آیت‌الله مرتضی مطهری

نیلوفر کسری

مرتضی مطهری در دوازدهم جمادی‌الاول ۱۳۳۸ (۱۲ بهمن ۱۲۹۸) در قریه فریمان دیده به جهان گشود. پدر او شیخ محمدحسین مطهری که تحصیلات خود را در نجف اشرف به پایان رسانده بود، یکی از روحانیون برجسته و معظم فریمان بود.

 مرتضی دروس مقدماتی را نزد ایشان فرا گرفت و در دوازده سالگی راهی شهر مقدس مشهد شد و مدت پنج سال به فراگیری دانش پرداخت. سپس راهی قم شد. در آن زمان حوزه علمیه قم تحت ریاست سه تن از علمای درجه اول، سید محمد خوانساری، آیت‌الله سید صدرالدین صدر و آیت‌الله سید محمد حجت قرار داشت.

 مرتضی مطهری مدت ۱۵ سال در قم ماند و با تلاش خستگی‌ناپذیر از محضر مراجع و اساتید بزرگ علمی کمال استفاده را نمود و به عنوان یکی از فضلای حوزه علمیه مطرح شد. (۱) استاد مطهری در خلال این سالها جذب شخصیت و مقام علمی حضرت امام خمینی ‌(ره) قرار گرفت و به مدت دوازده سال از محضر ایشان استفاده کرد. خود استاد در خاطراتش نوشت: «… اما درس اخلاق که به وسیله شخصیت محبوبم در ظهر پنج‌شنبه و جمعه گفته می‌شد و در حقیقت درس معارف و سیر و سلوک بود نه اخلاق، به مفهوم خشک علمی مرا سرمست می‌کرد… بخش مهمی از شخصیت من در آن درس و سپس در درسهای دیگری که در طی دوازده سال از استاد الهی فرا گرفتم، انعقاد یافت».(۲)

 هوش و استعداد فراوان و وسعت دانش او باعث شد تا به عنوان یکی از برجسته‌ترین فضلای حوزه علمیه قم مشهور شود. وی در سال ۱۳۳۱ ش به تهران مهاجرت کرد و در مدارس دینی مروی و سپهسالار به تدریس مشغول شد. (۳)

 وی در خلال این سالها چندین بار به دیدار آیت‌الله کاشانی رفت و از نزدیک با فدائیان اسلام و سیدمجتبی نواب ‌صفوی آشنا شد. حجت‌السلام علی دوانی در خاطرات خود در این مورد می‌گوید: «شهید مطهری با فدائیان و افکارشان هماهنگ بود، بارها از شهید نواب ‌صفوی شنیدم که با احترام از آقای مطهری یاد می‌کرد و از احوال او جویا می‌شد… و برای او جایگاه ویژه‌ای قائل بود». (۴)

 استاد مطهری در خلال سالهای ۱۳۳۹- ۴۱ ش به همراه محمدابراهیم آیتی محفل ماهانه‌ای در تهران تشکیل داد که صدها نفر از طبقات گوناگون مردم در آن شرکت می‌کردند. این محفل که «انجمن ماهانه دینی» نام داشت دو سال و نیم ادامه یافت و در آنجا حدود سی سخنرانی توسط عالمان اسلامی حوزه و دانشگاه برگزار شد و بعدها به صورت سه جلد کتاب تحت عنوان «گفتار ماه» انتشار یافت. همچنین کتاب داستان راستان که شامل سلسله داستانهای مذهبی برای کودکان و نوجوانان بود بر شهرت ایشان افزود. (۵)

 با فوت مرحوم بروجردی در حوزه علمیه قم، بارقه فعالیتهای سیاسی در سطح مرجعیت شکل گرفت و استاد از همان ابتدا در صف یاران امام خمینی قرار گرفت. او با ایراد سخنرانیهای آگاهی‌بخش در راستای این مقاصد به تبیین هویت و ساخت معرفتی این مکتب و مرام جدید کمک کرد، به طوری که پس از قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ به همراه هفتاد نفر از علما و وعاظ تهران و شهرستانها دستگیر و به مدت چهل روز زندانی گشت. در سندی که در سازمان اطلاعات و امنیت پهلوی (ساواک) موجود است اتهام ایشان اقدام برضد امنیت داخلی مملکت ذکر شده بود. (۶)

