انتشارات آکادمی مطالعات ایرانی لندن منتشر کرد: مقدمه ای بر نقد فلسفه مدرن غرب اثر دکتر سید سلمان صفوی


منوچهر دین پرست

آکادمی مطالعات ایرانی لندن (LAIS)

 

فلسفه بنیاد فرهنگ است و در ژرف ترین لایه های هر فرهنگی پاسخ های فلسفی به اساسی ترین پرسش های بشری ست که راهگشای دیگر مسائل می گردد. رویکردی که با اتخاذ یک دیدگاه فلسفی اتخاذ می شود، روشنابخش جهان یک انسان و در معنای وسیع تر یک قوم است و برای فهم عمیق کنش ها و نمودهای یک تمدن و فرهنگ، گریز و گزیری از مواجهه با فلسفه هم چون اساس جهان بینی آن تمدن و فرهنگ نیست. رویارویی، گفت و گو یا تقابل تمدن ها یا فرهنگ ها نیز در پایه ای ترین معنای آن در سطحی فلسفی رخ می دهد یا باید بدهد. در واقع و با نظر به ان چه رخ می دهد این گفت و گو یا تعامل همواره و ناخودآگاهانه در حال جریان است، داد و ستدی که غلبه تکنولوژیک یا جنبه های سخت افزاری حیات بشری بدان سمت و سو می بخشد و سلامت آن را به ضرر یک طرف به خطر می اندازد. برای پیشگیری از این خطر آگاهی و ایضاح محل بحث و موضوع آن ضروری ست، به ویژه اگر فرهنگ پذیرا که در معرض هجمه محصولات مادی فرهنگ میهمان قرار گرفته است، خود ایستاده بر سنتی فلسفی باشد.

مواجهه جدی و آگاهانه و از سر نیاز ایرانیان با غرب جدید نیز در آغاز به سبب ابزار تکنولوژیک و تهیه جنگ افزار بود، نخستین ایرانیانی که عباس میرزا به غرب گسیل کرد، رفتند تا فن بیاموزند. اما اصطکاک فرهنگی با غربیان از سده ها پیش از آن جریان داشت، به ویژه از زمانی که غرب چون جوجه از سر از تخم محدود مکان و زمانش سر بر آورد(رنسانس) و به قصد کشف دنیاهای نو به شرق بهشت سفر کرد. نمی توان تاثیرات و تاثراتی را که این مواجهه(ی به تعبیر ادوارد سعید شرق شناسانه) به بار آورد انکار کرد. اما هنوز و پس از چندین قرن کشاکش در عرصه های سیاسی، اقتصادی، نظامی و اجتماعی هنوز گفت و گویی که در آغاز سخن به عنوان اساس هر گونه مواجهه ای از آن یاد کردیم، صورت نگرفته است: یک گفتمان فلسفی. تردیدی نیست که به ویژه در سده اخیر و باز به طور اخص در چند دهه معاصر تلاش های فراوانی از سوی بسیاری از دانشوران دلسوز ایرانی-اسلامی در این باب صورت گرفته است. اندیشه ورزانی که به طرق مختلف یا کوشیده اند فلسفه اسلامی به مثابه بنیاد عقلانی و فکری جهان بینی مسلمانان به غربیان بشناسانند و یا تلاش کرده اند با احاطه بر جنبه های متکثر و متنوع فلسفه غرب، گوشه هایی از آن را برای مسلمانان و به طور خاص ایرانیان ترجمه و تفسیر کنند. اما این که این زحمات دو سویه تا چه اندازه بستر تعاطی آگاهانه میان این دو رویکرد فلسفی را فراهم آورده محل پرسش است. بگذریم از اظهار نظر برخی از این اندیشمندان که معتقدند یا هنوز امکان این تعاطی فراهم نیست یا از اساس با درگیر شدن آن ها به مثابه ی دو سرمشق(پارادیم) قیاس ناپذیر(incommensurable) یا «ناهم سنجش پذیر» سخن می گویند، گفت و گویی محال و بی نتیجه و بنابراین عبث!

