تفسیر سوره فاتحه – بخش سوم

 

ویراسته سیدحسین نصر

ترجمه انشاء الله رحمتی

اشاره: در شماره‌های پیشین تفسیر آیات ۱-۶، سوره مبارکه فاتحه، از قرآن شناخت: تفسیر معاصرانه قرآن کریم را خواندیم. در این شماره ادامه آن (تفسیر آیه ۷)، تقدیم حضور خوانندگان می‌شود.

***

صِراطَ‌الَّذِینَ اَنْعَمْتَ عَلَیهِم غَیْرِالْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَاالضّآلّیِنَ؛ «راه آنان که نعمتشان بخشیده ای نه راه آنان که بر ایشان خشم گرفته شده است و نه راه آنان که گمراه اند»(۷)

بر طبق برخی روایات، این آیه، در حقیقت دو آیه است، و آیه نخست آن به اَنْعَمْتَ علیهم ختم می‌شود (طبری). بخش نخست در خصوص کسانی که به راه راست هدایت خواهند شد، توضیح می‌دهد و در مقامِ تجلیل بیشتر از هم اینان در سوره نساء آمده است: و من یُطِعْ‌اللهَ والرَّسولَ فاولئک مع‌الذّین اَنْعَمَ‌اللهُ عَلَیهم مِنَ‌النَبیین والصّدیقین و الشُّهداء والصّالحین و حَسُنَ اولئِک رفیقاً، «و کسانی که از خدا و رسول پیروی کنند، با کسانی هستند که خداوند نعمت‌شان بخشیده است، [یعنی] با پیامبران و راستان و شهیدان و شایستگان‌اند و آنان چه نیکو همراهانی هستند!»(۴:۶۹) (قرطبی، طبری، طبرسی). نیز گفته‌اند، آنان که خداوند نعمت‌شان بخشیده است، آنانند که خداوند پاک‌شان ساخته است به‌طوری که توانسته اند به او وصل شوند (قشیری) و آنانند که خداوند نعمت‌شان داده است بدین‌صورت که آنان را [نگران و] دغدغه‌مند رعایت شریعت و احکام آن ساخته است. این گروه اخیر، به حقایق متحقق [و متخلّق] شده‌اند ولی از حد علم فراتر نرفته یا از هیچ‌یک از احکام شریعت تخطی نکرده‌اند(قشیری).

نه، ترجمه غیر (به عنوان ادات استثناء) است و آن را متعلق به صراط/راه، دانسته‌اند. ولی می‌تواند متعلق به هُمْ/آنان نیز باشد و در این صورت باید آیه را اینگونه معنا کرد: «راه آنان که نعمت‌شان بخشیده‌ای، نه آنان که برایشان خشم گرفته‌ای» (طبری، طبرسی). در عین حال، از هر دو خوانش، در اصل معنای واحدی مستفاد می‌شود (طبری). به اعتقاد برخی، المغضوب عَلَیهم، «آنان که برایشان خشم گرفته شده است»، بت‌پرستان‌اند و الضّالین، «آنان که گمراه‌اند»، منافقان‌اند (قرطبی). دیگران این اصطلاحات را با دو اصطلاح یا دو گونه گناه مرتبط می‌سازند که در آن صورت کفر، ‌خشم [خدا] را موجب می‌گردد و گناه صغیره از گمراهی ناشی می‌شود (ماتریدی). در عین حال دیگرانی هم این اصطلاحات را مرتبط می‌سازند با کسانی که ضعف‌های اخلاقی مختلف در آنان دیده می‌شود، مانند آنان که خیره‌سراند و آنان که بی‌حیایند (نیشابوری). به این معنا، مجموع این دو اصطلاح را می‌توان اشاره‌ای به همه مراتب مختلف کسانی دانست که دچار انحطاط معنوی شده، سرگردان گشته و خویش را دلمشغول برخورداری از نصیبی از تمتعات دنیا داشته‌اند (قشیری).