 به دنبال دستگیری و تبعید امام ‌خمینی (ره) در آبان (۱۳۴۳) مبارزات استاد وارد مرحلۀ جدیدی شد و ایشان در صدد برآمد تا به تبیین و تعمیق ایدئولوژی اسلامی که زیربنای حرکت اسلامی امام ‌خمینی بود، بپردازد. از این رو فعالیتهای تبلیغی خود را در محافل سنتی و دانشگاهی بیش ‌از پیش گسترش داد و سعی نمود که بین حوزه و روشنفکران دینی و دانشگاه پلی زده ارتباطی عمیق ایجاد نماید. (۷)

 وی در همین راستا در سال ۱۳۴۶ حسینیه ‌ارشاد را با همکاری تنی چند تأسیس کرد تا با گرد هم آوردن متفکران و دانشمندان مسلمان حوزه و دانشگاه، پیرامون ابعاد گوناگون مسائل فرهنگی، اجتماعی، فلسفی و کلامی اسلامی سخن بگویند و نسل جوان را به راه راست هدایت نمایند. استاد مدتی به مدیریت حسینیه رسید. گرچه مدیریت آیت‌الله مطهری بیش از یک سال و اندی به طول نیانجامید، اما توانست که جمع قابل توجهی از آن جوانان دانشگاهی و روشنفکر را گرد هم آورد. کتاب محمد (ص) خاتم پیامبران (دو جلد) محصول کار این دوران بود. وی در اواخر سال ۱۳۴۷ به دلیل حساسیت حکومت و اختلاف ایشان با اندیشه‌های روشنفکران مذهبی چون دکتر علی شریعتی از مدیریت حسینیه ارشاد استعفاء داد. و در سال ۱۳۴۹ از آن به کلی کناره گرفت، اما کم و بیش به عنوان مدعو، سخنرانی می‌کرد. او در عاشورای ۱۳۴۸ش نطقی تاریخی علیه صهیونیسم ایراد کرد و بطلان ادعای آن را بر مالکیت سرزمین فلسطین اثبات کرد که متعاقب آن استاد مطهری دستگیر شد ولی مدتی بعد آزاد گردید.

 بعد از تعطیلی حسینیه ارشاد، پایگاه استاد مطهری به مسجد الجواد منتقل شد که ضمن امامت جماعت آن به تفسیر قرآن و سخنرانی نیز می‌پرداخت. اما چندی بعد مسجد الجواد نیز از سوی رژیم تعطیل شد و استاد سخنرانیهای خود را بیشتر در مسجد جاوید و مسجد ارگ تهران ایراد می‌کرد. تا اینکه سرانجام در ۱۳۵۴ش برای همیشه ممنوع‌المنبر گردید.

 استاد مطهری هنگامی که «سازمان مجاهدین خلق ایران» با انتشار کتابچه‌ای تغییر مواضع ایدئولوژیک سیاسی خود را از اسلام به مارکسیست اعلام نمود، به مخالفت با آن پرداخت و در سلسله درسهایی که در کانون توحید ایران تحت عنوان «شناخت» ایراد نمود پاسخی به این جریان ایدئولوژیک داد.

 از آن زمان تا آغاز انقلاب ‌اسلامی، استاد مطهری به سبب محدویتهایی که رژیم پهلوی برایش ایجاد کرده بود از دو طریق به فعالیتهای فکری و فرهنگی خود ادامه داد: نخست به همراه جمع کوچکی از استادان دانشگاه، کلاس بحث و بررسی فلسفی تشکیل داد که در آن به مباحث فلسفی می‌پرداخت، دوم حوزه درس خصوصی در قم که برای تنی چند از طلاب فاضل ایجاد کرد و در آن موضوعاتی مانند «مارکسیسم» و «حکومت در اسلام» را مورد بحث قرار می‌دادند.