به ویژه در پنجاه ساله ی اخیر و با فراهم شدن زمینه های مادی بازخوانی فلسفه اسلامی به عنوان سنتی عظیم و در عین حال تا حدودی مغفول(به ویژه پس از ظهور ملاصدرا در قرن شانزدهم و هفدهم)، برخی پویندگان فلسفه اسلامی کوشیده اند با احاطه ای که بر این سنت دارند، به مواجهه یا گفت و گو با فلسفه غرب همت گمارند، چهره های سرشناسی که در این راه قدم گذاشته اند عبارتند از علامه محمد حسین طباطبایی، مرتضی مطهری، محمد تقی جعفری، مهدی حائری یزدی و از میان نام های دانشگاهی می توان به سید حسین نصر، غلامحسین ابراهیمی دینانی، مهدی محقق و محمود خاتمی یاد کرد. سید سلمان صفوی فوق دکترای فلسفه از دانشگاه لندن و رئیس آکادمی مطالعات ایرانی لندن نیز از چهره هایی ست که حکمت و عرفان را نزد آیت الله شیخ عباس ایزدی نجف آبادی آموخته و اخیرا کتابی نگاشته با عنوان «مقدمه ای بر نقد فلسفه مدرن غرب» که توسط انتشارات آکادمی مطالعات ایرانی لندن منتشر گردیده است.

کتاب از یک مقدمه و دو بخش با نام های فلسفه مدرن غرب و نقد فلسفه مدرن غرب تشکیل شده است. در مقدمه نویسنده ابتدا با تعریفی اجمالی و مشهور واژه فلسفه یعنی دوستداری حکمت، اساس کار فیلسوف را «فعل اندیشیدن» عقلانی معرفی می کند و دغدغه او را «پی گیری فهم حقیقت» می خواند: «فیلسوف در درد زایمان حقیقت در پروسه فهم واقعیت، سرسپرده هیچ مقام و قدرت سیاسی، دینی و اجتماعی نیست. او صرفا سرسپرده نتایج شکارهای شاهین عقل است». بخش اول کتاب از سه فصل با نام های «زمینه های تاریخی تاسیس فلسفه مدرن غرب»، «فلسفه مدرن» و «منادولوژی لایب نیتس» تشکیل شده است. در فصل اول نویسنده شرحی مختصر و مفید و در عین جالب توجه از بستر تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی ارائه می کند که در آن فلسفه مدرن غربی زاییده می شود. بخشی از این بستر لاجرم سنت فلسفی ایست که فلسفه مدرن از دل آن بیرون می آید و بنابراین با نام هایی چون راجر بیکن، دنس اسکوتوس، ویلیام اوکامی، میشل مونتنی، جور دانو برونو مواجه می شویم. اما بخشی از زمینه تاریخی مدرنیته را اوضاع دینی عصر رنسانس به وجود آورده است. انحطاط کلیسا از سویی و به وجود آمدن اندیشه های نو در نتیجه آثار روشنفکرانی چون آراسموس، جووانی بوکاتچو، مارسیلیوس پاروایی، پترارک از سوی دیگر و ظهور نواندیشان و مصلحان دینی چون ساوونا رولاو، کارلشتات و از همه مهم تر مارتین لوتر زمینه را برای تشکیک در باورهای جزمی کلیسایی فراهم آورد، گو این که انقلاب علمی جدید با طرح مباحثی نوین از سوی نام هایی چون کپلر، کپرنیک، گالیله و سرانجام نیوتن جهان شناسی ارسطویی-بطلمیوسی را که مبنایی برای تفسیر کتاب مقدس و نگرش انسان سده های میانه به فراهم می آورد، با چالشی جدی مواجه کرد و ضرورت فلسفه ورزی دیگرگونی را موجب می شد.

