفان اسلامی است.» ایشان توجه به محیط­ زیست را بدون توجه به تفکر معنوی اسلامی تهی دانست و اظهار داشت: «در تفکر اسلامی طبیعت دارای جان و روح است و مخلوق خداست، لذا مقدس است. حرمت طبیعت باید حفظ شود.»

پروفسور نصر عضو برجسته هیئت تحریریه مجله تخصصی «ترانسندنت فیلوسوفی» افزود: «حضرت حجه بن­ الحسن العسکری (عج) «ولی ­الله» زنده امروز جهان هستند که نور وجودشان برکت ‌بخش جهان است.» ایشان خود را شیعه دوازده امامی از ایران و حامل فرهنگ حیات­بخش اهل ­بیت (علیهم‌ السلام) خواند. نویسنده کتاب «قلب اسلام»، افراطی ‌گری در جهان اسلام نظیر اعمال داعش و همکارانش در سوریه و عراق را محصول دلار و جهل خواند.[۲۲]

حکیم نصر ادبیات عرفانی ایرانی را در جهان بی‌همتا خواند: «ایران طی قرون متمادی بزرگان بسیاری در زمینه حکمت و عرفان پرورانده است. در حکمت؛ ابن ­سینا و سهروردی تا میرداماد، ملاصدرا، حاج­ ملاهادی سبزواری، آقا علی مدرس، میرزا مهدی آشتیانی و علامه طباطبایی و در تصوف؛ بایزیـد تا شیخ صفی ­الدین اردبیلی، شیخ بهاءالدین عاملی، آقا محمدرضا قمشه ‌ای و بسیاری بزرگان دیگر. در این سرزمین غنی‌ ترین و متنوع‌ ترین ادبیات عرفانی به ­وجود آمده است. در جهان هیچ ادبیاتی غنای ادبیات عرفانی فارسی را ندارد که شامل شاهکارهای ادبی عرفانی متعدد مانند اشعار سنایی، عطار، مولانا، حافظ، شبستری، جامی و بزرگان متعدد دیگری در این زمینه باشد.»[۲۳]

حکیم نصر در کتاب «گلشن حقیقت» طی نُه صفحه ضمن تبیین جایگاه ممتاز ایران را در تصوف و عرفان نظری؛[۲۴] امام خمینی، علامه طباطبایی، آیت‌ الله عصار، استاد سیدجلال‌ الدین آشتیانی، آیت ‌الله حسن‌ زاده آملی و آیت‌ الله جوادی­ آملی را به عنوان شخصیت­های بارز سنت عرفان نظری در دوره معاصر برشمرده‌ است.[۲۵] بزرگان مذکور همگی عامل به تعالیم عرفان عملی هستند.

نیایش و ذکر از ارکان اصلی عرفان ناب محمدی است. دستور ذکر در قرآن­ کریم و تعالیم اصلی معصومین (علیهم­ السلام) آمده است. قال الله­­ تعالی: «وَاذکُر رَبَّکَ إِذَا نَسِیتَ»:[۲۶] «ذکر، اشتغال به الله است، نه به غیر.»[۲۷] «ذکر؛ ملاحظه وحدت از طریق تکرار کلمه مقدس است. حقیقتِ ذکر؛ بیرون آمدن است از آنچه غیرخداست، تا آنچه غیر اوست فراموش گردد. ذکر آن است که اسم «الله» را متذکر شوند.»[۲۸] «الله»؛ دارای وجود تام، کامل و مقدس است و اکوان و موجودات او جلَّ­ جلاله را مقید نمی­سازند. هنگام ذکر، احضار این اسم در نفس ذاکر فوایدی را برای ذاکر پدید می ‌آورد که در ذکرهای مقید نیست. ذکر «لا اله­ الا الله» ترکیبی از نفی و اثبات است. یعنی ظلمت صفات نفس زایل گشته، زمینِ نفس به ظهور نور خدا روشن می­گردد.

آیات و احادیث بسیاری در فضیلت «ذکر» وارد شده است. خداوند سبحان جز «ذکر» هیچ ­چیز دیگری را به کثرت توصیف نکرده و به بسیاری عمل به آن امر نفرموده است. مانند »یا اَیها الذین آمَنوا اذکُرُوا‌اللهَ ذِکراً کَثیرا» (سوره احزاب: آیه ۴۱):«ای کسانی که ایمان آورده ‌اید ذکر حق را به دل و زبان بسیار یاد کنید.» * «فَاذکُرُونی اَذکُرکُم» (سوره بقره: آیه ۱۵۲):«پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم.» * «واذکُر رَبَّکَ کَثیراً» (سوره آل­ عمران: آیه ۴۱): «و پیوسته به یاد خدا باش.» احمد بن فَهد در «عُدَّهُ­الدّاعی» روایت می‌کند رسول خدا(ص) فرمودند: «اَنا جَلیسُ مَن ذَکَرَنی»: «من همنشین کسی هستم که مرا یاد کند.» این روایت را محمد بن یعقوب­کلینی در «أصول ­کافی» از ابوحمزه ثمالی از امام محمدباقر (ع) روایت کرده است.[۲۹] 

از شیخ صفی‌ الدین اردبیلی درباره آیه «فَاسئَلُوا أَهلَ الذِکرِ إِن کنتُم لا تَعْلَمُون» (سوره نحل: آیه ۴۳):« اگر نمی‌ دانید از اهل ذکر سؤال کنید.» سؤال کردند: «اهل ذکر کدام ‌اند؟» شیخ فرمود: «اهل ذکر اهل «لا اله­ الا الله» اند؛ اما نه به گفتن آن. لیکن اهل معرفت به «لا اله ­الا الله» یعنی کسانی­ که به «لا اله­ الا الله» عارف باشند. زیرا گویندگان «لا اله ­الا الله» یک طایفه ­اند و عارفان و اهل معرفت به «لا­ اله­ الا الله»؛ طایفه ‌ای دیگر. کسانی از اهل «لا اله ­الا الله» که به این صفت موصوف‌ اند؛ دستشان به خزانه الهی رسیده است. چون ایشان اهل ‌اند؛ از هر چه از ایشان سؤال کنند اگر ندانند؛ از حقّ معلوم کنند و جواب گویند.» ذکر باید از طریق استاد الهی به ذاکر القاء شود وگرنه چندان مفید واقع نمی­گردد. این قاعده مورد اتفاق عموم طرایق عرفانی است. شیخ صفی ­الدین اردبیلی فرمود: «ذکر؛ قطع و رفع حجاب نمی­کند، مگر به تلقین صاحب­دل.»[۳۰]

 

مخزن گنج رموز قدس چون دست آورد    

ترجمان دفتر اسرار هر معنا شـــــــــود[۳۱]

عارف متأله نصر می‌­فرماید: «و اما نیایش قلبی؛ این نیایش در تصوف با ذکر یا خواندن اسماء الهی مرتبط است. آغاز این شکل اصیل نیایش ذکر است؛ ابتداء با زبان سپس با ذهن و با قوه خیال ما و در نهایت با ذکر در قلب و با قلب که بارقه الهی همیشه در آن جای دارد. از آنجا که بدن امتداد و انعکاس قلب است، این نیایش می­تواند با نیایش از طریق بدن نیز مرتبط باشد، البته بدنی که روح در آن حضور فعال دارد.

برخی اساتید طریقه هیسیکاسم، عارف را شخصی می­دانند که روحش کاملاً در بدنش جای دارد. در عین حال عارفی چون مولوی گفته است باید به ذکر ادامه داد تا آنجا که حتی انگشت پـا «الله الله» سر دهد. در این برترین شکل نیایش؛ اتحاد کامل بدن، نفس و روح در یک آگاهی که از مرتبه فردی فراتر می‌رود، محقق می­گردد.

ذکر در تحلیل نهایی فعل خداوند درون ما است. در حقیقت فقط خدا می­تواند نام حضرتش را بر زبان آورَد. در ذکر ما صرفاً به ابزاری تبدیل می­شویم که خداوند از طریق آن نام مقدس خویش را بر زبان می­ آورد. در ذکر؛ دعای مسیح که «[از تو می‌خواهم] اراده‌ات محقق شود»، به اساسی‌ترین وجه به هدف اجابت می­رسد، زیرا ذاکر برای آن که با تمرکز ذکر بگوید، باید همه اراده و عقل خود را تسلیم خدا کند و کلِّ وجودش را در دست خدا قرار دهد. در این جریان، ذکرِ اسم که جایگاه آن قلب است نه فقط نفس برتر، نفس فروتر، خیال و عقل آدمی را بلکه بدن را نیز متحول می‌سازد.

در یوگه، برخی مکاتب آئین بودا و بسیاری از آداب معنوی دیگر نیز چنین استفاده‌ هایی از بدن می­شود. این نوع نیایش اصیل یا نیایش قلب؛ همان­طور که بدن، نفس و روح را متحد می‌سازد، بین عمل و عشق و علم نیز پیوند برقرار می­سازد. کسانی که طریق عمل و اعمال صالح را در پیش می­گیرند، می­خواهند[۳۲] زندگی شایسته‌ای داشته باشند و پس از مرگ وارد بهشت شوند. آنان که گام در طریق عشق و علم می‌ نهند، خدا را در اینجا و اکنون می­جویند و در همین لحظه کنونی بهشت برین را هدف خویش می­سازند. این بهشت همان «گلشن حقیقت» است که قرآن آن را «رضوان» می‌ خواند و صاحب گلشن را در آن می‌توان یافت؛ بهشتی که نقداً و فی‌الحال نیز در مرکز وجود ما است.

در نیایش عادی، مردان و زنان با خداوند در قالب نوعی رابطه من ـ تو[۳۳] سخن می‌گویند. در آن نیایش که با عشق در هم تنیده است، «من» و «تو» در هم می ‌آمیزند. در نیایش عرفانی؛ عقلِ درون یا روح قادر است یک­سره از حدِّ ثنویت من ـ تو  درگذرد. عقل درون یا روح خود بارقه‌ای الهی است که سخن مایستر اکهارت ناظر به آن است؛ آنجا که می‌گوید: در نفس چیزی ناآفریده و ناآفریدنی وجود دارد و آن چیز عقل [یا عقلِ عقل] است (Alquid est in anima quod increatus et hoc est intellectus.)  این قوه قادر است در حقِّ اعلا غرقه شود و در بحر الوهیت شنا کند تا آن را بشناسد. فلوطین نیز آنجا که از پرواز یگانه به سوی یگانه مطلق [یا متوحِّد به سوی احد] سخن می‌گوید، اشاره به همین حقایق دارد[۳۴]. در ذکر همه اجزای وجود متحد می‌گردند و نیایش در شکل اصیل آن وسیله ‌ای تمام عیار برای متحد ساختن بدن، نفس و روح می‌شود و راههای عمل و عشق و علم را در وجود ما متحد می­سازد.»[۳۵]

فلسفه هنر قدسی

فلسفه هنر از مباحث مهم فلسفه جدید است که فلاسفه مسلمان کمتر به طور مستقیم درباره آن سخن گفته‌ اند. پروفسور نصر چندین اثر شایسته در معرفی هنر اسلامی و هنر قدسی خلق کرده که منبع اساسی دانشجویان مطالعات هنر اسلامی و قدسی است. از قبیل کتاب «هنر و معنویت اسلامی»[۳۶] که به فارسی ترجمه و منتشر شده است. ایشان در زمینه فلسفه هنر اسلامی با تکیه بر آیات قرآنی، احادیث و آرای حکما و عرفای سلف مانند فارابی، غزالی، ابن‌ سینا، سهروردی، بقلی شیرازی، مولوی و ملاصدرا مبانی فلسفی و عرفانی هنر اسلامی را به ویژه در زمینه خوش ­نویسی، معماری  و موسیقی تبیین کرده است.

حکیم نصر معتقد است: «هنر سنتی که هنر مقدس در دل آن جای دارد هنری است که در آن هنرمند با استفاده از فنون سنتی به ابزاری برای بیان برخی نمادها و ایده ‌هایی تبدیل می ‌شود که فرافردی‌ هستند. سرچشمه صورت‌ها، نمادها، قالب­ها و رنگ‌­ها در هر نوع هنر سنتی؛ عالم مابعدالطبیعی و معنوی است که به هنرمند نیز تعالی می‌بخشد، این ریشه تفاوت بزرگ هنر سنتی و هنر مدرن است.»[۳۷]

«چنین هنری از معرفت قدسی جدایی‌ ناپذیر است زیرا اساس آن، شناختی از طبیعت است که دارای ماهیت باطنی و قدسی است و ابزاری است برای انتقال معرفتی که ویژگی قدسی دارد. به علاوه در آن جایی برای نظریه هنر برای هنر وجود ندارد، زیرا مبتنی بر نظریه هنر برای انسان است. با توجه به این که در متن سنت انسان خلیفه خداوند است و موجود اصلی این مرتبه از حقیقت است؛ نهایتاً به معنای هنر برای خداوند است.»[۳۸]

«در هنر سنتی ترکیبی از زیبایی و فایده وجود دارد که هر شیء هنر سنتی را زیبا و سودمند می­کند. زیبایی مدِّ نظر هنر سنتی از تجمل‌ گرایی یا حالت ذهنی به دور است. این زیبایی از حقیقت جدایی ‌ناپذیر است و از آنجا که زیبایی، شکوه حقیقت است؛ بیان حقیقت همیشه همراه با زیبایی است.»[۳۹] «انسان خود یک صورت عالی هنری است که به صورت الهی خلق شده و در تقلید از خلاقیت خالق خود، تصدیق‌ کننده طبیعت خداگونه خویش است.»[۴۰]

در اندیشه حکیم نصر؛ «از آنجا که هنر سنتی از طریق معرفت قدسی پای به عرصه وجود نهاده، ابزاری برای اشاعه آن نیز محسوب می‌ شود. این هنر وسیله شهود عقلانی و پیام شهودی است که هم هنرمند و هم روح و روان جمعی جهانی را که به آن تعلق دارد، متعالی می­سازد.»[۴۱]

هنر اسلامی

حکیم نصر هنر اسلامی را هنری می‌داند که «از طریق ضرب­ آهنگ‌ های بی ‌پایان نرم؛ فضا یا صوت محدودیت‌ های صورت ظاهری موارد را از بین می­برد و بدین­ وسیله روح را برای پذیرش اَحَد پرورش می‌دهد. این هنر از حقیقت باطنی اسلام سرچشمه می­گیرد و بخش جدایی ‌ناپذیر وحی اسلامی است که در زیباسازی زندگی معمول انسان ‌ها نقش اساسی داشته و به علاوه یادآور حضور خداوند و زیبایی اوست.»[۴۲]

پروفسور نصر در خصوص عدم حضور شمایل در مساجد می­گوید: «عدم وجود تصاویر در مساجد در مرتبه اول یک هدف منفی دارد و آن از میان برداشتن هر گونه حضوری است که ممکن است در مقابل حضور نامرئی خداوند جلوه کند و باعث اشتباه و خطا شود؛ به خاطر نقصی که در هر تمثیل و رمزی وجود دارد. ثانیاً عدم وجود تصویر یک هدف و غایت مثبت دارد و آن تأکید بر جنبه تنزیه ذات باری­ تعالی است. بدین­معنی که ذات مقدس او را  با هیچ چیز نمی­توان سنجید.»[۴۳]

«فضای خالی نیز در هنر اسلامی کارکردی معنوی می ‌یابد. توجه به فضای خالی در کنار خوش­ نویسی و نقش­ های اسلیمی و هندسی، نوعی آگاهی نسبت به ارتباط بین فضای خالی و حضور الهی در هنر اسلامی ایجاد می­کند که با نگرش معنوی به فقر؛ انسان نسبت به خدا ارتباطی نزدیک دارد. گذشته از این در نظر مسلمانانی که خداوند را متعالی و غیرمادی می ‌دانند؛ حضور خداوند را در این جهان تنها به مدد فضای خالی می‌ توان حس کرد، بنابراین به کارگیری فضای خالی در هنر اسلامی در کنار سمبولیسم هندسی و دیگر اشکالِ تمثیل‌ پردازی انتزاعی، به یگانه ابزار نشان دادن وحی از طریق هنر بدل می­­گردد.»[۴۴]

موسیقی و اسلام

موسیقی اصیل یکی از مؤلفه‌ های اصلی فرهنگ و تمدن جهان و ادیان الهی است. حکما و عارفان مسلمان درباره نشانه ‌ها، شرایط، مشخصات و اهمیت و کارکرد موسیقی اصیل کتب متعددی نگاشته‌ اند، از قبیل کتاب «موسیقی» فارابی و «رساله القدس» روزبهان بقلی. استاد نصر در باب موسیقی می­نویسد: «هماهنگی؛ ثمره تجلی واحد در کثیر است و از آنجا که کثیر آفریده واحد است، بنابراین هماهنگی بر آفرینش حاکم است. جهان و عملکرد آن بر نوعی هماهنگی بنا شده که مبدأ آن ورای جهان است. به ما انسان‌ها چشم داده ‌اند تا این هماهنگی را ببینیم، گوش داده‌ اند تا آن را بشنویم، البته این همه مشروط به این است که از نابینایی و ناشنوایی معمول که اینک طبیعت ثانوی ما موجودات هبوط یافته شده، بهبودی حاصل کنیم.»