 در سال ۱۳۵۵ استاد مطهری به دنبال ماجرایی ساختگی از تدریس در دانشگاه محروم و بازنشسته شد و همچنین ممنوع‌المنبر گردید. اما او از تلاش باز نایستاد و با وجود مشکلات فراوان خود را به نجف رساند و با امام ‌خمینی (ره) دیدار کرد و راجع به حوزه علمیه قم و مسائل سیاسی و فکری کشور با ایشان مذاکره نمود. پس از بازگشت از این سفر استاد «جامعه روحانیت مبارز تهران» را به منظور تشکل دادن به روحانیون این شهر به همراه تنی چند از دوستان روحانی خود تشکیل داد و از آن پس به عنوان برجسته‌ترین نمایندۀ طرز فکر امام ‌خمینی (ره) در ایران به شمار می‌رفت. در آبان ۱۳۵۶ به دنبال درگذشت ناگهانی حاج‌ آقا مصطفی خمینی (فرزند بزرگ امام) مجلس ختم باشکوهی در مسجد ارگ تهران برگزار کرد و در جریان انقلاب نیز نقش مؤثری در هماهنگی با مراجع ایفاء نمود. پس از هجرت امام‌ خمینی (ره) به پاریس، ایشان به دیدار امام شتافت و از آن پس مرکز هدایت انقلاب در داخل کشور و هماهنگی آن با امام منزل استاد مطهری شد. ایشان در اواخر سال ۱۳۵۷ با نظر امام خمینی مسئول تشکیل «شورای انقلاب» گردید و اعضای شورا نیز از سوی ایشان پیشنهاد و مورد قبول و تأیید امام خمینی (ره) قرار گرفت. در بهمن ۱۳۵۷ هنگامی که بختیار مانع ورود امام خمینی به داخل کشور شد و روحانیون در اعتراض به این اقدام، در مسجد دانشگاه تهران تحصن کردند، آیت‌الله مطهری در صف مقدم روحانیون قرار داشت. همچنین پیش از ورود امام کمیته استقبال از ایشان را تشکیل داد. متن پیام خوشامدگویی که در فرودگاه تهران و در حضور امام خوانده شد به قلم ایشان بود.

 پس از پیروزی انقلاب ‌اسلامی، استاد مطهری همچون گذشته مشاوری دلسوز و مورد اعتماد برای امام بود و در انتصاب افراد در پستهای کلیدی اوایل انقلاب و ایجاد نهادهای انقلابی به امام کمک می‌کرد. از جمله این ارگانها «سپاه پاسداران انقلاب ‌اسلامی» بود.

 آیت‌الله مطهری به همان اندازه که طرف اعتماد و علاقه امام قرار داشت، مورد بغض مخالفان به ویژه منافقان بود و همه به نقش بارز ایشان در شکل‌گیری انقلاب ‌اسلامی اذعان داشتند. (۸)  به همین منظور مورد حمله یکی از گروههای تروریستی ضد انقلاب «گروه فرقان» قرار گرفتند و در ۱۲ اردیبهشت ۱۳۵۸ ترور و به شهادت رسید.

 این گروه تروریستی که دارای عقاید التقاطی بوده و به رهبریت اکبر گودرزی (که در سال ۱۳۳۵ش در روستای دوزان استان لرستان به دنیا آمده بود) تأسیس شده ۹ بود هدفی جز از بین بردن افرادی که ستونهای انقلاب نوپای اسلامی به حساب می‌آمدند نداشت. (۱۰)

اکبر گودرزی متولد ۱۳۳۵ در یکی از روستاهای استان لرستان، خود را پیرو دکتر شریعتی می‌نامید و نظریه اسلام بدون روحانیت را ترویج می‌کرد. او تفسیری نیز بر قرآن نوشت و خود را دنباله‌رو راستین قرآن می‌نامید. اما استاد مطهری در همه جا با این عقاید مخالفت می‌کرد. (۱۱) شهید محلاتی در خاطرات خود می‌گوید: «یک روز استاد در منزل خودشان در جمع دوستان فرمود: من با اینها مقابله می‌کنم. ممکن است مرا بکشند، اما من حرف خودم را می‌زنم چون می‌دانم که اینها برای دین خطرناکند». (۱۲)