در سوره نحل در خصوص المغضوب علیهم، «آنان که برایشان خشم گرفته شده است»، می‌فرماید: مَنْ شَرَح بالکُفرِ صدراً فَعَلَیهِمْ غَضَبُ مِن الله، «هرکس سینه‌اش به کفر گشاده گردد/ بگشاید، خشم خداوند بر آنان خواهد بود» (۱۶:۱۰۶). و در سوره شوری در خصوص آنان که درباره خدا پس از اجابت فرمان او، مجادله می‌کنند، می‌فرماید: لهُ، حُجَُتُهُم داحضه عِندَ ربَّهِم و عَلَیهِمْ غَضَبُ و لَهُم عذابٌ شدید، «حجّت آنان، پیش پروردگارشان باطل است و خشمی برایشان است و ایشان را عذابی سخت خواهد بود» (۴۲:۱۶). به‌علاوه در سوره فتح درباره منافقان و مشرکان می‌فرماید: غَضِبَ اللهُ عَلَیهِمْ و لَعَنَهُمْ و اَعَّدَلَهُم جَهَنَّمَ «خداوند برایشان خشم آورده و لعنت‌شان کرده و دوزخ را برای آنان مهیّا ساخته است» (۴۸:۶). نیز گفته شده است که خشم خدا بر کسانی است که مؤمنان را بکشند (ر.ک. ۴:۹۳). در خصوص آنان که گمراه‌‌اند و این یک مفهوم قرآنی بسیار متداول‌تر است، در سوره آل عمران می‌فرماید: اِنَّ‌ الّذین کفَرو ابَعْدَ ایمانِهِم ثُمَّ ازدادوا کفراً لَنْ تُقبَلْ توبَتَهُمْ و اولئک هم‌الضّالون، «در حقیقت آنان که پس از ایمان‌شان، کافر شدند و سپس بر کفرشان افزودند، هرگز توبه آنان پذیرفته نشود، و آنان گم‌رهانند» (۳:۹۰). در سوره بقره می‌فرماید: مِنْ یَتَبَدَّلِ الکُفْرَ بالایمان فَقَدْ ضَلَّ سواءَ‌السبیل، «هرکس کفر را به ایمان مبدّل سازد، یقیناَ از راه راست، بی‌راه شده است» (۲:۱۰۸). و نیز در سوره نساء آمده است: و مَنْ یَکْفُرْ بالله و مَلائِکتِهِ و کُتُبِهِ و رُسُلِهِ والیَومِ‌ الآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بعیداً، «و هر کس به خدا و فرشتگان او و کتاب‌های او و فرستادگان او و روز بازپسین کفر بورزد، یقیناً سخت گمراه شده است» (۴:۱۳۶؛ مقایسه کنید با: ۴:۱۶۷). در سوره قصص، ضمن بحث از روان‌شناسیِ گمراه بودن، از باب تجاهل‌العارف می‌پرسد: مَنْ اَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هواهُ بِغَیرِ هُدی مِن الله،‌ «کیست گمراه‌تر از او که بی [هیچگونه] هدایتی از جانب خدا، از هوس خویش پیروی می‌کند؟» (۲۸:۵۰).