«از جلوه ‌های معجزه‌ آسای این هماهنگی، موسیقی است که ملودی‌ها، ریتم­ها و هماهنگی اصوات آن به معنای موسیقایی فنی قادر است هماهنگی کیهانی را منعکس سازد و ما را به مبدأ هستی باز برد، مشروط به آن که موسیقی به سرشت سنتی‌ خود وفادار بماند و هیاهو [یا تنافر اصوات] را به غلط به جای موسیقی نگیرند. آنچه امروز موسیقی‌‌ خوانده می­شود لزوماً تحت مقوله موسیقی سنتی به خصوص موسیقی مقدسِ مورد نظر ما قرار نمی‌گیرد. موسیقی مقدس؛ جهان ­شمول است و اهمیت آن تقریباً در شعائر مقدس و آداب معنوی همه ادیان از سرود خوانی وداها تا آوازهای مقدس بومیان آمریکا و حتی سنت بزرگ موسیقی مقدس مسیحی که به سرودهای گریگوریایی[۴۵] باز می­گردد، از همین ­جاست.

تصوف از آغاز به خوبی به نیروی موسیقی مقدس واقف بود و سنت‌های موسیقایی در جهان اسلام را باطنی و به ابزارهایی برای پرواز نفس به سوی خدا تبدیل کرد. به خاطر دارم چند دهه پیش یهوندی منوئین[۴۶] ویولن‌نواز بزرگ اروپایی، پس از مدتی اقامت در هند و مطالعه و استماع موسیقی کلاسیک هندی از تهران دیدار کرد. او تا آن موقع از موسیقی کلاسیک ایرانی که عمیقاً سرشار از معنویت تصوف است، تجربه‌ای نداشت. تنی چند از دوستان به اتفاق بنده یک کنسرت خصوصی از موسیقی سنتی ایران ترتیب دادیم که تنها چند نفر حضور داشتند و او می‌توانست این موسیقی را در یک فضای خصوصی استماع کند. منوئین به دقت به این موسیقی گوش داد و عمیقاً تحت ­تأثیر آن قرار گرفت. وقتی ارزیابی‌ او را از آن موسیقی جویا شدیم، گفت: «این موسیقی نردبان روح برای رسیدن به خداوند است.» او که یک موسیقی­دان بزرگ و برخوردار از درک معنوی بود، بی‌درنگ در این موسیقی چیزی را دریافت که صوفیه در اقصی­نقاط جهان اسلام همه انواع موسیقی مقدس را دارای چنین تأثیری می‌­دانند و در حقیقت همه آنها را عمدتاً خود صوفیه در طی قرون و اعصار خلق و اجرا کرده‌ اند.

یکی از مرشدان طریقت گفته است: «تأثیر شنیدن یک ساعت سماع بر نفس، چنانچه نفس آماده شنیدن پیامش باشد؛ برابر هزار روز عمل معنوی [یا سلوک] است.» مولوی که از دلدادگان بزرگ موسیقی بود و زیبایی‌ آن را به خوبی درک می‌کرد، موسیقی را ابزارِ بیانِ ژرف‌ترین حقایق معنوی می‌دانست و با شنیدن فقط چند ضرب یا آهنگ موسیقی، حال روحانی رفیعی به او دست می‌داد. تصوف نیروی اصلی در آفرینش چندین سنت موسیقایی بزرگ در جهان اسلام بوده است؛ از آنچه به عربی آن را موسیقی الاندلس[۴۷] (موسیقی اندلسی [یا مراکشی]) می‌گویند تا موسیقی سوندنسی[۴۸] در جاوه (اندونزی).

در ایران و افغانستان به غزل‌های حافظ و دیگر شاعران صوفی که با مقام ‌های کلاسیک همراهند و هم­ چنین به مثنوی‌ خوانی گوش می‌دهند. مثنوی ‌خوانی به معنای نواختن مثنوی جلال ‌الدین مولوی است که در ‌ژانر مخصوصی از موسیقی اجرا می­‌شود. در هند و پاکستان صوفیان و حتی غیرصوفیانی که گرایش معنوی دارند به قوّالی و خیال‌ سرایی و راک که برگرفته از موسیقی هندی است، اما رنگ و بوی اسلامی به خود گرفته، گوش می‌دهند. در بخش شرقی جهان عرب نیز مقام­های (موسیقی) کلاسیک حال و هوای تصوف را انتقال می‌دهند، در حالی که اشعار بسیاری از جمله اشعاری در مدح پیامبرخدا (ص) خوانده می‌شود که بعضاً با نواختن موسیقی همراه است (نواختن آوازهای صوفیانه را «نشید» می ­خوانند). در بخش غربی جهان عرب علاوه بر موسیقی اندلسی، آوازخوانی مخصوص صوفیان هم وجود دارد که در بسیاری از مراکز تصوف به آن بر می­خوریم.

در ترکیه سنت موسیقی کلاسیک ارتباط تنگاتنگی با طریقت مولویه دارد و بسیاری از آنها نشست­های منظمی دارند که در آنها الهی ‌ها به معنای آوازهای صوفیانه خوانده می­شود. این الهی ‌ها که عبارت از اشعار صوفیانه مشایخی چون یونس امره است، همراه با آلات موسیقی‌ خوانده می­شود. در جنوب صحرای آفریقا، دنیای مالایی‌زبان، بین کردها، بلوچ ‌ها، بربرها و سایر گروههای نژادی محلی و حتی بین مسلمانان چین به خصوص مسلمانان سین­ چیانگ[۴۹] که یک سنت موسیقایی غنی را حفظ کرده‌‌‌ اند؛ هر یک از این سنت­های موسیقایی زبانی متمایز دارد، کما اینکه در مورد اشعار صوفیانه در زبا­ن­‌های اسلامی مختلف نیز این ­گونه است، اما همه آنها درباره [۵۰] جدایی از معشوق ‌(خدا) سخن می­گویند و هم­­چون جریان ‌های بادی هستند که به یاری بال‌های نفس برای پرواز و بازگشت به منزلگاه معشوق می ‌آیند.

مُرده ­ریگ موسیقایی که تصوف برای ما تدارک دیده، در دوران معاصر اهمیت بسیار دارد. این میراث علاوه بر ارزش معنوی و حتی درمانی برای مسلمانان، از جمله دست‌ یافتنی ‌ترین وسایل برای غربیان است که به یاری آن می­توانند به حقایق تصوف و اسلام نزدیک شوند. با افول تقدس در بخش عمده موسیقی غربی پس از باخ[۵۱] و به خصوص در دوران معاصر، بسیاری از دوست­داران موسیقی در جهان غرب در چند دهه اخیر به سنت‌‌های موسیقی غیرغربی روی آورده‌ اند.

موسیقی صوفیانه می­تواند در این فضا نقش اساسی ایفا کند و این امر مخصوصاً به این دلیل در خور اهمیت است که امروزه در بسیاری از محافل در غرب و به خصوص در اروپا تنفری نسبت به موضوعات اسلامی دیده می­شود و در کشورهایی هم ­چون فرانسه و اسپانیا شیفتگی بسیاری نسبت به سنت‌ های مختلف موسیقی صوفیانه وجود دارد. جشنواره موسیقی مقدس فاس که سالانه در شهر فاس مراکش برگزار می­شود، تنها نوازندگان اروپایی را جذب نمی­کند، بلکه بسیاری از شنوندگان اروپایی نیز جذب آن می­شوند. به علاوه هر گاه یک کنسرت مناسب به زبان عربی، فارسی، ترکی و سایر انواع موسیقی ملل اسلامی در اروپا برگزار می­شود، بلیط‌های آن از مدت‌ها قبل پیش ‌فروش می­شود.

تصوف نقش و نشان خود را بر بسیاری هنرهای دیگر مانند خوش­نویسی و معماری نیز نهاده است، اما میراث آن در زمینه موسیقی در سطح گسترده ­ای از جهان از اهمیت خاصی برخوردار است. این سنت‌های موسیقی بر بال[۵۲] آهنگ­ها، ضرب‌ها و هماهنگی‌ ها در ورای مفاهیم کلامی و احکام فقهی دین؛ سهم به سزایی در حذف شکاف بین غرب و جهان اسلام دارند، آن هم در دورانی که ایجاد پیوند بین آنها بسیار ضروری است. البته بیش از همه موسیقی مقدس صوفیه قادر است نفس را متوجه نیاز به سفر به سوی گلشن حقیقت نماید و در طول سفر نیز او را یاری­ کند.»[۵۳]

حکیم نصر با استشهاد به تلاوت سنتی قرآن­ کریم که معتقد است ترکیبی از نظم مسجع و آرکاییک و موسیقی است؛ مرثیه‌ها، اذان و موسیقی که با تصوف پیوند دارد را مقدس می­داند. ایشان با اشاره به جایگاه شامخ موسیقی در اسلام[۵۴] بر این باور است که تمدن اسلامی سنت‌های موسیقایی عظیمی را حفظ کرده و توسعه داده، هم­چنین اسلام با اعتدال و هوشیاری مانع شده موسیقی به امری صرفاً این جهانی یا پست و ظاهری بدل شود.[۵۵]

«نشانه ­های موسیقی در تمدن اسلامی، حالتی عمیق از صدای دوست تلقی می­شده، این حقیقتی است که با وسیله­ ای بی­ جان، معجزه عمیق وجود را سامان می­ دهد و با کنار هم گذاردن نت ­ها و صداها؛ درک عمیقی از احساس و تلطیف روح به دست می­ آید.»[۵۶] ایشان با معرفی سماع صوفیه و ترجمه «رساله القدس» روزبهان بقلی به زبان انگلیسی پیوند معنوی موسیقی الهی و فرهنگ اسلامی را به غربیان نشان داده است.

معرفت

«معرفت»، «سنت» و «حکمت خالده» سه ضلع اصلی حکمت معلم چهارم است. موضوع معرفت، حضرت حق جلَّ­ جلاله و عوارض ذاتی آن مانند وحدانیت و رحمانیت و تجلی اسمایی خداوند است که جهان کثرات یا نمودها را نمایان ساخته و رسولان الهی را با تنزیل وحی برای هدایت و نجات و رستگاری انسان برانگیخته است، لذا معرفت با وجود یگانه قدسی، حق متعالی، حقیقت الحقایق، حقایق ازلی و ابدی، سنت ازلی، حکمت خالده، جهان ‌شناسی، معنویت، تزکیه نفس، عقل شهودی، تأویل، خودشناسی متعالی، احکام الهی، علم الهی، مبدأ و معادشناسی، الهیات وجودی، عرفان، حکمت مقدس، اشراق‌ گرایی، سلوک عرفانی، عقل کل، نور، حیات الهی، واجب‌ الوجود، وجودشناسی، وحدت وجود، رسولان الهی، حکما و عرفای الهی، قلب، حق و وحدت متعالی ادیان در ترابط معناشناختی است.

فهم این مفاهیم کلیدی در گرو فهم سیستماتیک و متعامل شبکه مفاهیم کلیدی مذکور است که با همدیگر تفکر سنت‌گرایی متعالی و قدسی را می­سازند و «حکمت خالده» در بطن آن است. رویکرد جامع و به کارگیری روش حلقه هرمنیوتیکی راه فهم صحیح این نظام حکمی است. راه وصول به معرفت حقیقی از طریق عقل شهودی و قلب سلیم است. «وحی»، «سنت»، «عقل» و «قلب سلیم» منابع اصلی معرفت و «عقل شهودی» و «قلب منور» ابزار شناخت هستند که براساس تعامل سازنده علم و عمل، در سیر معرفت، تعالی می­یابند. «مَن عَلَمَ عَمَلَ وَ مَن عَمَلَ عَلَمَ.»

جوان مسلمان و تجدد

در دویست سال گذشته مناقشه و معارضه اسلام و تجدد به عنوان جدی‌ترین مبحث محافل کلام جدید، نواندیشی دینی و روشنفکری دینی مطرح بوده، در این راستا دو دیدگاه اصلی طرح شده: «غربی شدن بدون قید و شرط» و «قائل شدن به تفصیل بین وجه مادی و مکانیکی تجدد با وجه فرهنگی و معنوی آن». بدین­معنا اخذ ابزارها و ساختارهایِ معیشتی تمدن غرب را مفید و لازم و صِبغه اعتقادی و اخلاقی آن را مردود می‌شمارند.

در سال‌های اخیر آثار زیادی در این موضوع تألیف شده که از آن جمله‌ می­توان به «الإسلام و مستقبل الحضاره» اثر دکتر صبحی الصالح، «ماشین در اسارت ماشینیسم» و «بازگشت به خویشتن» تألیف دکتر علی شریعتی، «ما و مدرنیت» تألیف داریوش آشوری، «نزاع سنت و تجدد» اثر رسول جعفریان، «خمود و جمود» تألیف محمد اسفندیاری و «جوان مسلمان و دنیای متجدد»، «اسلام و تنگناهای انسان متجدد» اثر حکیم نصر اشاره کرد. ذیلاً براساس کتاب «جوان مسلمان و دنیای متجدد» به تبیین این مسئله می­پردازیم.

