روش نوین فهم قرآن (۱)

دکتر سید سلمان صفوی
به گزارش خبرنگار مهر، دکتر سیدسلمان صفوی، مدیر مجله علمی ترانسندنت فیلوسوفی لندن، کاشف ساختار مثنوی مولوی، و مؤلف ده‌ها جلد کتاب در حوزه فلسفه، عرفان و هنر به زبان‌های انگلیسی و فارسی است. ساختار معنایی مثنوی معنوی، فقه الله اکبر (هرمنیوتیک معنوی خدا در قرآن و شعر فارسی)، مقایسه آرا ارسطو و صدرالمتألهین پیرامون خدا (واجب‌الوجود)زندگی و فلسفه ملاصدرا، عرفان ثقلین و تفسیر ساختاری سوره حمد از جمله آثار اوست. سرویراستاری دانشنامه معاصر قرآن کریم و تألیف مجموعه قرآن‌شناسی از جمله آثار قرآنی این قرآن شناس معاصر است.

نظریه دکتر صفوی آن است که روش ساختار شناسی و روش سمنتیک از بهترین روشهای مدرن فهم قرآن است.
دکتر صفوی رئیس آکادمی مطالعات ایرانی لندن یادداشتی نگاشته است که متن آن را در ادامه می‌خوانید:
قرآن حکیم؛ کلام الله است که به آخرین رسول الهی حضرت محمد مصطفی (صلوات الله علیه) وحی شده است. قرآن‌کریم در ساختن فرهنگ و تمدن جهانی به طور عام و تمدن اسلامی به طور خاص؛ نقش اساسی داشته است. قرآن‌حکیم مهم‌ترین منبع اسلام‌شناسی است. کتاب مقدس قرآن‌کریم مشتمل است بر مسائل اصلی مربوط به مبدأ و معاد، هستی‌شناسی، شناخت‌شناسی، جهان‌شناسی، انسان‌شناسی، معرفت عقلی و قلبی، احوالات و مأموریت‌های انبیای الهی، تیپ‌شناسی انسان بر اساس ایمان و عمل (متقین، مؤمنین، مخلصین، مجاهدین و صالحین در برابر فاسقین، کفار، مشرکین، منافقین و قاعدین)، فقه‌الجوارح، فقه‌النفس، فقه اخلاق، فقه الله اکبر، تیپ‌شناسی جوامع و نظام اقتصادی، سیاسی، اخلاقی، ایمانی و اجتماعی اسلام.
بر اساس قرآن‌کریم؛ فرهنگ و تمدن اسلامی طی پانزده قرن ساخته شده و همواره در ابعاد مختلف زندگی بشریت در حوزه ایمانی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، هنری اخلاقی، معنوی، عقلی، علمی، روابط بین‌الملل و معادلات جهانی قدرت تأثیری شگرف داشته است.
امروزه فرهنگ و تمدن قرآنی یکی از موضوعات اصلی روابط بین‌الملل، دیپلماسی و ساختار جهانی قدرت است. قرآن‌حکیم در این دوران؛ بیش از هر زمان دیگری زنده و پویاست و در آینده جهان و روابط بین‌الملل نقش تعیین کننده دارد.
قرآن دارای مفاهیم کلیدی است که به صورت شبکه‌ای به هم مربوط است. فهم قرآن مبتنی بر فهم واژه‌های کلیدی قرآن است، لذا سلسله مباحث شبکه مفاهیم کلیدی قرآن کریم برای فهم سریع و آسان قرآن با تکیه بر منابع تفسیری معتبر با نگاه کل‌نگر (سینوپتیک) و تکنیک «دور هرمنیوتیکی» تحلیل شده تا چراغ راهنمای زندگی جوانان خداجو باشد. «دور هرمنیوتیکی» یعنی ارجاع جز به کل و کل به جز.