 استاد مطهری در مقدمه‌ کتاب علل گرایش به مادیگری تحت عنوان «ماتریالیسم در ایران» می‌گویند: «ما نظر به اینکه در این نوشته‌ها آثار و علائم خاص و بی‌سوادی را فراوان می‌بینیم، ترجیح می‌دهیم که فعلاً ماتریالیستی را که به صورت تفسیر آیات قرآن در یکی دو سال اخیر تبلیغ می‌شود «ماتریالیسم اغفال شده» بنامیم و اگر پس از این تذکرات باز هم راه انحرافی خود را تعقیب کردند، ناچاریم آن را «ماتریالیسم منافق» اعلام نماییم. (۱۳)

 پیش‌بینی دکتر مرتضی مطهری در مورد گروه فرقان پس از انقلاب به واقعیت پیوست و این گروه پس از انتخاب خط مشی‌ مسلحانه دست به سرقت از چند بانک زد و سپس بعد از تهیه سرمایه لازم سلسله ترورهایی را آغاز نمود. این ترورها با ترور سرلشکر قرنی در ۳ اردیبهشت ۱۳۵۸ آغاز و در ۱۲ اردیبهشت ۱۳۵۸ با ترور استاد مطهری ادامه یافت به طوری که در روز ۷/۴/۵۸ تقی‌خان طرخانی (بنیانگذار مسجد قبا)، ۲۵/۴/۵۸ آیت‌الله سید رضی‌ شیرازی، رئیس کمیته منطقه ۳، ۴/۶/۵۸ حاج مهدی عراقی و پسرش حسام، ۱۲/۸/۵۸، آیت‌الله قاضی طباطبایی و ۲۷/۹/۵۸ دکتر مفتح را ترور کردند و به شهادت رساندند. این گروه چندین ترور نافرجام دیگر نیز داشتند. (۱۴)  عملیات شناسایی و دستگیری این گروهک توسط نیروهای ویژه سپاه پاسداران و سازمان مجاهدین انقلاب ‌اسلامی آغاز و در ۲۲ دی ۱۳۵۸ محل رهبر گروه فرقان و جمعی از اعضای این گروه شناسایی شد و طی هشت ساعت درگیری مسلحانه همه آنها دستگیر و راهی زندان شدند. (۱۵)

***

۱- محمد واعظ ‌زاده خراسانی، سرگذشتهای ویژه از زندگی استاد شهید مرتضی مطهری، مؤسسه تحقیقاتی ذکر، تهران، ج ۲، ص ۳۹ .

۲- لمعاتی از شیخ شهید، انتشارات صدرا، تهران، چ اول، ۱۳۷۰، ص ۱۲ .

۳- علی دوانی، خاطرات من از استاد شهید مطهری، تهران، انتشارات صدرا، اول، ۱۳۷۲، ص ۲۱ .

۴- همان، ص ۲۰ .

۵-  محمد واعظ زاده خراسانی، ص۲۱ .

۶-  سند ش۱۱ از کتاب استاد شهید به روایت اسناد، تهران، مرکز اسناد انقلاب‌ اسلامی، اول، ۱۳۷۸، صص۹۱ـ ۹۲ .

۷-  مصطفی میرسلیم، جریان‌شناسی فرهنگی بعد از انقلاب ‌اسلامی ایران (۱۳۸۰ـ ۱۳۵۷)، ص۸۲٫

۸- سیری در زندگی استاد مطهری (تلخیص) تهران، صدرا، ۱۳۷۰ .

۹- علی کردی، گروه فرقان، تهران، مرکز اسناد انقلاب ‌اسلامی، ۱۳۸۴، ص ۸۸ .

۱۰- هفته‌نامه شهروند امروز، ش ۴۴، سال ۱۳۷۸، مقاله «گودرزی در راه زندان اعتراف کرده» از کیان پارسا ص ۶۰ .

۱۱- حسن روحانی، انقلاب‌ اسلامی، ریشه‌ها و چالش‌ها، تهران، مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، ۱۳۷۶، ص۴۷۱٫

۱۲- واعظ ‌زاده خراسانی، ج۳، ص ۳۹ .

۱۳-  مرتضی مطهری، علل گرایش به مادیگری، تهران، صدرا، چ نوزدهم، ۱۳۷۸، صص۳۳ـ۳۴ .

۱۴- مرتضی الویری، خاطرات، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی حوزه هنری، ۱۳۷۵، صص ۸۶ـ۸۸ .

۱۵- همانجا.