الف. پیام اسلام

در بسیاری از بخش‌های جهان اسلام به ویژه کشورهایی که آموزش و پرورش متجدد در آنها سیطره بیشتری دارد، نسل جوان هیچ شناختی نسبت به جوانب فکری و معنوی اسلام ندارد و در برابر حمله تجددگرایی کاملاً بی ‌دفاع است. به همین دلیل بسیاری در اولین برخورد با علم غربی، تعادل معنوی خویش را از دست می‌دهند. لذا ارائه حقایق اسلام، البته به زبان قابل فهم برای پرورش‌ یافتگان نظام آموزشی متجدد سخت مورد نیاز است.

حکیم نصر در چهار کتاب «آرمان ‌ها و واقعیت ‌های اسلام»، «قلب اسلام»، «جوان مسلمان و دنیای متجدد» و «اسلام و تنگناهای انسان متجدد» جهان‌ بینی اسلامی را معرفی و تبیین نموده است. در بخش اول کتاب «جوان مسلمان و دنیای متجدد»، تحت عنوان «پیام اسلام»، رئوس تعالیم اسلامی به اختصار معرفی شده است.

اسلام، قرآن و حدیث

اساس دین؛ تسلیم در برابر خداوند است. اسلام به فضل همین تسلیم؛ به صلح و سلام نیز دست می­یابد. «قرآن» به عنوان متن مقدس و دست­ نخورده مسلمانان منبع همه معارف و حکمت‌ها با حیرت ‌انگیزترین شیوه از چهره وحدانیت، جلال و جمال الهی، اخلاق و معنویت پرده برمی­دارد. «حدیث»؛ دومین اصل اساسی اسلام و نخستین مفسر قرآن است.

خدا، انسان و جهان

آموزه‌ های اسلامی بیشتر بر وحدانیت خداوند تأکید دارند؛ قدرت و مشیّت و اسماء و صفات ذات او را می‌ستایند و در عین حال او را به انسان نزدیک می‌دانند. در نگرش اسلامی؛ انسان کارگزار و خلیفه خداوند بر روی زمین و عبد اوست، دارای عقل و اراده است، زیربنای تشکیل جامعه و جهانی سرشار از توحید و مظهر تحقق مشیت خداوند است.

شریعت

قانون الهی یا شریعت؛ در دین اسلام دارای مرکزیت است؛ تنها خداست که قانون‌گذار است و شرایع او به نحوی نهایی در زندگی بشر الزام ‌آور و ماندگار است. محتوای شرع به عبادات و معاملات تقسیم می‌گردد و اخلاق، حقوق، اقتصاد و سیاست را نیز شامل می­­شود.

معنویت و اندیشه اسلامی

اسلام تنها یک دین نیست؛ بلکه مبنایِ تمدن پهناوری است که جنبش‌های معنوی و مکاتب فکری، کلامی، فلسفی، عرفانی و علمی متعددی را پدید آورده است. تصوف، کلام و فلسفه اسلامی (از ترجمه آثار یونانی، عبری و پهلوی تا بیت ­الحکمه بغداد، کِندی، ابوالحسن عامری، ابن‌ سینا، ابن ­رشد و در نهایت سهروردی و ملاصدرا) همگی کاروان بزرگ فلسفه و معنویت اسلام ‌هستند که گنجینه عظیمی از میراث فکری پدید آورده‌ اند که قادر است به چالش ‌های امروزین اندیشه غرب پاسخ دهد.

علوم اسلامی

علوم اسلامی ادامه علوم یونانی و سلف علم غربی نیست، بلکه خود اثر عظیمی بر علم غربی و هم­چنین دو تمدن بزرگ چینی و هندی داشته است. اگر علوم اسلامی نبود؛ جریان تحول علم در هر یک از این تمدن­ها با آنچه اکنون هست، بسیار متفاوت بود. آیا جوانان مسلمان تأثیر ابوریحان بیرونی، بقانی، خازنی، جاحظ، دمیری، زکریای رازی، مجریطی، جلدکی، علی بن ربن طبری و صدها دانشمند بزرگ را بر چرخه بزرگ علم در عالم می‌­دانند؟

ادبیات و هنر

هنر همواره در تمدنی که اسلام پدید آورد، جایگاه مهم و مرکزی داشته و تا زمانی که این تمدن دوام داشته باشد، باقی و برقرار خواهد بود. نگرش اسلام به هنر را می­توان مبتنی بر بُعد زیبایی در زندگی دانست. شاهکارهای ادبی و شعر و هنرهای تجسمی هم­چون خوش­­نویسی، معماری و مینیاتور در بین کلیه اقوام و ملل اسلامی در سایه اسلام پا گرفت و اوج یافت.

ب. جهان اسلام در دوران جدید

دین اسلام هم ­چنان زنده و نیرومند است، البته تمدنی که پدید آورد قرن­ها مورد هجوم مادی و معنوی قرار گرفت و امروز تا حد زیادی پژمرده شده و پویایی خود را از دست داده، اما عناصر تشکیل‌دهنده آن هنوز باقی است. اشغال مصر توسط ناپلئون در سال ۱۷۹۸ نخستین حادثه ‌ای بود که به مسلمانان اعلام کرد در برابر حمله گسترده قرار گرفته ‌اند. در برابر این هجوم فعالیت ‌های زیادی با وجهه ‌­های اصول­گرا و سنتی، اصلاح‌ طلبانه و احیاگر و یا تجددخواهانه در جهان اسلام شکل گرفت.

ماهیت دنیای متجدد

بخش اعظم جهان اسلام هنوز فاقد دانش و درک عمیق از غرب و آرا، اندیشه ‌ها و محصولات فکری آن است، در حالی که عمیقاً از آنها تأثیر پذیرفته است. به دلیل همین ضرورت پروفسور نصر بخش دوم کتاب «جوان مسلمان و دنیای متجدد» را به بررسی اجمالی عناصر تشکیل ‌دهنده تمدن غرب اختصاص داده است.

دین در غرب جدید

امروزه نقش دین در غرب با نقش آن در جهان اسلام متفاوت است. همه جوامع غربی مدعی غیردینی هستند و قانونِ خود را ناشی از رأی مردم می‌دانند، اما نادیده گرفته نقش دین در غربِ جدید هنوز زود است. بسیاری از گرایش‌ها در غربِ امروز مبنای دینی دارند و در دهه ‌های اخیر با فروپاشی ایدئولوژی‌­های گوناگون بازگشت به دین بیشتر شده است. البته مسلمانان باید از سرنوشت دین و کلیسا در غرب درس­های بسیار بیاموزند و اشتباهات روحانیون مسیحی را تکرار نکنند.

فلسفه و مکاتب فکری جدید غرب

درک معنای فلسفه در غرب و نقش آن در شکل دادن به تمدن و تجدد برای جوانان مسلمان دشوار اما ضروری است. فلسفه در غرب ابتدا از دین گسست و به علوم طبیعی پیوست و اُسلوب­های زیادی برای نشاندن به جایِ حقایق دینی تولید کرد. بخش اعظم علوم در دنیای متجدد در اخلاق و سیاست ریشه در فلسفه ‌ای دارد که وجه غالب آن ضدِّدین است. مسلمانان باید نحله­‌ های فکری در غرب (از آگوستین تا آکوییناس و از بیکن و دکارت تا ولتر، روسو، راسل و سارتر) را بشناسند، چنان ­که بسیاری از مورخان و محققان غربی به دقت در فلسفه و تاریخ تفکر اسلامی کاوش کرده ‌اند.

علم و تکنولوژی جدید

بین ریشه ‌های علوم غربی و اسلامی تفاوت­های ماهوی بسیاری است و تمجید صِرف از علوم غربی راه به جایی نمی‌برد. جامعه اسلامی باید ضمن شناخت دقیق علوم غربی راه خود را مشخص کند و تحت هیچ شرایطی کورکورانه از تمدنی که قدرت فن ­آوری ‌آن کل زنجیره حیات را تهدید می­کند، تقلید نکند.

زندگی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دنیای متجدد

انتقال قدرت به مردم و دموکراسی، نقش عوامل اقتصادی و مادی در سیاست، بحران‌­های اجتماعی، به هم ریختگی بنیاد خانواده، فردگرایی، روابط نژادی، مهاجرت، معضلات زیست­ محیطی و … شاخصه ‌هایی است که در این فصل بررسی می‌شود. به تعبیر استاد نصر لازم نیست کسی غیب‌گو باشد تا دریابد دنیای متجدد در بسیاری از زمینه ‌های اجتماعی دچار بحران است، اما اینها تمام حقیقت حیات دنیای غرب نیست.

آموزش جدید

آموزش در غرب برخلاف تصور سنتی «درخت دانش»؛ بدون ارتباط با همدیگر و ارزش‌های معنوی، درگیر کشمکش بین دین و اومانیسم(انسان ‌مداریِ) غیردینی است. مراکز آموزشی غرب، تأثیر زیادی در همه سطوح جامعه و حتی جهان خارج گذاشته‌، اهمیت این خزانه‌ های دانش و تحقیق؛ شناخت عمیق تاریخ و نظریه ‌های آموزش را ضروری کرده است. غیردینی کردن دانش، سلطه مادی، اشاعه «اصالت خِرَد» و بسیاری جهات دیگر در جهان ‌بینی اسلامی «مردود» و برای مسلمانان «خطرناک» است.

هنر در غرب

هنر از یک سو منعکس‌کننده جریانات عمیق فرهنگ غرب و بحران‌هایی است که دنیای متمدن با آن مواجه است و از سویی از عواملی است که عناصر و اشکال و نیروهای تشکیل‌ دهنده فضای فرهنگیِ غرب را به وجود آورده‌ اند. از نگاه پروفسور نصر ادبیات، هنرهای تجسمی و موسیقی (مخصوصاً موسیقی کلاسیک غربی) قابلیت‌های زیادی برای بررسی دارند.

شیوه زندگی جدید

شیوه زندگی غربی به مراتب بیش از فلسفه‌ ها و ایدئولوژی­های جدید بر جوانان مسلمان اثر می­گذارد. آزادی کامل فردی، فرار از سنت­ها، عصیان علیه نسل قبل، انقلاب در روابط جنسی، کشفِ تن، پرستش ستارگان ورزش و موسیقی و دهها مؤلفه دیگر جنبه‌ های گوناگون شیوه زندگی مسحورکننده غربی است که بر بسیاری از جوانان اثر گذاشته است.

  1. پاسخ به معارضه ‌های جدید براساس کتاب «جوان مسلمان و دنیای متجدد»

جوان مسلمان در چهار عرصه باید خود را برای پاسخ به دنیای متجدد تجهیز کند:

  1. بخش دینی، فکری و معنوی

جوان مسلمان باید قوّت ایمان خود را حفظ کند و اعتماد خود به صدق و اعتبار وحی اسلامی را حفظ کند. متفکران اسلامی باید اسلام را به زبان روز معرفی کنند تا جوانان بفهمند چه نیرویی در اسلام وجود دارد که توانسته است بعد از ۱۴۰۰ سال هم­ چنان راهی برای زیستن و رستگار شدن فراروی آدمیان باشد.

  1. ساحت‌­های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی

جوان مسلمان نباید با احساس انفعال حملات متجددان به ساختار سنتی خانواده و نظایر آن را بپذیرد، آن­چنان که گویی این انتقادات حقایقی اثبات شده ‌اند. در اقتصاد نیز ضروری است از محسنات پیوستگیِ همیشگی اقتصاد با اخلاق در تمدن اسلامی و مخاطرات تبدیل شدن اقتصاد به یک «علم» مستقل از آدمی و فارغ از معنویت غافل نشود. جوان مسلمان در سیاست نباید به سادگی تسلیم این تصور شود که دموکراسی غربی شکلِ آرمانی حکومت است، قرن­ها مشارکت در حکومت، در کشورهای اسلامی و یا حداقل در جوهره اسلام موجود بوده و هنوز می‌توان نظریه‌ هایی از آن استخراج کرد.

  1. بخش هنر

جوان مسلمان باید با سنت هنری خاص خود و غنای میراث آن (که براساس مراتب ارزشی و فلسفه هنر، متفاوت و برتر از هنر غربی است) آشنا باشد و اهمیت، شکوه آرایه‌ های ادبی، شعر عرفانی، خوش­نویسی و دیگر هنرهای اسلامی را درک کند و خود را در برابر هنرهای دنیای جدید تهی‌دست احساس نکند.

  1. شیوه زندگی

جوان مسلمان باید در مقابل بسیاری از جنبه ‌های زندگی جدید مقاومت کند، از نبایدها بپرهیزد و از کردارهای مبتنی بر فکر عصیان فرد در مقابل خداوند (که به شهادت فرم زندگی جوانان در دنیای متجدد؛ در خشونت، اعتیاد و بی ‌بند و باری تجلی یافته) دوری کند. جوان مسلمان باید به سنت جاودان و فرهنگ غنی اسلامی و آموخته ‌های وحی مؤمن بماند و مسلم بداند برخلاف آنچه ممکن است در ظاهر بنماید؛ هیچ وضعیت بشری و هیچ جهانی وجود ندارد که نتوان تعالیم اسلام را در آن اِعمال کرد. اسلام آیینی جاودان برای همه انسان‌ها در همه اعصار، زمان­ها و مکان­‌هاست.[۵۷]

جهاد و مقاومت اسلامی

جهاد دفاعی از ارکان شریعت اسلامی است که در دوره معاصر مورد سوء‌استفاده دشمنان اسلام و افراطیون مسلمان نظیر داعش قرار گرفته است. «وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُم وَلا تَعتَدُوا إِنَّ اللهَ لا یُحِبُّ الْمُعتَدِینَ» (سوره بقره: آیه ۱۹۰): «و در راه خدا با کسانى که با شما مى­جنگند بجنگید، اما از اندازه در نگذرید، زیرا خداوند تجاوزکاران را دوست ندارد.»

براساس آیه مذکور اذن جهاد دفاعی به صورت مشروط داده شده یعنی در صورت حمله نظامی دشمن؛ بر مسلمانان واجب است با دفاع از خود؛ در مقابل دشمن متجاوز ایستادگی کنند. در جهاد نباید تجاوز و ظلم شود (که در کتب فقهی بحث شده) برای مثال استفاده از سلاح‌های کشتارجمعی و کشتن و آزار و اذیت اسیران جنگی ممنوع است.

حکیم نصر در فصل «عدالت الهی و انسانی، صلح و جنگ» کتاب «قلب اسلام» با تبیین جهاد در ادیان یهودی، مسیحی و اسلام و تاریخ بشر؛ «جهاد دفاعی» در اسلام را امری مشروع و مطابق با فطرت بشر معرفی کرده است. براساس آیات قرآنی و فتاوی علمای اسلام؛ در این جهاد دفاعی که عین عدالت است در جنگ از ظلم و وحشی‌گری باید اجتناب ‌شود.

