دو کلمه در باب زبان و ادب

 دکتر رضا داوری اردکانی

رئیس فرهنگستان علوم

سخن من دو کلمه است و با این دو کلمه می­خواهم بگویم که میان ادبیات به معنی پژوهش­های ادبی و شعر و رمان نباید اشتباه شود.

در حدود سی سال پیش یک همکار دانشمند که متأسفانه اکنون در میان ما نیست، مرا ملامت کرد که در نوشته­ای از وضع کنونی زبان فارسی اظهار نارضایتی کرده­ام به او گفتم مقصود من از وضع زبان، تلقی سطحی و دستکاری­های نادرست در آنست. او گفت خواننده چنین استنباطی از مقاله ندارد. گفتم اگر شما مقصود مرا درنیافته­اید پس از دیگران چه انتظاری داشته باشم. مع هذا دلیل آوردم که شما می­دانید من کم و بیش با آثار ادب فارسی از شعر و نثر از زمان قائم مقام فراهانی تا کنون آشنایی دارم و قدر شاعران و نویسندگان بزرگ معاصر را می­دانم پس چگونه می­گویی که شعر و نثر معاصر را ناچیز می­شمرم گفت استنباط من که اینها را می­دانم از نوشته­ات اینست که آثار ادبی و زبانی معاصر را کوچک شمرده­ای پس ببین کسانی که تو را نمی­شناسند چه فکر و حکم می­کنند و شاید کسی آن نوشته را بخواند و گمان کند که هرگز هیچ کتاب نخوانده­ای و بگوید برو چند صفحه­ای از حسن مقدم و محمد علی جمال زاده و یکی دو شعر از بهار و نیما و رهی معیرّی و اخوان ثالث و هوشنگ ابتهاج  بخوان تا بدانی که شعر و نثر معاصر را به آسانی نمی­توان خوار شمرد. ناگزیر سخنش را تصدیق کردم البته در آن مقاله تغییری ندادم اما سعی کردم دو نکته را روشن کنم:

۱- نقد ادبی ما نقد صوری است. ادیبان ما کار مهم ادبیات را تصحیح متون و شرح آنها می­دانستند و می­دانند در آغاز رنسانس اومانیست­ها در تصحیح متون آثار کلاسیک یونانی و رومی اهتمام می­کردند پژوهندگان و ادیبان ما هم به روش آنان آثار متقدمان را تصحیح می­کنند و نشر می­دهند اما اینان روش خود را مستقیماً از اومانیست­ها اخذ نکرده­اند بلکه آن را از شرق شناسان آموخته­اند من در جایی عبارتی از ویکتور هوگو ­خواندم که مدتها آن را در نمی­یافتم. سخن هوگو این بود که سابقاً همه اومانیست بودند اکنون و این روزها همه شرق شناسند مدتی تأمل کردم تا دانستم اومانیست­ها و شرق شناسان با یکدیگر چه نسبت ومناسبت دارند. من نظرم اینست که اصلی­ترین و مهم­ترین وجه مشابهت آنان توجه به متون کلاسیک است با این تفاوت که اومانیست­ها به متون یونانی و رومی یعنی به خاستگاه فرهنگ و تاریخ خود توجه داشتند و شرق شناسان نظرشان به فنون ادبی و تاریخی و فلسفی و علمی شرقیان از چین تا مصر و شمال آفریقا بود.