جهان‌بینی قرآنی از ارتباط درونی و انسجام کلمات کلیدی قرآنی و ارتباط میدان‌های معنی‌شناسی کلمات استخراج می‌شود. واژگان قرآنی، حاصل‌جمع کلمات یا مجموعه‌ای اتفاقی و تصادفی شماری از کلمات بدون نظم نیست، بلکه بدین معناست که پیوسته مجموعه کلماتی که از جهات گوناگون لایه‌ها و ساحت‌های مختلفی تشکیل داده‌اند و در جاهای متعدد در تعامل با یکدیگرند؛ با تشکیل شبکه‌ای از ارتباطات گوناگون، سیستم زنده و پویای دین اسلام را نشان می‌دهند.
فهم قرآن با روش تفسیر متوالی آیات بر اساس واژگان هر آیه کافی نیست، بلکه تفسیر آیات بر اساس فهم شبکه مفاهیم کلیدی قرآن با توجه به سیاق آیات و تناسب و تعامل متوالی و متناوب آیات، اجمال و تفصیل، لف و نشر واژه‌های اصلی در کل قرآن و فراگفتمان های قرآنی ممکن می‌شود. «متادیسکورس »[۱] یا فراگفتمان یک اصطلاح در «تحلیل گفتمان» است و یک رویکرد نسبتاً جدید در تحلیل متن است که بیان ارتباط منطقی معنایی بین «مقوله های اصلی» متن (قرآن) است و به صراحت به کارکرد گفتمان و مراحل مختلف آن در متن اشاره می‌نماید و به اطلاعات مربوط به موضوع در قسمت‌های دیگر متن اشاره می‌کند.
به کارگیری «صنایع ادبی بدایع قرآنی» با رویکرد شبکه ای و سیستماتیک مانند: حُسن ابتدا [۲]؛ حُسن ختام [۳]؛ حُسن تخلص [۴]؛ استعاره [۵]؛ تمثیل [۶]؛ لف و نشر [۷]، و… (بن: التمهید فی علوم القرآن) برای فهم واژه‌های کلیدی قرآن، ساحت جدیدی را در قرآن شناسی فراهم می‌نماید و کاربرد صنایع ادبی قرآنی را بیشتر مثمر ثمر می‌سازد.
«صراط مستقیم» یکی از فراگفتمان های قرآن است که فهم وجوه و ابعاد آن نقش مهمی در فهم معارف قرآنی دارد.
طلیعه:
اصطلاح قرآنی «صراط مستقیم» ترکیب دو واژه عربی «صراط» و «مستقیم» است. واژه صراط” در لغت به معنای بزرگراه وسیع و روشن است [۸]. برخی ریشه و اصل واژه‏ی “صراط” را “سراط” می‌دانند که به معنای بلعیدن است و چون جاده باز و عمومی با فراخی و وضوحی که دارد، گویا سالک را در کام خود می‌کشد و او را به پیش می‌برد، به آن “صراط” گفته می‌شود. [۹]
واژه “مستقیم” از ماده “ق.و.م” است و بر طلب قیام دلالت می‌کند. استقامت، طلب قیام از شی‌ء است و طلب قیام، کنایه از ظهور و حصول آثار و منافع هر چیز است و چون آثار و منافع راه در مستوی بودن، نداشتن اعوجاج و گمراه نکردن سالک است، چنین حالتی را قیام آن می‌دانند؛ پس راه مستقیم راهی است که نداشتن اعوجاج از آن مطلوب باشد. [۱۰]
صراط مستقیم در قرآن یک اصطلاح و مفهوم کلیدی با معانی اصطلاحی خاص است مانند: اسلام، انبیا، کتاب خدا، دین حق، نعمت، انسانیت، صراط آخرت..
واژه صراط مستقیم حدود چهل بار در قرآن به کار رفته است. این اصطلاح ترکیبی ویژه در «مُصحف» برای نحستین بار در سوره حمد، آیه ۶ ذکر شده است.