استاد نصر جهاد و مقاومت در برابر ظلم را آرمانی انسانی و اسلامی وَ عدالت را منوط به ستیز با ظلم و نابرابری می‌داند. ایشان جنبه ‌های جهادی اسلام را با بیانی رسا و صریح عنوان می ‌کند و گردن نهادن به ظلم را بدتر از خود ظلم می‌خواند،[۵۸] اما تأکید می­کند که این جهاد باید بسیار هوشمندانه صورت گیرد تا بهانه‌ای برای دشمنان فراهم نشود. می­توان گفت زندگی و عمل عادلانه؛ افزون بر پیروی از شریعت و عمل به اصولی که پیش از این از قرآن و حدیث ذکر شد، مستلزم ظلم ‌ستیزی نیز هست.

در دو قرن گذشته کلیه افرادی که علیه مهاجمان یا اشغال­گران در آفریقای غربی، الجزایر، بوسنی، کوزوو، فلسطین، کشمیر یا فیلیپین علیه مهاجمان یا اشغال­­گران بیگانه به نام جهاد به نبرد پرداخته‌اند، نبردشان جنبه دفاعی داشته است.[۵۹] حکیم نصر امیرالمؤمنین علی(ع) را نماد کامل مجاهد اسلامی معرفی می‌­کند که جوانمردی، عدالت و مقاومت را با هم در عمل عجین کردند و از برخی مجاهدین بارز مقاومت اسلامی معاصر نظیر امیر عبدالقادر، عبدالکریم، عمر مختار در شمال افریقا، شیخ شامل در قفقاز و احمد شاه مسعود را در افغانستان نام می­برد.[۶۰] ایشان در گفتگو با این فقیر از مجاهدت‌های مردم ایران در دوره دفاع مقدس تمجید نمودند‌ و خود و همسر محترمشان از برخی فرماندهان دفاع مقدس مانند سردار سید رحیم صفوی با احترام و بزرگی یاد کردند.

برخی جاهلان که حکیم نصر را به ترویج اسلام رحمانی به مفهوم وادادگی در مقابل دشمنان اسلام متهم می‌کنند، خوب است با اندکی حریت علمی؛ فصل «عدالت الهی و انسانی، صلح و جنگ» کتاب «قلب اسلام» پروفسور نصر را بخوانند تا دریابند ایشان چگونه در بافت فکری جهان غرب، حکیمانه به دفاع منطقی و علمی از اصل جهاد پرداخته‌ و اسلامی که معرفی می­­کند؛ براساس قرآن و روایات معتبر و بدون افراط و تفریط است.

مواضع سیاسی در امور بین‌الملل

پروفسور نصر در مذاکرات حضوری یا تلفنی از واشنگتن به لندن با این حقیر؛ بارها با ابراز مخالفت شدید خود با دخالت‌­های دولت آمریکا در امور جهان اسلام به خصوص در امور ایران و عراق؛ بر مخالفت با صهیونیسم و اشغال فلسطین تأکید کرده‌ و مخالفت خود را با وهابیسم، سلفیسم، بنیادگرایی دینی، افراط‌ گرایی دینی، طالبان، داعش و سیاست‌­های عربستان ابراز داشته است. ایشان علیرغم مصادره منزل مسکونی­ و اموالشان در اوایل انقلاب و سم­ پاشی ­های مکرر برخی روزنامه‌ های تندرو، هیچ­گاه علیه جمهوری اسلامی ایران موضع مخالف نداشته و بارها از مواضع مقتدرانه رهبری ایران علیه زیاده ‌خواهی­های آمریکا و اسراییل تقدیر کرده است. وهابی ‌ها و رسانه ‌های عربستان در موارد متعدد تبلیغات شدیدی علیه ایشان داشته‌ اند و به ویژه پس از انتشار کتاب «شناخت قرآن»، تبلیغات وهابی ‌ها علیه ایشان تشدید شده است.

حکیم نصر و علمای اسلام

حکیم نصر برای مراجع و علمای ایران به خصوص علامه سید محمدحسین طباطبائی، آیت ‌الله سید محمدکاظم عصار[۶۱]، آیت‌ الله سید ابوالحسن رفیعی­ قزوینی[۶۲]، آیت ‌الله مطهری، آیت‌ الله حسن‌ زاده آملی و آیت‌ الله جوادی ­آملی احترام بسیار قائل است. علمای بزرگی نظیر علامه طباطبایی، آیت‌ الله عصار و آیت ‌الله رفیعی ­قزوینی از اساتید ایشان بوده‌ اند.

پاسخ به تاریخ

برخی افراد از پروفسور نصر برای قبول منصب فرهنگی – سیاسی در مدت کوتاه چندماهه در دفتر فرح دیبا انتقاد کرده‌ اند و برخی نیز گفته ‌اند: اگر معنویت ایشان نجات ‌بخش بود؛ خود را از گرفتاری این منصب نجات می‌داد وَ با این روش سعی در کم­ رنگ کردن اهمیت تعالیم ایشان نموده ­اند. اولاً این ادعا با روش غیرعلمی صورت گرفته؛ نقد معرفتی هر عالِم باید مبتنی بر تحلیل آرای او باشد. از آن مهم­تر آیا تنها ایشان در حکومت سلطنتی منصب داشته و  قابل تخطئه است، یا سنت پذیرش منصب در نظام خلافت و سلطنت به منظور اصلاح و خدمت به دین و ملت، ‌بخشی از سیره و سنت بزرگان دین بوده است؟ از این رو مرور کوتاهی در تاریخ سیر قبول منصب از سوی بزرگان اسلام می‌شود:

حضرت سلمان فارسی صحابی خاصِّ رسول خدا (ص) و امیرالمؤمنین علی و حضرت فاطمه (علیهم­ السلام) در دوره خلافت خلیفه دوم که از منظر شیعیان خلافتش غصب منصب امام علی (ع) بوده؛ تا پایان عمر شریف خود عهده ­دار منصب استانداری مدائن بود.[۶۳] علی بن یَقطین(۱۲۴-۱۸۲هـ.ق.) محدث، فقیه و متکلم و از بزرگان شیعه در دوران امام جعفرصادق و امام موسی کاظم (علیهم­ السلام) هر چند شیعه بود، اما از وزیران حکومت عباسی و مورد اعتماد آنها بود.

علی بن یقطین در دربار عباسیان ابتدا از کارگزاران مهدی عباسی بود که به سِمَت دیوان امور برگزیده شد، در زمان هادی عباسی جایگاه او در دستگاه خلافت عباسی مهم ‌تر شد، تا آنجا که انگشتر و مُهر خلافت به دست او سپرده شد و از نزدیکان هارون ‌الرشید بود. عالمان شیعی نظیر نجاشی، شیخ طوسی، علامه حلی، ابن شهر آشوب، مامقانی و سید ابوالقاسم خویی؛ علی بن یقطین را از خواصِّ یاران امام موسی ­کاظم (ع) شمرده‌ اند که جایگاه والایی نزد آن امام داشته و هیچ‌­کس سرزنشی نسبت به او گزارش نکرده است. این بزرگان علی بن یقطین را فردی دارای کتاب، فقیه، متکلم، ثقه، جلیل‌ القدر و مورد اعتماد توصیف کرده ‌اند که خدمات زیادی به شیعیان نمود.

حکیم ابوعلی ­سینا (۳۷۰-۴۲۸هـ.ق. / ۹۸۰-۱۰۳۷م.) فیلسوف و پزشک بی ‌نظیر جهان اسلام با دربار سامانیان همکاری داشت. خواجه نصیرالدین طوسی (۵۹۷-۶۷۲هـ.ق.) حکیم و متکلم معروف در دستگاه هولاکوخان مغول مشاور بود. خواجه­ نویسنده کتاب‌ ها و رساله ‌های بسیاری در علم اخلاق، منطق، فلسفه، کلام، ریاضیات و نجوم است. «اخلاق ناصری»، «اوصاف ­الاشراف»، «أساس ­الاقتباس»، «شرح ­الاشارات»، «تجریدالاعتقاد»، «جامع ­الحساب» و کتاب مشهور «زیج ایلخانی» و «تذکره فی علم الهیئه» در علم نجوم از آثار مهم او هستند. او هم ­چنین رصدخانه مراغه و کتابخانه مراغه را با بیش از ۴۰۰ هزار جلد کتاب بنا نهاد. قابل ­ذکر است که کتب ابن ‌سینا و خواجه نصیرالدین طوسی امروز نیز جزو منابع اصلی دروس عالی حوزه ‌های علمیه شیعه در مباحث حکمت و کلام است.

علامه حلی (۶۴۸-۷۲۶هـ.ق.) فقیه و متکلم معروف شیعه، مؤلف «تذکره الفقهاء»، «قواعد الاحکام» و «مختلف­ الشیعه» که کمال ‌الدین میثم بحرانی (۶۳۶ – ۶۷۹یا۶۹۹هـ.ق.) شارح معروف نهج ‌البلاغه از شاگردان اوست، محقق کرکی (م. ۹۳۸هـ.ق.) مرجع عالی ­مقام تشیع و  مؤلف جامع ­المقاصد، شیخ بهایی، میرداماد و علامه مجلسی صاحب «بحارالانوار» از شخصیت­های طراز اول حکومت سلطنت صفویه بودند. شیخ بهایی علاوه بر آن که شیخ ‌الاسلام بود، صدارت شاه عباس را برعهده داشت. همه این شخصیت ‌ها به ویژه جناب شیخ بهایی منشأ خدمات بسیاری به اسلام و مسلمین و ایران شدند. علمای شیعه توسط شاهان صفوی به عنوان شیخ ‌الاسلام منصوب می ‌شدند و با سلطنت همکاری می ‌کردند. شیخ ‌الاسلام بالاترین منصب دینی شیعی در دوره صفوی و پس از آن تا پایان دوره قاجار بود. وظایف و اختیارات شیخ ‌الاسلام در دوره زندیه و قاجار نیز کمابیش پایدار ماند، اما در دوران پهلوی لقب شیخ‌ الاسلام از مناصب رسمی حذف شد.

رسیدگی به امور حسبیه، عزل و نصب قضات، حضور در مراسم و تشریفات گزینش سلطان و تاج‌ گذاری، صدور اجازات و گواهی‌­های علمی از اختیارات شیخ‌ الاسلام بود و علاوه بر پایتخت، شهرهای مختلف نیز شیخ‌ الاسلام داشتند.  محمدباقر مجلسی و شیخ بهایی در اصفهان، حر عاملی در مشهد و ملا محمدطاهر قمی در قم را می‌ توان پر نفوذترین شیخ‌ الإسلام ‌ها دانست.[۶۴] حسین بن عبدالصمد حارثی عاملی را نخستین شیخ ‌الاسلام دولت صفویه می­­دانند.

اسامی برخی از افرادی که در حکومت صفویه و پس از آن منصب شیخ‌ الاسلامی داشته ‌اند: محقق ­کرکی؛ شیخ‌ الاسلام پایتخت در دوره شاه طهماسب – حسین بن عبدالصمد حارثی­ عاملی؛ شیخ‌ الاسلام پایتخت (قزوین) در زمان شاه طهماسب – محقق سبزواری؛ شیخ‌ الاسلام پایتخت (اصفهان) در زمان شاه عباس دوم – خطیب کرمانشاهی؛ شیخ ‌الاسلام کرمانشاه – شیخ حر عاملی؛ شیخ ‌الاسلام خراسان در زمان سلطان سلیمان –  شیخ بهایی؛ شیخ ‌الاسلام هرات در زمان شاه طهماسب و شیخ‌ الاسلام پایتخت (اصفهان) در زمان شاه اسماعیل دوم – میر محمدصالح خاتون‌ آبادی؛ شیخ ‌الاسلام پایتخت (اصفهان) در زمان سلطان حسین – علامه مجلسی؛ شیخ ‌الاسلام پایتخت (اصفهان) در زمان سلطان سلیمان و سلطان حسین – میر محمدحسین خاتون‌ آبادی؛ شیخ‌ الاسلام پایتخت (اصفهان) در زمان سلطان حسین تا پایان حکومت صفوی.

برخی تألیفات پروفسور نصر عبارتند از: «آموزه ‌های صوفیان از دیروز تا امروز»، «جوان مسلمان و دنیای متجدد»، «اسلام و تنگناهای انسان متجدد»، «تاریخ فلسفه اسلامی»، «سه حکیم مسلمان؛ ابن­ سینا، ابن ­عربی و سهروردی»، «قلب اسلام»، «آرمان ‌ها و واقعیات اسلامی»، «هنر اسلامی و معنویت»، «مقدمه ‌ای بر اصول جهان‌ شناسی اسلامی»، «نیاز به علم مقدس»، «دین و نظام طبیعت»، «هنر مقدس در فرهنگ ایرانی»، «سنت عقلانی اسلامی در ایران»، «معرفت و معنویت»، «معارف اسلامی در جهان معاصر»، «نظر متفکران اسلامی در باره طبیعت».  در سال ۲۰۰۱ کتابخانه فیلسوفان زنده در آمریکا کتابی با عنوان «فلسفه سیدحسین نصر» در هزار صفحه در باره اندیشه‌ های فلسفی و عرفانی پروفسور نصر منتشر کرد.

معرفی برخی کتب حکیم نصر

«معرفت و معنویت»

کتاب «معرفت و معنویت»[۶۵] از جمله ماندگارترین آثار حکیم نصر در حیطه فلسفه محض است. این کتاب مهم ‌ترین اثر و از دشوار‌ترین نوشته ‌های ایشان به شمار می‌رود و در طول سه دهه‌ که از چاپ متن اصلی آن به زبان انگلیسی می­ گذرد، هم­چنان مورد استقبال شایان فیلسوفان غربی و حتی متکلمان مسیحی و یهودی است. این اثر نفیس علاوه بر تدریس در برخی از دانشگاههای آمریکا، به زبان ­های آلمانی، فرانسوی، ترکی، اسپانیایی، بوسنیایی و … ترجمه شده است. این اثر پاسخی است به تهاجم نحله ‌های گوناگون تفکر جدید غربی که سال‌هاست ایران و سایر کشورهای اسلامی و حتی فراسوی آنها؛ تمام کشورهای غیرغربی را نشانه گرفته ‌اند و می‌کوشند معرفت را از معنویت جدا سازند و آن را به مرتبه ‌ای نسبی و محدود به عوارض مادی و زمانی تنزل دهند. این تهاجم؛ در ایران  از دوران قاجاریه آغاز شد و به صورت روزافزون شدت گرفت. طی بیست سال اخیر نیز از حدت و شدت آن کاسته نشده است.