نویسنده با این مقدمه ضروری و مناسب وارد فصل دوم کتاب «فلسفه مدرن» باشد می گردد. این فصل کتاب در واقع ترجمه هشت فصل از کتاب «فلسفه مدرن درآمد و بررسی» اثر پروفسور راجر اسکروتن است، کتابی که خود حاصل درسگفتارهای اسکروتن در بیرک بک کالج دانشگاه لندن است و به صورتی موضوعی ارائه و منتشر گردیده است. عناوین فصل هایی که از این کتاب ترجمه شده عبارتند از: «ماهیت فلسفه»، «شکاکیت»، «مکاتب ایده آلیسم، آزمون پذیری، تقلیل گرایی، تجربه گرایی، عقل گرایی، واقع گرایی، نسبی گرایی»، «خود، ذهن، جسم»، «استدلال زبان خصوصی»، «معنی و مرجع»، «نظام وصفی و صورت منطقی» و «اشیاء و اعراض». خواننده با مطالعه این فصول با برخی از مهم ترین سرفصل های تفکر مدرن غربی آشنا می گردد، ضمن آن که در فصل سوم کتاب یعنی «منادولوژی لایب نیتس» با یکی از پیشگامان مهم عقل گرایی مدرن و بستر ساز ظهور متفکرانی چون کانت و هگل و سپس هوسرل آشنا می شود.

مولف در بخش دوم کتاب رویکردی انتقادی به فلسفه مدرن غربی اتخاذ می کند و البته برای این اعلام موضع مبنای خود را فلسفه اسلامی صدرایی و در واقع قرائت اخیر آن یعنی فلسفه نوصدرایی معرفی می کند، یعنی قرائتی که مهم ترین نماینده آن در عصر حاضر علامهم طباطبایی است. صفوی پس از معرفی ارکان تفکر صدرایی یا همان حکمت متعالیه از قبیل اصالت وجود، وحدت وجود، مشکک بودن وجود و حرکت جوهری، نوآوری های نوصدراییان را در سه مساله خلاصه می کند: تحول و تکامل شکلی فلسفه سنتی(که با نوشتار مهم علامه طباطبایی یعنی اصول فلسفه و روش رئالیسم و شرح آیت الله مطهری رخ داد)، تحول و تکامل روشی از قبیل پرهیز از خلط برهان و شهود، تبارشناسی و پیشینه پژوهی و اهتمام به طرح تطبیقی فلسفه اسلامی با سایر سنت های فکری و فلسفی و در نهایت تحول و تکامل محتوایی هم چون پیرایش فلسفه زا طب و طبیعیات قدیم، ارائه تقریرهای نوین از برخی قواعد و مسائل فلسفی و توسعه برخی از مباحث از رهگذر طرح مباحث نوین.

مولف پس از اعلام موضع چالش های فلسفه اسلامی و فلسفه مدرن غربی را در دو حوزه معرفت شناسی و وجود شناسی مطرح می کند. در فصل بعدی نیز مقایسه ای میان مبحث مهم نفس از منظر ملاصدرا و دکارت رخ می دهد، دو فیلسوفی که اگرچه در یک زمان می زیستند(ملاصدرا از ۱۵۷۱ تا ۱۶۴۱ و دکارت از ۱۵۹۶ تا ۱۶۵۰) اما به لحاظ فکری در دو سپهر جداگانه می اندیشیدند و رویارویی اندیشه شان امکانات بدیع و پرسش های نابی را برای اندیشیدن آزاد می سازد. فصل دیگر کتاب تقریر و نقد گفتار «حذف مابعدالطبیعه» از کتاب «زبان-حقیقت-منطق» اثر آلفرد جی آیر(۱۹۱۰-۱۹۸۹) فیلسوف پوزیتویست معاصر انگلیسی ست. دو فصل پایانی کتاب نیز دو گفت و گوست، یکی با عنوان «تعارض سنت و مدرنیته»، «ملاصدرا علیه اندیشه مدرن» و «اخلاق اسلامی و انسان مدرن» که پیش از این در برخی از نشریات منتشر گردیده است. خواننده در این گفت و گوها می تواند رویکرد کلی نویسنده را نسبت به موضعش در فلسفه دریابد، ضمن آن که در این گفت و گوها بحث از فلسفه صرف فراتر رفته و ابعاد فرهنگی و اجتماعی رویکردهای مدرن و سنتی نیز مورد بحث و بررسی قرار می گیرد.