آیه اخیر این سوره را می‌توان با توجه به آیات بسیاری که ناظر است به مورد خشم قرار گرفتن [مغضوب] و نیز گمراه بودن، در نظر گرفت؛ در آن صورت می‌‌توان این آیه را دعایی دانست که در آن مسألت می‌شود که(۱) بتوان به راه کسانی رفت که مدارج بلند یافته‌اند (ت۸۳ : ۶؛ ت ۵۸:۱۱) یعنی آنان که ایمان آورده‌اند و به آنها علم داده شده است (الّذین آمنوا مِنْکُمْ والّذین أوتوا العِلْمَ) (۵۸:۱۱) و آنان که ایمان آورده و ایمان خویش را به ستم نیالوده‌اند (الذین آمنوا و لَمْ یَلبِسوا ایمانَهُم بِظُلم) (۸۲ : ۶)، و (۲) بتوان از راه کافران که برخی گمراهند و برخی خشم خدا برایشان است، دوری کرد. از یک منظر آیات ۶ـ ۷ اشاره دارد به اینکه چگونه همه انسان‌ها به سوی پروردگارشان حرکت می‌کنند (طبری)، کما اینکه در سوره انشقاق می‌فرماید: یا أیُّها الانسان اِنَّکَ کادِحٌ اِلی رَبَّک کدحاً فمُلاقیه، «ای انسان! به راستی تو به سوی پروردگار خویش سخت در تلاشی و به دیدار او خواهی رسید» (۸۴:۶) و در سوره مائده آمده است: والیه المصیر، «و انجام راه به سوی اوست» (۵:۱۸) (مقایسه کنید با: ۲:۲۸۵، ۳:۲۸، ۲۴:۴۲، ۳۱:۱۴، ۳۵:۱۸، ۴۰:۳، ۴۲:۱۵، ۵۰:۴۳، ۶۰:۴، ۶۴:۳). در نهایت بازگشت همه چیز به خدا است، ولی این از راه‌های گوناگون و از طریق وسایط مختلف تحقق می‌یابد، چنانکه در سوره ملک می‌فرماید: اَفَمَنْ یَمْشی مُکبّاً علی وَجهِهِ اَهدی اَمَّن یَمْشی سَویّاً علی صراطِ مستقیم، «پس آیا آن‌کس که نگون‌سار راه می‌رود، هدایت یافته‌تر است یا آنکه ایستاده بر راه راست می‌رود؟»(۶۷:۲۲)؛ نیز ر.ک.: ۸۳ : ۳، ۱۳:۱۵). بدین‌سان، این آیه درخواستی برای اینکه بتوان از زمره کسانی بود که با سربلندی و متانت و نه با شرمساری و سرافکندگی به سوی خدا می‌روند.

کیفیات متفاوت راه‌هایی که سه گروه ذکر شده در این آیه،‌ در پیش می‌گیرند، در شیوه متفاوتی که برای بیان هر راه اتخاذ شده است، معلوم می‌شود. تعبیر آنان که نعمت‌شان داده‌ای، بر عملی که خداوند در زمان گذشته انجام داده است، دلالت دارد، و بدین‌سان معنای حتمیت و قطعیت از آن مستفاد می‌شود، به این اعتبار که لطف و نعمت خداوند برایشان، از قبل واقع شده است. در تعبیر آنان که برایشان خشم گرفته شده است، فاعل مشخصی ذکر نمی‌شود و یا گفته نمی‌شود که این نتیجه،‌ به طور قطعی واقع شده است، بلکه فقط می‌گوید آنها مغضوب/ مورد خشم‌اند. این بدان معناست که هرچند آنها از قبل به گونه‌ای عمل کرده‌اند که در خور عذاب و عقوبت الهی‌اند، ولی هنوز خشم خداوند برایشان فرو نیامده است و درِ توبه همچنان گشوده است، زیرا خداوند هر کس را که توبه‌کنان بازگردد، به سوی خود راه می‌نماید (اِنّ الله … یهدیِ اِلَیه من اناب، ۱۳:۲۷). به علاوه نبودِ فاعل در این تعبیر، نمایانگر یک اصل عام قرآنی است مبنی بر اینکه اِنَّ اللهَ لا یَظْلِمُ النّاسَ شیئاً ولکن النّاسَ اَنْفُسَهُم یَظلمِون، «خداوند، هرگز به مردم ستم نمی‌کند، لیکن مردم، خود بر خویش ستم می‌کنند» (۱۰:۴۴).

گمراهی، ممکن است از چیزی عمدی یا از چیزی که در اثر خطا انجام شده است، ناشی شود (ابن عجیبه). بنابراین، آنان که گمراه‌اند، ممکن است اعمالی که مستحق عقوبت الهی ‌است، انجام نداده باشند، چنانکه این مطلب به وضوح پیوسته است آنجا که موسی(ع) می‌گوید من پیش از آغاز بعثت‌ام، از گمراهان بودم(أنَا مِنَ الضّالین) (۲۶:۲۰) و خداوند (با استفاده از صیغه سوم شخص به جای صیغه اول شخص) از رسول خدا(ص) می‌پرسد مگر نه اینکه تو را گمراه یافت و هدایت کرد (۹۳:۷). در این معنا، گمراهی، وصف کسانی است که عملاً مطابق با وحی زندگی نمی‌کنند. با توجه به مراتب مختلف گمراهی، یعنی از مرتبه کسانی که ایمان را به کفر بدل می‌کنند (۲:۱۰۸) تا پیامبرانی که هنوز به رسالت خویش هدایت نشده‌اند ـ می‌توان گفت وقتی آدمی از خداوند می‌خواهد که او زمره گمراهان نباشد، در حقیقت استدعایش این است که همیشه اوقات به یاد خدا باشد و هرگز خلاف احکامِ شریعت رفتار نکند.