مؤلف امیدوار است در شرایط کنونیِ ایران که بحث ‌های پر دامنه‌ ای در دانشگاهها و حوزه‌های علمیه پیرامون معرفت دینی در جریان است و تلاش­هایی جهت ایجاد وحدت بین علم سنتی اسلامی و آنچه از غرب وارد شده و در دانشگاهها تدریس می ‌شود، صورت می­گیرد؛ این اثر راهگشای علاقه ‌مندان به معارف حقیقی باشد و آنها را بیش از پیش با عوامل و شرایطی که باعث جدایی معرفت از معنویت شده آشنا سازد. این کتاب در چارچوب تفکر «حکمت خالده» به نگارش درآمده است.[۶۶]

کتاب «معرفت و معنویت» مشتمل بر دَه فصل، به ترتیب در موضوعات ذیل بحث نموده است: «معرفت و قداست ‌زدایی»، «سنت چیست؟»، «بازیابی امر قدسی: احیای سنت»، «علم قدسی»، «انسان خلیفه‌ الله و انسان عاصی»، «جهان هم­ چون تجلی الهی»، «سرمدیت و نظم زمانی»، «هنر سنتی؛ سرچشمه معرفت و رحمت»، «معرفت اصیل و تکثر صور قدسی» و «شناخت امر قدسی؛ طریق رستگاری». کتاب مذکور توسط دکتر انشاءالله رحمتی ترجمه و در سال ۱۳۸۰ در تهران توسط انتشارات دفتر پژوهش و نشر سهروردی، با مقدمه مؤلف برای ترجمه فارسی در ۶۷۲ صفحه انتشار یافته است.

 

 

«هستی­ شناسی فلسفه در ایران»

کتاب «هستی­ شناسی فلسفه در ایران»[۶۷] (An Anthology of Philosophy in Persia)  در حوزه فلسفه اسلامی از اهمیت بسیار برخوردار است. این کتاب در پنج جلد و حدود ۲۵۰۰ صفحه با همکاری دکتر مهدی امین ­رضوی منتشر شده و کلیه مکاتب‌ فلسفی ما از زرتشت تا قرن بیستم را معرفی کرده است.

«فلسفه در سرزمین نبوت؛ فلسفه اسلامی از آغاز تا امروز»[۶۸] 

این کتاب در ۴ بخش تدوین شده: بخش اول: ۱. فلسفه اسلامی و مطالعه آن، مطالعه فلسفه اسلامی در غرب در دوران اخیر، یک طرح کلی. ۲. معنا و نقش فلسفه در اسلام. ۳. حکمت الهی و کلام. بخش دوم؛ مسائل فلسفی: ۴. مسئله وجود و ماهیت و وجودشناسی در فلسفه اسلامی، اهمیت موضوع، پیمایشی تاریخی درباره مطالعه وجود و ماهیت در اندیشه اسلامی، معنای وجود و ماهیت در اندیشه اسلامی، معنای وجود و ماهیت، تمایز میان وجود و ماهیت، مسئله عرضیت وجود، «ضرورت، امکان، امتناع»، مفهوم حقیقت وجود، وحدت، تشکیک و اصالت وجود، وحدت وجود، تشکیک وجود، اصالت وجود، تجربه وجود. ۵. فلسفه اسلامی پساسینوی و مطالعه وجود. ۶. پرسش­های معرفت ‌شناسی: روابط میان عقل، استدلال و شهود در درون چشم‌اندازهای فکری اسلامی گوناگون.

بخش سوم؛ فلسفه اسلامی در تاریخ: ۷. چارچوبی برای مطالعه تاریخ فلسفه اسلامی، خاستگاه فلسفه اسلامی، مشائیان اولیه، فلسفه اسماعیلی، فیلسوفان مستقل طی قرون اولیه، متکلمان بر علیه فیلسوفان، فلسفه اسلامی در اسپانیا، سهروردی و مکتب اشراق، تلفیق میان مکاتب فکری مختلف، مکتب اصفهان و فلسفه در هند و ترکیه عهد عثمانی، فلسفه اسلامی در جهان اسلام معاصر، فلسفه فنون مختلف. ۸. ابعاد سنت فکری اسلامی: کلام، فلسفه و معنویت، کلام متقدم، معتزله، ابوالحسن اشعری و مذهب اشعری متقدم، ماتریدیه و طحاویه، مذهب اشعری متأخر، کلام در جهان جدید، پیام مذهب اشعری، کلام شیعی، فلسفه اسلامی، فلسفه مشائی متقدم، وجودشناسی و جهان ‌شناسی سینوی، برخی فیلسوفان مستقل، فلسفه هرمسی ـ فیثاغوری و اسماعیلی، فلسفه اسلامی در سرزمین­های غربی اسلام، سهروردی و مکتب اشراق، فلسفه اشراقی چیست؟ از سهروردی تا مکتب اصفهان، فلسفه اسلامی و سهروردی. ۹. عمر خیام شاعر ـ دانشمند در مقام فیلسوف. ۱۰. فلسفه در آذربایجان و مکتب شیراز، مراکز فعالیت فلسفی در جهان اسلام، مکتب آذربایجان، مکتب شیراز، فیلسوفان بزرگ مکتب شیراز، میرصدرالدین دشتکی، جلال‌ الدین دوانی، غیاث ‌الدین منصور دشتکی، شمس ‌الدین خفری، مکتب شیراز و فلسفه اسلامی در هند.                ۱۱. بازبینی مکتب اصفهان، میرداماد؛ بنیان‌ گذار مکتب اصفهان، میرفندرسکی، شاگردان نسل اول، ملاحظات پایانی. ۱۲. ملاصدرا و شکوفایی کامل فلسفه نبوی، ملاصدرا، شکوفایی کامل فلسفه نبوی در آموزه ‌های ملاصدرا، فلسفه وجود، کتاب مقدس، نبوت و اشراق، فرشته ‌شناسی، معادشناسی و علم ‌النفس قدسی، عالم خیال، حرکت جوهری. ۱۳. از مکتب اصفهان تا مکتب تهران، مکتب اصفهان در واپسین دوره فعالیتش، سرآغاز مکتب تهران، حکمای اربعه و تأسیس کامل مکتب تهران؛ «آقاعلی حکیم مدرس، آقا محمدرضا قمشه‌ ای، میرزا ابوالحسن جلوه، میرزا حسن سبزواری»، پس از حکمای اربعه مؤسس، اهمیت مکتب تهران. بخش چهارم؛ وضعیت کنونی: ۱۴. تأملاتی درباره اسلام و تفکر مدرن. ۱۵. فلسفه در سرزمین نبوت، دیروز و امروز.

«گلشن حقیقت»

کتاب «گلشن حقیقت» [۶۹] در عرفان و اثری با خوانشی امروزین از تصوف و معنویت اسلامی، با نگاهی کارکردی و عمل­ گرایانه، فارغ از جریان‌های عرفانی کاذب است. امروز عرفان اسلامی در کشورهای مختلف با آداب و رسوم گوناگون تجلی یافته و ظهور آن در گرو خوانش دقیق از متون اصیل اسلامی یعنی قرآن و حدیث و رفتارهای معنوی پیامبر اسلام (ص) و اهل ­بیت عصمت و طهارت (علیهم­ السلام) است. به این اثر باید فارغ از دیگر آثار استاد نصر نگریست، چرا که مؤلف در این اثر براساس تجارب شخصی و الهامات درونی خود، عرفان و حکمت اسلامی را که شامل مباحث عمیق و دشوار است؛ با بیانی شیوا در اختیار مخاطبان قرار می­ دهد. این کتاب توسط دکتر انشاء‌الله رحمتی به فارسی ترجمه شده است.[۷۰]

کتاب «گلشن حقیقت» حاصل بیش از پنجاه سال تحقیق آکادمیک و مشارکت وجودی و عملی عارف الهی سید حسین نصر در تصوف است. مؤلف دستاوردهای تجربی و عملی‌ خود در حوزه تصوف، آشنایی با طریقت‌های گوناگون و دیدار با شیوخ و اساتید مختلف را در این کتاب به رشته تحریر درآورده است. این اثر از چهار بخش، شش فصل و دو پیوست تشکیل شده است. قبل از آغاز فصل ‌ها؛ کتاب مشتمل بر پیشگفتار مفصلی از مترجم است. مترجم در مقدمه به موضوعاتی از قبیل معرفی امروزین عرفان اسلامی، تردیدهایی درباره هویت عرفان، زدودن پاره‌ای از کژفهمی ‌ها، علم ادریسی، حدیث و جبرئیل، تشبیه و تنزیه و بهشت وصال پرداخته است.

 بخش نخست این اثر تحت ­عنوان «معنای انسانیت» است. حکیم نصر در این فصل درباره موضوعاتی از قبیل «پرسش ناگزیر»، «زندگی سفر است»، «عبودیت»، «تفسیر سوره فاتحه»، «انسان­ کامل»، «کسی بشویم و هیچ­کس بشویم» سخن گفته است. بخش دوم مشتمل بر چهار فصل است. «حقیقت» عنوان فصل دوم است. مؤلف در این فصل به بررسی معنای حقیقت ‌پرداخته، می‌گوید: « منصور حلاج عارف نام ‌آور قرن دهم/ چهارم گفت «اَنَا الحَقّ»، یعنی «من حقیقت ‌ام، من حق ‌ام» و جانش را بر سر این گفته نهاد، زیرا بسیاری معنای حقیقی این کلمات را اشتباه تفسیر کردند. در عین حال این کلمات به سان ترجیع ‌­بند مکرر طی هزار سال گذشته در تاریخ تصوف طنین‌ انداز بوده است. چیست این حقیقت که حلاج از آن سخن گفت، جان خویش را بر سر آن نهاد و همه صوفیه سعی کرده‌ اند به آن دست یابند و دست ‌یابی به آن را برترین غایت زندگی بشر دانسته ‌‌اند؟»[۷۱]

 مؤلف در فصل دوم به موضوعاتی نظیر «حقیقت الهی»، «وحدت وجود»، «خلقت و نظام تجلی»، «مشاهده خلقت»، «عالم صغیر بشری»، «واقعیت شر» و «لزوم هدایت عالم» می­پردازد. فصل سوم با عنوان «عشق و زیبایی» به مباحث «نقش عشق و زیبایی در حیات معنوی»، «ماهیت عشق»، «عشق الهی»، «جمال الهی، انسانی و کیهانی»، «صلح» و «سلام» می ‌پردازد. «خیر و شر» عنوان فصل چهارم است. در این فصل مباحث «نسبت عمل با نفس»، «اعمال نیک و بد»، «اهمیت معنوی ادب» و «تأثیر روحانی علم» تبیین می‌شود. مؤلف در فصل پنجم که آن را «چگونه به گلشن حقیقت برسیم» نامیده؛ مباحث «صراط مستقیم»، «طریقت»، «مرشد»، «مرید»، «سماع»، «آداب طریقت»، «دانش درمان نفس» و «احوال و مقامات و فضایل» طرح می‌شود.

بخش سوم کتاب با عنوان «دست‌یابی به مرکز تصوف، دیروز و امروز» است. استاد نصر ذیل نخستین عنوان این فصل (اینجا و اکنون) می­نویسد: «مادام که در مرتبه بشری قرار داریم، صرف ‌نظر از این که کجا باشیم و در چه زمانی زندگی کنیم؛ ­هم­چنان از اینجا و اکنون جدایی‌ ناپذیریم. اینجا و اکنون به واسطه پیوندی ناگسستنی با آگاهی بشری پیوند یافته‌ اند.»(ص۲۹۷). ایشان در این بخش به مباحث «ادبیات»، «موسیقی»، «اخلاق معنوی»، «شیوه‌ های تحقیق معنوی»، «آموزه‌ های مابعدالطبیعی و جهان‌ شناسانه»، «ولایت»، «مقبره‌ های صوفیانه» و «تصوف در جهان اسلام معاصر» می‌پردازد.

 بخش چهارم مشتمل بر دو پیوست است: پیوست نخست تحت عنوان «سنت صوفیه و طریقه ‌های صوفیه؛ تأملاتی در تجلی تصوف در زمان و مکان» و پیوست دوم «سنت تصوف و عرفان نظری» است. عارف الهی سید حسین نصر در این دو پیوست به مباحث «معنای تاریخ تصوف»، «منشأ تصوف»، «نخستین صوفیه»، «مکتب بغداد»، »مشرق و مغرب جهان اسلام»، «تاریخچه سنت عرفان نظری»، «جهان عرب»، و «کشورهایی چون ترکیه، هند، چین و ایران» می‌پردازد.[۷۲]  

عناوین بخش­ها و فصل­های کتاب عبارتنداز: بخش اول / فصل اول؛ معنای انسانیت، پرسش ناگزیر، زندگی سفر است، ما که هستیم؟، عبودیت، تفسیر سوره فاتحه، انسان کامل، ما در این دنیا به چه کار مشغولیم و در این دنیا به چه کار باید مشغول باشیم؟، کسی بشویم هیچ‌کس بشویم. – بخش دوم / فصل دوم؛ حقیقت، محوریت معرفت برای عرفان اسلامی، عرفان نظری و کارکرد آن در حیات معنوی، حقیقت الهی، وحدت وجود، خلقت و نظام تجلی، مشاهده خلقت، سلسله مراتب کلی [یا کیهانی] مراتب وجود، عالم صغیر بشری، واقعیت شر و لزوم هدایت، شناخت حقیقت و رستگاری. – فصل سوم؛ عشق و زیبایی، نقش عشق و زیبایی در حیات معنوی، ماهیت عشق، اهمیت روحانی عشق بشری، عشق الهی، آیا باید عاشق بود تا به گلشن حقیقت رسید؟، جمال الهی و انسانی و کیهانی، صلح و سلام.

فصل چهارم: خیر و عمل بشر اعمال نیک و بد، نسبت عمل با نفس، ثمرات و عمل و وارستگی: اخلاص و فتوّت، اهمیت معنوی ادب، عمل کردن با حقیقت ‌ عمل کردن با عشق و رحمت، تأثیر روحانی عمل، استغناء و تسلیم و تسلیم: عامل به اراده الهی بودن، ارواح ما اجساد ما است اجساد ما ارواح ما، نیایش: تجمیع [یا تلفیق] بدن و نفس و روح. – فصل پنجم؛ چگونه به گلشن حقیقت برسیم، صراط مستقیم، طریقت، وَلایت، ولایت چیست؟، مرشد/ مرید، آداب طریقت: اعمال صوفیه، سماع، هدف اعمال صوفیانه، دانش درمان نفوس، رابطه مرید و مراد، اقتداء به پیامبر (ص)، احوال و مقامات، فضایل. – بخش سوم / فصل ششم؛ دست­یابی به مرکز تصوف دیروز و امروز اینجا و اکنون، تصوف چه چیزی برای عرضه دارد؟، معرفت مابعدالطبیعی [یا حکمی]، ادبیات، موسیقی، اخلاق معنوی، شیوه‌ های تحقق معنوی، آموزه ‌های مابعدالطبیعی و جهان ­شناسانه، ولایت، مقبره‌های صوفیه، آیا انسان ‌های معاصر می ‌توانند از میراث تصوف بهره‌ ای ببرند؟، تصوف در جهان اسلام معاصر، تصوف در غرب دیروز و امروز، ورود به گلشن حقیقت غایت حیات بشری.