بارویکرد تاریخی برای صراط مسستقیم در چهار سطح و دوره وجوه مختلف معنایی بیان شده است. دوره اول دوره نزول است که خدا بوسیله وحی به مرور وجوه مختلف مفهومی و مصداقی صراط مستقیم را بیان فرموده است. دوره دوم، مرحله تفسیر صراط مستقیم بوسیله احادیث معصومین علیهم السلام است. دوره سوم دوره تفاسیر اجتهادی اعم از عرفانی مانند حقایق التفسیر سلمی و فلسفی مانند تفسیر صدرالمتالهین است. دوره چهارم مرحله تجلی ادبی صراط مستقیم در شعر شاعران مسلمان بخصوص شعر فارسی است مانند عطار و مولوی.
صراط مستقیم از جهت معنی شناسی هم بسته با خدا، انسان، زندگی، وفای اجتماعی، عهدالهی، پرستش خدا، معرفت قلبی، قسط، عمل صالح، حق، صبر، مقام رضا، مقام جمع الجمع، معاد و… است.
ساختار تو در توی صراط مستقیم:
صراط مستقیم شاهراه حقیقیت است که یک سوی آن مبدای متعالی خدا و سوی دیگر آن انسان است. صراط مسنقیم راه صعود و بازگشت انسان به اصل متعالی خود و به اصطلاح قوس صعود است. انسان برای وصول و اتصال به مبدا متعالی مقدس باید از دهلیز و دوایر مختلف ذکر، فکر، عمل و پرکسیس گذر کند و سیر و سلوک نماید تا به صراط مستقیم واصل شود. صراط مستقیم از جنس شدن و تحول جوهری وجود آدمی از مقام تبتل به مقام فنای فی الله و بقای بالله است. در پروسه صیرورت انسان در سلوک بسوی صراط مستقیم رذائل زشت نفسانی انسان نابود می‌شود و صفات و ملکات الهی در وی تجلی می‌یابد و مقیم می‌گردد و او چشم و گوش الهی می‌شود، قلب او از ماسوی الله خالی می‌شود و فقط حق در قلبش حضور پیدا می‌نماید و قلبش در این مرحله «قلب سلیم» می‌گردد. و نور خدا بر همه وجودش متجلی می‌شود و وجودی نوری می‌شود در ظلمت ناسوت که تلالو نورش روشنایی بخش جمع است و وجودی عرشی می‌شود در فرش.
به اختصار صراط مستقیم اسفار اربعه الهی است:
۱. سفر من الخلق الی الحق یا به اختصار سفر الی الحق.
۲. سفر من الحق الی الحق فی الحق یا به اختصار سفر فی الحق.
۳. سفر من الحق الی الخلق بالحق یا به اختصار سفر الی الخلق.
۴. سفر من الخلق الی الخلق فی الخلق بالحق یا به اختصار سفر فی الخلق.
در مقابل سفر ظاهری، سفر باطنی است و سفر به معنای حرکت از مبدأ و ابتدا به سوی انتها و مقصد اعلی است و این سفرهای روحانی را بزرگان معرفت و عرفان به چهار سفر تقسیم کرده‌اند. که دارای ظرایف و دقایق بسیار است و عمق عرفان و سیر و سلوک الی الله در این مبحث قرار دارد.
«بدان که برای سالکین از عرفاء و اولیا الله، سفرهای چهار گانه است:
سفر اول از خلق به سوی حق و سفر دوم با حق در حق و سفر سوم مقابل سفر است از حق به سوی خلق با حق و سفر چهارم از جهتی مقابل سفر دوم است برای اینکه با حق در میان خلق است [۱۱]
« سفر اول برفع حجاب‌های ظلمانیه و نورانیه پرداخته می‌شود و عبور از عالم ناسوت و ملکوت و جبروت و سفر دوم عبور از عالم لاهوت است اما سفر سوم و سفر از حق بسوی خلق، عالی‌تر از سفر دوم است یعنی سکر (هستی) و محو (فنا فی الله) از بین می‌رود و با وجود فناء در حق و فناء در صفات حق و فناء از فناء، سالک در مقام افعال سلوک می‌کند و با صحو تام (بقا بالله) باقی به بقا حق می‌گردد و تمام عوالم جبروت و ملکوت ناسوت را به اعیان‌ها و لوازم‌ها مشاهده می‌کند و از معارف ذات و صفات و افعال خبر می‌دهد .»[۱۲]
در همین راستا ملأ محسن فیض کاشانی تلمیذ برجسته ملاصدرا و مفسر عظیم الشأن قرآن (مؤلف تفسیر صافی) و محدث عال مقام صاحب وافی که یکی از کتب اصلی سبعه روایی شیعه است، صراط مستقیم تحولات جبلی انسان از صورتی به صورت دیگر تا اتصال به عالم عقلی و ملأ اعلی خوانده است که آن سرانجام سالک را اعتدال در اخلاق، التزام به لعمال صالح و توحید و معرفت واصل می‌نماید .[۱۳]
علاقه مندان برای مطالعه مباحثی در این ارتباط می‌توانند به مجموعه کتاب قرآن پژوهی نگارنده خصوصاً مجموعه قرآن شناسی دوره اول (۶ عنوان)، انتشارات سلمان آزاده (تهران)مراجعه کنند.