وقتی راه راست، راه عمودی عروج به سوی خدا معنا می‌شود، [عبارت] المغضوب علیهم، [«آنان که برایشان خشم گرفته شده است] ـ را می‌توان اشاره به راه نزول از خدا معنا کرد و در عین حال باید گفت آنان که گمراه‌اند به صورت افقی [یعنی بی آنکه عروج و نزول کنند] از راهی که به ذات متعال [خداوند] می‌انجامد، بی‌راه شده‌اند. بدین ترتیب،‌ این سه امکان، منطبق با ابعاد سه‌گانه مکان و بیانی رمزی از همه امکان‌های مرتبه بشری است.

بر طبق یک تفسیر که تنی چند از مفسران، با استناد به گفته ای منسوب به پیامبر(ص) ـ گو اینکه صحت انتساب آن به حضرتش کاملاً قطعی نیست ـ ارائه کرده‌اند، مقصود از آنان که برایشان خشم گرفته شده است. یهودیان است و مقصود از، آنان که گمراه‌اند، مسیحیان (ابن‌کثیر، جلالَین، قرطبی، طبری، زمخشری). در این حال و هوا، عبارت آنان که برایشان خشم گرفته شده است، غالباً با آیاتی مانند ۲:۶۱، ۲:۹۰، ۳:۱۱۲، ۵:۶۰، مرتبط است که در آنها از خشم و غضب خداوند بر بنی‌اسرائیل یا بر یهودیان، سخن به میان آمده است. همچنین [عبارت] آنان که گمراه‌اند ـ را غالباً در ارتباط با ۷۷ : ۵ تفسیر کرده‌اند و این آیه هشدار می‌دهد که از هوس‌های گروهی که پیش از این گمراه شدند و بسیاری را گمراه ساختند، و از راه راست بی‌راه شدند، پیروی مکن، و غالباً این آیه را اشارتی به مسیحیان دانسته‌اند (قرطبی، طبری، طبرسی).

بر طبق حدیثی از رسول خدا(ص)، «وقتی امام جماعت می‌گوید غیرالمغضوب عَلَیهم ولاالضّالین، شما بگوئید آمین، زیرا اگر آمین گفتن آدمی با آمین گفتن فرشتگان موافق بیفتد، گناهان گذشته او، بخشوده خواهد شد» (ابن‌کثیر، قرطبی). در میان مسلمانان اهل سنت، معمول است که با تمام شدن سوره فاتحه، پس از لحظه کوتاهی سکوت، می‌گویند آمین و آن سکوت برای آن است که این لفظ از خود قرآن منفک شود (قرطبی). آمین گفتن را واجب ندانسته‌اند ولی گفته‌اند که رسول خدا(ص) به آن عمل می‌کرد و عالمان اهل سنت قویاً به آن توصیه کرده‌اند (ابن‌کثیر). برخی معتقدند که باید آن را با صدای بلند بر زبان آورد و در عین حال دیگران می‌گویند که باید آن را زیر لب ادا کرد (قرطبی). بسیاری از علماء آمین را به این معنا می‌گیرند که «خدایا ما را اجابت کن»، و در این صورت خود آن نوعی دعا است (ابن‌کثیر، قرطبی). برخی می‌گویند آمین یکی از اسماء خداوند است (قرطبی)، حال آنکه برخی نیز آن را «چنین باد» معنا می‌کنند (قرطبی). این معنای اخیر، نزدیک‌ترین معنا به هم خانواده عبری آن یعنی «آمِن» است. به این معنا، آمین، اعلانٍ تأیید است و آن را مهر تأیید بر نمازهای آدمی،‌ دانسته‌اند(قرطبی).