بخش چهارم/ پیوست یک؛ سنت صوفیه و طریقه ‌های صوفیه: تأملاتی در تجلی تصوف در زمان و مکان، معنای تاریخ تصوف، نخستین صوفیه، مکتب بغداد، مکتب خراسان، دوران تثبیت و تلفیق، دو غزالی، تصوف پس از دو غزالی (تصوف در قرن۱۲/۶)، مشرق جهان اسلام، غرب جهان اسلام، طریقه صوفیه چیست؟، طریقه‌ های اصلی صوفیه، عراق، ایران و آسیای مرکزی، هندوستان، بخش شرقی جهان عرب و شمال آفریقا، جنوب صحرای آفریقا، ترکیه و قفقاز و شبه ­جزیره بالکان. – پیوست دو؛ سنت تصوف و عرفان نظری، تاریخچه سنت عرفان نظری، نخستین شالوده عرفان نظری، جهان عرب، ترکیه در دوران حکومت عثمانی، هند اسلامی، آسیای جنوب شرقی، چین، ایران، موضوع بحث عرفان نظری چیست؟، عرفان نظری و ورود به گلشن حقیقت.

«شناخت قرآن: ترجمه و تفسیر قرآن»[۷۳]

«شناخت قرآن: ترجمه و تفسیر قرآن» بهترین اثر قرآن ‌شناسی حکیم نصر به زبان انگلیسی است که با استقبال گسترده ‌ای مواجه شده است. (اهمیت این اثر ارزشمند در نوشتاری به طور مجزا  تبیین‌ می­شود.)

«سه حکیم مسلمان»

«سه حکیم مسلمان»، کتابی درباره ابعاد اندیشه عرفانی ابن‌ سینا، شیخ اشراق و ابن­ عربی است. عنوان اصلی کتاب «Three Muslim Sages» این کتاب شامل پیشگفتاری کوتاه از رابرت سلیتر مدیر مرکز تحقیقات در ادیان جهانی و مقدمه ‌ای از مؤلف بر ترجمه فارسی کتاب است. کتاب از سه فصل تشکیل شده است: فصل اول درباره زندگی، مجموعه آثار، وجودشناسی، جهان ‌شناسی، علم و نفس، دین و وحی، فلسفه باطنی و مکتب ابن ‌سینا (۳۷۰-۴۲۸هـ.ق.) است. در فصل دوم پیرامون زمینه تاریخی و آثار شیخ اشراق(۵۴۹-۵۸۷هـ.ق.) و منابع و مبانی حکمت اشراق و مفاهیم اندیشه او از جمله طبقات دانایان، تمثیل و رمز جغرافیایی، نورالانوار، معاد و وصال معنوی، اهمیت حکایات تمثیلی و حکمت اشراقی بحث شده است. در فصل سوم میراث تصوف، مقام، تألیفات، منابع، زبان رمزی، وحدت وجود و وحدت ادیان از نظر ابن ­عربی (۵۶۰-ـ.۶۳۸هـ.ق.) تبیین شده است.

«آموزه­ های صوفیان»

کتاب «آموزه­های صوفیان»؛ بررسی دیدگاه های بنیادی تصوف مثل استفاده تصوف از عقل و وحی، رابطه تصوف با تشیع و مواجهه تصوف با معضلات و مشکلات جهان معاصر است. این اثر به زبان انگلیسی تألیف و توسط دکتر حسین حیدری و محمدهادی امینی به فارسی ترجمه شده است. عارف الهی سیدحسین نصر تصوف را طریقی می‌داند که خداوند در دامن اسلام قرار داده تا امکان تحقق سلوک معنوی برای پیروان قرآن فراهم گردد. از نظر ایشان سلوک عرفانی و معنوی در اسلام با ادیان دیگر دارای گوهر مشترک است. این کتاب ابتدا با عنوان «Sufi Essays» و بعدها با عنوان «Sufism Living» انتشار یافت.

گفتارهای این کتاب شامل سه بخش و یازده فصل است: ۱. آموزه ‌های بنیادین تصوف، شامل مباحثی چون جایگاه عقل و وحی، مقامات و احوال، ولایت؛ ۲٫ مباحثی پیرامون رابطه تشیع و تصوف و عرفان قرن هفتم و مکتب ابن عربی. ۳٫ مواجهه تصوف با مسائل جهان امروز (از قبیل عرفان و محیط زیست، عرفان و مدرنیته، عرفان و رویارویی با پیروان ادیان بزرگ). مترجمان تصریح کرده‌اند با توجه به مباحث کتاب؛ عنوان «آموزه ‌های صوفیان از دیروز تا امروز» زیبنده است. «پیشگفتار مترجمان» و «زندگی، افکار و آثار» دکتر نصر مقدم بر بخش اول ارائه شده است.

در بخش اول طی شش فصل، زمینه‌ ها و عوامل پایداری طلب عرفانی؛ تصوف و تمامیت و کمال انسان؛ وحی، عقل کلی و عقل جزئی در قرآن و عرفان اسلامی؛ سیمای پیر در ادب عرفانی فارسی، حالات و مقالات عارفان وَ عناصر پایدار عرفانی در جهان تحول ‌اندیش و نسبی‌ گرایی جدید بررسی شده است. سر فصل‌ های این بخش چنین است: زمینه‌ ها و عوامل طلب عرفانی؛ تصوف و تمامیت کمال انسان؛ وحی، عقل کلی و عقل جزئی در قرآن و عرفان اسلامی؛ سیمای پیر در ادب عرفانی فارسی؛ مقامات عارفان؛ عناصر پایدار عرفانی در جهان «تحول ‌اندیش و نسبی‌ گرای جدید». بخش دوم به بررسی تصوف در قرن هفتم و مکتب ابن­عربی و پیوند ماهوی تشیع و تصوف می‌پردازد و شامل دو فصل است: ابن ­عربی، عارف مشهور قرن هفتم و تأثیرات شگرف آن وَ پیوند ماهوی تشیع و تصوف. پایان ­بخش کتاب گفتاری است که در آن برنامه‌ ها و آموزه‌ های اسلام برای عرضه به دنیای جدید بررسی شده است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

«قلب اسلام»

کتاب «قلب اسلام»[۷۴] پس از رخداد ۱۱ سپتامبر به پیشنهاد انتشارات هارپر توسط پروفسور نصر تألیف شد و در سال ۲۰۰۴ در ۳۵۲ صفحه به زبان انگلیسی انتشار یافت و با استقبال متفکرینی نظیر پروفسور هوستون اسمیت[۷۵]، اسقف جان پلبی اسپانگ[۷۶]، خاخام میشل پالی[۷۷] ودیگر تشنگان حقیقت مواجه شد.[۷۸]

در آن شرایط سؤالات پیرامون تعالیم اسلام در غرب افزایش یافته بود و حملات شدیدی از جانب کشیشان افراطی و رسانه‌های دست­ راستی به اصل اسلام صورت می­گرفت، هم­چنین با معرفی برخی مفاهیم اسلام نظیر جهاد، شهادت، حقوق بشر و عدالت به صورت تحریف شده؛ تعرضات شدیدی به اسلام می­شد که هم­چنان ادامه دارد. در چنین شرایطی کتاب معتبری به زبان انگلیسی موجود نبود که تعالیم اسلام را با توجه به پرسش‌های غربیان و فضای فرهنگی ـ سیاسی غرب تبیین کرده باشد. حکیم نصر به عنوان مهم­ترین اسلام ‌شناس جهان غرب، پس از دریافت پیشنهاد از انتشارات هارپر، به عنوان یک وظیفه دینی و علمی؛ کتابی در معرفی اصول و فروع و اخلاق اسلامی با توجه به نیازهای غربیان با تکیه بر منابع معتبر دینی به نگارش درآورد. کتاب «قلب اسلام» در چنین فضایی تألیف و با استقبال گسترده در غرب و شرق عالم مواجه شد و با ترجمه به زبان‌های مختلف، در سراسر جهان انتشار یافت.

 اهمیت کتاب «قلب اسلام»

 ۱. کتاب بر اساس مقتضیات زمان و مکان تألیف شده، نـه در فضایی ابسترکت و بدون ‌توجه به پرسش­ها و نیازهای معاصر. ۲. کتاب با تکیه بر منابع معتبر تفسیری، فقهی، روایی و تاریخی تألیف شده است. ۳. کتاب با روش مطالعات مقارنه‌ ای بین اسلام، یهودیت و مسیحیت تألیف شده و مؤلف به ویژه مفاهیم جهاد و شهادت را در بستر متون مذهبی و تاریخی مسیحیت و اسلام تبیین نموده است. البته در بخش اول کتاب که درباره توحید است و هم­چنین در سایر بخش‌ها، تشابهات و تفاریق اسلام با یهودیت و مسیحیت بیان شده و در عین حال با همدلی و تکیه بر ارزش‌های مشترک ادیان الهی؛ مبانی اسلام در بافت سنت وحی الهی به رسولان الهی نظیر موسی و عیسی؛ تبیین شده است.

۴. معارف نورانی اسلام از موضع عزت و حکمت (نه دفاعی) تبیین شده است. ۵. فهم جامعی از امهات ابعاد اعتقادی، اخلاق، معنوی و فقهی اسلام به صورت سیستماتیک تبیین شده است. ۶. کتاب علاوه بر جنبه کلامی؛ از جهت پدیدارشناسی نیز به ظهور و گسترش اسلام در جهان پرداخته و تفاوت‌های اسلام نظری با عملکرد برخی مسلمانان از طریق روش مقایسه ‌ای بین رفتار برخی مسیحیان و مسلمانان نشان داده شده است.

۷. پس از قرآن؛ حضرت محمد (ص) و امیرالمؤمنین علی (ع) به عنوان مهم­ترین شخصیت‌های مرجع اسلام‌ شناسی معرفی شده ‌اند که اسلام را باید در پرتو رفتار حکیمانه و رحمانی آنها شناخت. به خصوص امام علی (ع) به عنوان نماد عدالت، این گوهر گم ­شده بشریت معرفی شده­ اند. ۸. مانیفست سیاسی و نظریه عدالت اسلامی در نامه امام علی (ع) به مالک اشتر تبیین شده است. ۹. با بیان قرائت‌های مختلف از اسلام؛ نتیجه ‌گیری شده که اکثر مسلمانان با مدرنیته سکولار و بنیادگرایی مخالفند و صدای اسلام سنتی حرف آخر را در جهان اسلام می‌زند.

۱۰. اسلام سنتی نماینده اسلام اصیل است که با سکولاریسم و بنیادگرایی نسبتی ندارد. اسلام سنتی رهایی ‌بخش مبتنی بر سه منبع اصلی قرآن، سنت معصومین (علیهم ­السلام) و عقل است. اسلام سنتی اصیل دارای ابعاد اعتقادی، اخلاقی، معنوی، اقتصادی و سیاسی است و بالاخص در تشیع با زنده بودن اجتهاد؛ پاسخ­گوی نیازهای معاصر فکری و عملی انسان است. ۱۱. کتاب با نثری زیبا و جذاب نگارش یافته و با تبیین جذابیت­های تعالیم اسلامی؛ امید به آینده ­ای  روشن در پرتو پیروی از تعالیم نورانی اسلام را در روح جهانیان تشنه حقیقت دمیده است.

۱۲. کتاب حاوی احترام متقابل به دیگر فرهنگ‌ها و تمدن­هاست و بشر امروز را به گفتگو بین ادیان و تمدن‌ها دعوت می‌کند و معنویت نهفته در همه ادیان الهی را مبنای مشترک گفتوی بین ادیان و هم ‌زیستی مسالمت‌ آمیز می‌خواند. کتاب «The Heart of Islam» توسط محمدصادق خرازی به فارسی ترجمه و به نام «قلب اسلام» توسط انتشارات نشر نی منتشر شده است. متأسفانه چاپ فارسی فاقد نمایه اعلام، مفاهیم و منابع است که امید است در چاپ­های بعدی به کتاب افزوده گردد.

فرجام سخن

تعالیم معرفتی «معلم چهارم» حاصل مطالعات و تجربیاتی است که در دامان «سنت» و «مدرنیته»؛ در سپهر جهان معاصر به دست آمده است. حکیم نصر معتقد است عنصر معنوی در فرهنگ اسلامی برای مواجهه با غرب نقش اساسی ایفا می‌نماید و رمز مشکلات گذشته و اکنون مسلمانان را در فراموشی معنویت و تعقل اسلامی می‌داند. دغدغه فکری ایشان دفاع از سنت ایرانی ـ اسلامی است.

مرکز ثقل مجموعه اندیشه معلم چهارم آن است که «معرفت قدسی»؛ معرفت اصیل و رهایی ‌بخش و  مبتنی بر «معنویت» است.  اسلام سنتی نماینده اسلام اصیل است و با سکولاریسم[۷۹] و بنیادگرایی میانه‌ ای ندارد. اسلام سنتی رهایی ‌بخش مبتنی بر سه منبع اصلی قرآن، سنت معصومین (علیهم­ السلام) و عقل است. اسلام سنتی اصیل دارای ابعاد اعتقادی، اخلاقی، معنوی، اقتصادی و سیاسی است و بالاخص در تشیع با زنده بودن اجتهاد پاسخ­گوی نیازهای معاصر فکری و عملی انسان است. شورا و عدالت بنیادهای سیاست و اقتصاد در اسلام هستند. معنویت و اخلاق قلب تپنده اسلام است.

اسلام رحمانی استاد نصر براساس قرآن و روایات معتبر بدون افراط و تفریط است. اسلام پروفسور نصر مبتنی بر حکمت، معنویت، اخلاق، فقاهت و سیره علمی و عملی اولیاءالله و مراجع عظام است. اسلام رحمانی جمع بین شریعت، طریقت و حقیقت است. اسلام حکمی حکیم متأله نصر جمع بین وحی و روایات و معارف عقلی و قلبی است.

آثار انگلیسی معلم چهارم

حکیم نصر مؤلف پنجاه کتاب و پانصد مقاله علمی است. ذیلاً آثار انگلیسی ایشان که شامل آثار تألیفی و ویراستاری ایشان است، به ترتیب تاریخی ذکر می­شود. به کتبی که به زبان انگلیسی درباره حکیم نصر به نگارش درآمده نیز اشاره می­شود.

 

As Author:

An Introduction to Islamic Cosmological Doctrines: Conceptions of Nature and Methods Used for Its Study by the Ikhwan al-Safa, al-Biruni, and Ibn Sina (1964).

Three Muslim Sages: Avicenna—Suhrawardi—Ibn Arabi (1964).

Ideals and Realities of Islam (1966).

Science and Civilization in Islam, with a preface by Giorgio de Santillana (1968).

Islamic Studies: Essays on Law and Society, the Sciences, and Philosophy and Sufism (1967).

The Encounter of Man and Nature: The Spiritual Crisis of Modern Man (1968).

Sufi Essays (1972).

Islam and the Plight of Modern Man (1975).

Islamic Science: An Illustrated Study, with photographs by Roland Michaud (1976).

Sadr al-Din Shirazi and His Transcendent Theosophy: Background, Life and Works, 2nd edition (1977).

Knowledge and the Sacred: The Gifford Lectures, (1981).

Islamic Life and Thought (1981).

Islamic Art and Spirituality (1986).

Traditional Islam in the Modern World (1987).

A Young Muslim’s Guide to the Modern World (1993).

The Need for a Sacred Science (1993).

The Islamic Intellectual Tradition in Persia, edited by Mehdi Aminrazavi (1994).

Muhammad: Man of God (1995).

Religion and the Order of Nature: The 1994 Cadbury Lectures at the University of Birmingham (1996).