پی نوشتها:
[۱] Metadiscourse: Any discourse which is concerned with or alludes to other discourses. Also: a general or universal discourse which sets the parameters within which other discourses are employed. At: https://en.oxforddictionaries.com/definition/metadiscourse.
[۲]. حُسن ابتدا: آغاز کلام با الفاظ زیبا و معانی محکم و متقن.
[۳]. «حسن ختام» که به آن «براعت ختام» نیز می‌گویند، در قرآن به بهترین صورت وجود دارد که متضمن معانی بدیع و نو است و به شنونده می‌فهماند که به انتهای سخن رسیده است و دیگر منتظر ادامه کلام نماند؛ مانند ختم سوره بقره به دعا و ایمان به خدا و تصدیق رسالت، و ختم سوره آل‌عمران به نظر به مخلوقات و امر به صبر و مصابره و مرابطه.
[۴]. حسن تخلّص : انتقال از یک مطلب به مطلب دیگر، بدون التفات مخاطب به انتقال. از مهم‌ترین و ظریف‌ترین اسلوب‌های بدیعی قرآن «حسن تخلص» است که به آن «تخلص» و «براعت تخلص» نیز می‌گویند و در جایی است که سخنور از کلام آغاز سخن به کلام دیگری منتقل شود که مقصود اصلی او است؛ به‌گونه‌ای که شنونده، متوجه این انتقال نشود، ولی معنای اصلی در ذهن او جای گیرد. این عدم توجه شنونده به انتقال، به دلیل مناسبت و شدت ارتباط میان دو کلام است. زرکشی در ~البرهان ~ می‌گوید: از بهترین مثال‌های حسن تخلص آیه: «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَهٍ مُّبَارَکَهٍ زَیْتُونِهٍ لَّا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَی نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاء» (نور / / ۳۵) است. در این آیه، پنج تخلص به کار رفته است: اول «نور» و صفت آن بیان شده و سپس به بیان «زجاجه» و صفت آن تخلص یافته است.. پس از ذکر «نور» و «زیت»، به «شجره» تخلص یافته است. پس از «شجره» صفت «زیت» را آورده است. سپس از صفت «زیت» به صفت «نور» و تضاعف آن تخلص یافته است. سرانجام به هدایت الهی تخلص یافته است.
[۵]. «استعاره» در لغت به معنای عاریه خواستن، و در اصطلاح اهل بیان، استعمال لفظ در معنای غیر وضعی (معنای مجازی) به قصد تشبیه و به سبب علاقه شباهت بین معنای اصلی (معنای حقیقی) و معنای مجازی است. استعاره یکی از اقسام مجاز و استوار بر تشبیه است. نمونه‌هایی از استعارات در قرآن: «هُوَ الَّذِیَ أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُّحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ» «اوست کسی که این کتاب (قرآن) را بر تو فرو فرستاد پاره‌ای از آن آیات محکم (صریح و روشن) است آنها اساس کتابند» (آل عمران / / ۷). تعبیر «ام‌الکتاب» در این آیه، استعاره است؛ زیرا «ام» یعنی اصل و ریشه، و آیات محکمات نیز به «ام» تشبیه شده‌اند؛ زیرا آن‌ها اصل و مرجع قرآنند، و آیات متشابه بر اساس آن‌ها تفسیر می‌شو د.. ««کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ»؛ «کتابی است که آن را به سوی تو فرود آوردیم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون آوری» (ابراهیم / / ۱). در این آیه از «ظلمات»، گمراهی و از «نور»، هدایت قصد شده است. «فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً»، «در دل‌هایشان مرضی است و خدا بر مرضشان افزود» (بقره / / ۱۰). در این آیه از «نفاق» به «مرض» تعبیر شده است.
