دکتر ابراهیمیدینانی، استاد فلسفه دانشگاه تهران، در بزرگداشت علامه طباطبایی با یادآوری جمله معروف«آزاد باش هر کس حق دارد هر عقیدهای داشته باشد»گفت این جملهای رایج در میان مردم است و ظاهرا مدرن و صلحطلبانه به نظر میرسد، اما تنبلانهترین سخن ممکن است. باید دانست که واقعیت چیست نه اینکه هرکس هر عقیدهای بخواهد، داشته باشد. به گزارش آکادمی مطالعات ایرانی لندن، در نشست بزرگداشت علامه طباطبایی دکتر غلامحسین ابراهیمیدینانی گفت: پیش از آنکه درباره علامه صحبت کنم، درباره فلسفه سخن میگویم، زیرا این مجلس به مناسبت بزرگداشت علامه طباطبایی است و بنابراین سخن گفتن غیر از فلسفه حرام است.
وی افزود: بهتر است این سوال را مطرح کنیم که فلسفه چیست؛ فلسفه مخالفان زیادی دارد. متشرعان و عارفان مخالفان فلسفهاند و مردم و کوچه و بازار هم که فلسفه برایشان نان و آب ندارد. فلسفه دغدغه میخواهد و سخت، سهمناک و مانند بمب هیدروژنی است؛به خدا فلسفه خطرناک است.
ابراهیمیدینانی فلسفه را با آدمهای نادان بیگانه دانست و گفت: اگر فلسفه بخواهد نیشتر بزند هم به انسان متفکر نیشتر میزند. تعاریف زیادی برای فلسفه وجود دارد ولی از میان آنها کانت حرف خوبی میزند. طبق گفته او فیلسوف باید ابتدا واقعیت را بشناسد، راههای واقعیت را بیابد و کارهایی را که باید برای رسیدن به واقعیت انجام داد شناسایی کند. اگر کسی همه این جوابها را پیدا نکرد فیلسوف نیست.
وی افزود: جملهای در میان مردم رایج است و ما بسیار آن راشنیدهایم و من فکر میکنم این جمله، تنبلانهترین جمله است. این جمله که «آزاد باش. هر کس حق دارد هر عقیدهای داشته باشد» حرف ظاهرا خوبی است و مدرن و صلحطلبانه به نظر میرسد اما تنبلانهترین سخن ممکن است. باید دانست که واقعیت چیست و کجاست نه اینکه هرکس هر عقیدهای بخواهد داشته باشد.
وی ادامه داد: ما هیچگاه از فلسفه بینیاز نخواهیم بود. حتی متشرع نیز به فلسفه نیاز دارد و باید بداند چرا باید متعبد بود. فلسفه همه جا حضور دارد و حضورش را اعلام میکند.
ابراهیمیدینانی علم را نیز نیازمند فلسفه دانست و گفت: علم تلسکوپ را اختراع کرد و با آن هزاران برابر دورتر از چشم انسان را دید، اما خود این دیدن چیست؟ چیستی دیدن خود مسالهای فلسفی است. یک فیلسوف چینی چندهزار سال پیش نقل میکرد که خواب دید پروانهای است که روی گلها مینشیند و سپس بیدار شد و دید یک چینی است. او از خود پرسید از کجا معلوم که من در واقع همان پروانه نباشم و اکنون در خواب هستم؟ فلسفه به چنین سوالاتی میپردازد.
وی فلسفه را از نان شب هم واجبتر دانست و گفت: انسان بدون فلسفه نادان باقی میماند. فلسفه جایگاه اشیا را مشخص میکند. اگر فلسفه ندانیم، چیزی از عالم نمیدانیم.
این استاد فلسفه و نویسنده در بخش دیگری از سخنانش درباره علامه طباطبایی گفت: علامه فیلسوف اعظم زمانه ما در حوزه اسلامی است. زندگی او در سه شهر تبریز، نجف و قم از شهرهای سنتی و مذهبی دنیاخلاصه میشود.
وی افزود: در زمان علامه طباطبایی بودند استادانی که اسفار را خوب درس میدادند و تقریر میکردند، اما امتیاز علامه اینها نبود، اصلا علامه بیان درخور و حافظه خوبی نداشت اما آزادی و عمق اندیشه داشت. فلاسفهای که در غرب درس خواندهاند اهمیت عمق و آزادی اندیشه را میدانند.
ابراهیمیدینانی ادامه داد: علامه با شاگردانش جلسات شبانه بسیاری داشت که هر جلسه در منزل یکی برگزار میشد. در این مجالس چای و بحث به راه بود و هر کس هم که میخواست سیگار میکشید، علامه هم زیاد سیگار میکشید. در این جلسات بحثهایی مطرح شدند که نظیر آنها را ندیدهام.
وی به عاطفی بودن علامه طباطبایی اشاره کرد و گفت: او به شاگردانش به لحاظ عاطفی توجه داشت. روزی فهمید که من شعر میگویم. آمد و از من پرسید که تو شعر میگویی و من جواب دادم بله. پاسخ داد خوب است که شعر میگویی اما الان نگو. دلیلش را پرسیدم و ایشان گفت که تو فلسفه میخوانی، خوف این دارم که ذهنت تخیلی تربیت شود.
ابراهیمیدینانی یادآوری کرد: علامه تنها یک فیلسوف نبود، به طور نظری و عملی یک عارف و فقیه و اصولی تمامعیار بود. در آن دورانی که علامه درس فلسفه میگفت، بسیار با فلسفه مخالفت میکردند، اما او دوام آورد، زیرا محتاط بود و همچنین تفسیر المیزان بسیار به او کمک کرد که جایگاهش را در حوزه حفظ کند.
وی به دیدارهای هانری کربن با علامه طباطبایی اشاره کرد و گفت: او میخواست از زبان یک فیلسوف غربی مشکلات و چالشهای غرب و مدرنیته را بداند. میخواست بفهمد در دنیا چه خبر است اما ما اکنون چنین دغدغهای نداریم. علامه بسیار باعلاقه در این جلسات حضور مییافت.
ابراهیمیدینانی در پایان گفت: همه آنهایی که در کلاس درس علامه بودند، جزوههایی را از گفتار ایشان دارند و احتمالا این جزوه را در کتابی منتشر میکنم.