Poems of the Way; put to music by Sami Yusuf in Songs of the Way (vol. 1) (1999).

Islam: Religion, History, and Civilization (2001).

The Heart of Islam: Enduring Values for Humanity (2002).

Islamic Philosophy from its Origin to the Present: Philosophy in the Land of Prophecy (2006).

The Pilgrimage of Life and the Wisdom of Rumi: Poems and Translations (2007).

The Garden of Truth: The Vision and Promise of Sufism, Islam’s Mystical Tradition (2007).

Islam, Science, Muslims, and Technology: Seyyed Hossein Nasr in Conversation with Muzaffar Iqbal (2007).

The Essential Seyyed Hossein Nasr, edited by William Chittick (2007).

Islam in the Modern World (2012).

 

As Editor:

An Annotated Bibliography of Islamic Science, edited with William Chittick and Peter Zirnis (3 vols., 1975).

Isma’ili Contributions to Islamic Culture (1977).

The Essential Frithjof Schuon (1986).

Shi’ism: Doctrines, Thought, and Spirituality, edited with Seyyed Vali Reza Nasr and Hamid Dabashi (1988).

Expectation of the Millennium: Shi’ism in History, edited with Seyyed Vali Reza Nasr and Hamid Dabashi (1989).

Islamic Spirituality (Vol. 1: Foundations, 1987; Vol. 2: Manifestations, 1990).

Religion of the Heart: Essays Presented to Frithjof Schuon on his Eightieth Birthday, edited with William Stoddart (1991).

In Quest of the Sacred: The Modern World in the Light of Tradition, edited with Katherine O’Brien (1994).

History of Islamic Philosophy, edited with Oliver Leaman (1995).

Mecca the Blessed, Medina the Radiant: The Holiest Cities of Islam, photographs by Kazuyoshi Nomachi; essay by Seyyed Hossein Nasr (1997).

An Anthology of Philosophy in Persia, edited with Mehdi Aminrazavi (5 vols., 1st in 1999).

The Essential Sophia, edited with Katherine O’Brien (2006).

The Study Quran (Editor-in-Chief; Caner Dagli, Maria Dakake, and Joseph Lumbard (General editors); Mohammed Rustom (Assistant editor; 2015).

 

As Translator:

Shi’ite Islam by Sayyid Muhammad Husayn Tabataba’i.

The Book of Metaphysical Penetrations by Mulla Sadra (edited, introduced, and annotated by Ibrahim Kalin).

 

Works about Professor Nasr:

The Works of Seyyed Hossein Nasr Through His Fortieth Birthday, edited by William Chittick.

Knowledge is Light: Essays in Honor of Seyyed Hossein Nasr, edited by Zailan Moris.

Beacon of Knowledge – Essays in Honor of Seyyed Hossein Nasr, edited by Mohammad Faghfoory.

Islam, Modernity, and the Human Sciences (second part of the book), by Ali Zaidi.

Religious Pluralism in Christian and Islamic Philosophy: The Thought of John Hick and Seyyed Hossein Nasr, by Adnan Aslan.

In Search of the Sacred with Ramin Jahanbegloo.

From the Pen of Seyyed Hossein Nasr: A Bibliography of His Works Through His Eightieth Year, edited by Nicholas Boylston, Oludamini Ogunnaike, and Syed A.H. Zaidi.

 

منابـــع

نصر، سید حسین، سنت عقلانی اسلامی در ایران، ترجمه سعید دهقانی، تهران: قصیده‌سرا، ۱۳۸۳.

نصر، سید حسین، در جست و جوی امر قدسی؛ گفت و گوی رامین جهانبگلو با سید حسین نصر، ترجمه: سید مصطفی شهرآیینی، تهران، نشر نی، ۱۳۸۵.

نصر، سید حسین، انسان و طبیعت (بحران معنوی انسان متجدد)، ترجمه: دکتر عبدالرحیم گواهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹.

نصر، سید حسین، گلشن حقیقت، ترجمه: انشاءالله رحمتی، تهران، نشر سوفیا، ۱۳۸۸.

نصر، سید حسین، دین و نظام طبیعت، ترجمه محمدحسن فغفوری، تهران، حکمت، ۱۳۸۴.

نصر، سید حسین، معرفت و معنویت، ترجمه انشاءالله رحمتی، تهران، دفتر پژوهش و نشر سهروردی، ۱۳۹۴.

نصر، سید حسین، انسان سنتی، انسان مدرن و بحران محیط زیست، ترجمه: منوچهر دین‌پرست، اطلاعات حکمت و معرفت، شماره ۲۷، خرداد ۱۳۸۷.

نصر، سید حسین، زیباشناسی اسلامی، ترجمه: محمدرضا ابوالقاسمی، زیباشناخت، شماره ۲۲، نیم سال اول ۱۳۹۰.

نصر، سید حسین، اسلام و موسیقی، ترجمه: رحیم قاسمیان، عصر آدینه، شماره ۵ و ۶، بهار ـ زمستان ۱۳۸۹.

نصر، سید حسین، آموزه‌ های صوفیان، تهران، ۱۳۸۳٫

نصر، سید حسین، سه حکیم مسلمان، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی،  ۱۳۸۸٫

صفوی، سید سلمان (سرویراستار)، دانشنامه فرهنگ مکتوب عرفان و تصوف، لندن، انتشارات آکادمی مطالعات ایرانی لندن، ۲۰۱۱.

صفوی، سید سلمان (سرویراستار)، دانشنامه معاصر قرآن کریم، انتشارات سلمان – آزاده، قم، ۱۳۹۶.

 

منابع انگلیسی

The Philosophy of Seyyed Hossein Nasr, Edited by Lewis Edwin Hahn, Randhal E. Auxier and Lucian W. Stone, Jr., Chicago, 2001.

 

[۱]. شیخ شهاب ‌الدین سهروردی(۵۴۹–۵۸۷ ق)، مؤسس حکمت اشراق و مؤلف کتاب عظیم ‌الشان حکمت‌ الاشراق.

[۲]. طریقت شاذلیه در قرن هفتم تحت تأثیر تعالیم شیخ ابوالحسن شاذلی(۶۵۶ – ۵۹۳)  عارف شامخ مغربی (مراکش) از نوادگان امام حسن ­مجتبی (ع) تأسیس شده است. سرسلسله طریقت شاذلیه حضرت امام علی (ع) است و از طریق معروف کرخی، جنید بغدادی و ابومدین مغربی سرسپرده معنوی امام علی بن موسی الرضا (ع) هستند. در دوران معاصر، از شیوخ بزرگ طریقت شاذلیه شیخ احمد علوی است. شیخ عیسی نورالدین احمد (فریتهوف شوان، ۱۹۰۷-۱۹۹۸)، حکیم و عارف معاصر، شاگرد اروپایی شیخ احمد علوی، طریقت مریمیه شاذلیه را در غرب معرفی نمود.

[۳]. https://iranianstudies.org/fa.

[۴]. perennial wisdom.

[۵]. نصر، سید حسین، نیاز به علم مقدس، ص ۳۴٫

[۶]. Agostino Steuco (1497–۱۵۴۸) coined the term philosophia perennis. Schmitt, Charles (1966), “Perennial Philosophy: From Agostino Steuco to Leibniz”, Journal of the History of Ideas. Vol. 27, No. 1, (Oct. – Dec. 1966, pp. 505-532).

[۷]. نصر، سید حسین، انسان و طبیعت (بحران معنوی انسان متجدد)، عبدالرحیم گواهی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

[۸]. نصر، سید حسین، دین و نظم طبیعت، ص۹.

[۹]. نصر، سید حسین، انسان سنتی، انسان مدرن و بحران محیط زیست، ص۸.

[۱۰]. نصر، سید حسین، دین و نظم طبیعت، ص۱۱.

[۱۱]. نصر، سید حسین، دین و نظم طبیعت، ص۱۸.

[۱۲]. نصر، سید حسین، دین و نظم طبیعت، ص۹.

[۱۳]. نصر، سید حسین، دین و نظم طبیعت، ص۱۱.

[۱۴]. نصر، سید حسین، دین و نظم طبیعت، ص۱۳.

[۱۵]. نصر، سید حسین، دین و نظم طبیعت، ص۳۰۳.

[۱۶]. نصر، سید حسین، دین و نظم طبیعت، ص۱۵-۱۴.

[۱۷]. نصر، سید حسین، معرفت و معنویت، صص ۱۵۵-۱۵۶.

[۱۸]. صفوی، سید سلمان، عرفان ثقلین، مبانی نظری و عملی عرفان و طریقت صفویه، با مقدمه پروفسور سید حسین نصر، قم، انتشارات سلمان  -آزاده، ۱۳۹۶،  صص ۳۰-۳۱.

[۱۹]. نصر، سید حسین، معنویت اسلامی.

[۲۰]. صفوی، سید سلمان، عرفان ثقلین، مبانی نظری و عملی عرفان و طریقت صفویه، با مقدمه پروفسور سید حسین نصر، قم، انتشارات سلمان – آزاده، ۱۳۹۶،  ص ۲۸.

[۲۱]. صفوی، سید سلمان، عرفان ثقلین، مبانی نظری و عملی عرفان و طریقت صفویه، با مقدمه پروفسور سید حسین نصر، قم، انتشارات سلمان – آزاده، ۱۳۹۶،  ص ۲۵.

[۲۲]. Transcendent Philosophy Journal, Volume 15. December 2014, Islamic Spirituality and the Needs of Humanity Today,  pp: 67-92.

[۲۳]. صفوی، سید سلمان، عرفان ثقلین، مبانی نظری و عملی عرفان و طریقت صفویه، با مقدمه پروفسور سید حسین نصر، قم، انتشارات سلمان – آزاده، ۱۳۹۶،  ص ۲۹.

[۲۴]. نصر، سید حسین، گلشن حقیقت، صص ۴۱۷-۴۲۵.

[۲۵] نصر، سید حسین، گلشن حقیقت، صص ۴۲۳-۴۲۵.

[۲۶]. سوره کهف: آیه ۲۴؛ بنگرید به تفسیر عرفانی آیه مذکور در: انیس ­العارفین، صفی­ الدین محمد طارمی، صص ۳۰۱-۳۰۲٫

[۲۷] ابن­بزاز، صفوهالصفا، ص ۴۴٫

[۲۸]. ابن­عربی، محی­الدین، فتوحات مکیه، باب ۱۴۲٫

[۲۹]. کلینی ، الکافی، ج۴، ص۳۶۱، ح۴، باب من ذکاءالله …؛ حلی، ابن فهد، عُدَّ­هُ­الدّاعی، ص۲۵۱، الباب الخامس؛ امام خمینی، شرح چهل­حدیث،  ص ۲۹۵٫

[۳۰]. ابن­بزاز، صفوهالصفا، ص ۵۹۴٫

[۳۱]. ابن­بزاز، صفوهالصفا، صص ۴۴۱ ـ ۴۴۲٫

[۳۲]. نصر، سیدحسین، گلشن حقیقت، ص ۲۳۸.

[۳۳]. Thou relationship.

[۳۴]. برای توضیح بیشتر در این کورد، ر.ک.: «پیشگفتار مترجم»، صص ۵۸ به بعد.

[۳۵]. نصر، سید حسین، گلشن حقیقت، ص ۲۳۹.

[۳۶]. Islamic Art and Spirituality (1986).

[۳۷]. نصر، سید حسین، در جست وجوی امر قدسی، ص۳۳۵.

[۳۸]. نصر، سید حسین، معرفت و امر قدسی، ص۲۰۹.

[۳۹]. نصر، سید حسین، معرفت و امر قدسی، صص۲۲۹-۲۲۴.

[۴۰]. نصر، سید حسین، معرفت و امر قدسی، صص۲۱۳-۲۱۰.

[۴۱]. نصر، سید حسین، معرفت و امر قدسی، ص۲۱۴.

[۴۲]. نصر، سید حسین، زیباشناسی اسلامی، ص ۴۷.

[۴۳]. نصر، سید حسین، هنر و معنویت اسلامی، ترجمه رحیم قاسمیان، نشر حکمت، تهران، ۱۳۸۹٫

[۴۴]. نصر، سید حسین. هنر و معنویت اسلامی. صص ۱۸۲-۱۸۳٫

[۴۵]. Gregorian chants منسوب به قدیس گریگوری اول یا گریگوری کبیر (حوالی ۴۵۰-۶۰۴)، که از سال ۵۹۰ به بعد منصب پاپی را در اختیار داشت و آواز گروهی کلیسایی(بدون ساز) (Plain song/ Plain chant) را در مسیحیت معمول ساخت و به همین دلیل این نوع موسیقی به نام وی معروف است، گو این که درباره ارتباط دقیق این نوع موسیقی با قدیس گرگوری کبیر بحث و نظرهایی وجود دارد.

[۴۶]. Yehund Memuhin.

[۴۷]. نصر، سید حسین، گلشن حقیقت، ص ۳۰۶.

[۴۸]. Sundaness.

[۴۹]. Xinjiang.

[۵۰]. نصر، سید حسین، گلشن حقیقت، ص ۳۰۷.

[۵۱]. J. S. Bach (1750-1685) آهنگ‌ساز آلمانی.

[۵۲]. نصر، سید حسین، گلشن حقیقت، ص ۳۰۸.

[۵۳]. نصر، سید حسین، گلشن حقیقت، ص ۳۰۹.

[۵۴]. نصر، سید حسین، اسلام و موسیقی، ص۹۵.

[۵۵]. نصر، سید حسین، اسلام و موسیقی، صص۹۸-۹۷.

[۵۶]. نصر، سید حسین، موسیقی و دنیای مذاهب، هاروارد، ۱۹۹۴.

[۵۷]. جوان مسلمان و دنیای متجدّد، یک کتاب در یک مقاله­ در مجله حدیث زندگی، مهر و آبان ۱۳۸۲، شماره ۱۳٫

[۵۸]. نصر، سید حسین، قلب اسلام، ص ۲۴۰.

[۵۹]. نصر، سید حسین، قلب اسلام، ص ۲۴۷.

[۶۰]. نصر، سید حسین، قلب اسلام، ص ۲۴۹.

[۶۱]. آیت ­الله سید محمدکاظم عصار (۱۲۶۳-۱۳۵۳ش) فیلسوف و فقیه شیعی ساکن تهران بود. وی همزمان با دروس حوزوی دروس جدید را نیز ادامه داد و اولین دبیرستان را در تبریز تأسیس کرد. در دارالفنون، مدرسه سپهسالار و دانشکده معقول و منقول تدریس می‌کرد. در تدوین قانون مدنی ایران مشارکت داشت. آیت‌ الله سید شهاب ‌‏الدین مرعشی نجفی، آیت ‌الله سید عبدالاعلی سبزواری، دکتر سید احمد فردید، استاد بدیع ‏‌الزمان فروزانفر و سید حسین نصر از جمله شاگردان ایشان هستند.

[۶۲]. آیت ‌الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی (۱۳۱۵ق-۱۳۵۳ش)، از علمای شیعه که در رشته ‌های مختلف علوم اسلامی از جمله فقه، اصول، فلسفه و عرفان به تحصیل و تدریس مشغول بود. آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری و آیت‌ الله میرزا هاشم اشکوری از اساتید ایشان بودند. امام خمینی، سید حسین نصر و حسن حسن‌زاده آملی هم از معروف‌ترین شاگردان ایشان هستند.