[۶]. کلام الله مجید در مطرح کردن مسائل تربیتی و معارف، گاهی از تمثیل و تشبیه استفاده می‌کند و با تشبیه مسائل غیرحسی به امور حسی، ، به مطلب عینیت و تجسم می بخشد تا فهم آن برای مخاطب آسان گردد. در قرآن حدود پنجاه مثل وجود دارد که همه آنها تشبیه معقول به محسوس است و در چندین آیه از قرآن کریم هدف از آوردن مثل‌ها بیان شده است: «و یضرب الله الامثال للناس لعلهم یتذکرون» (ابراهیم / ۲۵) و خداوند مثل‌ها را برای مردم می‌زند شاید آنها یادآور شوند.
[۷]. لَفّ و نشر: ربط دادن مطالبی به چند مطلب پیش‌گفته به طور مرتّب یا غیرمرتّب (مشوّش). لفّ و نشر بر دو گونه است. الفّ و نشر مرتّب: آن است که نشر به ترتیب لفّ باشد؛ مانند: «وَمِن رَّحْمَتِهِ جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ»، «و از رحمت او (این است که) برای شما شب و روز آفریده است تا در آن بیارامید و از فضل او روزی بجویید» (قصص / / ۷۳). در این آیه، ابتدا شب و سپس روز را بیان فرمود؛ سپس آرامش در شب و طلب روزی در روز را آورده است. لف و نشر غیر مرتب: آن است که نشر بر عکس لفّ باشد؛ مانند: «وَجَعَلْنَا اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنَا آیَهَ اللَّیْلِ وَجَعَلْنَا آیَهَ النَّهَارِ مُبْصِرَهً لِتَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّکُمْ وَلِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِینَ وَالْحِسَاب»، «و شب و روز را دو نشانه قرار دادیم. سپس پدیده شب را محو و پدیده روز را روشن گرداندیم تا از فضل پروردگارتان (روزی) بجویید و شمار سال‌ها و حساب را بدانید». (اسرا / / ۱۲). در این آیه، شب و روز را یاد کرده و سپس بر خلاف ترتیب، طلب روزی که در روز است اول، و شمارش سال‌ها و حساب که مربوط به شب است بعد آمده است.
[۸]. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص ۲۳۰، مادّه (س ر ط)
[۹]. زمخشری، کشاف، ذیل آیه اهدنا صراط المستقیم.
[۱۰]. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، واژه صراط، ج ۱، ص ۴۱۸. جوادی آملی، عبداللَّه، تفسیر تسنیم، ج ۱، ص ۴۵۷ ۴۵۸، قم، مرکز نشر اسرا، چاپ ۳، ۱۳۸۱.
[۱۱] ملاصدرا، اسفار اربعه، ج ۱، ص ۱۳. بیروت، دار احیا للتراث العربی.
[۱۲] ملاصدرا، اسفار اربعه، ج ۱، ص ۱۳. حاشیه آقا قمشه ای، به نقل از سیر و سلوک بحرالعلوم.
[۱۳] ملأ محسن فیض کاشانی، الکلمات مکنونه، تهران، مدرسه عالی شهید مطهری، ۱۳۸۷، ص ۱۹۱. صراط مستقیم، هو صراط التوحید و المعرفه و التوسط بین الاضداد فی الاخلاق و التزام صوالح الاعمال.