درست در همان روزی که همکارم مرا از بابت نوشتن مقاله وضع زبان فارسی ملامت کرد یک ادیب ژاپنی به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران آمد بود و درباره شعر نظامی سخن گفت او مقاله خود را به فارسی روان و درست نوشته بود و خوب هم آن را قرائت کرد پس از اینکه سخن تمام شد از جای خود برخاست و به استادان ادب فارسی که در مجلس حاضر بودند تعظیم کرد. من در مقام تشکر و حق شناسی گفتم من در اینجا به استادان حاضر و شخص جنابعالی ادای احترام می­کنم و به صراحت می گویم که تا کنون سخنی به این خوبی درباره نظامی نشنیده بودم و در میان آثار همکارانم هم نظیر نوشته شما نمی شناسم. ما به اقتفای شرق شناسان بوطیقا و ریطوریقا را رها کرده و به تصحیح متون اکتفا کرده­ایم. ناسپاسی نمی­­کنم احیاء و تصحیح متون کار مهمی است که در صدسال اخیر بر اثر همت و اهتمام دانشمندان و ادیبان بزرگی مثل قزوینی و غنی و دانش پژوه و افشار و …. صورت است اما ادب را نمی­توان محدود در تصحیح نسخ خطی کرد البته تعداد اندکی از اهل فضل و ادب هم در کار نقد ادبی وارد شده و آثار و مقالات بالنسبه خوب نوشته­اند امّا اصول و قواعدی که فراگرفته­اند کمتر در نقد ادبیات خودمان به کار برده­اند یا لااقل من صرفنظر از دو سه اثری که ایرانیان مقیم خارج نوشته­اند فقط چند اثر معدود از استادان دکتر زرین کوب، دکتر شفیعی کدکنی و دکتر اسلامی ندوشن و یکی دو رساله خواندنی از شاهرخ مسکوب و فریدون هویدا که بعضی داستان­های شاهنامه را بر مبنای فرویدیسم تفسیر کرده­اند می­شناسم پژوهندگان ادبیات ما بیشتر با الفاظ و صورت ظاهر ادب قدیم سروکار داشته­اند خوبست برنامه های آموزشی، پژوهشی ادبیات طوری تنظیم و تدوین شود که علاوه بر نقد صوری به نقد مضمون و معنی هم اهتمام شود ما شرحهای مزجی لفظی خوبی از شاعران بزرگ داریم اما کمتر آثار آنان را تحلیل کرده ایم شاید شاعران و ادیبانی که در راهند ادای این وظیفه بزرگ را عهده دار شوند.

۲- نکته دوم در باب شعر معاصر و رمان نویسی در زبان فارسی است. تردید نکنیم که بسیاری از نویسندگان و شاعران معاصر در عداد گویندگان و نویسندگان بزرگ تاریخ زبان فارسی قرار خواهند گرفت. در صدسال اخیر در غزل و قصیده و مثنوی و رباعی و بطور کلی در اقسام شعری که سابقه­ هزار ساله دارد شاعران بزرگ داریم نو بودن شعر نو هم صرفاً در صورت آن نیست ممکن است گاهی چنانکه در همه اقسام و انواع شعر پیش می­آید صورت و لفظ بر معنی غلبه داشته باشد اما در شعر اصیل معمولاً تناسبی میان صورت و معنی هست شاعرانی که هم در شعر عروضی و هم در شعر نو سخن سرایی کرده­اند بیشتر مطالب عصر و زمان را در زبان شعر نو آورده­اند درد تعلق به جهان توسعه نیافته را مهدی اخوان ثالث نه در قطعات و قصاید عروضی بلکه به زبان شعر نو باز گفته است اگر در آثار شاملو و فرخزاد و سپهری و ابتهاج و دیگران که خوشبختانه تعدادشان اندک نیست و نام همه را نمی­توانم بیاورم نظر کنید همین وضع را می­بینید اخوان وقتی از باغ می­گوید مرادش جهانهای موجود است او یکبار باغ خودش را با باغ جهان توسعه یافته می­سنجد و یکبار دیگر به باغ بی برگی خود که پاییز پادشاه­ آنست یعنی به باغ نومیدان و باغی که «چشم در راه بهاری نیست راضی می­شود و با زبانی که یکسره درد است می­پرسد»:

گر ز چشمش پرتو گرمی نمی تابد

         ور به رویش برگ لبخندی نمی روید،

                                                                   باغ بی برگی که می­گوید زیبا نیست؟

این قبیل یافت ها در شعر معاصر کم نیست ولی چون توقع ما از هر گروه و طایفه­ای که باشیم بسیار محدود است به حقیقت شعر کمتر توجه می­کنیم شعر معاصر ایران چنانکه گفته شد در تاریخ ایران و زبان فارسی خواهد ماند و به عظمت از آن یاد خواهد شد. خدا کند که در پی نامداران کنونی شاعرانی همچنان بزرگ بیایید زبان پیوسته به جان و وجود تاریخی ماست و شاعران پاسداران زبانند آنها با این پاسداری یعنی پاسداری از زبان از خرد و تدبیر و حتی از سلامت معاش ما پاسداری می­کنند پس مپنداریم که آنان

نان از دسترنج ما می خورند                 و هوای شهر را بگند نفس خویش آلوده می­کنند

کلید واژگان:  داوری اردکانی، ادب فارسی، علم، تجدد، ایران.