[۶۳]. مدنی، الدرجات الرفیعه فی طبقات الشیعه، بیروت، ص۲۱۵. ویکی شیعه، مدخل سلمان فارسی.

[۶۴].http://fa.wikishia.net/view

[۶۵]. Knowledge and the Sacred: “Professor Nasr draws upon the full range o f the great religious traditions―Hindu, Buddhist, Jewish, Christian, and Islamic―and much of modern philosophical thought as well, to establish the close connection between religious experience and speculative thought in the various traditions.” Cross Currents.

“This remarkably comprehensive, indeed magisterial, exposition and analysis of sacred tradition as such, illuminated by innumerable expressions of traditional wisdom both primal and historical from East and West, constitutes Seyyed Hossein Nasr’s basic text from which he delivered the Gifford Lectures in Edinburgh in 1981. The ten chapters of Knowledge and the Sacred unfold and develop in a brilliant and creative manner, each preparing for and then illuminating the next in such an organic way that at the conclusion of the total work one has the sense not just of having learned about the multiple levels and dimensions of sacred worlds, but of having experienced integrally something of the beauty and truth of such worlds.” ― Parabola.

“As for the book at hand, if its author is a phenomenon, this latest book is an event. If we are looking for clear signs of a new day, one in which the West is seriously trying to globalize its outlook, here is one that can be pinpointed. Looking back on Knowledge and the Sacred, intellectual historians may one day rank it with William of Moerbeke’s Latin translations of Aristotle in the thirteenth century, Marsiglio Ficino’s of Plato in the fifteenth, or D.T. Suzuki’s 1927 Essays in Zen Buddhism as a landmark showing that a new stage in cross-cultural understanding has been achieved.” ― Huston Smith.

“Nasr is no proselytizer; it is not a question of yet another of the far too numerous self-appointed purveyors of bogus Eastern wisdom, but rather of a scholar of the first rank who has gained wide international recognition. He does not bid us forsake our primary traditional heritages, but rather to drink more deeply from our own wells. The immense breadth of evidence presented is drawn from the teachings of many traditions, but the correlation of many differing points of view―never done artificially or syncretistically―will make these doctrines accessible to readers from many diverse backgrounds.” ― Perspectives in Religious Studies.

[۶۶]. نصر، سید حسین، معرفت و معنویت، ترجمه انشاءلله رحمتی، تهران، انتشارات دفتر پژوهش و نشر سهروردی، چاپ ۱۳۸۸، صص۱۴-۱۶.

[۶۷]. An Anthology of Philosophy in Persia. The tradition of philosophy in the Persian-speaking world is extraordinarily rich, creative and diverse. This anthology, which is divided into five volumes, aims to communicate something of that richness and diversity. The term “”philosophy”” is understood to in its widest sense to include theological debate, philosophical Sufism and philosophical hermeneutics (ta’wil). Extending over a period of more than two millennia, and showcasing translations by well-established scholars, the anthology offers full bibliographical references throughout. For anyone interested in exploring, in all their varied manifestations, the fascinating philosophical traditions of Persia, such a wide-ranging and ambitious work will be an indispensable resource.

 Volume 1 starts with the Zoroastrian period and extends to the time of Biruni and Oma Khayyam, paying special attention to the peripatetic school associated with Ibn Sina (Avicenna). During the pre-Islamic period philosophy was intertwined with religion, and it is within Persian religious texts such as the Gathas, the Denkard, and the Zoroastrian texts of the Bundahisn that philosophical discussions of subjects ranging from metaphysics to cosmology and eschatology are to be found.

Volume 2 covers five centuries of Ismaili philosophy, and includes extracts from outstanding Ismaili works including the Rasa’il Ikhwan al-Safa (Treatises of the Brethren of Purity) and the philosophical odes of Nasir Khusraw. It is of great significance that, in the early centuries of Islam, philosophers were influenced by Pythagorean and Hermetic ideas, which are usually associated with Shi’i thought in general and Ismailism in particular. Ismaili philosophy at this time was able to integrate strands of Greco-Alexandrian thought such as Hermeticism and Neo-Pythagoreanism, as well as aspects of Mazdaeism and Manichaeism. It also showed marked interest in Neo-Platonism.

Volume 3: As Islamic theology developed in the Middle Ages, many of its schools interacted with existing Persian philosophical currents and evolved into a distinctive philosophical ‘Kalam’, or dogmatic theology. Among the definitive masters of both Shi’i and Sunni theologians were numerous Persians, chief among them Al-Ghazzali and Fakhr al-Din Al-Razi, who are prominently represented here. Important selections from both Shi’i and Sunni theological schools (including Mu’tazila and Ash’ariyya) are included in the volume, many of which have never before been available in translation in the West until now.

The fourth volume of An Anthology of Philosophy in Persia deals with one of the richest and yet least known periods of philosophical life in Persia, the centuries between the seventh-thirteenth century, that saw the eclipse of the school of Khorosan, and the tenth-sixteenth century that coincided with the rise of the Safavids. The main schools dealt with in this volume are the Peripatetic (mashsha’i) School, the School of Illumination (ishraq) of Suhrawardi, and various forms of philosophical Sufism, especially the school of Ibn ‘Arabi, that had its origins in the works of Ghazzali and ‘Ayn al-Qudat Hamadani. This period was also notable for the philosopher-scientists such as Nasir al-Din Tusi and Qutb al-Din Shirazi.

Abstract of volume 5: Persian civilisation has had a continuous tradition of philosophical thought lasting more than two and a half millennia. The fifth and final volume of An Anthology of Philosophy in Persia examines the seven centuries between the Mongol invasion and the end of the Qajar period. The volume is divided into three parts: ‘The School of Shiraz,’ whose importance for Ottoman Turkey and Muslim India is only now being recognized; ‘The School of Isfahan,’ which marks the integration of some eight centuries of Islamic thought; and finally ‘The School of Tehran,’ where traditional philosophy encountered modern thought in Persia. This volume is of the utmost significance for understanding the Islamic intellectual tradition not only in Persia but also in Ottoman Turkey and Muslim India.  At: https://www.amazon.com/Anthology-Philosophy-Persia-Vol-Twentieth/dp/1848857500/ref=sr_1_1?s=books&ie=UTF8&qid=1540542158&sr=1-1&keywords=An+Anthology+of+Philosophy+in+Persia%2C+Vol+5. Access: 2018. 10. 26.

[۶۸]. Islamic Philosophy from Its Origin to the Present: Philosophy in the Land of Prophecy. By Seyyed Hossein Nasr. Series: SUNY series in Islam. Publisher: SUNY Press (May 19, 2006). ISBN: 978-0791468005.

[۶۹]. The Garden of Truth:  The headlines are filled with the politics of Islam, but there is another side to the world’s fastest-growing religion. Sufism is the poetry and mysticism of Islam. This mystical movement from the early ninth century rejects worship motivated by the desire for heavenly reward or the fear of punishment, insisting rather on the love of God as the only valid form of adoration. Sufism has made significant contributions to Islamic civilization in music and philosophy, dance and literature. The Sufi poet Rumi is the bestselling poet in America. But in recent centuries Sufism has been a target for some extremist Islamic movements as well as many modernists. The Garden of Truth presents the beliefs and vision of the mystical heart of Islam, along with a history of Sufi saints and schools of thought. In a world threatened by religious wars, depleting natural resources, a crumbling ecosystem, and alienation and isolation, what has happened to our humanity? Who are we and what are we doing here? The Sufi path offers a journey toward truth, to a knowledge that transcends our mundane concerns, selfish desires, and fears. In Sufism we find a wisdom that brings peace and a relationship with God that nurtures the best in us and in others. Noted scholar Seyyed Hossein Nasr helps you learn the secret wisdom tradition of Islam and enter what the ancient mystics call the “garden of truth.” Here, liberate your mind, experience peace, discover your purpose, fall in love with the Divine, and find your true, best self. https://www.harpercollins.com/9780061744389/the-garden-of-truth/. Access: 3 November 2018.

[۷۰]. https://iranianstudies.org/fa.

[۷۱]. نصر، سید حسین، گلشن حقیقت، ص ۱۲۹.

[۷۲]. https://www.mehrnews.com/news.

[۷۳]. دانشنامه معاصر قرآن­کریم، مدخل: ترجمه و تفسیر قرآن سید حسین نصر، انتشارات سلمان – آزاده، قم، ۱۳۹۶، ص۴۳۱-۴۳۳.

[۷۴]. The Heart of Islam: As the specter of religious extremism has become a fact of life today, the temptation is great to allow the evil actions and perspectives of a minority to represent an entire tradition. In the case of Islam, there has been much recent confusion in the Western world centered on distorted portrayals of its core values. Born of ignorance, such confusion feeds the very problem at hand. In The Heart of Islam one of the great intellectual figures in Islamic history offers a timely presentation of the core spiritual and social values of Islam: peace, compassion, social justice, and respect for the other. Seizing this unique moment in history to reflect on the essence of his tradition, Seyyed Hossein Nasr seeks to “open a spiritual and intellectual space for mutual understanding.” Exploring Islamic values in scripture, traditional sources, and history, he also shows their clear counterparts in the Jewish and Christian traditions, revealing the common ground of the Abrahamic faiths. Nasr challenges members of the world’s civilizations to stop demonizing others while identifying themselves with pure goodness and to turn instead to a deeper understanding of those shared values that can solve the acute problems facing humanity today. “Muslims must ask themselves what went wrong within their own societies,” he writes, “but the West must also pose the same question about itself … whether we are Muslims, Jews, Christians, or even secularists, whether we live in the Islamic world or in the West, we are in need of meaning in our lives, of ethical norms to guide our actions, of a vision that would allow us to live at peace with each other and with the rest of God’s creation.” Such help, he believes, lies at the heart of every religion and can lead the followers of the Abrahamic religions (Judaism, Christianity, and Islam) as well as other religious and spiritual traditions to a new future of mutual respect and common global purpose. The Heart of Islam is a landmark presentation of enduring value that offers hope to humanity, and a compelling portrait of the beauty and appeal of the faith of 1.2 billion people.

https://books.google.com/books/about/The_Heart_of_Islam.html?id=83vUjgEACAAJ&source=kp_book_description. Access: 3 Nov. 18.

[۷۵] .Huston Smith, author of The World’s Religions.

[۷۶] .Bishop John Shelby Spong, author of A New Christianity for a New World.

[۷۷] .Rabbi Michael Paley.

[۷۸] .Review: “This is exactly the right book… to counter the demonizing stereotypes of Islam proliferated by the war on terrorism” (Huston Smith, author of The World’s Religions)

“Professor Nasr has put the beauty and appeal of Islam into clear and readable English.” (John Shelby Spong, author of A New Christianity for a New World)

“This sensitive, insightful and beautifully written book comes as a ray of sunshine.” (Mark Juergensmeyer, author of Terror in the Mind of God Mark Juergensmeyer, author of Terror in the Mind of God Mark Juergensmeyer, author of Terror in the Mind of God Mark Juergensmeyer, author of Terror in the Mind of God)

“Filled with challenge and insight…an indispensable text.” (Rabbi Michael Paley)

“A lasting, honest, and intimate tour of Islam’s basic aspects…” (The [New Jersey] Star-Ledger)

“A first-tier Islamic scholar … it is hard to imagine a better introduction to the faith.” (Library Journal)

“[I]t is hard to imagine a better introduction to the faith.” (Library Journal)

“An illuminating new book that explores the spiritual and social values of the faith of one-fifth of humanity.” (Christian Science Monitor)

“The most important study of Islam in all its breadth and all its depth available in the English language.” (Gai Eaton, author of Islam and the Destiny of Man).

“Concise, clear, and eloquent, it has the crystalline ring of the voice of reason and cuts through layers of ignorance.”(The World & I).https://www.amazon.com/Heart-Islam-Enduring-Values-Humanity/dp/0060730641. Access: 3 November 2018.

[۷۹]. واژه «سکولار» در زبان لاتین به معنای «این جهانی»، «دنیوی»و متضاد با «دینی» یا «روحانی» است. در فرهنگ لغت مریام وبستر «سکولاریسم» به معنای «بی­تفاوتی یا گذار از دین و ملاحظات دینی» است. «سکولاریسم» در کاربرد نخستین بر آموزه ‌ای دلالت می‌کرد که اخلاقیات بر مبنای ملاحظات اخلاقی مستقل از دین و معطوف به سعادت دنیوی انسان باشد و مسائل مربوط به خدا و زندگی آخرت به کناری نهاده شود.

هالی اوک در سال ۱۸۹۶ در کتاب «سکولاریسم انگلیسی» در تعریف سکولاریسم می­نویسد «سکولاریسم شیوه و قانونی از زیستن است که براساس مادیات بنا نهاده شده‌ و به صورت کلی برای کسانی است که باورهای مذهبی را ناکافی یا غیرقابل اطمینان یا غیرقابل باور یافته ‌اند و اصول آن عبارت است از: ۱. بهبود زندگی با توجه به مفاهیم مادی آن. ۲. دانش تنها وسیله در دسترس انسان است.»

معنی دقیق سکولاریسم براساس نوع کاربرد آن متفاوت است. سکولاریسم بر این مبناست که که زندگی و دنیا را با استفاده از دلیل و منطق و بدون استفاده از تعاریفی مانند دین، خدا یا یا هر نیروی ماوراء طبیعی دیگر بهتر می‌توان توضیح داد. «سکولاریسم فلسفی»؛ عدم اعتقاد به جهان­ بینی دینی و نوعی ماتریالیسم (ماده‌ گرایی) است و «سکولاریسم اخلاقی»؛ عدم به کارگیری باورهای دینی در امور اخلاقی است. در این باور؛ اخلاق مستقل از دین است. «سکولاریسم سیاسی»؛ جدایی نهاد سیاست و حکومت از باورها و نهادهای دینی است و «سکولاریسم اجتماعی»؛ عدم دخالت باورهای دینی در روابط احتماعی است.

سکولاریسم به عنوان یک فلسفه به دنبال تفسیر زندگی، جامعه و جهان بر مبنای اصولی است که بدون استفاده از دین، صرفاً از دنیای مادی نشأت گرفته است. سکولاریسم اندکی با «لائیسیته» تفاوت دارد. «لائیسیته» به معنای رهایی از دین است و با توجه به تجربه فرانسه؛ یک ایدئولوژی ضد مذهب است که درعمل از آزادی‌های دینی می‌کاهد و برای مثال مخالف آزادی­های مذهبی نظیر استفاده از هر گونه نماد مذهبی(در ادیان گوناگون) و حجاب بانوان در مجامع عمومی نظیر مدارس و دانشگاههاست. سکولاریسم عمدتاً در مواردی طرح می­شود که شخص تعالیم دینی در امور جهان ­بینی، اخلاقی و اجتماعی را نامطمئن یا ناکافی، غیرقابل اعتماد و یا غیرقابل باور می­داند. سکولاریسم دوری نمودن از ارزش­ها و تعالیم دینی است.